eitaa logo
لب المیزان
5.8هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
32 ویدیو
170 فایل
🔸 گروه فرهنگی المیزان 🔸استاد اصغر طاهرزاده 💎ارتباط با مدیر کانال @modir_lobolmizan 🔹سروش: Sapp.ir/lobolmizan 🔹ایتا:Eitaa.com/lobolmizan 🌐www.lobolmizan.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه38 💎 ✅اشکال ما در ابتداي کار اين است که وقتي مي‌خواهيم به «بهاءِ» خداوند نظر کنيم نمي‌دانيم چگونه به دنبال آن بگرديم تا با آن روبه‌رو شويم چون او را در جايي خارج از مظاهرش جستجو مي‌کنيم. در سقوط شاه بايد بتوانيم خدا را به اسم جلال در صحنه ببينيم، نه اين‌که به چگونگي خروج او از ايران بپردازيم. بايد در آن حادثه اين حقيقت را مشاهده کرد که هرکس روبه‌روي حق بايستد ذليل مي‌شود و با اين ديد مي‌توانيد بگوييد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَلالِكَ» خدايا از تو از جلال‌ات مي‌خواهم. ✅خدا در همه‌ي مظاهرِ خود نمايان است و به اين اعتبار به او «حقّ مخلوقٌ بِه» مي‌گويند . خدايي که با استدلال ثابت شود خداي ذهني و انتزاعي است و نه خدايي که در خارج واقعيت دارد، کبريايي خدا را در خواري رضاخان ببينيد که مي‌خواست مانع تجلي نور خدا شود خداوند هم کمرش را شکست، وقتي سرنوشت رضاخان را ديديد، قاصم‌الجبّارين بودنِ خدا را ديده‌ايد. ✅وقتي ما مي‌گوييم؛ «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ» «بهاء» الهي را از او طلب مي‌کنيم تا خداوند با آن نور بر جان ما تجلي کند. چون مي‌دانيم هر «بهايي» را بايد از او خواست، بعد که مي‌گوييد: «بِاَبْهاهُ» نظر را به مرتبه‌ي کامله‌ي «بهاء» مي‌اندازيد چون با توجه به نور توحيد و وحدت تشکيکي وجود، متوجه مي‌شويد هر جلوه‌اي از جلوات نور بهاءِ الهي، مرتبه‌اي کامل‌تر را در باطن خود دارد و جهت اُنس با آن مرتبه‌، طالب رفع حجاب‌ايد، مشکل در عدم آمادگي ما است که آن حقيقت در مرتبه‌ي نازله‌اش بر ما جلوه کرده، زيرا همچنان که عرض شد: هرچه روي دلت مصفاتر زو تجلي تو را مهياتر به لطف الهي سالک در مسير توحيديِ خود بعد از نظر به مرتبه‌ي عالي‌ترِ بهاء، به جايي مي‌رسد که در هر جلوه‌اي جنبه‌ي کمالي آن جلوه را مي‌بيند و اظهار مي‌دارد: «كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ». در مسير توحيدي از اين هم جلوتر مي‌آيد و حقيقت جامعِ همه‌ي اسماء يعني حضرت «الله» را در هر منظري مي‌نگرد و در مشرب مولي‌الموحدين علیه السلام مي‌گويد: «ما رَأَيْتُ شَيْئاً إلَّا وَ رَأَيْتُ اللَّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَهُ» (صحيفه‌ي امام خميني«رضوان‌الله‌عليه»، ج18، ص 517.)هيچ چيزي را نديدم مگر آن‌که «الله» را قبل از آن چيز و با آن و بعد از آن چيز ديدم. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه40 💎 ✅دو نکته را عزيزان در نظر داشته باشند؛ 👈يکي توجه به اسماي الهي در مظاهر مختلف و 👈ديگر توجه به حقيقت اسماء که در هر مظهري آن حقيقت در صحنه است. بايد با آزادشدن از حجاب‌ها آن حقيقت را در هر مظهري ببينيم و هر مظهري به نور آن حقيقت ديده شود. حق در اسماء خود کامل است ولي چون ما هنوز در حجاب هستيم حقيقتِ اسماء را نمي‌بينيم. مثل اين‌که بعضي خدا را در رزق خود به رزاق‌بودن مي‌نگرند، غافل از اين‌که چون او ربّ است، رزّاق است و رزق شما يکي از جلوات ربوبيت اوست. اگر به رزق خود نظر کنيم از ربوبيت ربّ که همواره در صحنه است غافل مي‌شويم ولي اگر به ربّ خود نظر کنيم رزق را ظهوري از ربوبيت او مي‌نگريم و قلب ما با نظر به رزق، از نظر به ربّ محروم نمي‌شود علاوه بر اين‌که ابتدا ربّ را مي‌بينيم و رزّاق‌بودن او را در ربّ‌بودن او مي‌نگريم. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه44 💎 ✅وقتي انسان رب خود را فراموش کند، هر حادثه‌اي را مستقل مي‌بيند، در آن حال وقتي مشکلي برايش پيش مي‌آيد خدا را از ياد مي‌برد در صورتي که بايد آن حادثه و مشکل را صورتي از ربوبيت خداوند بنگرد. مگر اين طور نبود که حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌عليه» آن وقت که تبعيدشان کردند بيشتر به مقصدشان که سرنگوني رژيم شاهنشاهي بود رسيدند تا آن وقتي‌که در ايران بودند و مشغول درس و بحث؟ حضرت اباعبدالله علیه السلاماين را خوب مي‌فهمند که با شهادتشان ربوبيت حق بيشتر به صحنه مي‌آيد و نتيجه‌اي که مي‌خواهند زودتر و بهتر عملي مي‌شود. به همين جهت هرچه به عصر عاشورا نزديک مي‌شوند بيشتر اميدوارند. 👈وقتي حادثه‌اي برايتان پيش آمد قبل از هر چيزي متوجه باشيد که پروردگار عالم از اين طريق مي‌خواهد با رفع حجاب‌ها خود را بنماياند، در اين صورت هرچيزي را به حق ديده‌ايد و نه مستقل. ✅وقتي متوجه جنبه‌ي عالي «بهاءِ» الهي شديد از آن منظر که نظر کرديد در سير توحيدي خود خواهيد گفت: «وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ» هرجا هر جلوه‌اي از حُسن و بهاءِ تو هست، همه‌ي حُسن و بهاء، آن‌جا است. آن‌وقت نور امام صادق علیه السلام را در امام خميني«رضوان‌الله‌عليه» پيدا مي‌کنيد - همان‌طور که علي علیه السلام هر چيزي را که مي‌ديد، در آن چيز «الله» را مي‌ديد- زيرا حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌عليه» چيزي از خود ندارند جز نمايش حضرت صادق علیه السلام و در اين راستا مي‌توانيد از حضرت حق هر بهائي که مي‌بينيد اَبْهاء آن را ببينيد. تا چنين نگاهي پيدا نکنيم موحد نشده‌ايم و مصداق آيه‌ا‌ي مي‌شويم که خداوند در مورد مؤمنين فرمود: «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ» و بيشترشان به خدا ايمان نمىآورند جز اين‌كه هنوز مشرک‌اند. چون هنوز به مرحله‌‌اي نرسيده‌اند که در هر آيه‌اي از آيات الهي تماماً حق را بيابند و به نور حق به آن آيات نظر کنند و نه از طريق آن آيات حق را بيابند تا حق را در محدوده‌ي آيات نگريسته باشند. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه52 💎 ✅رسيدن به احوالاتي که انسان بتواند اسماء الهي را بنگرد در اصطلاح به «ذات‌بيني» معروف است که کار ارزشمندي است. ✅افرادي هستند که در کسب معارف اسلامي و انجام عبادات ديني زحمت کشيده‌اند، ولي برنامه‌اي جهت ذات‌بيني ندارند. اين‌ها متوجه آن درجه‌ي توحيد که بتوانند «اَحد» را بشناسند نيستند، و لذا هميشه با خداي غايب به‌سر مي‌برند. ابتدا بايد با حساسيت زياد بين روش «انتزاعي» و روش «انكشافي» فرق گذاشت و دقيقاً تفاوت اين دو روش را در ارتباط با حقايق عالم از همديگر باز شناخت و متوجه بود آن‌چه از طريق دين نصيب انسان مي‌شود سير حضوري به سوي حق و قيامت است و اين نتيجه با نگهباني قلب و حفظ‌كردن آن در محضر حق، از طريق عبادات شرعي ممكن مي‌شود. ✅مشکلِ کار در اين است که استعدادِ رؤيت ذات را در خود رشد نداده‌ايم، لذا آن را که از همه پيداتر است نمي‌بينيم. قرآن در رابطه با توجه به ذات، سومين آيه‌ي سوره‌ي حديد و يا سوره‌ي «توحيد» را در مقابل ما قرار مي‌دهد که مي‌فرمايد: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» او در عين اين‌که اول است، آخر است و در عين اين‌که ظاهر است، باطن است. مثل نور، که اولين چيزي که شما در رؤيت هر چيز مي‌بينيد، نور است و سپس به کمک نور بقيه‌ي چيزها را مي‌بينيد، پس آن اول است. از طرفي وقتي نور به آن شئ خورد و در چشم شما منعکس شد و شما آن شئ را ديديد، عملاً نور است که به طرف شما برگشته و شما نوري را که به آن شئ خورده است مي‌بينيد. پس در آخر هم همان نور بود. باز همان نور ظاهر و پيدا است ولي نور، چيزي مثل ميز و صندلي نيست که بتوانيد به آن اشاره کنيد، پس عملاً باطن است و از بس که پيداست، پنهان است. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه55 💎 ✅👈در رابطه با ذات‌بيني، از همه مهم‌تر سوره‌ي توحيد است، چون آن سوره اشاره به ذات اَحديت دارد. مي‌دانيد که «اَحد» آن واحدي است که دومي در کنارش نيست، فقط اوست و ديگر هيچ، پس نمي‌توان به کمک غيرِ خودش، يگانگي‌اش را شناخت. برعکسِ واحدِ عددي که واحد است در مقابل چيزي که کنارش هست. مثل اين‌که مي‌گوييم اين يک سيب است در مقابل سيب‌هاي ديگر، ولي در مقابل ذات اَحدي، ديگري وجود ندارد تا نسبت به ديگران يگانگي او را پيدا کنيم، بلکه فقط بايد بتوانيم ذات اَحدي را به عنوان اسمي از اسماء الهي، با رؤيت قلبي ببينيم. ✅حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام در اولين خطبه‌ي نهج‌البلاغه مي‌فرمايند: «كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ» کمال توحيد و خالص‌ديدن خدا، آن است که او را جدا از هر صفاتي ببيني و هر صفتي را از او نفي کني. «لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ، وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ» چون هر صفتي نشان مي‌دهد غير موصوف است و هر موصوفي نشان مي‌دهد غير از صفت است، همان‌طور که حيات براي دست من غير از دست من است. «فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ» پس هرکس خداي سبحان را به چيزي وصف کرد، آن چيز را هم‌طراز خدا قرار داد، و لذا او را دوتا کرد و در اين حال او را جزء‌جزء کرده است. «وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ» و هرکس خدا را جزء‌جزء دانست به او جاهل است، و هرکس به خدا جاهل است به او اشاره مي‌کند و هرکس به او اشاره کند براي او حدّ قائل شده است و هرکس براي او حدّ قائل شود او را متعدد پندارد. «وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ» و هرکس بگويد خداوند در کجاست، او خدا را در کنار چيزي تصور کرده است و هرکس بگويد بر کجاست، او جايي را تصور کرده که خدا در آن‌جا نيست. «كَائِنٌ لا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَمٍ» خداوند واقع است ولي نه اين‌که حادث شده باشد، موجود است اما نه اين‌که بَعد از نيستي ايجاد شده (عين بودن است). «مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْءٍ لا بِمُزَايَلَةٍ» با هرچيزي هست، اما نه آن‌که عين آن چيز باشد، و غير هرچيزي است اما نه آن‌که جدا از آن باشد. ملاحظه فرموديد که حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام چگونه ما را از هرگونه تصوري که مانع رؤيت اَحد باشد آزاد مي‌کنند تا بتوانيم استعداد ذات‌بيني خود را تربيت کنيم و قلب ما بتواند با نور حضرت حق روبه‌رو گردد. ✅👈ذات أحدي چون جلوه کند همان ذات است در صفتي خاص و لذا به آن ذات که با صفتي خاص جلوه کند «اسم» مي‌گويند و اگر قلب طوري تربيت شود که بتواند با ذات روبه‌رو شود، عملاً با اسماء الهي روبه‌رو مي‌گردد و آن «اسماء» همان ذات‌اند، به جلوه‌اي خاص و اين است که قلب انسان ذات کبريايي را مي‌بيند و يا ذات سبحان‌اللهي را مشاهده مي‌کند ولي اگر در ذات‌بيني تربيت نشده باشد، در مسيري قرار مي‌گيرد که مي‌خواهد از اثر پي به مؤثر ببرد و هرگز با هيچ اسمي روبه‌رو نمي‌شود. ✅👈عنايت داشته باشيد که نظر به ذات أحدي غير از تفکر در کُنه ذات است که بخواهيم جنس ذات را بدانيم، آنچه در روايات نهي شده، به تعبير امام خميني«رحمة‌الله‌عليه»؛ «تفکر در کنه ذات و کيفيت آن است». اين‌که روايت مي‌فرمايد؛ «تَكَلَّمُوا فِي خَلْقِ اللَّهِ وَ لا تَتَكَلَّمُوا فِي اللَّهِ فَإِنَّ الْكَلامَ فِي اللَّهِ لا يَزْدَادُ صَاحِبَهُ إِلاّ تَحَيُّراً»،(«اصول کافي»، ج 1، ص 125.) در رابطه با خلق خدا سخن بگوييد، نه در مورد خدا، زيرا کلام در خدا جز تحيّر به‌بار نمي‌آورد. خود دلالت دارد بر آن‌که مقصود، تکلّم در اکتناه ذات و کيفيت آن است، به مناسبت دليلي که آورده، و إلاّ تکلّم در اثبات ذات و ساير کمالات و توحيد و تنزيهِ آن موجب حيرت نگردد. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه59 💎 ✅قرآن مي‌فرمايد: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» ( سوره‌ي حجرات، آيه‌ي 14.)عده‌اي از باديهنشينان گفتند ايمان آورديم، بگو ايمان نياوردهايد ليكن بگوييد اسلام آورديم و هنوز در دل‌هاى شما ايمان داخل نشده است و اگر خدا و پيامبرِ او را فرمان بريد از ارزش اعمالتان چيزى كم نمىكند، خدا آمرزنده‌ي مهربان است. 🔺چنانچه ملاحظه مي‌فرماييد در آيه‌ي فوق محل ايمان را قلب قرار داده که محل درک حضوري حقايق است و به آن‌هايي که فقط در حدّ رعايت ظاهر دين به دين عمل مي‌کنند مي‌فرمايد: «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ» هنوز ايمان در قلب‌هايتان وارد نشده است. 🔺👈سپس مي‌فرمايد مواظب باشيد تسليم‌شدن در مقابل دستورات دين را که به اميد کسب بهشت و دوري از جهنم است، «ايمان» نخوانيد و به آن‌هايي که پذيرفته‌اند طبق دستورات اسلام عمل کنند ولي هنوز برنامه‌اي براي حضوري‌کردن باورهاي خود و نظر به اسماء الهي ندارند، مي‌فرمايد: هنوز ايمان وارد قلب‌هاي شما نشده، چون ايمان به حقايق و نظر به اسماء الهي و تحت تأثير نور آن اسماء قرارگرفتن، مقامي است بالاتر از پذيرفتن ظاهر اسلام. 🔺ايمان قلبي وقتي محقق ‌شود امکان رؤيت اسماء پروردگار فراهم گردد. چيزي که امامان علیهم السلام ما را بدان آگاه کرده‌اند. ✅👈حضرت(امام باقرعلیه السلام)در جواب سؤال فردي که مي‌پرسد آيا خدا را مي‌بيني؟ مي‌فرمايند؛ نه با چشم سر ديده مي‌شود و نه با قياس و تعقل و نه با حواس، بلکه قلب‌ها وقتي منوّر به نور ايمان الهي شد مفتخر به رؤيت حضرت «الله» مي‌گردد. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه62 💎 ✅👈حضرت امام خميني«رحمة‌الله‌عليه» مي‌فرمايند: «انبياء و اولياء قدمشان برهاني نبوده، آن‌ها برهان را مي‌دانستند، اما قضيه، قضيه‌ي اثبات واجب به برهان نبوده،حضرت سيدالشهداء علیه السلام مي‌فرمايند: «مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ عَمِيتْ عَينٌ لا تَراکَ» (دعاي عرفه امام حسين) چه موقع غايب بودي تا اين‌که نياز باشد با دليلي تو را نشان داد، چشمي که نمي‌بيند تو حاضري، کور است . ✅وقتي در رابطه با خدا و مخلوق بحث علت و معلول به ميان آيد يک نحوه دوگانگي به ميان آمده است و جنبه‌ي مظهربودن عالَم در حجاب مي‌رود. ولي اگر متوجه شويم که عالم سراسر مظهر جلوات اسماء الهي است به‌راحتي مي‌توان در همين عالم در ساحت قربِ اسماء الهي وارد شد و همين‌که نظر ‌کني، با حق روبه‌رو شوي. اين حالت را مقام محسنين مي‌گويند و رسول‌خدا صلی الله علیه وآله در وصف اين مقام مي‌فرمايند: «الْإِحْسَانُ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ»(«بحار‌الانوار»، ج 67، ص 196.) 👈احسان و مقام محسنين اين است که آنچنان خدا را عبادت کني، که گويا او را مي‌بيني و اگر تو او را نمي‌بيني آنچنان در حضور باش که متوجه باشي او تو را مي‌بيند. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه65 💎 ✅مي‌خواهم عرض کنم «در راه سلوک بايد درجه ‌درجه قدم برداشت» تا به حقِّ مطلق رسيد همين‌‌که قصد کرديد به حق رجوع کنيد از همان ابتدا با ذات روبه‌رو مي‌شويد اما در جلوه‌ي نازله، ولي در اين مسير هر اندازه انانيت خود را نفي کنيد به همان اندازه حضرت حق براي شما تجلي بيشتري خواهد داشت. به گفته‌ي فيض کاشاني: ز بس بستم خيال تو، تو گشتم پاي تا سر من تو آمد رفته‌رفته، رفت من، آهسته‌آهسته اين همان معني است که مي‌گويد: «هر روز مرا تازه خداي دگري هست» چون هر اندازه روح انسان آماده‌تر باشد خداوند با اسمي جامع‌تر بر قلب او جلوه مي‌کند، در واقع خدا عوض نمي‌شود ما عوض مي‌شويم ✅هر قدر ما برسيم به اين‌که هرچه هست خدا خواسته و نه ما، به همان اندازه ما در ميان نيستيم. حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌عليه» فرمودند: «هيچ شک در اين نکنيد که هرکه گفت «من»، اين «من» شيطان است». (صحيفه‌ي امام، ج 13، ص 199.)هرکس بتواند از «منِ» خود بگذرد جانش با خدا روبه‌رو مي‌شود. ✅بايد برسيم به اين‌که هرچه در صحنه بوده از الطاف اوست. اين موجب مي‌شود تا خداوند در هر منظري خود را نشان دهد. يک وقت مي‌گوئيد من تصميم گرفتم که به اعتکاف بروم، مي‌گويند خودت برو. تو خودت گفتي من تصميم گرفتم به اعتکاف بروم. خداوند به همان اندازه در خفا مي‌رود و خودش را نشان نمي‌دهد. اما يک وقت مي‌گويي خدا به لطف و کرمش به من توفيق داد تا موفق به اعتکاف شوم. در اين نگاه نشان دادي که «من» به عنوان يک وجود مستقل در ميان نيست و لذا خداوند خود را با رحمت خاص نمايان مي‌کند. ✅👈عرض شد «در راه سلوک بايد درجه ‌درجه قدم برداشت تا به حقِّ مطلق رسيد.» مي‌رسي به اين‌که تماماً او در صحنه است. اين معني «بِأَبْهَاهُ» و «بِأجْمَلِهِ» است چون از يک جهت مطلقِ بهاء و نور و تابش را مي‌خواهي و از طرف ديگر در اين مسير متوجه مي‌شويد غير او در صحنه نيست، تا بحث ناقص و کامل مطرح باشد، زيرا اگر نور و بهاءِ او در مقامي و منظري ناقص باشد پس چيز ديگري در ميان است در حالي‌که غير او هرچه باشد آن چيز در ذات خود عدم است و لذا در ادامه مي‌گوييد: «و کُلُّ بَهائِکَ بَهي» و هر نور و حُسن تو بهترين است. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه70 💎 ✅حضرت ابراهيم علیه السلام بعد از توجه به ملکوتِ کوکب و قمر متوجه ملکوت شمس شد. و با رؤيت صورت ربوبيت عالَمِ قلب و روح خواست در همين مرتبه بماند که طلب حقِّ مطلق که در فطرت او بود او را از اين مرحله نيز عبور داد. بسياري از عرفا به مقام اول حضرت ابراهيم علیه السلام که برسند ديگر خود را شيخ العرفا مي‌دانند و قهقه‌ي مستانه مي‌زنند. چون همين‌که کسي بتواند به نوري برسد که تمام عالم را مديريت مي‌کند، به مقام خوبي رسيده ولي رجوع به حقِّ مطلق، مقام ابراهيم علیه السلام است و اين عالي‌ترين درجه‌ي عرفان به حساب مي‌آيد زيرا در اين مقام انسان مي‌تواند حق را در همه‌جا به مطلقيت ببيند. 🔺قبلاً نمونه‌ي آن را در سخن اميرالمؤمنين علیه السلام عرض کردم که حضرت مي‌فرمايند: «ما رأيتُ شَيْئاً إلاّ وَ رأيتُ اللّه قَبلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه» هيچ چيزي را نديدم مگر آن‌که قبل و بعد و همراه آن چيز «الله» را ديدم. حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌عليه» در کتاب «مصباح الهدايه» مي‌فرمايند: عظمت اين جمله در اين «الله»‌گفتن است. چون مي‌فرمايند در هرچيز «الله» را ديدم. 👈«الله» مقام جامعيت همه‌ي اسماء الهي است و در هرچيز با آن اسم مرتبط‌بودن به اين معني است که اولاً: تشکيک در ظهور هست. ثانياً: حضرت علي علیه السلام با ظهور مطلقِ حضرت حق مرتبط شده‌اند. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه73 💎 ✅با توجه به فقرات دعاي سحر عنايت داشته باشيد که سؤال بستگي به درجه‌ي سالک دارد. در ابتداي امر صفاتي را مي‌بيند که بعضي زيبا و بعضي زيباترند ولي چون مقام سالک برتر شد ديگر افضليتي نمي‌بيند و مي‌گويد: «و کُلُّ جَمالِکَ جَميل» همه‌ي زيبايي‌هاي تو زيباترين است «وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظيمه» و همه‌ي عظمت‌هاي تو عظيم‌ترين است، چون همه را کامل مي‌بيند. ✅گاهي عرفا توانسته‌اند احوالات خود را گزارش دهند تا خواننده‌ي آن گزارش نظر خود را به آن احوالات بيندازد و تحت تأثير قرار گيرد، از جمله‌ي اين گزارشات فتوحات مکّيه‌ي محي‌الدين‌بن‌عربي است که مرحوم علامه طباطبايي«رحمة‌الله‌عليه» در وصف آن مي‌فرمايند: «محي ‌الدين‌ بن‌ عربي در فصوص مشت‌مشت مي‌آورد و در فتوحات، دامن‌دامن» مرحوم قاضي«رحمة‌الله‌عليه» در زماني که در خانه بستري بودند مرحوم علامه طباطبائي«رحمة‌الله‌عليه» را دعوت مي‌کردند تا بيايند و با هم فتوحات مکّيه را بخوانند. مرحوم قاضي فرموده بودند: «بعد از مقام عصمت و امامت در ميان رعيت اَحدي در معارف عرفاني و حقايق نفساني در حدّ محي‌‌الدين‌بن‌عربي نيست». (کتاب عطش، ص 327، انتشارات شمس‌الشموس.) 🔺به يک معني هر گزارشي، قلب کسي که آن گزارش را مي‌شناسد متذکر مي‌کند و از اين زاويه قرآن «ذکرٌ للعالمين» است تا دل‌هاي آماده را بيدار کند و منوّر به کشف محمدي صلی الله علیه وآلهنمايد. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه75 💎 ✅👈حضرت آيت‌الله‌جوادي«حفظه‌الله» در رابطه با دعاي سحر مي‌فرمايند: «رسيدن به آنچه در اين دعا آمده به معناي رسيدن به مقام «فنا» است که در اثر قرب فرائض و نوافل حاصل شده و به مظهريت تامّ نسبت به اسماي حسناي الهي مي‌انجامد. تا انسان به اين مرحله نرسد در راه است» مقام فنايي که در دين مطرح است موضوع قابل دسترسي است ولي چون به صورت اصطلاح عرفاني درآمده سخت مي‌نمايد. 🔺👈 «فنا» يعني رجحان دستور خداوند بر ميل نفس امّاره. ✅👈اولين قدمش اين است که مي‌گويند رعايت حرام و حلال خدا را بکنيد. اين دستورات، دعوت به مقام فناء في الله است. شما امتحان کنيد و حرام و حلال خدا را رعايت نماييد ببينيد چقدر خدا برايتان دوست‌داشتني است به طوري که هرگز حاضر نيستيد چيزي را بگيريد و خدا را از دست بدهيد. ✅نه‌تنها رعايت حرام و حلال الهي، نمايش حکم خدا است که رعايت اصول اخلاقي نيز نمايش حُسن الهي است و در همين رابطه رسول خدا صلی الله علیه وآله مي‌فرمايند: «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق» من برانگيخته شدم تا مکارم اخلاق را به انتهاي خود برسانم. از اين طريق نيز به نحوه‌اي از فنا مي‌توان رسيد 👈چون رسول خدا صلی الله علیه وآله مي‌فرماينداى على! سه خصلت از مكارم اخلاق به‌شمار مىروند، هركس تو را محروم كرد به او بخشش كنى و هركس با تو قطع رابطه كرد تو رابطه را وصل کني و هركس به تو ظلم كرد از وى درگذرى. آيا اين اعمال يک نحوه حق‌نمايي و فنا نيست که انسان خود را از ميان برميدارد و حق را در ميان ميآورد. ✅👈اين فنا در اثر قرب فرايض و قرب نوافل حاصل مي‌شود. در قرب نوافل بحث از فناي صفات بشري و ظهور صفات ربوبي است به بشر، به طوري که حق در حرکات و سکنات عبد ظهور دارد و اين ثمره‌ي نوافل است و در قرب فرائض فناي کلي عبد در ميان است به طوري که عبد هيچ موجودي حتي وجود خود را نبيند و در نظر او جز وجود حق هيچ وجود ديگري نباشد و اين «فنا» ثمره‌ي فرائض است و تا انسان به اين مرحله نرسيده در راه است و هنوز در جاده‌ي «إليه راجِعون» قرار دارد و بايد با انوار مختلفِ اسماء الهي مرتبط شود تا با اسم جامع «الله» مأنوس گردد. 🔺انساني که مي‌بيند همه‌کاره‌ خدا است و همه‌ي چيزها به او ختم مي‌شود مي‌گويد: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و همواره نظر به حق دارد، برعکسِ آن کسي که به خود نظر دارد و به حق پشت کرده است و حق را نمي‌بيند، وقتي حق را نديد هرچيزي را با جنبه‌ي باطلش مي‌بيند و بنابراين در تمام امور بيراهه مي‌رود و به سراب مي‌رسد. ✅👈اين‌که گفته مي‌شود: «اگر انسان در مسير عبوديت جلو رفت آرام‌آرام احساس مي‌کند دارد خود را بي‌رنگ مي‌کند و از خود فاني مي‌شود» به همين معني است که اسماء الهي را در همه‌ي صحنه‌ها منشأ اثر مي‌داند و منطقش مي‌شود «هرچه خدا بگويد؛ و در همه‌ي امور به خدا بايد رجوع کرد». اين حالت را اصطلاحاً «فنا» مي‌گويند، چون انسان در اين حالت همه‌ي توجهش به خداوند است. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه82 💎 ✅يک وقت حضرت حق به جلوه‌ي اسم جمال بر قلب شما تجلي مي‌کند، در نتيجه همه‌ي زيبايي‌هاي عالم را به او نسبت مي‌دهيد. در اين رابطه قسمت اول اين فراز را بر زبان مي‌آوريد که: «اَللّهُمّ إنّي اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ» از خدا مي‌خواهيد با نور اسم جمال بر شما جلوه کند تا تمام زيبايي‌هاي عالم را که از اوست ببينيد و از طريق آن زيبايي‌ها با او مرتبط شويد. 🔺👈در همين رابطه اظهار مي‌داريد: خدايا! اين زيبايي‌ها جلوه‌ي تو است، در درون اين نوع نگاه به عالم است که طلب «اَجمل» پيش مي‌آيد و طلب تجلي شديدتري از آن اسم طلوع مي‌کند. مثل اين‌که با يک انسان مومني روبه‌رو مي‌شويد و زيبايي بندگي و تواضع را در او مي‌يابيد و در نتيجه طالب رجوع به شخصيتي مي‌شويد که با شدت بيشتري آن بندگي و تواضع را نشان دهد تا آن‌جايي که طالب زيبايي بندگي و تواضع در جمال محمّد و آل محمّدصلی الله علیه وآله مي‌گرديد. ✅👈اين است معني سير توحيدي به سوي مطلقِ حق که براي غير حق اصالتي قائل نيست 🔺👈يعني مي‌شود انسان به جايي برسد که هر اسمي از اسماء الهي را در هر مظهري که مي‌بيند محدود به آن مظهر نبيند بلکه آن مظهر وسيله باشد تا آن اسم را به عالي‌ترين مرتبه بنگرد، چون قبل از آن‌که مظهر ديده شود این مطلق است که ديده مي‌شود. قرآن در همين رابطه مي‌فرمايد: «أَوَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ» (سوره‌ي فصلت، آيه‌ي 53.) آيا پروردگار تو کافي نيست که بر هر چيزي مشهود است و بر هر چه نظر کني او را بنگري؟ نحوه‌ي حضور خداوند طوري است که همواره از هر چيزي خود را به صورت کامل مي‌نماياند و قبل از آن‌که چيزي را ببينيد خدا مشهود است، همين طور که شما قبل از آن‌که همديگر را ببينيد نور را مي‌بينيد و چون نور را مي‌بينيد همديگر را مي‌بينيد. 🔺👈در اين مقام است که قبل از اين‌که اسمي را در محدوده‌ي مظهر ببينيد، مطلق آن اسم را مي‌بينيد و بر اين اساس است که اظهار مي‌داريد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِجَمالِكَ كُلِّهِ» خداوندا! به نور جمالت که در همه‌ي مظاهر به صورتي اَجْمل در ظهور است تقاضاي من را برآورده ساز. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق (شرحی بردعای سحر) 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه86 💎 ✅اسم جلال بر عکس اسم جمال است. در اسم جمال به تماشاي زيبايي‌هايِ حق مي‌نشينيد ولی با تجلي اسم جلال، شکوه حق در جان شما نمايان مي‌شود و جنبه‌ي خوف از جلال الهي بر قلب شما غلبه مي‌کند. خداوند با تجلي اسم جمال و اسم جلال، قلب مؤمن را در تعادلِ بين خوف و رجاء قرار مي‌دهد . 🔺خداوند با اسم جمالِ خود اميد اتصال به رحمتش را در شما ايجاد مي‌کند و يک نحوه مؤانست با خود را براي شما فراهم مي‌کند و با اسم جلالش جنبه‌ي متعالي‌اش را بر قلب شما مي‌نماياند و قلب بايد بتواند محل جمع هر دو نور باشد. 🔺👈همان نوع جمع‌بودني که در آيه‌ي «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ» (سوره‌ي حديد، آيه‌ي 3.) مطرح است که مي‌گويد همان خدايي که اول است، آخر است و همان خدايي که ظاهر است، باطن است. يعني در هر مظهري مي‌توان اول‌بودن و آخربودن و ظاهربودن و باطن‌بودن او را يافت.اسم جمالش صورت اسم اول و ظاهر است و اسم جلالش صورت اسم آخر و باطن مي‌باشد. ✅👈بهترين جايي که انسان مي‌تواند اسم جلال حق را درست ببيند مسجدالحرام و حرم‌هاي ائمه علیهم السلام است. هيبت و عظمت حضرت رب‌العالمين را در منظر کبريايي در جايي مثل مکه‌ي معظمه مي‌توان به‌خوبي مشاهده کرد. به نظر مي‌رسد چون مي‌خواهند باطن و ظاهر منطبق بشود به ما دستور داده‌اند ظاهر مکه را نيز با شکوهِ هرچه تمام‌تر به صورتی مرتفع بسازيم، همين‌طور که مستحب است مساجد از ساير ساختمان‌ها بلندتر باشد و يا حرم رسول خدا صلی الله علیه وآله و ائمه‌ي هديعلیهم السلام شکوه داشته باشد تا در عين ظهور اسم جمال الهي، متذکر اسم جلال الهي نيز باشند. 🔺همين‌طور که بايد شکوه مساجد را حفظ کنيم ولي مساجد را به زينت آلوده نکنيم. چون در روايت داريم وقتي حضرت صاحب‌الأمر عجل الله تعالی فرجه تشريف مي‌آورند زينت مساجد را خراب مي‌کنند. در حالي‌که شکوه مساجد را حفظ مي‌کنند. 🔺اين‌که در روايت داريم؛ روز قيامت هيچ چشمي نمي‌تواند فاطمه‌ي زهراسلام الله علیه را ببيند (بحار‌الانوار، ج43، ص220.)به جهت آن است که آن حضرت با مظهريت اسم جلال وارد صحراي محشر مي‌شوند. ✅اين حرف درستي نيست که مي‌گوييد ما اسماء را نمي‌فهميم، خداوند خودش خود را با همين اسماء به شما معرفي کرده است، به قلبتان رجوع نکرده‌ايد، به عقلتان رجوع کرده‌ايد و مي‌خواهيد با عقل بنگريد 🔺👈ما هنوز عادت نکرده‌ايم ذات‌بين باشيم تا اسماء الهي را در منظر خود بيابيم و به همين جهت وقتي مي‌خواهيم جلال الهي را بنگريم به دنبال چيزي هستيم که جلال را نشان دهد در حالي‌که اگر جلال الهي را بشناسيم در هر منظري آن را مي‌يابيم، چه در کوه و دشت و چه در جمال اولياء، آن‌وقت توانسته‌ايم خدا را پيدا کنيم و مي‌يابيم خودِ جلال و کبريايي و جمال و بهاء در صحنه است. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق 🔰استاداصغرطاهرزاده جلسه سوم 💎 ✅حضرت علي علیه السلام در دعاي کميل نظر به اسماء الهي دارند و عرضه مي‌دارند: «وَ بِأسْمائِکَ الَّتي مَلَأتْ اَرْکانَ کُلِّ شَيئ» خداوندا! به نور اسماءات که بنيان هر چيزي را فرا گرفته، تقاضا دارم. 👈خواندن اسماي الهي به اين معني است که به نور آن اسماء و با نظر به آن‌ها با خدا ارتباط پيدا کنيد. 🔺چون تنها وقتي اسماء الهي بر قلب انسان تجلي کرد انسان خدا را خواهد شناخت. معرفت حقيقي اين نيست که انسان فقط بداند خدايي هست، معرفت حقيقي آن است که انسان خدا را پيدا کند. ✅بنا بر قاعده‌ي «بسيط‌الحقيقة کُلُّ الأشياء و ليس بِشَيئٍ منها»(محقق سبزواري، التعليقات علي الشواهد الربوبيه، ص 464.) آن حقيقت بسيط از يک طرف به جهت وحدت ذاتي‌اش شامل همه‌ي اشياء مي‌شود و از طرف ديگر چون بسيط الحقيقة است هيچ‌کدام از اشياء نيست و به اين اعتبار با تجلي يک اسم، انسان از تجلي ساير اسماء به صورت اجمال بهره‌مند مي‌شود و به حقِّ مطلق مي‌رسد، منتها از دريچه‌ي آن اسم خاص. 🔺در رابطه با مقام بسيط ‌الحقيقة بودن حضرت حق و جامعيت آن مقام نسبت به همه‌ي کمالات، حضرت علي علیه السلام در وصف خداوند مي‌فرمايند: «هُوَ الَّذِي اشْتَدَّتْ نِقْمَتُهُ عَلَى أَعْدَائِهِ فِي سَعَةِ رَحْمَتِهِ وَ اتَّسَعَتْ رَحْمَتُهُ لِأَوْلِيَائِهِ فِي شِدَّةِ نِقْمَتِه»( - نهج البلاغه، خطبه‌ي 90.) اوست خدايى كه با همه‌ي وسعتى كه رحمتش دارد، كيفرش بر دشمنان سخت است و با سخت‌گيرى كه دارد، رحمتش همه‌ي دوستان را فرا گرفته است. چنانچه ملاحظه مي‌فرماييد حضرت نشان مي‌دهند که رحمت خداوند براي اوليائش در شدت سختي‌ها واقع است و نقمت و سختي او بر دشمنانش در وسعت رحمت واقع مي‌شود و اين همان مقام وحدتي است که اضداد را جمع مي‌کند. ✅👈🏻همه‌ي اين اسماء با ذات اتحاد دارند و تنها در جلوات مختلف‌اند. به همين جهت به لطف الهي سالک به جايي مي‌رسد و در وحدانيتي قرار مي‌گيرد که همه‌ي اسماء آنجا يک نور مي‌شوند. همه‌ي اسماء را در ذات حق مي‌بيند که حکما به آن «علم اجمالي در عين کشف تفصيلي» گويند و عرفا آن را «شهودُ المفصلِ مجملاً» ناميده‌اند. عرض بنده آن است که ابتدا بايد متوجه بود يک خدا نداريم يک عظمت، يک خدا نداريم يک جلال. خدا همان جلال است منتها به اندازه‌ي ظرفيت سالک و تقاضاي روحاني او خود را به اسم خاص برای او مي‌نماياند بدون آن‌که از بقيه‌ي جلوات محرومش کند. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه99 💎 ✅👈توصيه به خودسازي به اين معني است که بتوانيد قلب را جهت نظر به حقايق اسماء آزاد نماييد و اين با آزادشدن قلب از اعتباريات و کثرات محقق مي‌شود تا در نتيجه‌ي آزاد شدن از اعتباریات، آن حقيقتِ وحداني را با نظر به اسماي حُسنايش ملاحظه کنيد و معنی سلوک عرفانی همین است. 🔺سخن عرفا اين است که بايد بتوان از «علم» به «عين» سير کرد و از حروف و مفهوم به نور حقيقتِ «اسم» رسيد. زحمتش در اين حدّ است که بايد از حروف آزاد شد بعد از آن متوجه می شوید حقيقت خودش پيدا است. ✅👈در اين فراز از دعاي سحر متوجه حقيقت و ذات عظمت مي‌شويد، همان عظمتي که در دعاي کميل مدّ نظر قرار مي‌دهيد و به ذات احدي اظهار مي‌داريد: «وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِي مَلَأَتْ كُلَّ شَيْءٍ» به نور عظمت‌ات که همه‌ي اشياء را پر کرده. يعني حضرت مولي‌الموحدين علیه السلام هر چيزي را مظهر عظمت الهي مي‌يابند و به جاي آن‌که به آن چيز بنگرند از منظر نور عظمت به آن چيز مي‌نگرند. همين‌طور که هر وقت خواستيد نور را ببينيد فقط بايد به آن نظر کنيد ولي اگر بخواهيد در جايي دیگر دنبالش بگرديد، نمي‌بينيد. شما فوق نظر به محسوسات با نفس ناطقه‌ي خود به نور نظر مي‌کنيد و آن را مي‌يابيد. همين حالا بدون هرگونه تلاشي نور را در منظر خود داريد و به کمک آن داريد اطراف را مي‌نگريد و اگر پرسيديد نور کو؟ ديگر رابطه‌تان با آن قطع مي‌شود و به دنبال چيزي مي‌گرديد که تماماً پيدا است. گفت: چو گويد مرغ جان يا هو، بگويد فاخته کوکو بگويد چون نبردي بو نصيبت انتظار آمد ✅👈ارتباط با حقايق از طريق قلب محقق مي‌شود نه از طريق فکر به همين جهت مي‌فرمايند جاي سؤال نيست، جاي نظر کردن است. گفت: اسرار طريقت نشود حل به سؤال نِي نيز به درباختن حشمت و مال وقتي مي‌پرسيد نور کو؟ مي‌خواهيد نور را با غير نور ببينيد. معلوم است که نسبت به نور محجوب مي‌شويد. اين براي سالک يک نقص است ، حتي اگر انتظار داشته باشد به کمک استدلالِ عقلي تا آخر جلو برود. همين عقل استدلالي در مرحله‌اي حجاب خواهد بود. مگر خدا گم شده است که مي‌خواهيد با استدلال پيدايش کنيد؟ تعبير «گمشدگان لب دريا» که حافظ به‌کار مي‌برد همان کساني‌اند که در حدّ استدلال متوقف شده‌اند. مي‌گويد چرا مي‌خواهيد خدا را تا آخر از طريق استدلال به‌دست آوريد. گوهري‌کز صدف کون و مکان بيرون بود طلب از گمشدگان لب دريا مي‌کرد 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه102 💎 ✅عموماً عادت‌هاي ما در رابطه با نظر به حقايق دو مشکل ايجاد مي‌کنند. يکي اين‌که مي‌خواهيم حقايق را با ساحت عقلِ استدلالي پيدا کنيم که مسلّم در اين ساحت حقيقت به حجاب مي‌رود. مي‌گوييم به اين دليل نور هست که اين ديوار را مي‌بينم در حالي‌که شما از اين طريق نور را نديديد بلکه به نور فکر کرديد، بدون آن‌که نفس ناطقه‌ي شما با نور مرتبط شود. ✅مشکل ديگر گرفتارشدن در ساحت حسّ است. وقتي مي‌پرسيد نور کو؟ به اين معنا است که مي‌خواهيد از ساحت حسّ باصره نور را ببينيد در حالي‌که باصره فقط حدود را درک مي‌کند. وقتي مي‌پرسيد کو ديوار؟ از موضوعي سؤال کرده‌ايد که شکل و حدود دارد و چشم به کمک قوه‌ي باصره آن شکل را - که نور به آن مي‌خورد و منعکس مي‌شود- مي‌بيند، در حالي‌که نور مثل ديوار نيست، به همين جهت وقتي نفس ناطقه به آن نظر کرد مي‌تواند آن را بيابد. اين نشان مي‌دهد شما يک استعداد ديگري غير از قوه‌ي باصره داريد که آن استعداد مي‌تواند ذات روشنايي را ببيند. ✅روشن‌ترين چيز براي هرکس منِ او است. همين‌که بخواهد آن را در ساحتي بنگرد که اشياء را مي‌نگرد خواهد گفت: «منِ مَن کو؟» 🔺همين‌که در حضور باشيد من با تمام ادراکاتش در صحنه است و از آن‌ها بهره مي‌گيرد 🔺اگر به وجودِ خود نظر کرد و فقط رجوع کرد - نه اين‌که فکر کند- منِ او در حضور است و او همان حضور خواهد بود. 🔺در رابطه با نظر به خدا - خدايي که از نفس ناطقه‌ي هرکس برايش حاضرتر است- نيز موضوع از اين قرار است. همين‌که انسان خود را در حضور آورد با خدا روبه‌رو است و با نور عظمت مرتبط است. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه104 💎 ✅با طرح موضوعات اسماء الهي جاهلانه‌‌ترين فکر، فکري است که به حضور خداوند و تجليات نوري حضرت حق شک کند. شک‌ها و شبهه‌ها به جهت آن است که افراد را از اول در حجاب راه برده‌ايم. 👈وقتي راه ارتباط با نور عظمت را يافتيد، آن نور را به خوبي در جمال اميرالمؤمنين علیه السلام مي‌بينيد، عمده آن است که اسم عظيم را بشناسيد تا در حرکات و سکنات حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام آن را بيابيد و براي هميشه متوجه باشيد عادت به ديدن نور در موضوعاتِ حسّي و يا يافتن آن از طريق استدلال، ما را گرفتار «کوکو؟» مي‌کند. 👈در مورد اسم عظيمِ خداوند کافي است خودتان را بدون هرگونه ذهنيتي، در حضور نور عظمت بيابيد تا آن نور بر جان شما تجلي کند. هر اسمي قاعده‌اش همين است. 👈اين‌که شريعت الهي مي‌فرمايد گناه نکنید براي اين است که با رفع صفات رذيله إن‌شاءالله به حضور ‌رويد. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه106 💎 ✅عرض بنده در رابطه با اسماء الهي اين است که ابتدا بايد مشخص شود کجا بايد به دنبال حقيقت بگرديم، اگر راه مشخص شد همه‌ي شما تلاش لازم را خواهيد کرد. اول بايد بدانيم خودمان را در بيراهه‌ها خسته مي‌کنيم، کافي است در ساحت حضور قرار گيريم در آن صورت مي‌يابيد که با حق مرتبط هستيد و عملاً حق به سراغ شما مي‌آيد. اگر خداوند به نور عظمت تجلي فرمود يک‌مرتبه به طرز خاصي احساس تواضع مي‌کنيد. احساس تواضعي که در مقابل حق داريد مژده‌‌اي است که حق به اسم عظمت بر جان شما تجلي کرده است. ✅همين‌که خداوند بر قلب شما عظمت خود را انداخت، با عظمت وَهمي و دروغينی که قوه‌ي واهمه برايتان ساخته، درگير مي‌شويد. مطابق نور خدا عمل کردن موجب مي‌شود که آن عظمتِ وَهمي برود و انسان حق را از باطل تشخيص دهد. اين مقام، مقام کسانی است که پس از ايمان به حق با عملي که مطابق آن انجام مي‌دهند به مقام «عَمِلُوا الصالحات» مي‌رسند که خداوند در وصف آن‌ها مي‌فرمايد: «فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى» آن‌ها را درجات عالي هست. ✅براي قلب شما هم همين‌طور است که وقتي نور اتمِّ خدا تجلي کند مي‌فهميد زشتي‌هايي داريد، زيرا انوار الهي حقيقت هرچيزي را روشن مي‌کند. 🔺در راستاي آن‌که ائمه علیهم السلام مظاهر کامل اسم نور الهي هستند، اميرالمؤمنين علیه السلام در معرفي خود مي‌فرمايند: «مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلََّ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة». شناخت من به نورانيت، شناخت خداي عزّ و جلّ است و شناخت خداي عزّ و جلّ شناخت من به نورانيّت است. 🔺وقتي متوجه شديم «هُوَ نورٌ» او فقط نور است نظر به حقيقتي معنوي انداخته‌ايم که در حرکات و سکنات اهل‌البيت علیهم السلام مي‌توانيم آن را ببينيم، ديگر نمي‌گوييم آن نور چيست. مثل آن است که بگوييم جنس تري چيست؟ از طرز سؤال معلوم مي‌شود که متوجه نيستيم در ديدن تري با ذاتي روبه‌روئيم که تماماً تري است و جنسِ ديگري ندارد. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه112 💎 ✅انسان از طريق عبادات الهي ابتدا با نور حق روبه‌رو مي‌شود و إن‌شاءالله به حضور نور پروردگار مي‌رود، هرچند ممکن است بعضي در چنين حالتي قرار گيرند و آن را نشناسند. يک مرتبه در مکه يا در حرم رسول خدا صلی الله علیه وآله و ائمه‌ي هدي علیهم السلام متذکر مي‌شود که خوب است چنين کاري را انجام دهم و يا بروم حقِّ آن آقا را بدهم. از خودتان نمي‌پرسيد اين شعور و بصيرت کجا بود که حالا در شما پيدا شد؟ در آن حالت نور حضرت پروردگار تجلي کرد و شما را منور به چنين تصميمي نمود و در همين رابطه فرموده‌اند وقتي زائرِ بيت‌الله و يا زائر امامان معصوم علیهم السلام از زيارت برگشت، ملائکة الله با او برمي‌گردند، ملائکة الله همان انوار الهي‌اند که بر قلب او تجلي کرده و او با بصيرتي بيشتر به منزل و مأواي خود رجوع مي‌کند و از آن به بعد در سعه‌ي صدر ديگري به‌سر مي‌برد. ✅آري خيلي پهلوان مي‌خواهد که بتواند به جايي برسد که در هر صحنه‌اي عالي‌ترين جلوه‌ي حضرت رب العالمين را ببيند. ولي وقتي انسان موضوع را شناخت آرام‌آرام پيش مي‌رود. مثل اين‌که وقتی خطري برايمان پيش مي‌آيد و مي‌بينيم چه اندازه خداوند حفظمان کرد و مي‌گوئيم خدا رحم کرد. در حالي‌که وقتي آن خطر پيش نيامده بود که خداوند بيشتر رحم ‌کرده بود. چون ما در حالت طبيعي متوجه حضور خداوند در صحنه نيستيم تازه وقتي لطفش را کمي عقب کشيد متوجه مي‌شويم چه خطرهايي ما را تهديد مي‌کرده و خدا حفظ مي‌کرده است. به جهت آن است که آن نيّر را نمي‌بينيم. وقتي يک اشتباهي مي‌کنيم و او کمي عقب مي‌رود نورش را حسّ مي‌کنيم و متوجه مي‌شويم چقدر او در جاي‌جاي زندگي ما به نور حفيظِ خود حاضر بوده است. و بر اين اساس اظهار مي‌داريد: «اللّهم إِنِّي أَسْأَلُكَ بِنُورکَ کُلِّه» و از حضرت حق هرگونه نوري را طلب مي‌کنيد به اين اعتبار که هر نوري از حضرت مطلق، أنور است. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه117 💎 ✅مومن در ذيل تجلي نور رحمت يک غصه دارد و آن اين‌که حضرتِ رحمت رُخ برگرداند لذا در تمام دعاهاي دهه‌ي آخر ماه رمضان يک تقاضا را تکرار مي‌کنيد که: «أن تَهَبَ لي يقيناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبي» خدايا! به من يقيني را ببخش که آن يقين همواره همراه قلبم باشد. 🔺رحمت واسعه‌ي حضرت رب‌العالمين گاهي به صورت بلا مي‌آيد تا انسان را از مشکلي خارج کند. امر به معروف مي‌کنيد از اداره بيرون‌تان مي‌کنند، در نتيجه از حرام نجات پيدا مي‌کنيد، چون رحمت واسعه‌ي حضرت رب‌العالمين در همه جا هست و در اين‌جا به اين صورت ظهور کرد. 🔺هر وقت خواستيد رحمت واسعه‌ي حضرت رب العالمين را ببينيد در آن‌جاهايي که ضربه خورده‌ايد بهتر مي‌توانيد بيابيد، به شرطي که جهت اصلي انسان اُنس با خدا باشد، سختی ‌هاي پيش‌آمده در راه خدا، صورت رحمت خاص به خود مي‌گيرد. هميشه خداوند با اسم رحمت شروع مي‌کند چون در حديث قدسي فرمود: «سَبَقَت رَحمتي غَضَبي» رحمت من از غضبم جلوتر است. با همين حساب آن‌جا که ظاهراً سختي و غضب در ميان است رحمت واسعه‌اش در ميان است. 🔺چون شروع کارها از خدا است و او با رحمت خود شروع مي‌کند بعد از ده سال مي‌بينيد چه لطفي در آن محروميت بود و چقدر آن رحمت وسيع بود، در انتها سالک متوجه مي‌شود هر رحمتي که از حضرت حقّ مطلق صادر شود چنين است و لذا عرض مي‌کند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّهَا» ✅در فرازي که اظهار مي‌داريد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كَلِمَاتِكَ» و با نظر به کلمات الهي از حضرت حق مي‌خواهيد که با آن نور بر شما نظر کند، متوجه‌ايد حضرت حق همان‌طور که اسمائي دارد که آن اسماء حُسنا هستند، کلماتي دارد که آن کلمات، تامّات‌اند. 🔺به گفته‌ي علامه طباطبائي«رحمة‌الله‌عليه» به يک اعتبار تمام عالم کلمات الله‌اند. چون «کلمه» عبارت است از آنچه حکايت از باطن کند. همين طور که کلمات بنده حکايتي است از آنچه در ضمير من مي‌گذرد. کلمات من و شما، جمله‌اي می شود که جمع آن‌ جملات کتابي را تشکيل مي‌دهد، سلسله‌ي وجود نيز کتاب‌هاي متعددي در طول هم هستند. هر عالم از عوالم وجود کتاب مستقلي است با ابواب و آيات و کلمات. 🔺در اين فراز مي‌خواهيم با خدا از طريق کلماتش روبه‌رو شويم و هر مخلوقي را کتاب مبين الهي بنگريم که حامل کلمات و حروف معنوي است و در اين صورت است که متوجه مي‌شويم ذاتي در صحنه است که عين کلمات است و با آن کلمات با ما تکلم مي‌کند و در نتيجه ما با او به نور اسم کليم مأنوس مي‌شويم. 🔺از آن‌جايي که تمام بودن هرچيز به حسب خود آن چيز است و متناسب با آن، مثلاً تمام بودن علم به خالص‌بودن آن از هر جهلي است، تمام‌بودن کلام و کلمه نيز به آن است که دلالتش واضح بوده و هيچ‌گونه اجمال و ابهامي در آن نباشد. به حسب درجه‌ي سالک بعضي از کلمات الهي تمام و بعضي اتمّ و تمام‌تر است و هرچه جنبه‌ي مرآتي کلام در نماياندن حقيقتِ غيب بيشتر باشد آن کلمات تمام‌تر خواهند بود. رسيدن به مرتبه‌اي که انسان بتواند کلمات الهي را با جامعيت بيشتر بنگرد به تعالي روح او بستگي دارد. از خداوند تقاضا مي‌کني خداوندا! با آن جنبه‌ي تمام‌تر و اتمِّ کلماتِ خود با ما برخورد بفرما. عملاً از اين طريق تقاضا مي‌کني تا خداوند را در جلوه‌هاي عوالم برترِ وجود مثل عقول مجرده بنگري که از هرگونه ماده منزه است. تا آن‌جايي که مي‌فهمي انوار غيبي و ملائکه‌ي الهي هرکدام مظهر و آينه‌ي يک صفت و يک اسم‌اند و هيچ‌کدام مصداق کامل تمام‌ترين کلمه نيستند مگر انسان کامل که حامل «عَلَّمَ آدَمَ الأسماءَ کُلَّها» است و آينه‌ي تمام‌نماي صفات و اسماء الهي يعني همان کتاب مبين الهي مي‌باشد 🔺همان‌طور که کلام، «هوايي» است که از حنجره‌ي انسان خارج مي‌شود و با برخورد با مخارجِ ناي و گلو به صورت حروف و کلمات در مي‌آيد، اراده‌ي الهي چون نسيمي بر اعيان ثابته و امکان ذاتي مخلوقات برخورد مي‌کند و آن‌ها را به ظهور و وجود منوّر مي‌کند تا محل نمايش کلام الهي باشند و ما را متوجه حضرت حق کنند و از حجاب‌هاي شيطاني برهانند تا مشغول ظاهر عالم نشويم. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه125 💎ادامه ی ✅پس از فرازي که گذشت به نور کمال الهي نظر مي‌کنيد که هر چيزي را به درجه‌اي که بايد برسد، مي‌رساند و از خدا مي‌خواهيد با همان اسم با شما برخورد کند، به همان صورتي که در فرازهاي قبلي گذشت و پس از آن از خداوند مي‌خواهيد به نور اسماء، آن هم به اکبر آن اسماء بر شما نظر کند تا عالي‌ترين صفات الهي شما را به ميهماني خود ببرد و در سايه‌ي آن اسم با خدا زندگي کنيد و سطر به سطر دفتر سلسله‌ي وجود را بخواني و با اسم اعظم که انسان کامل است آشنا شوي و ببيني هر مخلوقي که با اسمي ظهور کرده، آن اسم به صورت اعظم نزد انسان کامل است و عالَم همه در مقام جامعيت انسان کامل به نور انسان کامل موجودهستند(همان‌طور که شما با ديدن يک گُل آن گُل را به صورت مجرد و علمي در نزد خود داريد و آن گل در شما به شما هست و نه به خودش.) و اگر خداوند خواست به اسم کبير و اکبرِ خود بر شما نظر کند همان نظري را بر ما ارزاني مي‌کند که نظر مبارک حضرت صاحب‌الأمر عجل الله تعالی فرجه بر افراد است. 👈انسان کامل همان اسم اعظم است . ✅در فراز «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ بِأَعَزِّهَا وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزِيزَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّهَا» نظر به نور اسم عزيز داري و آن نحوه از حضور حق در عالم که غالب و قاهر بر هر چيزي است و سلسله‌ي وجود سراسر مسخّر امر اوست و از اين منظر بر او مي‌نگريد و متوجه مي‌شويد همه‌ي مبادي تأثير، مظاهر قدرت و عزت اوست و با تجلي آن نور بر جان سالک از يک طرف سالک براي خود قدرت و عزتي نمي‌بيند و از طرف ديگر همه‌ي عزت را در خدا مي‌يابد آن هم به صورتي «اَعَزّ». ✅در فرازي که اظهار مي‌داريد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِأَنْفَذِهِ وَ كُلُّ عِلْمِكَ نَافِذٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِلْمِكَ كُلِّهِ» نظر به علم نافذ الهي داريد که هيچ حجابي در مقابل آن نيست و از خدا مي‌خواهيد بهره‌اي از آن علم بر جان شما بيفشاند تا متوجه حضور حق در همه‌ي عالم شويد. علم نافذ خدا اقتضا مي‌کند که او با همه‌چيز به فيض منبسطِ خود همراه باشد به همان معني که در قرآن مي‌فرمايد: «وَ هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِله» و از آن‌جايي که مخلوقات همه تجليات نور وجود خداوند‌اند، علم خداوند به خودش، علم اوست به همه‌ي اشياء به همان نحوي که به خود علم دارد. اين نوع علم را در اين فراز از خدا طلب مي‌کنيد و شرط آن نفي هرگونه نظر به خود و انانيت خود است تا خداوند ما را با بقاي خود باقي دارد و علم شهودي الهي براي ما حاصل شود. ✅همه‌ي عالم در امکان ذاتي خود عين اتصال به وجوب ذاتي حق‌اند و چون هرگز ممکن‌الوجود از امکان ذاتي خود خارج نمي‌شود، هرگز اتصال به حضرت واجب‌الوجود منقطع نمي‌گردد و لذا دائماً متصل به فيض حق است. در احاطه‌ي سلطنت مطلقه‌ي او تقاضاي تجلي چنين حقيقتي را بر قلب خود داريد تا بتوانيد اظهار کنيد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِسُلْطَانِكَ كُلِّهِ» و همواره در هرجا سلطنت مطلقه‌ي او را بيابيد. ✅قرآن در وصف خداوند مي‌فرمايد: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ» حضرت حق در هر آني در شأني است و متجلي به اسمي است. سالک به حکم ظرفيت انساني خود طالب تجلي همه‌ي شئونات الهي است و مي‌خواهد تا حق تعالي با يک‌يک اسماء‌اش بر او تجلي کند و به مقام هر يک از آن اسماء محقق شود و قلبش قابليت اسم جامع را پيدا کند تا همه‌ي جبروت و سلطان الهي را درک نمايد. در آن صورت شأن و جبروت الهي هرکدام جدا جدا در حال انسان بسط و تفصيل مي‌يابد و اين همان «صحو» بعد از «محو» و يا «بقاء» بعد از «فنا» است. 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan
📚خلاصه کتاب دریچه های نظربه حق 🔰استاداصغرطاهرزاده صفحه133 💎ادامه ی ✅ملاحظه فرمودید که: در هر فرازي از فرازهاي دعاي سحر ابتدا نظر به نورِ اسمي از اسماء الهي ‌کرديد تا خداوند بر اساس آن اسم بر جان شما تجلي کند، سپس دل را به جنبه‌ي متعالي آن اسم معطوف ‌داشتيد تا ‌جايي که دل آنچنان شکوفا ‌شود که از هر جنبه‌اي از جنبه‌هاي آن اسم متوجه جنبه‌ي متعالي آن اسم گردد چون با توجه به نور توحيد و وحدت تشکيکي وجود، متوجه مي‌شويد هر جلوه‌اي از جلوات نور اسماء الهي، مرتبه‌اي کامل‌تر را در باطن خود دارد و جهت اُنس با آن مرتبه‌، طالب رفع حجاب‌ايد و اظهار کردید: «هر جلوه‌اي که از تو باشد، کامل‌ترين و شديدترين است.» سالک در نتيجه‌ي چنين سيري در پرتو نورِ آن اسم، به حقِ مطلق مي‌رسد و در نهايت اظهار مي‌دارد: «خدايا از تو به نور آن اسم تو، به صورت کلي تقاضاي توجه دارم.» سالک در اين قسمت نظر به حقِّ مطلق نموده، تا حقِّ مطلق به نور آن اسم بر قلب او تجلي کند. در مسير توحيدي از اين هم جلوتر مي‌آيد و از اسم خاص به اسم الله می رسد و حقيقت جامعِ همه‌ي اسماء يعني حضرت «الله» را در هر منظري مي‌نگرد. ✅در روش حضوري و انکشافي، قلبِ انسان با «وجود» يا «ذات» روبه‌رو مي‌شود و هرجا ذات در ميان باشد قلب انسان بدون هيچ واسطه‌اي از نور آن بهره‌مند مي‌شود. عمده آن است که بتوانيم قلب را طوري تربيت کنيم که هنر ذات‌بيني پيدا کند، در آن حالت خودِ ذات، دليل خود است . ✅ذات خدا با صفاتش متحد است پس خدا، خدايي نيست که جمال دارد بلکه خداوند همان جمال است. پس حضور اسماي الهي در صحنه، عبارت است از حضور حق به صفتي خاص. مي‌گويي: «خدايا از تو خودت را به نور جمال مي‌خواهم» چون او همان جمال است. وقتي با نظر به جمال حق، آن نور بر قلب شما تجلي کرد طالبِ شدت بيشتري از آن نور شدید و به همين جهت نظر به «اَجمل» آن نور کرديد و در نهايت با فناي کامل مي‌يابيد که همه‌ي جمال او جميل است. «والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته» 🌸پایان کتاب🌸 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan 📱iGap.net/lobolmizan 📱sapp.ir/lobolmizan 📱eitaa.com/lobolmizan