بخت آیینه ندارم که در او مینگری
خاک بازار نیرزم که بر او میگذری
من چنان عاشق رویت که ز #خود بیخبرم
تو چنان فتنه #خویشی که ز ما بیخبری
به چه ماننده کنم در همه آفاق تو را
کآنچه در وهم من آید تو از آن #خوبتری
برقع از پیش چنین روی نشاید برداشت
که به هر گوشه چشمی #دل خلقی ببری
دیدهای را که به دیدار تو #دل مینرود
هیچ علت نتوان گفت به جز بی بصری
گفتم از دست غمت سر به جهان در بنهم
نتوانم که به هر جا بروم در نظری
به فلک میرود آه سحر از سینه ما
تو همی برنکنی دیده ز #خواب سحری
خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری
هر چه در وصف تو گویند به نیکویی هست
عیبت آن است که هر روز به طبعی دگری
گر تو از پرده برون آیی و رخ بنمایی
پرده بر کار همه پرده نشینان بدری
عذر #سعدی ننهد هر که تو را نشناسد
حال دیوانه نداند که ندیدهست پری
#بخت_آیینه_ندارم_که_در_او_مینگری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/149
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که بر دوستان همیگذری
تا به هر غمزهای #دلی ببری
دردمندی تمام #خواهی کشت
یا به رحمت به کشته مینگری
ما #خود از کوی #عشقبازانیم
نه تماشاکنان رهگذری
هیچم اندر نظر نمیآید
تا تو #خورشیدروی در نظری
گفته بودم که #دل به کس ندهم
حذر از عاشقی و بیخبری
حلقهای گرد #خویشتن بکشم
تا نیاید درون حلقه پری
وین پری پیکران حلقه به گوش
شاهدی میکنند و جلوه گری
صبر #بلبل شنیدهای هرگز
چون بخندد شکوفه سحری
پردهداری بر آستانه #عشق
میکند عقل و گریه پردهدری
چو #خوری دانی ای پسر غم #عشق
تا غم هیچ در جهان نخوری
رایگان است یک #نفس با دوست
گر به دنیا و آخرت بخری
قلم است این به دست #سعدی در
یا هزار آستین در دری
این نبات از کدام شهر آرند
تو قلم نیستی که نیشکری
#ای_که_بر_دوستان_همیگذری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/150
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دانمت آستین چرا پیش جمال میبری
رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری
معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر
کبر رها نمیکند کز پس و پیش بنگری
آمدمت که بنگرم باز نظر به #خود کنم
سیر نمیشود نظر بس که لطیف منظری
غایت کام و دولت است آن که به خدمتت رسید
بنده میان بندگان بسته میان به چاکری
روی به خاک مینهم گر تو هلاک میکنی
دست به بند میدهم گر تو اسیر میبری
هر چه کنی تو برحقی حاکم و دست مطلقی
پیش که داوری برند از تو که خصم و داوری
بنده اگر به سر رود در طلبت کجا رسد
گر نرسد عنایتی در حق بنده آن سری
گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود
میروی و مقابلی غایب و در تصوری
جان بدهند و در زمان زنده شوند عاشقان
گر بکشی و بعد از آن بر سر کشته بگذری
#سعدی اگر هلاک شد عمر تو باد و دوستان
ملک یمین #خویش را گر بکشی چه غم #خوری
#دانمت_آستین_چرا_پیش_جمال_میبری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/145
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دانی چه گفت مرا آن #بلبل سحری
تو #خود چه آدمیی کز #عشق بیخبری
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری
من هرگز از تو نظر با #خویشتن نکنم
بیننده تن ندهد هرگز به بی بصری
از بس که در نظرم #خوب آمدی صنما
هر جا که مینگرم گویی که در نظری
دیگر نگه نکنم بالای سرو چمن
دیگر صفت نکنم رفتار کبک دری
کبک این چنین نرود سرو این چنین نچمد
طاووس را نرسد پیش تو جلوه گری
هر گه که میگذری من در تو مینگرم
کز حسن قامت #خود با کس نمینگری
از بس که فتنه شوم بر رفتنت نه عجب
بر #خویشتن تو ز ما صد بار فتنهتری
باری به حکم کرم بر حال ما بنگر
کافتد که بار دگر بر خاک ما گذری
#سعدی به جور و جفا مهر از تو برنکند
من خاک پای توام ور #خون من بخوری
#دانی_چه_گفت_مرا_آن_بلبل_سحری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/146
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جور بر من میپسندد #دلبری
زور با من میکند زورآوری
بار خصمی میکشم کز جور او
مینشاید رفت پیش داوری
عقل بیچارهست در زندان #عشق
چون مسلمانی به دست کافری
بارها گفتم بگریم پیش خلق
تا مگر بر من ببخشد خاطری
باز گویم پادشاهی را چه غم
گر به خیلش در بمیرد چاکری
ای که صبر از من طمع داری و هوش
بار سنگین مینهی بر #لاغری
زآنچه در پای عزیزان افکنند
ما سری داریم اگر داری سری
چشم عادت کرده با دیدار دوست
حیف باشد بعد از او بر دیگری
در سراپای تو حیران ماندهام
در نمیباید به حسنت #زیوری
این سخن #سعدی تواند گفت و بس
هر گدایی را نباشد جوهری
#جور_بر_من_میپسندد_دلبری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/148
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خانه #صاحب نظران میبری
پرده پرهیزکنان میدری
گر تو پری چهره نپوشی نقاب
توبه صوفی به #زیان آوری
این چه وجود است نمیدانمت
آدمیی یا ملکی یا پری
گر همه سرمایه #زیان میکند
سود بود دیدن آن مشتری
نسخه این روی به نقاش بر
تا بکند توبه ز صورتگری
با تترت حاجت #شمشیر نیست
حمله همیآری و #دل میبری
گر تو در آیینه تأمل کنی
صورت #خود باز به ما ننگری
خسرو اگر عهد تو دریافتی
دل به تو دادی که تو #شیرینتری
گر دری از خلق ببندم به روی
بر تو نبندم که به خاطر دری
#سعدی اگر کشته شود در فراق
زنده شود چون به سرش بگذری
#خانه_صاحب_نظران_میبری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/147
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مجنون #عشق را دگر امروز حالت است
کاسلام دین لیلی و دیگر ضلالت است
فرهاد را از آن چه که #شیرین ترش کند
این را شکیب نیست گر آن را ملالت است
عذرا که #نانوشته بخواند حدیث #عشق
داند که آب دیدهٔ وامق رسالت است
مطرب همین طریق غزل گو نگاه دار
کاین ره که برگرفت به جایی #دلالت است
ای مدعی که میگذری بر کنار آب
ما را که غرقهایم ندانی چه حالت است
زین در کجا رویم که ما را به خاک او
واو را به #خون ما که بریزد حوالت است
گر سر قدم نمیکنمش پیش اهل #دل
سر بر نمیکنم که مقام خجالت است
جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایع است
جز سر #عشق هر چه بگویی بطالت است
ما را دگر معامله با هیچکس نماند
بیعی که بی حضور تو کردم اقالت است
از هر جفات بوی وفایی همی دهد
در هر تعنتیت هزار استمالت است
#سعدی بشوی لوح #دل از نقش غیر او
علمی که ره به حق ننماید جهالت است
#مجنون_عشق_را_دگر_امروز_حالت_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/144
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
رفتی و همچنان به خیال من اندری
گویی که در برابر چشمم مصوری
فکرم به منتهای جمالت نمیرسد
کز هر چه در خیال من آمد نکوتری
مه بر زمین نرفت و پری دیده برنداشت
تا ظن برم که روی تو ماه است یا پری
تو #خود فرشتهای نه از این #گل سرشتهای
گر خلق از آب و خاک تو از مشک و عنبری
ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست
کز تو به دیگران نتوان برد داوری
با دوست کنج فقر بهشت است و بوستان
بی دوست خاک بر سر جاه و توانگری
تا دوست در کنار نباشد به کام #دل
از هیچ نعمتی نتوانی که برخوری
گر چشم در سرت کنم از گریه باک نیست
زیرا که تو عزیزتر از چشم در سری
چندان که جهد بود دویدیم در طلب
کوشش چه سود چون نکند بخت یاوری
#سعدی به وصل دوست چو دستت نمیرسد
باری به یاد دوست زمانی به سر بری
#رفتی_و_همچنان_به_خیال_من_اندری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/142
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدم امروز بر زمین #قمری
همچو سروی روان به رهگذری
گوییا بر من از بهشت خدای
باز کردند بامداد دری
من ندیدم به راستی همه عمر
گر تو دیدی به سرو بر #قمری
یا شنیدی که در وجود آمد
آفتابی ز مادر و پدری
گفتم از وی نظر بپوشانم
تا نیفتم به دیده در خطری
چاره صبر است و احتمال فراق
چون کفایت نمیکند نظری
میخرامید و #زیر لب میگفت
عاقل از فتنه میکند حذری
#سعدیا پیش تیر غمزه ما
به ز تقوا ببایدت سپری
#دیدم_امروز_بر_زمین_قمری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/143
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روی گشاده ای صنم طاقت خلق میبری
چون پس پرده میروی پرده صبر میدری
حور بهشت #خوانمت ماه تمام گویمت
کآدمیی ندیدهام چون تو پری به #دلبری
آینه را تو دادهای پرتو روی #خویشتن
ور نه چه زهره داشتی در نظرت برابری
نسخه چشم و ابرویت پیش نگارگر برم
گویمش این چنین بکن صورت قوس و مشتری
چون تو درخت #دل نشان تازه #بهار و #گلفشان
حیف بود که سایهای بر سر ما نگستری
دیده به روی هر کسی برنکنم ز مهر تو
در ز عوام بسته به چون تو به خانه اندری
من نه مخیرم که چشم از تو به #خویشتن کنم
گر تو نظر به ما کنی ور نکنی مخیری
پند حکیم بیش از این در من اثر نمیکند
کیست که برکند یکی زمزمه قلندری
#عشق و دوام عافیت مختلفند #سعدیا
هر که سفر نمیکند #دل ندهد به لشکری
#روی_گشاده_ای_صنم_طاقت_خلق_میبری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/141
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری
تا نکند وفای تو در #دل من تغیری
چشم نمیکنم به #خود تا چه رسد به دیگری
خود نبود و گر بود تا به قیامت آزری
بت نکند به نیکویی چون تو بدیع پیکری
سرو روان ندیدهام جز تو به هیچ کشوری
هم نشنیدهام که زاد از پدری و مادری
گر به کنار آسمان چون تو برآید اختری
روی بپوشد آفتاب از نظرش به معجری
حاجت گوش و گردنت نیست به زر و #زیوری
یا به خضاب و سرمهای یا به عبیر و عنبری
تاب وغا نیاورد قوت هیچ صفدری
گر تو بدین مشاهدت حمله بری به لشکری
بستهام از جهانیان بر #دل تنگ من دری
تا نکنم به هیچ کس گوشه چشم خاطری
گر چه تو بهتری و من از همه خلق کمتری
شاید اگر نظر کند محتشمی به چاکری
باک مدار #سعدیا گر به فدا رود سری
هر که به معظمی رسد ترک دهد محقری
#گر_برود_به_هر_قدم_در_ره_دیدنت_سری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/138
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر کنم در سر وفات سری
سهل باشد #زیان مختصری
ای که قصد هلاک من داری
صبر کن تا ببینمت نظری
نه حرام است در رخ تو نظر
که حرام است چشم بر دگری
دوست دارم که خاک پات شوم
تا مگر بر سرم کنی گذری
متحیر نه در جمال توام
عقل دارم به قدر #خود قدری
حیرتم در صفات بی چون است
کاین کمال آفرید در بشری
ببری هوش و طاقت زن و مرد
گر تردد کنی به بام و دری
حق به دست رقیب #ناهموار
پیش خصم ایستاده چون سپری
زان که آیینهای بدین #خوبی
حیف باشد به دست بی بصری
آه #سعدی اثر کند در کوه
نکند در تو سنگدل اثری
سنگ را سخت گفتمی همه عمر
تا بدیدم ز سنگ سختتری
#گر_کنم_در_سر_وفات_سری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/200
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس درنیامدهست بدین #خوبی از دری
دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری
خورشید اگر تو روی نپوشی فرو رود
گوید دو آفتاب نباشد به کشوری
اول منم که در همه عالم نیامدهست
زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری
هرگز نبردهام به خرابات #عشق راه
امروزم آرزوی تو در داد ساغری
یا #خود به حسن روی تو کس نیست در جهان
یا هست و نیستم ز تو پروای دیگری
بر سرو قامتت #گل و بادام روی و چشم
نشنیدهام که سرو چنین آورد بری
رویی که روز روشن اگر برکشد نقاب
پرتو دهد چنان که شب تیره اختری
همراه من مباش که غیرت برند خلق
در دست مفلسی چو ببینند گوهری
من کم نمیکنم سر مویی ز مهر دوست
ور میزند به هر بن موییم نشتری
روزی مگر به دیده #سعدی قدم نهی
تا در رهت به هر قدمت مینهد سری
#کس_درنیامدهست_بدین_خوبی_از_دری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/139
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرو بستانی تو یا مه یا پری
یا ملک یا دفتر صورتگری
رفتنی داری و سحری میکنی
کاندر آن عاجز بماند سامری
هر که یک بارش گذشتی در نظر
در #دلش صد بار دیگر بگذری
میروی و اندر پیت #دل میرود
باز میآیی و جان میپروری
گر تو شاهد با میان آیی چو #شمع
مبلغی پروانهها گرد آوری
چند #خواهی روی پنهان داشتن
پرده میپوشی و بر ما میدری
روزی آخر در میان مردم آی
تا ببیند هر که میبیند پری
آفتاب از منظر افتد در رواق
چون تو را بیند بدین #خوش منظری
جان و خاطر با تو دارم روز و شب
نقش بر #دل #نام بر انگشتری
#سعدی از گرمی بخواهد سوختن
بس که تو #شیرینی از حد میبری
#سرو_بستانی_تو_یا_مه_یا_پری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/140
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هرگز این صورت کند صورتگری
یا چنین شاهد بود در کشوری
سرورفتاری صنوبرقامتی
ماه رخساری ملایک منظری
میرود وز #خویشتن بینی که هست
در نمیآید به چشمش دیگری
صد هزارش دست خاطر در رکاب
پادشاهی میرود با لشکری
عارضش باغی دهانش غنچهای
بل بهشتی در میانش کوثری
ماهرویا مهربانی پیشه کن
خوبرویی را بباید #زیوری
بی تو در هر گوشه پایی در #گل است
وز تو در هر خانه دستی بر سری
چون همایم سایهای بر سر فکن
تا در اقبالت شوم نیک اختری
در خداوندی چه نقصان آیدش
گر خداوندی بپرسد چاکری
مصلحت بودی شکایت گفتنم
گر به غیر از خصم بودی داوری
#سعدیا داروی تلخ از دست دوست
به که #شیرینی ز دست دیگری
خاکی از مردم بماند در جهان
وز وجود عاشقان خاکستری
#هرگز_این_صورت_کند_صورتگری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/136
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز #بلبلان برآمد فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
یا خلوتی برآور یا بُرقَعی فروهِل
ور نه به شکل #شیرین شور از جهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
عود است #زیر دامن یا #گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
گل نسبتی ندارد با روی #دلفریبت
تو در میان #گلها چون #گل میان خاری
وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این میکِشد به زورم وآن میکُشد به زاری
ور قید میگشایی وحشی نمیگریزد
در بند #خوبرویان #خوشتر که رستگاری
ز اول وفا نمودی چندان که #دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری
عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری
ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله مینگاری
هر درد را که بینی درمان و چارهای هست
درمان درد #سعدی با دوست سازگاری
#چون_است_حال_بستان_ای_باد_نوبهاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/134
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
بار دوم ز بار نخستین نکوتری
انصاف میدهم که لطیفان و #دلبران
بسیار دیدهام نه بدین لطف و #دلبری
زنار بود هر چه همه عمر داشتم
الا کمر که پیش تو بستم به چاکری
از #شرم چون تو آدمیان در میان خلق
انصاف میدهد که نهان میشود پری
شمشیر اختیار تو را سر نهادهام
دانم که گر تنم بکشی جان بپروری
جز صورتت در آینه کس را نمیرسد
با صورت بدیع تو کردن برابری
ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود
بر حال من ببخشی و حالت بیاوری
صید اوفتاد و پای مسافر به #گل بماند
هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری
صبری که بود مایه #سعدی دگر نماند
سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری
#هر_نوبتم_که_در_نظر_ای_ماه_بگذری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/135
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای کآب زندگانی من در دهان توست
تیر هلاک ظاهر من در کمان توست
گر برقعی فرونگذاری بدین جمال
در شهر هر که کشته شود در ضمان توست
تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب
کاین مدح آفتاب نه تعظیم شان توست
گر یک نظر به گوشهٔ چشم ارادتی
با ما کنی و گر نکنی حکم از آن توست
هر روز خلق را سر یاری و #صاحبیست
ما را همین سر است که بر آستان توست
بسیار دیدهایم درختان میوهدار
زین به ندیدهایم که در بوستان توست
گر دست دوستان نرسد باغ را چه جرم
منعی که میرود گنه از باغبان توست
بسیار در #دل آمد از اندیشهها و رفت
نقشی که آن نمیرود از #دل نشان توست
با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
ای دوست همچنان #دل من مهربان توست
#سعدی به قدر #خویش تمنای وصل کن
سیمرغ ما چه #لایق زاغ آشیان توست
#ای_کآب_زندگانی_من_در_دهان_توست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/133
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
دل نخوانند که صیدش نکند #دلداری
جان به دیدار تو یک روز فدا #خواهم کرد
تا دگر برنکنم دیده به هر دیداری
یعلم الله که من از دست غمت جان نبرم
تو به از من بتر از من بکشی بسیاری
غم #عشق آمد و غمهای دگر پاک ببرد
سوزنی باید کز پای برآرد خاری
می حرام است ولیکن تو بدین نرگس مست
نگذاری که ز پیشت برود هشیاری
میروی خرم و خندان و نگه مینکنی
که نگه میکند از هر طرفت غمخواری
خبرت هست که خلقی ز غمت بیخبرند
حال افتاده نداند که نیفتد باری
سرو آزاد به بالای تو میماند راست
لیکنش با تو میسر نشود رفتاری
مینماید که سر عربده دارد چشمت
مست #خوابش نبرد تا نکند آزاری
#سعدیا دوست نبینی و به وصلش نرسی
مگر آن وقت که #خود را ننهی مقداری
#خبر_از_عیش_ندارد_که_ندارد_یاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/132
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا #دلیست گرفتار #عشق #دلداری
سمن بری صنمی #گلرخی جفاکاری
ستمگری شغبی فتنهای #دل آشوبی
هنروری عجبی طرفهای جگرخواری
بنفشه زلفی نسرین بری سمن بویی
که ماه را بر حسنش نماند بازاری
همای فری طاووس حسن و طوطی نطق
به گاه جلوه گری چون تذرو رفتاری
دلم به غمزه جادو ربود و دوری کرد
کنون بماندم بی او چو نقش دیواری
ز وصل او چو کناری طمع نمیدارم
کناره کردم و راضی شدم به دیداری
ز هر چه هست گزیر است و #ناگزیر از دوست
چه چاره سازد در دام #دل گرفتاری
در اشتیاق جمالش چنان همینالم
چو #بلبلی که بماند میان #گلزاری
حدیث #سعدی در #عشق او چو بیهده است
نزد دمی چو ندارد زبان گفتاری
#مرا_دلیست_گرفتار_عشق_دلداری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/128
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری
و گر نه فتنه ندیدی به #خواب بیداری
زمانه با تو چه دعوی کند به بدمهری
سپهر با تو چه پهلو زند به غداری
معلمت همه شوخی و #دلبری آموخت
به دوستیت وصیت نکرد و #دلداری
چو #گل لطیف ولیکن حریف اوباشی
چو زر عزیز ولیکن به دست اغیاری
به صید کردن #دلها چه شوخ و #شیرینی
به خیره کشتن تنها چه جلد و عیاری
دلم ربودی و جان میدهم به طیبت #نفس
که هست راحت درویش در سبکباری
گر افتدت گذری بر وجود کشته #عشق
سخن بگوی که در جسم مرده جان آری
گرت ارادت باشد به شورش #دل خلق
بشور زلف که در هر خمی #دلی داری
چو بت به کعبه نگونسار بر زمین افتد
به پیش قبله رویت بتان فرخاری
دهان پر شکرت را مثل به نقطه زنند
که روی چون #قمرت #شمسهایست پرگاری
به گرد نقطه سرخت عذار سبز چنان
که نیم دایرهای برکشند زنگاری
هزار #نامه پیاپی نویسمت که جواب
اگر چه تلخ دهی در سخن شکرباری
ز خلق گوی لطافت تو بردهای امروز
به #خوبرویی و #سعدی به #خوب گفتاری
#دو_چشم_مست_تو_برداشت_رسم_هشیاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/130
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
که #خوش بود ز عزیزان تحمل #خواری
به هر سلاح که #خون مرا بخواهی ریخت
حلال کردمت الا به تیغ بیزاری
تو در #دل من از آن #خوشتری و #شیرینتر
که من ترش بنشینم ز تلخ گفتاری
اگر دعات ارادت بود و گر دشنام
بگوی از آن لب #شیرین که شهد میباری
اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد
که در کمند تو راحت بود گرفتاری
به انتظار عیادت که دوست میآید
خوش است بر #دلِ رنجورِ #عشق، بیماری
گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم
به #شرط آن که به دست رقیب نسپاری
تو میروی و مرا چشم و #دل به جانب توست
ولی چه سود که جانب نگه نمیداری
گرت چو من غم #عشقی زمانه پیش آرد
دگر غم همه عالم به هیچ نشماری
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
که هر چه پیش تو سهل است سهل پنداری
حکایت من و مجنون به یکدگر ماند
نیافتیم و بمردیم در طلبکاری
بنال #سعدی اگر چاره وصالت نیست
که نیست چاره بیچارگان به جز زاری
#من_از_تو_روی_نپیچم_گرم_بیازاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/127
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر به تحفه جانان هزار جان آری
محقر است نشاید که بر زبان آری
حدیث جان بر جانان همین مثل باشد
که زر به کان بری و #گل به بوستان آری
هنوز در #دلت ای آفتاب رخ نگذشت
که سایهای به سر یار مهربان آری
تو را چه غم که مرا در غمت نگیرد #خواب
تو پادشاه کجا یاد پاسبان آری
ز حسن روی تو بر دین خلق میترسم
که بدعتی که نبودهست در جهان آری
کس از کناری در روی تو نگه نکند
که عاقبت نه به شوخیش در میان آری
ز چشم مست تو واجب کند که هشیاران
حذر کنند ولی تاختن نهان آری
جواب تلخ چه داری بگوی و باک مدار
که شهد محض بود چون تو بر دهان آری
و گر به #خنده درآیی چه جای مرهم ریش
که ممکن است که در جسم مرده جان آری
یکی لطیفه ز من بشنو ای که در آفاق
سفر کنی و لطایف ز بحر و کان آری
گرت بدایع #سعدی نباشد اندر بار
به پیش اهل و قرابت چه ارمغان آری
#اگر_به_تحفه_جانان_هزار_جان_آری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/125
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری
از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
وز محنت فراقش بر #دل بماند باری
هر دم غم فراقش بر #دل نهاد باری
هر لحظه دست هجرش در #دل شکست خاری
ای زلف تو کمندی ابروی تو کمانی
وی قامت تو سروی وی روی تو #بهاری
دانم که فارغی تو از حال و درد #سعدی
کاو را در انتظارت #خون شد دو دیده باری
دریاب عاشقان را کافزون کند صفا را
بشنو تو این سخن را کاین یادگار داری
#عمری_به_بوی_یاری_کردیم_انتظاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/129
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری
عهد و پیمان و وفاداری و #دلبندی و یاری
زخم #شمشیر اجل به که سر نیش فراقت
کشتن اولیتر از آن کهم به جراحت بگذاری
تن آسوده چه داند که #دل خسته چه باشد
من گرفتار کمندم تو چه دانی که سواری
کس چنین روی ندارد تو مگر حور بهشتی
وز کس این بوی نیاید مگر آهوی تتاری
عرقت بر ورق روی نگارین به چه ماند
همچو بر خرمن #گل قطره باران #بهاری
طوطیان دیدم و #خوشتر ز حدیثت نشنیدم
شکر است آن نه دهان و لب و دندان که تو داری
ای خردمند که گفتی نکنم چشم به #خوبان
به چه کار آیدت آن #دل که به جانان نسپاری
آرزو میکندم با تو شبی بودن و روزی
یا شبی روز کنی چون من و روزی به شب آری
هم اگر عمر بود دامن کامی به کف آید
که #گل از خار همیآید و #صبح از شب تاری
#سعدی آن طبع ندارد که ز #خوی تو برنجد
خوش بود هر چه تو گویی و شکر هر چه تو باری
#نه_تو_گفتی_که_به_جای_آرم_و_گفتم_که_نیاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/126
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈