eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
89 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
ما در خلوت به روی خلق ببستیم از همه بازآمدیم و با تو نشستیم هر چه نه پیوند یار بود بریدیم وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم مردم هشیار از این معامله دورند شاید اگر عیب ما کنند که مستیم مالک را همیشه غصه گدازد ملک پری پیکری شدیم و برستیم شاکر نعمت به هر طریق که بودیم داعی دولت به هر مقام که هستیم در همه چشمی عزیز و نزد تو در همه عالم بلند و پیش تو پستیم ای بت مشاهده بنمای تا تو ببینیم و نپرستیم دیده نگه داشتیم تا نرود با همه عیاری از کمند نجستیم تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز جان گرامی نهاده بر کف دستیم دوستی آن است که بماند عهد وفا هم بر این قرار که بستیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/272 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در تو بنگریم شوق است در جدایی و جور است در نظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست بازآ که روی در قدمانت بگستریم ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم گفتی ز خاک بیشترند اهل من از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ما نمی‌رویم دوان در قفای کس آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم تو کیستی که در این حلقه کمند چندان فتاده‌اند که ما صید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/269 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم همچو همه شب نعره زنان تا روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم گفته بودیم به که نباید نگریست دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم صفت یوسف بیان می‌کردند با میان آمد و بی و نشان گردیدیم رفته بودیم به خلوت که دگر می نخوریم ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم تا همه شهر بیایند و ببینند که ما پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم لشکر به شکار ما گو میایید که ما صید فلان گردیدیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/270 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما دوستان به جان بخریم ور جهان دشمن است غم نخوریم گر به می‌زند معشوق گو بزن جان من که ما سپریم آن که صبر از جمال او نبود به ضرورت جفای او ببریم گر به خشم است و گر به عین رضا نگهی باز کن که منتظریم یک نظر بر جمال طلعت دوست گر به جان می‌دهند تا بخریم گر تو گویی خلاف عقل است این عاقلان دیگرند و ما دگریم باش تا ما همی‌ریزد ما در آن دست و قبضه می‌نگریم گر برانند و گر ببخشایند ما بر این در گدای یک نظریم دوست چندان که می‌کشد ما را ما به فضل خدای زنده‌تریم زهر قاتل از دستش گو بیاور که چون شکر بخوریم ای نسیم صبا ز روضه انس برگذر پیش از آن که درگذریم تو خداوندگار باکرمی گر چه ما بندگان بی هنریم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/268 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمی‌دانیم چون می‌زند سر ببازیم و رخ نگردانیم دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم مر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که هر نو که در جهان آید ما به هزاردستانیم تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم تو به سیمای شخص می‌نگری ما در آثار صنع حیرانیم هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/267 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم گفتی به رنگ من هرگز نبیند آری نکو گفتی ولی ما نیز هم بد نیستیم تا چند گویی ما و بس کوته کن ای رعنا و بس نه تویی و بس ما نیز هم بد نیستیم ای شاهد هر مجلسی و آرام جان هر کسی گر دوستان داری بسی ما نیز هم بد نیستیم گفتی که چون من در زمی دیگر نباشد آدمی ای جان لطف و مردمی ما نیز هم بد نیستیم گر بو تویی ور تویی ور در جهان نیکو تویی ما نیز هم بد نیستیم گویی چه شد کان سروبن با ما نمی‌گوید سخن گو بی‌وفایی پر مکن ما نیز هم بد نیستیم گر تو به حسن افسانه‌ای یا گوهر یک دانه‌ای از ما چرا بیگانه‌ای ما نیز هم بد نیستیم ای در ما داغ تو تا کی فریب و تو گر به بود در باغ تو ما نیز هم بد نیستیم باری غرور از سر بنه و انصاف درد من بده ای باغ شفتالو و به ما نیز هم بد نیستیم گفتم تو ما را دیده‌ای وز حال ما پرسیده‌ای پس چون ز ما رنجیده‌ای ما نیز هم بد نیستیم گفتی به از من در چگل صورت نبندد آب و ای سست مهر سخت ما نیز هم بد نیستیم گر آن بگزید بر ما همنشین گو هر که برگزین ما نیز هم بد نیستیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/271 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بوی و بانگ مرغ برخاست هنگام نشاط و روز صحراست فراش خزان ورق بیفشاند نقاش صبا چمن بیاراست ما را سر باغ و بوستان نیست هر جا که تویی تفرج آن جاست گویند نظر به روی نهیست نه این نظر که ما راست در روی تو سر صنع بی چون چون آب در آبگینه پیداست چشم چپ برآرم تا چشم نبیندت به جز راست هر آدمیی که مهر مهرت در وی نگرفت سنگ خاراست روزی تر و خشک من بسوزد آتش که به دیگ سوداست نالیدن بی‌حساب گویند خلاف رای داناست از ورطه ما خبر ندارد آسوده که بر کنار دریاست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/266 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کاش کان عیار که من کشته اویم بار دیگر بگذشتی که کند زنده به بویم ترک من گفت و به ترکش نتوانم که بگویم چه کنم نیست چون او ز آهن و رویم تا قدم باشدم اندر قدمش افتم و خیزم تا ماندم اندر عقبش پرسم و پویم دشمن هر از دوستی او تا چه دید از من مسکین که ملول است ز لب او بر لب من این چه خیال است و تمنا مگر آن گه که کند کوزه‌گر از خاک سبویم همه بر من چه زنی زخم فراق ای مه نه منم تنها کاندر خم چوگان تو گویم هر کجا حسنیست ثنا گفتم و وصفش تو چنان حسنی که ندانم که چه گویم دوش می‌گفت که غم ما هیچ ندارد می‌نداند که گرم سر برود دست نشویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/265 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یا رب آن روی است یا برگ سمن یا رب آن قد است یا سرو چمن بر سمن کس دید جعد مشکبار در چمن کس دید سرو سیمتن عقل چون پروانه گردید و نیافت چون تو در هزاران انجمن سخت مشتاقیم پیمانی بکن سخت مجروحیم پیکانی بکن وه کدامت همه است یا رفتار یا لب یا سخن گر سر ما اینک جان و سر ور سر ما داری اینک مال و تن گر نوازی ور کشی فرمان تو راست بنده‌ایم اینک سر و تیغ و کفن صعقه می‌خواهی حجابی در گذار فتنه می‌جویی نقابی بر فکن من کیم کانجا که کوی توست در نمی‌گنجد حدیث ما و من ای ز وصلت خانه‌ها دار الشفا وی ز هجرت بیت‌ها بیت الحزن وقت آن آمد که خاک مرده را باد ریزد آب حیوان در دهن پاره گرداند زلیخای صبا بر یوسف پیرهن نطفه شبنم در ارحام زمین شاهد گشت و طفل یاسمن فیح ریحان است یا بوی بهشت خاک است یا باد ختن بر گذر تا خیره گردد سروبن در نگر تا تیره گردد نسترن بارگاه زاهدان در هم نورد کارگاه صوفیان بر هم شکن شاهدان چستند ساقی گو بیار عاشقان مستند مطرب گو بزن سغبه خلقم چو صوفی در کنش شهره شهرم چو غازی بر رسن تربیت را حله گو در ما مپوش عافیت را پرده گو بر ما متن چرخ با صد چشم چون روی تو دید صد زبان می‌خواست تا گوید حسن ناسزا شنید از خاص و عام سرزنش کشید از مرد و زن گر عاشقی پایی بکوب عاشقا گر مفلسی دستی بزن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/261 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بکن چندان که جور بر من که دستت بر نمی‌دارم ز دامن چنان مرغ را صید کردی که بازش نمی‌خواهد نشیمن اگر دانی که در زنجیر زلفت گرفتار است در پایش میفکن به حسن قامتت سروی در آفاق نپندارم که باشد غالب الظن الا ای باغبان این سرو بنشان و گر آن سرو برکن جهان روشن به ماه و آفتاب است جهان ما به دیدار تو روشن تو بی محلایی و بی رخت مزکایی و بی مزین شبی که مهمان من آیی به کام دوستان و رغم دشمن گروهی عام را کز خبر نیست عجب دارند از آه سینه من چو آتش در سرای افتاده باشد عجب داری که دود آید ز روزن تو را هر که بیند دوست دارد گناهی نیست بر معین ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/362 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در وصف نیاید که چه دهن است آن این است که دور از لب و دندان من است آن عارض نتوان گفت که دور است این بالا نتوان که سرو چمن است آن در سرو رسیده‌ست ولیکن به حقیقت از سرو گذشته‌ست که سیمین بدن است آن هرگز نبود جسم بدین حسن و لطافت گویی همه روح است که در پیرهن است آن خال است بر آن صفحه سیمین بناگوش یا نقطه‌ای از غالیه بر یاسمن است آن فی الجمله قیامت تویی امروز در آفاق در چشم تو پیداست که باب فتن است آن گفتم که از چنبر زلفت برهانم ترسم نرهانم که شکن بر شکن است آن هر کس که به جان آرزوی وصل تو دارد دشوار برآید که محقر ثمن است آن مردی که ز جفا روی بتابد در کوی وفا مرد مخوانش که زن است آن گر خسته نعره زند بر سر کویی عیبش نتوان گفت که بی است آن نزدیک من آن است که هر جرم و خطایی کز وجه حسن آید حسن است آن سر سودای تو دارد نه سر هر جامه که عیار بپوشد کفن است آن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/260 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم بی تماشاگه رویش به تماشا نرویم بوستان خانه عیش است و چمن کوی نشاط تا مهیا نبود عیش مهنا نرویم دیگران با همه کس دست در آغوش کنند ما که بر سفره خاصیم به یغما نرویم نتوان رفت مگر در نظر یار عزیز ور تحمل نکند زحمت ما تا نرویم گر به ز در براند ما را به امیدش بنشینیم و به درها نرویم گر به احبا تن ما پاره کنند به تظلم به در خانه اعدا نرویم پای گو بر سر و بر دیده ما نه چو بساط که اگر نقش بساطت برود ما نرویم به درشتی و جفا روی مگردان از ما که به کشتن برویم از نظرت یا نرویم وفاداری لیلی آن است که اگر مجنون گویند به سودا نرویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/264 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای کودک حیران در وصف سخندان صبر از همه چیز و هر که عالم کردیم و صبوری از تو نتوان دیدی که وفا به سر نبردی ای سخت کمان سست پیمان پایان فراق و امید نمی‌رسد به پایان هرگز نشنیده‌ام که کرده‌ست سرو آنچه تو می‌کنی به جولان باور که کند که آدمی را خورشید برآید از گریبان بیمار فراق به نباشد تا بو نکند به زنخدان وین گوی سعادت است و دولت تا با که در افکنی به میدان ترسم که به عاقبت بماند در چشم سکندر آب حیوان دل بود و به دست افتاد جان است و فدای روی جانان عاقل نکند شکایت از درد مادام که هست امید درمان بی مار به سر نمی‌رود گنج بی خار نمی‌دمد گر در نظرت بسوخت مه را چه غم از هلاک کتان پروانه بکشت را بر چه است تاوان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/259 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
برخیز که می‌رود زمستان بگشای در سرای بستان نارنج و بنفشه بر طبق نه منقل بگذار در شبستان وین پرده بگوی تا به یک بار زحمت ببرد ز پیش ایوان برخیز که باد نوروز در باغچه می‌کند افشان خاموشی مشتاق در موسم ندارد امکان آواز دهل نهان نماند در و پنهان بوی بامداد نوروز و آواز هزاردستان بس جامه فروخته‌ست و دستار بس خانه که سوخته‌ست و دکان ما را سر دوست بر کنار است آنک سر دشمنان و سندان چشمی که به دوست برکند دوست بر هم ننهد ز تیرباران چو به میوه می‌رسد دست سهل است جفای بوستانبان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/258 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر غصه روزگار گویم بس قصه بی گویم یک عمر هزارسال باید تا من یکی از هزار گویم چشمم به زبان حال گوید نی آن که به اختیار گویم بر من انجمن بسوزد گر درد فراق یار گویم مرغان چمن فغان برآرند گر فرقت نوبهار گویم یاران صبوحیم کجایند تا درد خمار گویم کس نیست که سوی من آرد تا غصه روزگار گویم درد بی‌قرار هم با بی‌قرار گویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/263 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوشا و خرما وقت حبیبان به بوی و بانگ عندلیبان خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست که ساکن گردد آشوب رقیبان دو تن در جامه‌ای چون پسته در پوست برآورده دو سر از یک گریبان سزای دشمنان این بس که بینند حبیبان روی در روی حبیبان نصیب از عمر دنیا نقد وقت است مباش ای هوشمند از بی نصیبان چو دانی کز تو چوپانی نیاید رها کن گوسفندان را به ذئبان من این رندان و مستان دوست دارم خلاف پارسایان و خطیبان بهل تا در حق من هر چه بگویند آشنایان و غریبان لب لبان را خصلتی هست که غارت می‌کند هوش لبیبان نشستم با جوانمردان اوباش بشستم هر چه بر ادیبان که می‌داند دوای درد که رنجورند از این علت طبیبان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/257 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه است بوی از نیازمندان دل از انتظار دهن از امید خندان مگر آن که هر دو چشمش همه عمر بسته باشد به ورع خلاص یابد ز فریب چشم بندان نظری مباح کردند و هزار معطل دل عارفان ببردند و قرار هوشمندان سر کوی ماه رویان همه روز فتنه باشد ز معربدان و مستان و معاشران و رندان اگر از کمند بروم کجا گریزم که خلاص بی تو بند است و حیات بی تو زندان اگرم نمی‌پسندی مدهم به دست دشمن که من از تو برنگردم به جفای نفسی بیا و بنشین سخنی بگوی و بشنو که قیامت است چندان سخن از دهان خندان اگر این شکر ببینند محدثان همه دست‌ها بخایند چو نیشکر به دندان همه شاهدان عالم به تو عاشقند که میان گرگ صلح است و میان گوسفندان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/256 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوش می‌رود این پسر که برخاست سرویست چنین که می‌رود راست ابروش کمان قتل عاشق گیسوش کمند عقل داناست بالای چنین اگر در اسلام گویند که هست و بالاست ای آتش خرمن عزیزان بنشین که هزار فتنه برخاست بی جرم بکش که بنده مملوک بی ببر که خانه یغماست دردت بکشم که درد داروست خارت بخورم که خار خرماست انگشت نمای خلق بودن زشت است ولیک با تو باید که سلامت تو باشد سهل است ملامتی که بر ماست جان در قدم تو ریخت وین منزلت از خدای می‌خواست خواهی که دگر حیات یابد یک بار بگو که کشتهٔ ماست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/255 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران دو آلوده بربودند عقل از دست بیداران نصیحتگوی را از من بگو ای دم درکش چو سیل از سر گذشت آن را چه می‌ترسانی از باران گر آن ساقی که مستان راست هشیاران بدیدندی ز توبه توبه کردندی چو من بر دست خماران گرم با بی دوست فردا در بهشت آرند همان بهتر که در دوزخ کنندم با گنهکاران چه بوی است این که عقل از من ببرد و صبر و هشیاری ندانم باغ فردوس است یا بازار تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد بگو نمی‌گیرد به شب از دست عیاران گرت باری گذر باشد نگه با جانب ما کن نپندارم که بد باشد جزای کرداران کسان گویند چون جفا دیدی تحول کن رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/253 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بگذار تا بگرییم چون ابر در کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران هر کو فرقت روزی چشیده باشد داند که سخت باشد قطع امیدواران با ساربان بگویید احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت گریان چو در قیامت چشم گناهکاران ای شب نشینان جانم به طاقت آمد از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران چندین که برشمردم از ماجرای اندوه نگفتم الا یک از هزاران به روزگاران مهری نشسته در بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران چندت کنم حکایت این قدر کفایت باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/254 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان چندین نظرش دست به دامان مرد است که چون سراپای وجودش می‌سوزد و آتش نرسیده‌ست به خامان خون می‌رود از چشم اسیران کمندش یک بار نپرسد که کیانند و کدامان گو خلق بدانید که من عاشق و مستم در کوی خرابات نباشد سر و سامان در پای رقیبش چه کنم گر ننهم سر محتاج ملک بوسه دهد دست دل می‌تپد اندر بر چو کبوتر زین رفتن و بازآمدن کبک خرامان یا متی یرجع نومی و قراری انی و علی العاشق هذان حرامان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/250 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فراق دوستانش باد و یاران که ما را دور کرد از دوستداران دلم در بند تنهایی بفرسود چو در قفس روز هلاک ما چنان مهمل گرفتند که قتل مور در پای سواران به خیل هر که می‌آیم به زنهار نمی‌بینم به جز زنهارخواران ندانستم که در پایان صحبت چنین باشد وفای حق گزاران به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که بر گنجند ماران دلا گر دوستی داری به بباید بردنت جور هزاران خلاف یاران است که برگردند روز تیرباران چه باشد سری در پای یاری به اخلاص و ارادت جان سپاران ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/252 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان گر همه خلق را چو من بی‌دل و مست می‌کنی روی به نما خمر به زاهدان چشان طایفه‌ای سماع را عیب کنند و را زمزمه‌ای بیار تا بروند خرقه بگیر و می بده باده بیار و غم ببر بی‌خبر است عاقل از لذت عیش بیهشان سوختگان را دود به سقف می‌رود وقع ندارد این سخن پیش فسرده آتشان رقص حلال بایدت سنت اهل معرفت دنیا پای نه دست به آخرت فشان تیغ به خفیه می‌خورم آه نهفته می‌کنم گوش کجا که بشنود زار خامشان چند نصیحتم کنی کز پی نیکوان مرو چون نروم که بیخودم شوق همی‌برد کشان من نه به وقت پیر و شکسته بوده‌ام موی سپید می‌کند چشم سیاه اکدشان بوی بهشت می‌دمد ما به عذاب در گرو آب حیات می‌رود ما تن کشان باد و بوی متفقند چون تو فصیح حیف بود ز خامشان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/251 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چند بشاید به صبر دیده فرو دوختن خرمن ما را نماند حیله به جز سوختن گر نظر صدق را گنه می‌نهند حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق روز دگر بامداد پاره بر او دوختن زهد نخواهد خرید چاره رنجور شمع و است و شید پیش تو نفروختن تا به کدام آبروی ذکر وصالت کنیم شکر خیالت هنوز می‌نتوان توختن لهجه من پیش دهان تو چیست در نظر آفتاب مشعله افروختن منطق شنید حاسد و حیران بماند چاره او خامشیست یا سخن آموختن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/247 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نبایستی هم اول مهر بستن چو در داشتی پیمان شکستن به وصل پروردن یکی را خطا کردی به تیغ هجر خستن دگربار از پری رویان جماش نمی‌باید وفای عهد جستن اگر کنجی به دست آرم دگر بار منم نوبت و تنها نشستن ولیکن صبر تنهایی محال است که نتوان در به روی دوست بستن همی‌گویم بگریم در غمت زار دگر گویم بخندی بر گرستن گر آزادم کنی ور بنده مرا قید ممکن نیست جستن گرم دشمن شوی ور دوست گیری نخواهم دستت از دامن گسستن قیاس آن است کز کمندش به جان دادن توانی باز رستن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/245 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈