ما در خلوت به روی خلق ببستیم
از همه بازآمدیم و با تو نشستیم
هر چه نه پیوند یار بود بریدیم
وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم
مردم هشیار از این معامله دورند
شاید اگر عیب ما کنند که مستیم
مالک #خود را همیشه غصه گدازد
ملک پری پیکری شدیم و برستیم
شاکر نعمت به هر طریق که بودیم
داعی دولت به هر مقام که هستیم
در همه چشمی عزیز و نزد تو #خواریم
در همه عالم بلند و پیش تو پستیم
ای بت #صاحب #دلان مشاهده بنمای
تا تو ببینیم و #خویشتن نپرستیم
دیده نگه داشتیم تا نرود #دل
با همه عیاری از کمند نجستیم
تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز
جان گرامی نهاده بر کف دستیم
دوستی آن است #سعدیا که بماند
عهد وفا هم بر این قرار که بستیم
#ما_در_خلوت_به_روی_خلق_ببستیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/272
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در #شمایل #خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل #عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نهایم اینت بلعجب
در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
ما #خود نمیرویم دوان در قفای کس
آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
#سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتادهاند که ما صید #لاغریم
#بگذار_تا_مقابل_روی_تو_بگذریم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/269
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم
خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود
آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم
همچو #بلبل همه شب نعره زنان تا #خورشید
روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم
گفته بودیم به #خوبان که نباید نگریست
دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم
صفت یوسف #نادیده بیان میکردند
با میان آمد و بی #نام و نشان گردیدیم
رفته بودیم به خلوت که دگر می نخوریم
ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم
تا همه شهر بیایند و ببینند که ما
پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم
#سعدیا لشکر #خوبان به شکار #دل ما
گو میایید که ما صید فلان گردیدیم
#عمرها_در_پی_مقصود_به_جان_گردیدیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/270
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما #دل دوستان به جان بخریم
ور جهان دشمن است غم نخوریم
گر به #شمشیر میزند معشوق
گو بزن جان من که ما سپریم
آن که صبر از جمال او نبود
به ضرورت جفای او ببریم
گر به خشم است و گر به عین رضا
نگهی باز کن که منتظریم
یک نظر بر جمال طلعت دوست
گر به جان میدهند تا بخریم
گر تو گویی خلاف عقل است این
عاقلان دیگرند و ما دگریم
باش تا #خون ما همیریزد
ما در آن دست و قبضه مینگریم
گر برانند و گر ببخشایند
ما بر این در گدای یک نظریم
دوست چندان که میکشد ما را
ما به فضل خدای زندهتریم
#سعدیا زهر قاتل از دستش
گو بیاور که چون شکر بخوریم
ای نسیم صبا ز روضه انس
برگذر پیش از آن که درگذریم
تو خداوندگار باکرمی
گر چه ما بندگان بی هنریم
#ما_دل_دوستان_به_جان_بخریم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/268
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را #نام #خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمیدانیم
چون #دلارام میزند #شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را
عیب ما گو مکن که #نادانیم
هر #گلی نو که در جهان آید
ما به #عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
#سعدیا بی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت
ترک یار عزیز نتوانیم
#ما_گدایان_خیل_سلطانیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/267
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم
گفتی به رنگ من #گلی هرگز نبیند #بلبلی
آری نکو گفتی ولی ما نیز هم بد نیستیم
تا چند گویی ما و بس کوته کن ای رعنا و بس
نه #خود تویی #زیبا و بس ما نیز هم بد نیستیم
ای شاهد هر مجلسی و آرام جان هر کسی
گر دوستان داری بسی ما نیز هم بد نیستیم
گفتی که چون من در زمی دیگر نباشد آدمی
ای جان لطف و مردمی ما نیز هم بد نیستیم
گر #گلشن #خوش بو تویی ور #بلبل #خوشگو تویی
ور در جهان نیکو تویی ما نیز هم بد نیستیم
گویی چه شد کان سروبن با ما نمیگوید سخن
گو بیوفایی پر مکن ما نیز هم بد نیستیم
گر تو به حسن افسانهای یا گوهر یک دانهای
از ما چرا بیگانهای ما نیز هم بد نیستیم
ای در #دل ما داغ تو تا کی فریب و #لاغ تو
گر به بود در باغ تو ما نیز هم بد نیستیم
باری غرور از سر بنه و انصاف درد من بده
ای باغ شفتالو و به ما نیز هم بد نیستیم
گفتم تو ما را دیدهای وز حال ما پرسیدهای
پس چون ز ما رنجیدهای ما نیز هم بد نیستیم
گفتی به از من در چگل صورت نبندد آب و #گل
ای سست مهر سخت #دل ما نیز هم بد نیستیم
#سعدی گر آن #زیباقرین بگزید بر ما همنشین
گو هر که #خواهی برگزین ما نیز هم بد نیستیم
#ای_سروبالای_سهی_کز_صورت_حال_آگهی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/271
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بوی #گل و بانگ مرغ برخاست
هنگام نشاط و روز صحراست
فراش خزان ورق بیفشاند
نقاش صبا چمن بیاراست
ما را سر باغ و بوستان نیست
هر جا که تویی تفرج آن جاست
گویند نظر به روی #خوبان
نهیست نه این نظر که ما راست
در روی تو سر صنع بی چون
چون آب در آبگینه پیداست
چشم چپ #خویشتن برآرم
تا چشم نبیندت به جز راست
هر آدمیی که مهر مهرت
در وی نگرفت سنگ خاراست
روزی تر و خشک من بسوزد
آتش که به #زیر دیگ سوداست
نالیدن بیحساب #سعدی
گویند خلاف رای داناست
از ورطه ما خبر ندارد
آسوده که بر کنار دریاست
#بوی_گل_و_بانگ_مرغ_برخاست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/266
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کاش کان #دلبر عیار که من کشته اویم
بار دیگر بگذشتی که کند زنده به بویم
ترک من گفت و به ترکش نتوانم که بگویم
چه کنم نیست #دلی چون #دل او ز آهن و رویم
تا قدم باشدم اندر قدمش افتم و خیزم
تا #نفس ماندم اندر عقبش پرسم و پویم
دشمن #خویشتنم هر #نفس از دوستی او
تا چه دید از من مسکین که ملول است ز #خویم
لب او بر لب من این چه خیال است و تمنا
مگر آن گه که کند کوزهگر از خاک سبویم
همه بر من چه زنی زخم فراق ای مه #خوبان
نه منم تنها کاندر خم چوگان تو گویم
هر کجا #صاحب حسنیست ثنا گفتم و وصفش
تو چنان #صاحب حسنی که ندانم که چه گویم
دوش میگفت که #سعدی غم ما هیچ ندارد
مینداند که گرم سر برود دست نشویم
#کاش_کان_دلبر_عیار_که_من_کشته_اویم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/265
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یا رب آن روی است یا برگ سمن
یا رب آن قد است یا سرو چمن
بر سمن کس دید جعد مشکبار
در چمن کس دید سرو سیمتن
عقل چون پروانه گردید و نیافت
چون تو #شمعی در هزاران انجمن
سخت مشتاقیم پیمانی بکن
سخت مجروحیم پیکانی بکن
وه کدامت #زین همه #شیرینتر است
#خنده یا رفتار یا لب یا سخن
گر سر ما #خواهی اینک جان و سر
ور سر ما داری اینک مال و تن
گر نوازی ور کشی فرمان تو راست
بندهایم اینک سر و تیغ و کفن
صعقه میخواهی حجابی در گذار
فتنه میجویی نقابی بر فکن
من کیم کانجا که کوی #عشق توست
در نمیگنجد حدیث ما و من
ای ز وصلت خانهها دار الشفا
وی ز هجرت بیتها بیت الحزن
وقت آن آمد که خاک مرده را
باد ریزد آب حیوان در دهن
پاره گرداند زلیخای صبا
#صبحدم بر یوسف #گل پیرهن
نطفه شبنم در ارحام زمین
شاهد #گل گشت و طفل یاسمن
فیح ریحان است یا بوی بهشت
خاک #شیراز است یا باد ختن
بر گذر تا خیره گردد سروبن
در نگر تا تیره گردد نسترن
بارگاه زاهدان در هم نورد
کارگاه صوفیان بر هم شکن
شاهدان چستند ساقی گو بیار
عاشقان مستند مطرب گو بزن
سغبه خلقم چو صوفی در کنش
شهره شهرم چو غازی بر رسن
تربیت را حله گو در ما مپوش
عافیت را پرده گو بر ما متن
چرخ با صد چشم چون روی تو دید
صد زبان میخواست تا گوید حسن
ناسزا #خواهم شنید از خاص و عام
سرزنش #خواهم کشید از مرد و زن
#سعدیا گر عاشقی پایی بکوب
عاشقا گر مفلسی دستی بزن
#یا_رب_آن_روی_است_یا_برگ_سمن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/261
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بکن چندان که #خواهی جور بر من
که دستت بر نمیدارم ز دامن
چنان مرغ #دلم را صید کردی
که بازش #دل نمیخواهد نشیمن
اگر دانی که در زنجیر زلفت
گرفتار است در پایش میفکن
به حسن قامتت سروی در آفاق
نپندارم که باشد غالب الظن
الا ای باغبان این سرو بنشان
و گر #صاحب #دلی آن سرو برکن
جهان روشن به ماه و آفتاب است
جهان ما به دیدار تو روشن
تو بی #زیور محلایی و بی رخت
مزکایی و بی #زینت مزین
شبی #خواهم که مهمان من آیی
به کام دوستان و رغم دشمن
گروهی عام را کز #دل خبر نیست
عجب دارند از آه سینه من
چو آتش در سرای افتاده باشد
عجب داری که دود آید ز روزن
تو را #خود هر که بیند دوست دارد
گناهی نیست بر #سعدی معین
#بکن_چندان_که_خواهی_جور_بر_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/362
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در وصف نیاید که چه #شیرین دهن است آن
این است که دور از لب و دندان من است آن
عارض نتوان گفت که دور #قمر است این
بالا نتوان #خواند که سرو چمن است آن
در سرو رسیدهست ولیکن به حقیقت
از سرو گذشتهست که سیمین بدن است آن
هرگز نبود جسم بدین حسن و لطافت
گویی همه روح است که در پیرهن است آن
خال است بر آن صفحه سیمین بناگوش
یا نقطهای از غالیه بر یاسمن است آن
فی الجمله قیامت تویی امروز در آفاق
در چشم تو پیداست که باب فتن است آن
گفتم که #دل از چنبر زلفت برهانم
ترسم نرهانم که شکن بر شکن است آن
هر کس که به جان آرزوی وصل تو دارد
دشوار برآید که محقر ثمن است آن
مردی که ز #شمشیر جفا روی بتابد
در کوی وفا مرد مخوانش که زن است آن
گر خسته #دلی نعره زند بر سر کویی
عیبش نتوان گفت که بی #خویشتن است آن
نزدیک من آن است که هر جرم و خطایی
کز #صاحب وجه حسن آید حسن است آن
#سعدی سر سودای تو دارد نه سر #خویش
هر جامه که عیار بپوشد کفن است آن
#در_وصف_نیاید_که_چه_شیرین_دهن_است_آن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/260
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم
بی تماشاگه رویش به تماشا نرویم
بوستان خانه عیش است و چمن کوی نشاط
تا مهیا نبود عیش مهنا نرویم
دیگران با همه کس دست در آغوش کنند
ما که بر سفره خاصیم به یغما نرویم
نتوان رفت مگر در نظر یار عزیز
ور تحمل نکند زحمت ما تا نرویم
گر به #خواری ز در #خویش براند ما را
به امیدش بنشینیم و به درها نرویم
گر به #شمشیر احبا تن ما پاره کنند
به تظلم به در خانه اعدا نرویم
پای گو بر سر و بر دیده ما نه چو بساط
که اگر نقش بساطت برود ما نرویم
به درشتی و جفا روی مگردان از ما
که به کشتن برویم از نظرت یا نرویم
#سعدیا #شرط وفاداری لیلی آن است
که اگر مجنون گویند به سودا نرویم
#عهد_کردیم_که_بی_دوست_به_صحرا_نرویم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/264
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای کودک #خوبروی حیران
در وصف #شمایلت سخندان
صبر از همه چیز و هر که عالم
کردیم و صبوری از تو نتوان
دیدی که وفا به سر نبردی
ای سخت کمان سست پیمان
پایان فراق #ناپدیدار
و امید نمیرسد به پایان
هرگز نشنیدهام که کردهست
سرو آنچه تو میکنی به جولان
باور که کند که آدمی را
خورشید برآید از گریبان
بیمار فراق به نباشد
تا بو نکند به زنخدان
وین گوی سعادت است و دولت
تا با که در افکنی به میدان
ترسم که به عاقبت بماند
در چشم سکندر آب حیوان
دل بود و به دست #دلبر افتاد
جان است و فدای روی جانان
عاقل نکند شکایت از درد
مادام که هست امید درمان
بی مار به سر نمیرود گنج
بی خار نمیدمد #گلستان
گر در نظرت بسوخت #سعدی
مه را چه غم از هلاک کتان
پروانه بکشت #خویشتن را
بر #شمع چه #لازم است تاوان
#ای_کودک_خوبروی_حیران #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/259
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
برخیز که میرود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد #صبح نوروز
در باغچه میکند #گل افشان
خاموشی #بلبلان مشتاق
در موسم #گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند
در #زیر #گلیم و #عشق پنهان
بوی #گل بامداد نوروز
و آواز #خوش هزاردستان
بس جامه فروختهست و دستار
بس خانه که سوختهست و دکان
ما را سر دوست بر کنار است
آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
#سعدی چو به میوه میرسد دست
سهل است جفای بوستانبان
#برخیز_که_میرود_زمستان #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/258
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر غصه روزگار گویم
بس قصه بی #شمار گویم
یک عمر هزارسال باید
تا من یکی از هزار گویم
چشمم به زبان حال گوید
نی آن که به اختیار گویم
بر من #دل انجمن بسوزد
گر درد فراق یار گویم
مرغان چمن فغان برآرند
گر فرقت نوبهار گویم
یاران صبوحیم کجایند
تا درد #دل خمار گویم
کس نیست که #دل سوی من آرد
تا غصه روزگار گویم
درد #دل بیقرار #سعدی
هم با #دل بیقرار گویم
#گر_غصه_روزگار_گویم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/263
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوشا و خرما وقت حبیبان
به بوی #صبح و بانگ عندلیبان
خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست
که ساکن گردد آشوب رقیبان
دو تن در جامهای چون پسته در پوست
برآورده دو سر از یک گریبان
سزای دشمنان این بس که بینند
حبیبان روی در روی حبیبان
نصیب از عمر دنیا نقد وقت است
مباش ای هوشمند از بی نصیبان
چو دانی کز تو چوپانی نیاید
رها کن گوسفندان را به ذئبان
من این رندان و مستان دوست دارم
خلاف پارسایان و خطیبان
بهل تا در حق من هر چه #خواهند
بگویند آشنایان و غریبان
لب #شیرین لبان را خصلتی هست
که غارت میکند هوش لبیبان
نشستم با جوانمردان اوباش
بشستم هر چه #خواندم بر ادیبان
که میداند دوای درد #سعدی
که رنجورند از این علت طبیبان
#خوشا_و_خرما_وقت_حبیبان #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/257
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه #خوش است بوی #عشق از #نفس نیازمندان
دل از انتظار #خونین دهن از امید خندان
مگر آن که هر دو چشمش همه عمر بسته باشد
به ورع خلاص یابد ز فریب چشم بندان
نظری مباح کردند و هزار #خون معطل
دل عارفان ببردند و قرار هوشمندان
سر کوی ماه رویان همه روز فتنه باشد
ز معربدان و مستان و معاشران و رندان
اگر از کمند #عشقت بروم کجا گریزم
که خلاص بی تو بند است و حیات بی تو زندان
اگرم نمیپسندی مدهم به دست دشمن
که من از تو برنگردم به جفای #ناپسندان
نفسی بیا و بنشین سخنی بگوی و بشنو
که قیامت است چندان سخن از دهان خندان
اگر این شکر ببینند محدثان #شیرین
همه دستها بخایند چو نیشکر به دندان
همه شاهدان عالم به تو عاشقند #سعدی
که میان گرگ صلح است و میان گوسفندان
#چه_خوش_است_بوی_عشق_از_نفس_نیازمندان #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/256
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوش میرود این پسر که برخاست
سرویست چنین که میرود راست
ابروش کمان قتل عاشق
گیسوش کمند عقل داناست
بالای چنین اگر در اسلام
گویند که هست #زیر و بالاست
ای آتش خرمن عزیزان
بنشین که هزار فتنه برخاست
بی جرم بکش که بنده مملوک
بی #شرع ببر که خانه یغماست
دردت بکشم که درد داروست
خارت بخورم که خار خرماست
انگشت نمای خلق بودن
زشت است ولیک با تو #زیباست
باید که سلامت تو باشد
سهل است ملامتی که بر ماست
جان در قدم تو ریخت #سعدی
وین منزلت از خدای میخواست
خواهی که دگر حیات یابد
یک بار بگو که کشتهٔ ماست
#خوش_میرود_این_پسر_که_برخاست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/255
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو #خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران
نصیحتگوی را از من بگو ای #خواجه دم درکش
چو سیل از سر گذشت آن را چه میترسانی از باران
گر آن ساقی که مستان راست هشیاران بدیدندی
ز توبه توبه کردندی چو من بر دست خماران
گرم با #صالحان بی دوست فردا در بهشت آرند
همان بهتر که در دوزخ کنندم با گنهکاران
چه بوی است این که عقل از من ببرد و صبر و هشیاری
ندانم باغ فردوس است یا بازار #عطاران
تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی
به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران
الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را
تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران
گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد
بگو #خوابش نمیگیرد به شب از دست عیاران
گرت باری گذر باشد نگه با جانب ما کن
نپندارم که بد باشد جزای #خوب کرداران
کسان گویند چون #سعدی جفا دیدی تحول کن
رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران
#دو_چشم_مست_میگونت_ببرد_آرام_هشیاران #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/253
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بگذار تا بگرییم چون ابر در #بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
هر کو #شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
ای #صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای #عشقت
اندوه #دل نگفتم الا یک از هزاران
#سعدی به روزگاران مهری نشسته در #دل
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت #شرح این قدر کفایت
باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران
#بگذار_تا_بگرییم_چون_ابر_در_بهاران #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/254
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیگر به کجا میرود این سرو خرامان
چندین #دل #صاحب نظرش دست به دامان
مرد است که چون #شمع سراپای وجودش
میسوزد و آتش نرسیدهست به خامان
خون میرود از چشم اسیران کمندش
یک بار نپرسد که کیانند و کدامان
گو خلق بدانید که من عاشق و مستم
در کوی خرابات نباشد سر و سامان
در پای رقیبش چه کنم گر ننهم سر
محتاج ملک بوسه دهد دست #غلامان
دل میتپد اندر بر #سعدی چو کبوتر
زین رفتن و بازآمدن کبک خرامان
یا #صاح متی یرجع نومی و قراری
انی و علی العاشق هذان حرامان
#دیگر_به_کجا_میرود_این_سرو_خرامان #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/250
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فراق دوستانش باد و یاران
که ما را دور کرد از دوستداران
دلم در بند تنهایی بفرسود
چو #بلبل در قفس روز #بهاران
هلاک ما چنان مهمل گرفتند
که قتل مور در پای سواران
به خیل هر که میآیم به زنهار
نمیبینم به جز زنهارخواران
ندانستم که در پایان صحبت
چنین باشد وفای حق گزاران
به گنج شایگان افتاده بودم
ندانستم که بر گنجند ماران
دلا گر دوستی داری به #ناچار
بباید بردنت جور هزاران
خلاف #شرط یاران است #سعدی
که برگردند روز تیرباران
چه #خوش باشد سری در پای یاری
به اخلاص و ارادت جان سپاران
#فراق_دوستانش_باد_و_یاران #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/252
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سخت به ذوق میدهد باد ز بوستان نشان
#صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان
گر همه خلق را چو من بیدل و مست میکنی
روی به #صالحان نما خمر به زاهدان چشان
طایفهای سماع را عیب کنند و #عشق را
زمزمهای بیار #خوش تا بروند #ناخوشان
خرقه بگیر و می بده باده بیار و غم ببر
بیخبر است عاقل از لذت عیش بیهشان
سوختگان #عشق را دود به سقف میرود
وقع ندارد این سخن پیش فسرده آتشان
رقص حلال بایدت سنت اهل معرفت
دنیا #زیر پای نه دست به آخرت فشان
تیغ به خفیه میخورم آه نهفته میکنم
گوش کجا که بشنود #ناله زار خامشان
چند نصیحتم کنی کز پی نیکوان مرو
چون نروم که بیخودم شوق همیبرد کشان
من نه به وقت #خویشتن پیر و شکسته بودهام
موی سپید میکند چشم سیاه اکدشان
بوی بهشت میدمد ما به عذاب در گرو
آب حیات میرود ما تن #خویشتن کشان
باد #بهار و بوی #گل متفقند #سعدیا
چون تو فصیح #بلبلی حیف بود ز خامشان
#سخت_به_ذوق_میدهد_باد_ز_بوستان_نشان #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/251
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چند بشاید به صبر دیده فرو دوختن
خرمن ما را نماند حیله به جز سوختن
گر نظر صدق را #نام گنه مینهند
حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن
چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق
روز دگر بامداد پاره بر او دوختن
زهد نخواهد خرید چاره رنجور #عشق
شمع و #شراب است و شید پیش تو نفروختن
تا به کدام آبروی ذکر وصالت کنیم
شکر خیالت هنوز مینتوان توختن
لهجه #شیرین من پیش دهان تو چیست
در نظر آفتاب مشعله افروختن
منطق #سعدی شنید حاسد و حیران بماند
چاره او خامشیست یا سخن آموختن
#چند_بشاید_به_صبر_دیده_فرو_دوختن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/247
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نبایستی هم اول مهر بستن
چو در #دل داشتی پیمان شکستن
به #ناز وصل پروردن یکی را
خطا کردی به تیغ هجر خستن
دگربار از پری رویان جماش
نمیباید وفای عهد جستن
اگر کنجی به دست آرم دگر بار
منم #زین نوبت و تنها نشستن
ولیکن صبر تنهایی محال است
که نتوان در به روی دوست بستن
همیگویم بگریم در غمت زار
دگر گویم بخندی بر گرستن
گر آزادم کنی ور بنده #خوانی
مرا #زین قید ممکن نیست جستن
گرم دشمن شوی ور دوست گیری
نخواهم دستت از دامن گسستن
قیاس آن است #سعدی کز کمندش
به جان دادن توانی باز رستن
#نبایستی_هم_اول_مهر_بستن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/245
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈