دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من
تا نکند #گل غرور رنگ من و بوی من
برگ #گل لعل بود شاهد بزم #بهار
آب #گلستان ببرد شاهد #گلروی من
شد سپر از دست عقل تا ز کمین عتاب
تیغ جفا برکشید ترک زره موی من
ساعد #دل چون نداشت قوت بازوی صبر
دست غمش درشکست پنجه نیروی من
#عشق به تاراج داد رخت صبوری #دل
مینکند بخت شور خیمه ز پهلوی من
کردهام از راه #عشق چند گذر سوی او
او به تفضل نکرد هیچ نگه سوی من
جور کشم بنده وار ور کشدم حاکم است
خیره کشی کار اوست بارکشی #خوی من
ای #گل #خوش بوی من یاد کنی بعد از این
#سعدی بیچاره بود #بلبل #خوشگوی من
#دی_به_چمن_برگذشت_سرو_سخنگوی_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/229
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای روی تو راحت #دل من
چشم تو چراغ منزل من
آبیست محبت تو گویی
کآمیختهاند با #گل من
شادم به تو مرحبا و اهلا
ای بخت سعید مقبل من
با تو همه برگها مهیاست
بی تو همه هیچ حاصل من
گویی که نشستهای شب و روز
هر جا که تویی مقابل من
گفتم که مگر نهان بماند
آنچ از غم توست بر #دل من
بعد از تو هزار نوبت افسوس
بر دور حیات باطل من
هر جا که حکایتی و جمعی
هنگامهٔ توست و محفل من
گر تیغ زند به دست سیمین
تا #خون چکد از مفاصل من
کس را به قصاص من مگیرید
کز من بحل است قاتل من
#ای_روی_تو_راحت_دل_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/232
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نشان بخت بلند است و طالع میمون
علی الصباح نظر بر جمال روزافزون
علی الخصوص کسی را که طبع موزون است
چگونه دوست ندارد #شمایل موزون
گر آبروی بریزد میان انجمنت
به دست دوست حلال است اگر بریزد #خون
مثال عاشق و معشوق #شمع و پروانهست
سر هلاک نداری مگرد پیرامون
بسوخت مجنون در #عشق صورت لیلی
عجب که لیلی را #دل نسوخت بر مجنون
چگونه وصف جمالش کنم که حیران را
مجال نطق نباشد که بازگوید چون
همین تغیر بیرون #دلیل #عشق بس است
که در حدیث نمیگنجد اشتیاق درون
اگر کسی #نفسی از زمان صحبت دوست
به ملک روی زمین میدهد زهی مغبون
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
حدیث #دلبر فتان و عاشق مفتون
جفای #عشق تو چندان که میبرد #سعدی
خیال وصل تو از سر نمیکند بیرون
#نشان_بخت_بلند_است_و_طالع_میمون #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/228
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به است آن یا زنخ یا سیب سیمین
لب است آن یا شکر یا جان #شیرین
بتی دارم که چین ابروانش
حکایت میکند بتخانه چین
از آن ساعت که دیدم گوشوارش
ز چشمانم بیفتادهست پروین
هر آن وقتی که دیدارش نبینم
جهانم تیره باشد بر جهان بین
به #خوابی آرزومندم ولیکن
سر بی دوست چون باشد به بالین
از آب و #گل چنین صورت که دیدهست
تعالی خالق الانسان من طین
غرور نیکوان باشد نه چندان
جفا بر عاشقان باشد نه چندین
من از مهری که دارم برنگردم
تو را گر خاطر مهر است و گر کین
نگارینا به #شمشیرت چه حاجت
مرا #خود میکشد دست نگارین
به دست دوستان بر کشته بودن
ز دنیا رفتنی باشد به تمکین
بکش تا عیب گیرانم نگویند
نمیآید ملخ در چشم شاهین
نظر کردن به #خوبان دین #سعدیست
مباد آن روز کاو برگردد از دین
#به_است_آن_یا_زنخ_یا_سیب_سیمین #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/227
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
با جوانان راه صحرا برگرفتم بامداد
کودکی گفتا تو پیری با خردمندان نشین
گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار
همچو طفلان دامنش پرارغوان و یاسمین
آستین بر دست پوشید از #بهار برگ شاخ
میوه پنهان کرده از #خورشید و مه در آستین
باد #گلها را پریشان میکند هر #صبحدم
زان پریشانی مگر در روی آب افتاده چین
نوبهار از غنچه بیرون شد به یک تو پیرهن
بیدمشک انداخت تا دیگر زمستان پوستین
این نسیم خاک #شیراز است یا مشک ختن
یا نگار من پریشان کرده زلف عنبرین
بامدادش بین که چشم از #خواب نوشین بر کند
گر ندیدی سحر بابل در نگارستان چین
گر سرش داری چو #سعدی سر بنه مردانه وار
با چنین معشوق نتوان باخت #عشق الا چنین
#صبحم_از_مشرق_برآمد_باد_نوروز_از_یمین #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/226
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه روی و موی و بناگوش و خط و خال است این
چه قد و قامت و رفتار و اعتدال است این
کسی که در همه عمر این صفت مطالعه کرد
به دیگری نگرد یا به #خود محال است این
کمال حسن وجودت ز هر که پرسیدم
جواب داد که در غایت کمال است این
نماز شام به بام ار کسی نگاه کند
دو ابروان تو گوید مگر هلالست این
لبت به #خون عزیزان که میخوری لعل است
تو #خود بگوی که #خون میخوری حلال است این
چنان به یاد تو شادم که فرق مینکنم
ز دوستی که فراق است یا وصال است این
شبی خیال تو گفتم ببینم اندر #خواب
ولی ز فکر تو #خواب آیدم خیال است این
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
عزیز من که شبی یا هزار سال است این
قلم به یاد تو در میچکاند از دستم
مداد نیست کز او میرود زلال است این
کسان به حال پریشان #سعدی از غم #عشق
زنخ زنند و ندانند تا چه حال است این
#چه_روی_و_موی_و_بناگوش_و_خط_و_خال_است_این #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/225
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از دست کمانداران ابرو
نمییارم گذر کردن به هر سو
دو چشمم خیره ماند از روشنایی
ندانم قرص #خورشید است یا رو
بهشت است این که من دیدم نه رخسار
کمند است آن که وی دارد نه گیسو
لبان لعل چون #خون کبوتر
سواد زلف چون پر پرستو
نه آن سرپنجه دارد شوخ عیار
که با او بر توان آمد به بازو
همه جان #خواهد از عشاق مشتاق
ندارد سنگ کوچک در ترازو
نفس را بوی #خوش چندین نباشد
مگر در جیب دارد #ناف آهو
لب خندان #شیرین منطقش را
نشاید گفت جز ضحاک جادو
غریبی سخت محبوب اوفتادهست
به ترکستان رویش خال هندو
عجب گر در چمن برپای خیزد
که پیشش سرو ننشیند به زانو
و گر بنشیند اندر محفل عام
دو صد فریاد برخیزد ز هر سو
به یاد روی #گلبوی #گل اندام
همه شب خار دارم #زیر پهلو
تحمل کن جفای یار #سعدی
که جور نیکوان ذنبیست معفو
#من_از_دست_کمانداران_ابرو #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/323
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای چشم تو #دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
در چشم منی و غایب از چشم
زآن چشم همیکنم به هر سو
صد چشمه ز چشم من گشاید
چون چشم برافکنم بر آن رو
چشمم بستی به زلف #دلبند
هوشم بردی به چشم جادو
هر شب چو چراغ چشم دارم
تا چشم من و چراغ من کو
این چشم و دهان و گردن و گوش
چشمت مرساد و دست و بازو
مه گر چه به چشم خلق #زیباست
تو #خوبتری به چشم و ابرو
با این همه چشم زنگی شب
چشم سیه تو راست هندو
#سعدی به دو چشم تو که دارد
چشمی و هزار دانه لولو
#ای_چشم_تو_دلفریب_و_جادو #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/224
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم به عقل پای برآرم ز بند او
روی خلاص نیست به جهد از کمند او
مستوجب ملامتی ای #دل که چند بار
عقلت بگفت و گوش نکردی به پند او
آن بوستان میوه #شیرین که دست جهد
دشوار میرسد به درخت بلند او
گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش
لیکن وصول نیست به گرد سمند او
سر در جهان نهادمی از دست او ولیک
از شهر او چگونه رود شهربند او
چشمم بدوخت از همه عالم به اتفاق
تا جز در او نظر نکند مستمند او
گر #خود به جای مروحه #شمشیر میزند
مسکین مگس کجا رود از پیش قند او
نومید نیستم که هم او مرهمی نهد
ور نه به هیچ به نشود دردمند او
او #خود مگر به لطف خداوندیای کند
ور نه ز ما چه بندگی آید پسند او
#سعدی چو صبر از اوت میسر نمیشود
اولیتر آن که صبر کنی بر گزند او
#گفتم_به_عقل_پای_برآرم_ز_بند_او #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/221
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبر کن ای #دل که صبر سیرت اهل صفاست
چارهٔ #عشق احتمال #شرط محبت وفاست
مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست
گر بزند حاکم است ور بنوازد رواست
گر چه بخواند هنوز دست جزع بر دعاست
ور چه براند هنوز روی امید از قفاست
برق یمانی بجست باد #بهاری بخاست
طاقت مجنون برفت خیمهٔ لیلی کجاست
غفلت از ایام #عشق پیش محقق خطاست
اول #صبح است خیز کآخر دنیا فناست
صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست
یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست
درد #دل دوستان گر تو پسندی رواست
هر چه مراد #شماست غایت مقصود ماست
بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست
گر تو قدم مینهی تا بنهم چشم راست
از در #خویشم مران کاین نه طریق وفاست
در همه شهری غریب در همه ملکی گداست
با همه جرمم امید با همه #خوفم رجاست
گر درم ما مس است لطف #شما کیمیاست
#سعدی اگر عاشقی میل وصالت چراست
هر که #دل دوست جست مصلحت #خود نخواست
#صبر_کن_ای_دل_که_صبر_سیرت_اهل_صفاست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/222
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صید بیابان #عشق چون بخورد تیر او
سر نتواند کشید پای ز زنجیر او
گو به سنانم بدوز یا به خدنگم بزن
گر به شکار آمدهست دولت نخجیر او
گفتم از آسیب #عشق روی به عالم نهم
عرصه عالم گرفت حسن جهان گیر او
با همه تدبیر #خویش ما سپر انداختیم
روی به دیوار صبر چشم به تقدیر او
چاره مغلوب نیست جز سپر انداختن
چون نتواند که سر در کشد از تیر او
کشته معشوق را درد نباشد که خلق
زنده به جانند و ما زنده به تأثیر او
او به فغان آمدهست #زین همه تعجیل ما
ای عجب و ما به جان #زین همه تأخیر او
در همه گیتی نگاه کردم و باز آمدم
صورت کس #خوب نیست پیش تصاویر او
#سعدی #شیرین زبان این همه شور از کجا
شاهد ما آیتیست وین همه تفسیر او
آتشی از سوز #عشق در #دل داوود بود
تا به فلک میرسد بانگ مزامیر او
#صید_بیابان_عشق_چون_بخورد_تیر_او #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/220
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
در عبارت مینیاید چهره #زیبای تو
چون تو حاضر میشوی من غایب از #خود میشوم
بس که حیران میبماندم وهم در سیمای تو
کاشکی صد چشم از این بی #خوابتر بودی مرا
تا نظر میکردمی در منظر #زیبای تو
ای که در #دل جای داری بر سر چشمم نشین
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو
گر ملامت میکنندم ور قیامت میشود
بنده سر #خواهد نهاد آن گه ز سر سودای تو
در ازل رفتهست ما را با تو پیوندی که هست
افتقار ما نه امروز است و استغنای تو
گر بخوانی پادشاهی ور برانی بندهایم
رای ما سودی ندارد تا نباشد رای تو
ما قلم در سر کشیدیم اختیار #خویش را
نفس ما قربان توست و رخت ما یغمای تو
ما سراپای تو را ای سروتن چون جان #خویش
دوست میداریم و گر سر میرود در پای تو
وین قبای صنعت #سعدی که در وی حشو نیست
حد #زیبایی ندارد خاصه بر بالای تو
#راستی_گویم_به_سروی_ماند_این_بالای_تو #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/218
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که به #خویشتن رود ره نبرد به سوی او
بینش ما نیاورد طاقت حسن روی او
باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا
غالیهای بساز از آن طره مشکبوی او
هر کس از او به قدر #خویش آرزویی همیکنند
همت ما نمیکند زو به جز آرزوی او
من به کمند او درم او به مراد #خویشتن
گر نرود به طبع من من بروم به #خوی او
دفع زبان خصم را تا نشوند مطلع
دیده به سوی دیگری دارم و #دل به سوی او
دامن من به دست او روز قیامت اوفتد
عمر به نقد میرود در سر گفت و گوی او
#سعدی اگر برآیدت پای به سنگ دم مزن
روز نخست گفتمت سر نبری ز کوی او
#هر_که_به_خویشتن_رود_ره_نبرد_به_سوی_او #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/219
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیا که در غم #عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه #ناخوشم بی تو
شب از فراق تو مینالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو
دمی تو #شربت وصلم ندادهای جانا
همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز در کشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا #خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من #خوشم بی تو
#بیا_که_در_غم_عشقت_مشوشم_بی_تو #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/217
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن سرو #ناز بین که چه #خوش میرود به راه
وآن چشم آهوانه که چون میکند نگاه
تو سرو دیدهای که کمر بست بر میان
یا ماه چارده که به سر برنهد کلاه
گل با وجود او چو گیاه است پیش #گل
مه پیش روی او چو ستارهست پیش ماه
سلطان صفت همیرود و صد هزار #دل
با او چنان که در پی سلطان رود سپاه
گویند از او حذر کن و راه گریز گیر
گویم کجا روم که ندانم گریزگاه
اول نظر که چاه زنخدان بدیدمش
گویی در اوفتاد #دل از دست من به چاه
دل #خود دریغ نیست که از دست من برفت
جان عزیز بر کف دست است گو بخواه
ای هر دو دیده پای که بر خاک مینهی
آخر نه بر دو دیده من به که خاک راه
حیف است از آن دهن که تو داری جواب تلخ
وآن سینه سفید که دارد #دل سیاه
بیچارگان بر آتش مهرت بسوختند
آه از تو سنگدل که چه #نامهربانی آه
شهری به گفت و گوی تو در تنگنای شوق
شب روز میکنند و تو در #خواب #صبحگاه
گفتم بنالم از تو به یاران و دوستان
باشد که دست ظلم بداری ز بیگناه
بازم حفاظ دامن همت گرفت و گفت
از دوست جز به دوست مبر #سعدیا پناه
#آن_سرو_ناز_بین_که_چه_خوش_میرود_به_راه #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/215
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو
نادر است اندر نگارستان دنیی روی تو
دختران مصر را کاسد شود بازار حسن
گر چو یوسف پرده بردارد به دعوی روی تو
گر چه از انگشت مانی بر نیاید چون تو نقش
هر دم انگشتی نهد بر نقش مانی روی تو
از #گل و ماه و پری در چشم من #زیباتری
گل ز من #دل برد یا مه یا پری نی روی تو
ماه و پروین از خجالت رخ فرو پوشد اگر
آفتاب آسا کند در شب تجلی روی تو
مردم چشمش بدرد پرده اعمی ز شوق
گر درآید در خیال چشم اعمی روی تو
روی هر #صاحب جمالی را به مه #خواندن خطاست
گر رخی را ماه باید #خواند باری روی تو
رسم تقوی مینهد در #عشقبازی رای من
کوس غارت میزند در ملک تقوی روی تو
چون به هر وجهی بخواهد رفت جان از دست ما
خوبتر وجهی بباید جستن اولی روی تو
چشمم از زاری چو فرهاد است و #شیرین لعل تو
عقلم از شورش چو مجنون است و لیلی روی تو
ملک #زیبایی مسلم گشت فرمان تو را
تا چنین خطی مزور کرد انشی روی تو
داشتند اصحاب خلوت حرفها بر من ز بد
تا تجلی کرد در بازار تقوی روی تو
خرده بر #سعدی مگیر ای جان که کاری خرد نیست
سوختن در #عشق وانگه ساختن بی روی تو
#ای_طراوت_برده_از_فردوس_اعلی_روی_تو #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/216
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که #شمشیر جفا بر سر ما آختهای
دشمن از دوست ندانسته و نشناختهای
من ز فکر تو به #خود نیز نمیپردازم
نازنینا تو #دل از من به که پرداختهای
چند شبها به غم روی تو روز آوردم
که تو یک روز نپرسیده و ننواختهای
گفته بودم که #دل از دست تو بیرون آرم
باز دیدم که قوی پنجه درانداختهای
تا شکاری ز کمند سر زلفت نجهد
ز ابروان و مژهها تیر و کمان ساختهای
لاجرم صید #دلی در همه #شیراز نماند
که نه با تیر و کمان در پی او تاختهای
ماه و #خورشید و پری و آدمی اندر نظرت
همه هیچند که سر بر همه افراختهای
با همه جلوه طاووس و خرامیدن کبک
عیبت آن است که بی مهرتر از فاختهای
هر که میبیندم از جور غمت میگوید
#سعدیا بر تو چه رنج است که بگداختهای
بیم مات است در این بازی بیهوده مرا
چه کنم دست تو بردی که دغل باختهای
#ای_که_شمشیر_جفا_بر_سر_ما_آختهای #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/213
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای رخ چون آینه افروخته
الحذر از آه من سوخته
غیرت سلطان جمالت چو باز
چشم من از هر که جهان دوخته
عقل کهن بار جفا میکشد
دم به دم از #عشق نوآموخته
وه که به یک بار پراکنده شد
آنچه به عمری بشد اندوخته
غم به تولای تو بخریدهام
جان به تمنای تو بفروخته
در #دل #سعدیست چراغ غمت
مشعلهای تا ابد افروخته
#ای_رخ_چون_آینه_افروخته #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/212
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به
با توانای معربد نکنی بازی به
چون #دلش دادی و مهرش ستدی چاره نماند
اگر او با تو نسازد تو در او سازی به
جز غم یار مخور تا غم کارت بخورد
تو که با مصلحت #خویش نپردازی به
سپر صبر تحمل نکند تیر فراق
با کمان ابرو اگر جنگ نیاغازی به
با چنین یار که ما عقد محبت بستیم
گر همه مایه #زیان میکند انبازی به
بنده را بر خط فرمان خداوند امور
سر تسلیم نهادن ز سرافرازی به
گر چو چنگم بزنی پیش تو سر برنکنم
این چنین یار وفادار که بنوازی به
هیچ شک نیست به تیر اجل ای یار عزیز
که من از پای درآیم چو تو اندازی به
مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
مطرب از #بلبل عاشق به #خوش آوازی به
گوش بر #ناله مطرب کن و #بلبل بگذار
که نگوید سخن از #سعدی #شیرازی به
#پنجه_با_ساعد_سیمین_که_نیندازی_به #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/214
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست
راحت جان و شفای #دل بیمار آنجاست
من در این جای همین صورت بیجانم و بس
دلم آنجاست که آن #دلبر عیار آنجاست
تنم اینجاست سقیم و #دلم آنجاست مقیم
فلک اینجاست ولی کوکب سیار آنجاست
آخر ای باد صبا بویی اگر میآری
سوی #شیراز گذر کن که مرا یار آنجاست
درد #دل پیش که گویم غم #دل با که #خورم
روم آنجا که مرا محرم اسرار آنجاست
نکند میل #دل من به تماشای چمن
که تماشای #دل آنجاست که #دلدار آنجاست
#سعدی این منزل ویران چه کنی جای تو نیست
رخت بربند که منزلگه احرار آنجاست
#خرم_آن_بقعه_که_آرامگه_یار_آنجاست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/211
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که ز دیده غایبی در #دل ما نشستهای
حسن تو جلوه میکند وین همه پرده بستهای
خاطر عام بردهای #خون #خواص #خوردهای
ما همه صید کردهای #خود ز کمند جستهای
از دگری چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم
هم تو که خستهای #دلم مرهم ریش خستهای
گر به جراحت و الم #دل بشکستیم چه غم
میشنوم که دم به دم پیش #دل شکستهای
#ای_که_ز_دیده_غایبی_در_دل_ما_نشستهای #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/210
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حناست آن که #ناخن #دلبند رشتهای
یا #خون بی #دلیست که در بند کشتهای
من آدمی به لطف تو دیگر ندیدهام
این صورت و صفت که تو داری فرشتهای
وین طرفهتر که تا #دل من دردمند توست
حاضر نبوده یک دم و غایب نگشتهای
در هیچ حلقه نیست که یادت نمیرود
در هیچ بقعه نیست که تخمی نکشتهای
ما دفتر از حکایت #عشقت نبستهایم
تو سنگدل حکایت ما درنوشتهای
زیب و فریب آدمیان را نهایت است
حوری مگر نه از #گل آدم سرشتهای
از عنبر و بنفشه تر بر سر آمدهست
آن موی مشکبوی که در پای هشتهای
من در بیان وصف تو حیران بماندهام
حدیست حسن را و تو از حد گذشتهای
سر مینهند پیش خطت عارفان پارس
بیتی مگر ز گفته #سعدی نبشتهای
#حناست_آن_که_ناخن_دلبند_رشتهای #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/209
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته
رخساره زمین چو تو خالی نیافته
تابندهتر ز روی تو ماهی ندیده چرخ
خوشتر ز ابروی تو هلالی نیافته
بر دور عارض تو نظر کرده آفتاب
خود را لطافتی و جمالی نیافته
چرخ مشعبد از رخ تو #دلفریبتر
در #زیر هفت پرده خیالی نیافته
خود را به #زیر چنگل شاهین #عشق تو
عنقای صبر من پر و بالی نیافته
تا کی ز درد #عشق تو #نالد روان من
روزی به لطف از تو مثالی نیافته
افتاده در زبان خلایق حدیث من
با تو به یک حدیث مجالی نیافته
زایل شود هر آن چه به کلی کمال یافت
عمرم زوال یافت کمالی نیافته
گلبرگ عیش من به چه امید بشکفد
از بوستان وصل #شمالی نیافته
#سعدی هزار جامه به روزی قبا کند
یک مهربانی از تو به سالی نیافته
#ای_باغ_حسن_چون_تو_نهالی_نیافته #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/208
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرمست بتی لطیف ساده
در دست گرفته جام باده
در مجلس بزم باده نوشان
بسته کمر و قبا گشاده
افتاده زمین به حضرت او
گردونش به خدمت ایستاده
خورشید و مهش ز #خوبرویی
سر بر خط بندگی نهاده
خورشید که شاه آسمان است
در عرصه حسن او پیاده
وه وه که بزرگوار حوریست
از روزن جنت اوفتاده
لعلش چو عقیق گوهرآگین
زلفش چو کمند تاب داده
در #گلشن بوستان رویش
زنگی بچگان ز ماه زاده
#سعدی نرسد به یار هرگز
کاو #شرمگن است و یار ساده
#سرمست_بتی_لطیف_ساده #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/207
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای
ما را ز داغ #عشق تو در #دل دفینهای
دانی که آه سوختگان را اثر بود
مگذار #نالهای که برآید ز سینهای
زیور همان دو رشته مرجان کفایت است
وز موی در کنار و برت عنبرینهای
سر در نیاورم به سلاطین روزگار
گر من ز بندگان تو باشم کمینهای
چشمی که جز به روی تو بر میکنم خطاست
وآن دم که بی تو میگذرانم غبینهای
تدبیر نیست جز سپر انداختن که خصم
سنگی به دست دارد و ما آبگینهای
وآن را روا بود که زند #لاف مهر دوست
کز #دل به در کند همه مهری و کینهای
#سعدی به پاکبازی و رندی مثل نشد
تنها در این مدینه که در هر مدینهای
شعرش چو آب در همه عالم چنان شده
کز پارس میرود به خراسان سفینهای
#ای_صورتت_ز_گوهر_معنی_خزینهای #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/204
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈