هشیار کسی باید کز #عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
آن کس که #دلی دارد آراستهی معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد
گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد
آخر نه منم تنها در بادیهی سودا
#عشق لب #شیرینت بس شور برانگیزد
بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت
بیمایه زبون باشد هر چند که بستیزد
فضل است اگرم #خوانی عدل است اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد
تا #دل به تو پیوستم راه همه دربستم
جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد
#سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی در دامنت آویزد
#هشیار_کسی_باید_کز_عشق_بپرهیزد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/547
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هشیار کسی باید کز #عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
آن کس که #دلی دارد آراستهی معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد
گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد
آخر نه منم تنها در بادیهی سودا
#عشق لب #شیرینت بس شور برانگیزد
بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت
بیمایه زبون باشد هر چند که بستیزد
فضل است اگرم #خوانی عدل است اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد
تا #دل به تو پیوستم راه همه دربستم
جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد
#سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی در دامنت آویزد
#هشیار_کسی_باید_کز_عشق_بپرهیزد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/547
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از تو #دل برنکنم تا #دل و جانم باشد
میبرم جور تو تا وسع و توانم باشد
گر نوازی چه سعادت به از این #خواهم یافت
ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد
چون مرا #عشق تو از هر چه جهان باز استد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد
تیغ قهر ار تو زنی قوت روحم گردد
جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد
در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم
گرد سودای تو بر دامن جانم باشد
گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست
تا شبی محرم اسرار نهانم باشد
هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من #خود این بخت ندارم که زبانم باشد
جان برافشانم اگر #سعدی #خویشم #خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد
#از_تو_دل_برنکنم_تا_دل_و_جانم_باشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/538
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نبایستی هم اول مهر بستن
چو در #دل داشتی پیمان شکستن
به #ناز وصل پروردن یکی را
خطا کردی به تیغ هجر خستن
دگربار از پری رویان جماش
نمیباید وفای عهد جستن
اگر کنجی به دست آرم دگر بار
منم #زین نوبت و تنها نشستن
ولیکن صبر تنهایی محال است
که نتوان در به روی دوست بستن
همیگویم بگریم در غمت زار
دگر گویم بخندی بر گرستن
گر آزادم کنی ور بنده #خوانی
مرا #زین قید ممکن نیست جستن
گرم دشمن شوی ور دوست گیری
نخواهم دستت از دامن گسستن
قیاس آن است #سعدی کز کمندش
به جان دادن توانی باز رستن
#نبایستی_هم_اول_مهر_بستن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/245
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نبایستی هم اول مهر بستن
چو در #دل داشتی پیمان شکستن
به #ناز وصل پروردن یکی را
خطا کردی به تیغ هجر خستن
دگربار از پری رویان جماش
نمیباید وفای عهد جستن
اگر کنجی به دست آرم دگر بار
منم #زین نوبت و تنها نشستن
ولیکن صبر تنهایی محال است
که نتوان در به روی دوست بستن
همیگویم بگریم در غمت زار
دگر گویم بخندی بر گرستن
گر آزادم کنی ور بنده #خوانی
مرا #زین قید ممکن نیست جستن
گرم دشمن شوی ور دوست گیری
نخواهم دستت از دامن گسستن
قیاس آن است #سعدی کز کمندش
به جان دادن توانی باز رستن
#نبایستی_هم_اول_مهر_بستن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/245
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جمعی که تو در میان ایشانی
زآن جمع به در بود پریشانی
ای ذات #شریف و شخص روحانی
آرام #دلی و مرهم جانی
خرم تن آن که با تو پیوندد
وآن حلقه که در میان ایشانی
من نیز به خدمتت کمر بندم
باشد که #غلام #خویشتن #خوانی
بر #خوان تو این شکر که میبینم
بی فایدهای مگس که میرانی
هر جا که تو بگذری بدین #خوبی
کس شک نکند که سرو بستانی
هرک این سر دست و ساعدت بیند
گر #دل ندهد به پنجه بستانی
من جسم چنین ندیدهام هرگز
چندان که قیاس میکنم جانی
بر دیده من برو که مخدومی
پروانه به #خون بده که سلطانی
من سر ز خط تو بر نمیگیرم
ور چون قلمم به سر بگردانی
این گرد که بر رخ است میبینی
وآن درد که در #دل است میدانی
دودی که بیاید از #دل #سعدی
پیداست که آتشیست پنهانی
میگوید و جان به رقص میآید
خوش میرود این سماع روحانی
#جمعی_که_تو_در_میان_ایشانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/74
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی
دیوِ #خوشطبع بِه از حورِ گرهپیشانی
آرزو میکندم با تو دمی در بستان
یا به هر گوشه که باشد که تو #خود بستانی
با من کشتهٔ هجران #نفسی #خوش بنشین
تا مگر زنده شوم زآن #نفس روحانی
گر در آفاق بگردی به جز آیینه تو را
صورتی کس ننماید که بدو میمانی
هیچ دورانی بی فتنه نگویند که بود
تو بدین حسن مگر فتنه این دورانی
مردم از ترس خدا سجده رویت نکنند
بامدادت که ببینند و من از حیرانی
گرم از پیش برانی و به شوخی نروم
عفو فرمای که عجز است نه بی فرمانی
نه گزیر است مرا از تو نه امکان گریز
چاره صبر است که هم دردی و هم درمانی
بندگان را نبود جز غم آزادی و من
پادشاهی کنم ار بنده #خویشم #خوانی
زین سخنهای #دلاویز که #شرح غم توست
خرمنی دارم و ترسم به جوی نستانی
تو که یک روز پراکنده نبودهست #دلت
صورت حال پراکندهدلان کی دانی
نفسی بندهنوازی کن و بنشین ار چند
آتشی نیست که او را به دمی بنشانی
سخن زندهدلان گوش کن از کشته #خویش
چون #دلم زنده نباشد که تو در وی جانی
این توانی که نیایی ز در #سعدی باز
لیک بیرون روی از خاطر او نتوانی
#کبر_یک_سو_نِه_اگر_شاهد_درویشانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/72
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای #خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز #خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو #خواهی
مرا مگو که چه #نامی به هر لقب که تو #خوانی
چنان به نظره اول ز شخص میببری #دل
که باز مینتواند گرفت نظره ثانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت #خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان
که پیر داند مقدار روزگار جوانی
تو را که دیده ز #خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام من برسانی
سر از کمند تو #سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر #خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
#ندانمت_به_حقیقت_که_در_جهان_به_که_مانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/71
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی
گفت ار نظری داری ما را به از این بینی
خورشید و #گلت #خوانم هم ترک ادب باشد
چرخ مه و #خورشیدی باغ #گل و نسرینی
حاجت به نگاریدن نبود رخ #زیبا را
تو ماه پری پیکر #زیبا و نگارینی
بر بستر هجرانت شاید که نپرسندم
کس سوخته خرمن را گوید به چه غمگینی
بنشین که فغان از ما برخاست در ایامت
بس فتنه که برخیزد هر جا که تو بنشینی
گر بنده #خود #خوانی افتیم به سلطانی
ور روی بگردانی رفتیم به مسکینی
کس عیب نیارد گفت آن را که تو بپسندی
کس رد نتواند کرد آن را که تو بگزینی
#عشق لب #شیرینت روزی بکشد #سعدی
فرهاد چنین کشتهست آن شوخ به #شیرینی
#روزی_به_زنخدانت_گفتم_به_سیمینی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/61
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هشیار کسی باید کز #عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
آن کس که #دلی دارد آراستهی معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد
گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد
آخر نه منم تنها در بادیهی سودا
#عشق لب #شیرینت بس شور برانگیزد
بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت
بیمایه زبون باشد هر چند که بستیزد
فضل است اگرم #خوانی عدل است اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد
تا #دل به تو پیوستم راه همه دربستم
جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد
#سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی در دامنت آویزد
#هشیار_کسی_باید_کز_عشق_بپرهیزد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/547
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای #خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز #خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو #خواهی
مرا مگو که چه #نامی به هر لقب که تو #خوانی
چنان به نظره اول ز شخص میببری #دل
که باز مینتواند گرفت نظره ثانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت #خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان
که پیر داند مقدار روزگار جوانی
تو را که دیده ز #خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام من برسانی
سر از کمند تو #سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر #خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
#ندانمت_به_حقیقت_که_در_جهان_به_که_مانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/71
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نبایستی هم اول مهر بستن
چو در #دل داشتی پیمان شکستن
به #ناز وصل پروردن یکی را
خطا کردی به تیغ هجر خستن
دگربار از پری رویان جماش
نمیباید وفای عهد جستن
اگر کنجی به دست آرم دگر بار
منم #زین نوبت و تنها نشستن
ولیکن صبر تنهایی محال است
که نتوان در به روی دوست بستن
همیگویم بگریم در غمت زار
دگر گویم بخندی بر گرستن
گر آزادم کنی ور بنده #خوانی
مرا #زین قید ممکن نیست جستن
گرم دشمن شوی ور دوست گیری
نخواهم دستت از دامن گسستن
قیاس آن است #سعدی کز کمندش
به جان دادن توانی باز رستن
#نبایستی_هم_اول_مهر_بستن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/245
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی
دیوِ #خوشطبع بِه از حورِ گرهپیشانی
آرزو میکندم با تو دمی در بستان
یا به هر گوشه که باشد که تو #خود بستانی
با من کشتهٔ هجران #نفسی #خوش بنشین
تا مگر زنده شوم زآن #نفس روحانی
گر در آفاق بگردی به جز آیینه تو را
صورتی کس ننماید که بدو میمانی
هیچ دورانی بی فتنه نگویند که بود
تو بدین حسن مگر فتنه این دورانی
مردم از ترس خدا سجده رویت نکنند
بامدادت که ببینند و من از حیرانی
گرم از پیش برانی و به شوخی نروم
عفو فرمای که عجز است نه بی فرمانی
نه گزیر است مرا از تو نه امکان گریز
چاره صبر است که هم دردی و هم درمانی
بندگان را نبود جز غم آزادی و من
پادشاهی کنم ار بنده #خویشم #خوانی
زین سخنهای #دلاویز که #شرح غم توست
خرمنی دارم و ترسم به جوی نستانی
تو که یک روز پراکنده نبودهست #دلت
صورت حال پراکندهدلان کی دانی
نفسی بندهنوازی کن و بنشین ار چند
آتشی نیست که او را به دمی بنشانی
سخن زندهدلان گوش کن از کشته #خویش
چون #دلم زنده نباشد که تو در وی جانی
این توانی که نیایی ز در #سعدی باز
لیک بیرون روی از خاطر او نتوانی
#کبر_یک_سو_نِه_اگر_شاهد_درویشانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/72
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈