جان من! جان من فدای تو باد
هیچت از دوستان نیاید یاد
می روی و التفات مینکنی
سرو هرگز چنین نرفت آزاد
آفرین خدای بر پدری
که تو پرورد و مادری که تو زاد
بخت نیکت به منتهای امید
برساناد و چشم بد مرساد
تا چه کرد آن که نقش روی تو بست
که در فتنه بر جهان بگشاد
من بگیرم عنان شه روزی
گویم از دست #خوبرویان داد
تو بدین چشم مست و پیشانی
دل ما بازپس نخواهی داد
عقل با #عشق بر نمیآید
جور مزدور میبرد استاد
آن که هرگز بر آستانه #عشق
پای ننهاده بود سر بنهاد
روی در خاک رفت و سر نه عجب
که رود هم در این #هوس بر باد
مرغ وحشی که میرمید از قید
با همه #زیرکی به دام افتاد
همه از دست غیر #ناله کنند
#سعدی از دست #خویشتن فریاد
روی گفتم که در جهان بنهم
گردم از قید بندگی آزاد
که نه بیرون پارس منزل هست
شام و رومست و بصره و بغداد
دست از دامنم نمیدارد
خاک #شیراز و آب رکن آباد
#جان_من!_جان_من_فدای_تو_باد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/583
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد
سودای #عشق پختن عقلم نمیپسندد
فرمان عقل بردن #عشقم نمیگذارد
باشد که #خود به رحمت یاد آورند ما را
ور نه کدام قاصد پیغام ما گزارد
هم عارفان عاشق دانند حال مسکین
گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد
زهرم چو نوشدارو از دست یار #شیرین
بر #دل #خوشست نوشم بی او نمیگوارد
پایی که برنیارد روزی به سنگ #عشقی
گوییم جان ندارد یا #دل نمیسپارد
مشغول #عشق جانان گر عاشقیست #صادق
در روز تیرباران باید که سر نخارد
بیحاصلست یارا اوقات زندگانی
الا دمی که یاری با همدمی برآرد
دانی چرا نشیند #سعدی به کنج خلوت
کز دست #خوبرویان بیرون شدن نیارد
#دیدار_یار_غایب_دانی_چه_ذوق_دارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/572
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که چیزی دوست دارد جان و #دل بر وی گمارد
هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد
روزی اندر خاکت افتم ور به بادم میرود سر
کان که در پای تو میرد جان به #شیرینی سپارد
من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم
هوش من دانی که بردست آن که صورت مینگارد
عمر گویندم که ضایع میکنی با #خوبرویان
وان که منظوری ندارد عمر ضایع میگذارد
هر که میورزد درختی در سرابستان معنی
بیخش اندر #دل نشاند تخمش اندر جان بکارد
#عشق و مستوری نباشد پای گو در دامن آور
کز گریبان ملامت سر برآوردن نیارد
گر من از عهدت بگردم #ناجوانمردم نه مردم
عاشق #صادق نباشد کز ملامت سر بخارد
باغ میخواهم که روزی سرو بالایت ببیند
تا #گلت در پا بریزد و ارغوان بر سر ببارد
آن چه رفتارست و قامت وان چه گفتار و قیامت
چند #خواهی گفت #سعدی طیبات آخر ندارد
#هر_که_چیزی_دوست_دارد_جان_و_دل_بر_وی_گمارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/570
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما را همه شب نمیبرد #خواب
ای خفتهٔ روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب
ای سخت کمان سست پیمان
این بود وفای عهد اصحاب
خار است به #زیر پهلوانم
بی روی تو #خوابگاه سنجاب
ای دیده عاشقان به رویت
چون روی مجاوران به محراب
من تن به قضای #عشق دادم
پیرانه سر آمدم به کُتّاب
زهر از کف دست #نازنینان
در حلق چنان رود که جُلّاب
دیوانهی کوی #خوبرویان
دردش نکند جفای بواب
#سعدی نتوان به هیچ کشتن
اِلّا به فراق روی احباب
#ما_را_همه_شب_نمیبرد_خواب #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/466
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من چون تو به #دلبری ندیدم
گلبرگ چنین طری ندیدم
مانند تو آدمی در آفاق
ممکن نبود پری ندیدم
وین بوالعجبی و چشم بندی
در صنعت سامری ندیدم
با روی تو ماه آسمان را
امکان برابری ندیدم
لعلی چو لب شکرفشانت
در کلبه جوهری ندیدم
چون در دو رسته دهانت
نظم سخن دری ندیدم
مه را که خرد که من به کرات
مه دیدم و مشتری ندیدم
وین پرده راز پارسایان
چندان که تو میدری ندیدم
دیدم همه #دلبران آفاق
چون تو به #دلاوری ندیدم
جوری که تو میکنی در اسلام
در ملت کافری ندیدم
#سعدی غم #عشق #خوبرویان
چندان که تو میخوری ندیدم
دیدم همه صوفیان آفاق
مثل تو قلندری ندیدم
#من_چون_تو_به_دلبری_ندیدم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/330
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیر آمدی ای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
بر آتش #عشقت آب تدبیر
چندان که زدیم باز ننشست
از رای تو سر نمیتوان تافت
وز روی تو در نمیتوان بست
از پیش تو راه رفتنم نیست
چون ماهی اوفتاده در شست
سودای لب شکردهانان
بس توبهٔ #صالحان که بشکست
ای سرو بلند بوستانی
در پیش درخت قامتت پست
بیچاره کسی که از تو ببرید
آسوده تنی که با تو پیوست
چشمت به کرشمه #خون من ریخت
وز قتل خطا چه غم #خورد مست
#سعدی ز کمند #خوبرویان
تا جان داری نمیتوان جست
ور سر ننهی در آستانش
دیگر چه کنی دری دگر هست؟
#دیر_آمدی_ای_نگار_سرمست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/299
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو از هر در که بازآیی بدین #خوبی و #زیبایی
دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
ملامتگوی بیحاصل ترنج از دست نشناسد
در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی
به #زیورها بیارایند وقتی #خوبرویان را
تو سیمین تن چنان #خوبی که #زیورها بیارایی
چو #بلبل روی #گل بیند زبانش در حدیث آید
مرا در رویت از حیرت فروبستهست گویایی
تو با این حسن نتوانی که روی از خلق درپوشی
که همچون آفتاب از جام و حور از جامه پیدایی
تو #صاحب منصبی جانا ز مسکینان نیندیشی
تو #خواب آلودهای بر چشم بیداران نبخشایی
گرفتم سرو آزادی نه از ماء مهین زادی
مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی
دعایی گر نمیگویی به دشنامی عزیزم کن
که گر تلخ است #شیرین است از آن لب هر چه فرمایی
گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد
چو پایانم برفت اکنون بدانستم که دریایی
تو #خواهی آستین افشان و #خواهی روی درهم کش
مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی
قیامت میکنی #سعدی بدین #شیرین سخن گفتن
مسلم نیست طوطی را در ایامت شکرخایی
#تو_از_هر_در_که_بازآیی_بدین_خوبی_و_زیبایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/197
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو #خویشتن بیایی
بشدی و #دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
دل #خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم
نه عجب که #خوبرویان بکنند بیوفایی
تو جفای #خود بکردی و نه من نمیتوانم
که جفا کنم ولیکن نه تو #لایق جفایی
چه کنند اگر تحمل نکنند #زیردستان
تو هر آن ستم که #خواهی بکنی که پادشایی
سخنی که با تو دارم به نسیم #صبح گفتم
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی
تو که گفتهای تأمل نکنم جمال #خوبان
بکنی اگر چو #سعدی نظری بیازمایی
درِ چشمْ بامدادان به بهشت برگشودن
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی
#خبرت_خرابتر_کرد_جراحت_جدایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/193
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مپرس از من که هیچم یاد کردی
که #خود هیچم فرامش مینگردی
چه نیکوروی و بدعهدی که شهری
غمت #خوردند و کس را غم نخوردی
چرا ما با تو ای معشوق طناز
به صلحیم و تو با ما در نبردی
نصیحت میکنندم سردگویان
که برگرد از غمش بی روی زردی
نمیدانند کز بیمار #عشقت
حرارت بازننشیند به سردی
ولیکن با رقیبان چارهای نیست
که ایشان مثل خارند و تو وردی
اگر با #خوبرویان مینشینی
بساط نیک #نامی درنوردی
دگر با من مگوی ای باد #گلبوی
که همچون #بلبلم دیوانه کردی
چرا دردت نچیند جان #سعدی
که هم دردی و هم درمان دردی
#مپرس_از_من_که_هیچم_یاد_کردی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/160
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز #بلبلان برآمد فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
یا خلوتی برآور یا بُرقَعی فروهِل
ور نه به شکل #شیرین شور از جهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
عود است #زیر دامن یا #گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
گل نسبتی ندارد با روی #دلفریبت
تو در میان #گلها چون #گل میان خاری
وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این میکِشد به زورم وآن میکُشد به زاری
ور قید میگشایی وحشی نمیگریزد
در بند #خوبرویان #خوشتر که رستگاری
ز اول وفا نمودی چندان که #دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری
عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری
ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله مینگاری
هر درد را که بینی درمان و چارهای هست
درمان درد #سعدی با دوست سازگاری
#چون_است_حال_بستان_ای_باد_نوبهاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/134
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر سلطنت که #خواهی میکن که #دلپذیری
در دست #خوبرویان دولت بود اسیری
جان باختن به کویت در آرزوی رویت
دانستهام ولیکن #خونخوار #ناگزیری
ملک آن توست و فرمان مملوک را چه درمان
گر بیگنه بسوزی ور بی خطا بگیری
گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت
آیینهات بگوید پنهان که بینظیری
آن کاو ندیده باشد #گل در میان بستان
شاید که خیره ماند در ارغوان و خیری
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم
آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری
ای باد #صبح بستان پیغام وصل جانان
میرو که #خوش نسیمی میدم که #خوش عبیری
او را نمیتوان دید از منتهای #خوبی
ما #خود نمینماییم از غایت حقیری
گر یار با جوانان #خواهد نشست و رندان
ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری
#سعدی نظر بپوشان یا خرقه در میان نه
رندی روا نباشد در جامه فقیری
#هر_سلطنت_که_خواهی_میکن_که_دلپذیری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/116
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز #خوان پادشاهان راحت بود گدا را
سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را
من بی تو زندگانی #خود را نمیپسندم
کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را
چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد
آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را
حال نیازمندی در وصف مینیاید
آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را
بازآ و جان #شیرین از من ستان به خدمت
دیگر چه برگ باشد درویش بینوا را
یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندان که بازبیند دیدار آشنا را
نه ملک پادشا را در چشم #خوبرویان
وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را
ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی
تا مدعی نماندی مجنونِ مبتلا را
#سعدی قلم به سختی رفتست و نیکبختی
پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را
#مشتاقی_و_صبوری_از_حد_گذشت_یارا #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/40
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که چیزی دوست دارد جان و #دل بر وی گمارد
هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد
روزی اندر خاکت افتم ور به بادم میرود سر
کان که در پای تو میرد جان به #شیرینی سپارد
من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم
هوش من دانی که بردست آن که صورت مینگارد
عمر گویندم که ضایع میکنی با #خوبرویان
وان که منظوری ندارد عمر ضایع میگذارد
هر که میورزد درختی در سرابستان معنی
بیخش اندر #دل نشاند تخمش اندر جان بکارد
#عشق و مستوری نباشد پای گو در دامن آور
کز گریبان ملامت سر برآوردن نیارد
گر من از عهدت بگردم #ناجوانمردم نه مردم
عاشق #صادق نباشد کز ملامت سر بخارد
باغ میخواهم که روزی سرو بالایت ببیند
تا #گلت در پا بریزد و ارغوان بر سر ببارد
آن چه رفتارست و قامت وان چه گفتار و قیامت
چند #خواهی گفت #سعدی طیبات آخر ندارد
#هر_که_چیزی_دوست_دارد_جان_و_دل_بر_وی_گمارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/570
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر سلطنت که #خواهی میکن که #دلپذیری
در دست #خوبرویان دولت بود اسیری
جان باختن به کویت در آرزوی رویت
دانستهام ولیکن #خونخوار #ناگزیری
ملک آن توست و فرمان مملوک را چه درمان
گر بیگنه بسوزی ور بی خطا بگیری
گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت
آیینهات بگوید پنهان که بینظیری
آن کاو ندیده باشد #گل در میان بستان
شاید که خیره ماند در ارغوان و خیری
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم
آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری
ای باد #صبح بستان پیغام وصل جانان
میرو که #خوش نسیمی میدم که #خوش عبیری
او را نمیتوان دید از منتهای #خوبی
ما #خود نمینماییم از غایت حقیری
گر یار با جوانان #خواهد نشست و رندان
ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری
#سعدی نظر بپوشان یا خرقه در میان نه
رندی روا نباشد در جامه فقیری
#هر_سلطنت_که_خواهی_میکن_که_دلپذیری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/116
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من چون تو به #دلبری ندیدم
گلبرگ چنین طری ندیدم
مانند تو آدمی در آفاق
ممکن نبود پری ندیدم
وین بوالعجبی و چشم بندی
در صنعت سامری ندیدم
با روی تو ماه آسمان را
امکان برابری ندیدم
لعلی چو لب شکرفشانت
در کلبه جوهری ندیدم
چون در دو رسته دهانت
نظم سخن دری ندیدم
مه را که خرد که من به کرات
مه دیدم و مشتری ندیدم
وین پرده راز پارسایان
چندان که تو میدری ندیدم
دیدم همه #دلبران آفاق
چون تو به #دلاوری ندیدم
جوری که تو میکنی در اسلام
در ملت کافری ندیدم
#سعدی غم #عشق #خوبرویان
چندان که تو میخوری ندیدم
دیدم همه صوفیان آفاق
مثل تو قلندری ندیدم
#من_چون_تو_به_دلبری_ندیدم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/330
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز #خوان پادشاهان راحت بود گدا را
سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را
من بی تو زندگانی #خود را نمیپسندم
کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را
چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد
آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را
حال نیازمندی در وصف مینیاید
آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را
بازآ و جان #شیرین از من ستان به خدمت
دیگر چه برگ باشد درویش بینوا را
یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندان که بازبیند دیدار آشنا را
نه ملک پادشا را در چشم #خوبرویان
وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را
ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی
تا مدعی نماندی مجنونِ مبتلا را
#سعدی قلم به سختی رفتست و نیکبختی
پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را
#مشتاقی_و_صبوری_از_حد_گذشت_یارا #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/40
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مپرس از من که هیچم یاد کردی
که #خود هیچم فرامش مینگردی
چه نیکوروی و بدعهدی که شهری
غمت #خوردند و کس را غم نخوردی
چرا ما با تو ای معشوق طناز
به صلحیم و تو با ما در نبردی
نصیحت میکنندم سردگویان
که برگرد از غمش بی روی زردی
نمیدانند کز بیمار #عشقت
حرارت بازننشیند به سردی
ولیکن با رقیبان چارهای نیست
که ایشان مثل خارند و تو وردی
اگر با #خوبرویان مینشینی
بساط نیک #نامی درنوردی
دگر با من مگوی ای باد #گلبوی
که همچون #بلبلم دیوانه کردی
چرا دردت نچیند جان #سعدی
که هم دردی و هم درمان دردی
#مپرس_از_من_که_هیچم_یاد_کردی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/160
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما را همه شب نمیبرد #خواب
ای خفتهٔ روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب
ای سخت کمان سست پیمان
این بود وفای عهد اصحاب
خار است به #زیر پهلوانم
بی روی تو #خوابگاه سنجاب
ای دیده عاشقان به رویت
چون روی مجاوران به محراب
من تن به قضای #عشق دادم
پیرانه سر آمدم به کُتّاب
زهر از کف دست #نازنینان
در حلق چنان رود که جُلّاب
دیوانهی کوی #خوبرویان
دردش نکند جفای بواب
#سعدی نتوان به هیچ کشتن
اِلّا به فراق روی احباب
#ما_را_همه_شب_نمیبرد_خواب #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/466
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈