eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس که به هر حلقه موییت گرفتاری هست گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کآری هست هر که عیبم کند از و ملامت گوید تا ندیده‌ست تو را بر منش انکاری هست صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم همه دانند که در صحبت خاری هست نه منِ خام طمع تو می‌ورزم و بس که چو منْ سوخته در خیلِ تو بسیاری هست باد، خاکی ز مُقام تو بیاورد و ببرد آب هر طیب که در کلبه هست من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست من از این مُرَقّع به درآیم روزی تا همه خلق بدانند که زُنّاری هست همه را هست همین داغ محبّت که مراست که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست نه حدیثیست که پنهان مانَد داستانیست که بر هر سر بازاری هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/630 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
برخیز تا یک سو نهیم این ازرق‌فام را بر باد قلاشی دهیم این تقوا را هر ساعت از نو قبله‌ای با بت‌پرستی می‌رود توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را می با جوانان باری تمنا می‌کند تا کودکان در پی فتند این پیر دُردآشام را از مایهٔ بیچارگی قطمیر مردم می‌شود ماخولیای مهتری سگ می‌کند بلعام را زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا می‌کشد کز بوستان باد سحر می‌دهد پیغام را غافل مباش ار عاقلی، دریاب اگر باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را جایی که سرو بوستان با پای چوبین می‌چمد ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیم‌اندام را دلبندم آن پیمان‌گُسِل منظور چشم آرام نی نی مخوان کز ببرد آرام را دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را باران اَشکم می‌رود وز اَبرَم آتش می‌جهد با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود صوفی گران‌جانی بِبَر ساقی بیاور جام را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/588 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی جنایت از طرف ماست یا تو بدخویی تو از نبات گرو برده‌ای به به اتفاق ولیکن نبات هزار جان به ارادت تو را همی‌جویند تو سنگدل به لطافت نمی‌جویی ولیک با همه عیب از تو صبر نتوان کرد بیا و گر همه بد کرده‌ای که نیکویی تو بد مگوی و گر نیز خاطرت باشد بگوی از آن لب که نیک می‌گویی گلم نباید و سروم به چشم درناید مرا وصال تو باید که سرو هزار جامه سپر ساختیم و هم بگذشت خدنگ غمزه ز نه تویی به دست جهد نشاید گرفت دامن کام اگر نخواهدت ای خیره می‌پویی درست شد که به یک دو دوست نتوان داشت به ترک بگوی ای که طالب اویی همین که پای نهادی بر آستانه به دست باش که دست از جهان فروشویی درازنای شب از چشم دردمندان پرس تو قدر آب چه دانی که بر لب جویی ز خاک بیچاره بوی آید هزار سال پس از مرگش ار بینبویی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/182 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دَمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد به می بفروش ما کز این بهتر نمی‌ارزد زهی سجادهٔ تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد رقیبم سرزنش‌ها کرد کز این باب رُخ برتاب چه افتاد این سر ما را که خاکِ در نمی‌ارزد؟ شکوهِ تاجِ سلطانی که بیمِ جان در او دَرج است کلاهی است اما به تَرکِ سر نمی‌ارزد چه آسان می‌نمود اول غمِ دریا به بوی سود غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی‌ارزد که شادیِّ جهانگیری، غمِ لشکر نمی‌ارزد چو در قناعت کوش و از دنیایِ دون بگذر که یک جو مِنَّتِ دونان دو صد من زر نمی‌ارزد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1093 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بویِ خوشِ تو هر که ز بادِ صبا شنید از آشْنا سخنِ آشْنا شنید کاین گوش بس حکایتِ شاه و گدا شنید خوش می‌کنم به بادهٔ مُشکین مشامِ جان کز پوش صومعه بویِ ریا شنید سِرِّ خدا که عارفِ سالِک به کَس نگفت در حیرتم که باده فروش از کجا شنید یا رب کجاست محرمِ رازی که یک زمان دل شرحِ آن دهد که چه گفت و چه‌ها شنید کز غمگسارِ خود سخنِ ناسزا شنید محروم اگر شدم ز سرِ کوی او چه شد؟ از زمانه که بویِ وفا شنید؟ ساقی بیا که ندا می‌کند بلند کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید ما باده زیرِ خرقه نه امروز می‌خوریم صد بار پیرِ میکده این ماجرا شنید ما مِی به بانگِ چنگ نه امروز می‌کشیم بس دور شد که گنبدِ چرخ این صدا شنید پندِ حکیم محضِ صَواب است و عینِ خیر فرخنده آن کسی که به سَمعِ رضا شنید حافظ وظیفهٔ تو دعا گفتن است و بس در بَندِ آن مباش که نشنید یا شنید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/991 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم جامه کس سیه و خود ازرق نکنیم کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد التفاتش به می صاف مروّق نکنیم خوش برانیم جهان در نظر راهروان فکر اسب سیه و زین مغرّق نکنیم تکیه آن به که بر این بحر معلّق نکنیم گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/842 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم که من این ره نه به خود می‌پویم آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم من اگر خارم و گر چمن آرایی هست که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم دوستان عیب من بی‌دل حیران مکنید گوهری دارم و صاحب نظری می‌جویم گر چه با ملمع می عیب است مکنم عیب کز او رنگ ریا می‌شویم می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌مویم حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی گو مکن عیب که من مشک ختن می‌بویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/839 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خدا را کم نشین با خرقه پوشان رخ از رندان بی‌سامان مپوشان خوشا وقت قبای می فروشان در این صوفی وشان دردی ندیدم که صافی باد عیش دردنوشان تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانی‌های مشتی پوشان چو مستم کرده‌ای مستور منشین چو نوشم داده‌ای زهرم منوشان صراحی خون و بربط خروشان ز بر حذر باش که دارد سینه‌ای چون دیگ جوشان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/833 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بالابلند نقش‌باز من کوتاه کرد قصه زهد دراز من با من چه کرد دیده معشوقه باز من می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد محراب ابروی تو حضور نماز من گفتم به زرق بپوشم نشان غماز بود اشک و عیان کرد راز من مست است و یاد حریفان نمی‌کند ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من گردد شمامه کرمش کارساز من نقشی بر آب می‌زنم از گریه تا کی شود قرین حقیقت مجاز من بر خود چو شمع خنده زنان گریه می‌کنم تا با تو سنگ چه کند سوز و ساز من زاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رود هم مستی شبانه و راز و نیاز من حافظ ز گریه سوخت بگو ای صبا با شاه دوست پرور دشمن گداز من ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/816 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روزگاریست که ما را نگران می‌داری مخلصان را نه به وضع دگران می‌داری این چنین عزت صاحب نظران می‌داری ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار دست در خون پرهنران می‌داری نه از دست غمت رست و نه بلبل در باغ همه را نعره زنان جامه دران می‌داری ای که در ملمع طلبی نقد حضور چشم سری عجب از بی‌خبران می‌داری سر چرا بر من گران می‌داری گوهر جام جم از کان جهانی دگر است تو تمنا ز کوزه گران می‌داری پدر تجربه ای تویی آخر ز چه روی طمع مهر و وفا زین پسران می‌داری کیسه سیم و زرت پاک بباید پرداخت این طمع‌ها که تو از سیمبران می‌داری گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی عاشقی گفت که تو بنده بر آن می‌داری مگذران روز سلامت به ملامت چه توقع ز جهان گذران می‌داری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/761 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس که به هر حلقه موییت گرفتاری هست گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کآری هست هر که عیبم کند از و ملامت گوید تا ندیده‌ست تو را بر منش انکاری هست صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم همه دانند که در صحبت خاری هست نه منِ خام طمع تو می‌ورزم و بس که چو منْ سوخته در خیلِ تو بسیاری هست باد، خاکی ز مُقام تو بیاورد و ببرد آب هر طیب که در کلبه هست من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست من از این مُرَقّع به درآیم روزی تا همه خلق بدانند که زُنّاری هست همه را هست همین داغ محبّت که مراست که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست نه حدیثیست که پنهان مانَد داستانیست که بر هر سر بازاری هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/630 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم جامه کس سیه و خود ازرق نکنیم کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد التفاتش به می صاف مروّق نکنیم خوش برانیم جهان در نظر راهروان فکر اسب سیه و زین مغرّق نکنیم تکیه آن به که بر این بحر معلّق نکنیم گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/842 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقیا برخیز و دَردِه جام را خاک بر سر کن غم ایام را بَرکِشم این اَزرَق‌فام را گر چه بدنامی‌ست نزد عاقلان ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را باده دَردِه چند از این باد غرور خاک بر سر نفس نافرجام را دود آه سینهٔ نالان من سوخت این افسردگان خام را کس نمی‌بینم ز خاص و عام را با مرا خاطر خوش است کز یک باره بُرد آرام را ننگرد دیگر به سرو اندر چمن هرکه دید آن سرو سیم‌اندام را صبر کن به سختی روز و شب عاقبت روزی بیابی کام را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/678 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈