گر تیغ برکشد که محبان همیزنم
اول کسی که #لاف محبت زند منم
گویند پای دار اگرت سر دریغ نیست
گو سر قبول کن که به پایش درافکنم
امکان دیده بستنم از روی دوست نیست
اولیتر آن که گوش نصیحت بیاکنم
آوردهاند صحبت #خوبان که آتش است
بر من به نیم جو که بسوزند خرمنم
من مرغ #زیرکم که چنانم #خوش اوفتاد
در قید او که یاد نیاید نشیمنم
دردیست در #دلم که گر از پیش آب چشم
برگیرم آستین برود تا به دامنم
گر پیرهن به در کنم از شخص #ناتوان
بینی که #زیر جامه خیالیست یا تنم
شرط است احتمال جفاهای دشمنان
چون #دل نمیدهد که #دل از دوست برکنم
دردی نبوده را چه تفاوت کند که من
بیچاره درد میخورم و نعره میزنم
بر تخت جم پدید نیاید شب دراز
من دانم این حدیث که در چاه بیژنم
گویند #سعدیا مکن از #عشق توبه کن
مشکل توانم و نتوانم که نشکنم
#گر_تیغ_برکشد_که_محبان_همیزنم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/297
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بس که در منظر تو حیرانم
صورتت را صفت نمیدانم
پارسایان ملامتم مکنید
که من از #عشق توبه نتوانم
هر که بینی به جسم و جان زندهست
من به امید وصل جانانم
به چه کار آید این بقیت جان
که به معشوق برنیفشانم
گر تو از من عنان بگردانی
من به #شمشیر برنگردانم
گر بخوانی مقیم درگاهم
ور برانی مطیع فرمانم
من نه آنم که سست بازآیم
ور ز سختی به لب رسد جانم
گر اجابت کنی و گر نکنی
چاره من دعاست میخوانم
سهل باشد صعوبت ظلمات
گر به دست آید آب حیوانم
تا کی آخر جفا بری #سعدی
چه کنم پای بند احسانم
کار مردان تحمل است و سکون
من کیم خاک پای مردانم
#بس_که_در_منظر_تو_حیرانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/292
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دلم صد بار میگوید که چشم از فتنه بر هم نِه
دگر ره دیده میافتد بر آن بالای فتانم
تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
#رفیقانم سفر کردند هر یاری به اَقْصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مُغیلانم
به دریایی درافتادم که پایانش نمیبینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمیدانم
فراقم سخت میآید ولیکن صبر میباید
که گر بگریزم از سختی #رفیق سست پیمانم
مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه میپرسی که روز وصل حیرانم
شبان آهسته مینالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم
من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز میآید به معنی از #گلستانم
#اگر_دستم_رسد_روزی_که_انصاف_از_تو_بستانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/294
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سخن #عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم
هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم
گر چنان است که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در #خویش برانم
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که #خود را ز کمندت برهانم
گر تو #شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از #عشق تو فرهاد زمانم
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم
درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم
سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم
#سخن_عشق_تو_بی_آن_که_برآید_به_زبانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/291
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن نه روی است که من وصف جمالش دانم
این حدیث از دگری پرس که من حیرانم
همه بینند نه این صنع که من میبینم
همه #خوانند نه این نقش که من میخوانم
آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست
عجب این است که من واصل و سرگردانم
سرو در باغ نشانند و تو را بر سر و چشم
گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم
#عشق من بر #گل رخسار تو امروزی نیست
دیر سال است که من #بلبل این بستانم
به سرت کز سر پیمان محبت نروم
گر بفرمایی رفتن به سر پیکانم
باش تا جان برود در طلب جانانم
که به کاری به از این باز نیاید جانم
هر نصیحت که کنی بشنوم ای یار عزیز
صبرم از دوست مفرمای که من نتوانم
عجب از طبع #هوسناک منت میآید
من #خود از مردم بیطبع عجب میمانم
گفته بودی که بود در همه عالم #سعدی
من به #خود هیچ نیم هر چه تو گویی آنم
گر به تشریف قبولم بنوازی مَلِکم
ور به تازانهٔ قهرم بزنی شیطانم
#آن_نه_روی_است_که_من_وصف_جمالش_دانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/295
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر دست دهد هزار جانم
در پای مبارکت فشانم
آخر به سرم گذر کن ای دوست
انگار که خاک آستانم
هر حکم که بر سرم برانی
سهل است ز #خویشتن مرانم
تو #خود سر وصل ما نداری
من عادت بخت #خویش دانم
هیهات که چون تو شاهبازی
تشریف دهد به آشیانم
گر خانه محقر است و تاریک
بر دیده روشنت نشانم
گر #نام تو بر سرم بگویند
فریاد برآید از روانم
شب نیست که در فراق رویت
زاری به فلک نمیرسانم
آخر نه من و تو دوست بودیم
عهد تو شکست و من همانم
من مهره مهر تو نریزم
الا که بریزد استخوانم
من ترک وصال تو نگویم
الا به فراق جسم و جانم
مجنونم اگر بهای لیلی
ملک عرب و عجم ستانم
#شیرین زمان تویی به تحقیق
من بنده خسرو زمانم
شاهی که ورا رسد که گوید
مولای اکابر جهانم
ایوان رفیعش آسمان را
گوید تو زمین من آسمانم
دانی که ستم روا ندارد
مگذار که بشنود فغانم
هر کس به زمان #خویشتن بود
من #سعدی آخرالزمانم
#گر_دست_دهد_هزار_جانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/290
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نشاید گفتن آنکس را #دلی هست
که ندهد بر چنین صورت #دل از دست
نه منظوری که با او میتوان گفت
نه خصمی کز کمندش میتوان رست
به #دل گفتم ز چشمانش بپرهیز
که هشیاران نیاویزند با مست
سرانگشتان مخضوبش نبینی
که دست صبر برپیچید و بشکست
نه آزاد از سرش بر میتوان خاست
نه با او میتوان آسوده بنشست
اگر دودی رود بیآتشی نیست
و گر #خونی بیاید کشتهای هست
خیالش در نظر، چون آیدم #خواب؟
نشاید در به روی دوستان بست
نشاید خرمن بیچارگان سوخت
نمیباید #دل درمندگان خست
به آخر دوستی نتوان بریدن
به اول #خود نمیبایست پیوست
دلی از دست بیرون رفته #سعدی
نیاید باز تیر رفته از شست
#نشاید_گفتن_آنکس_را_دلی_هست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/288
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای مرهم ریش و مونس جانم
چندین به مفارقت مرنجانم
ای راحت اندرون مجروحم
جمعیت خاطر پریشانم
گویند بدار دستش از دامن
تا دست بدارد از گریبانم
آن کس که مرا به باغ میخواند
بی روی تو میبرد به زندانم
وین طرفه که ره نمیبرم پیشت
وز پیش تو ره به در نمیدانم
یک روز به بندگی قبولم کن
روز دگرم ببین که سلطانم
ای #گلبن بوستان روحانی
مشغول بکردی از #گلستانم
زان روز که سرو قامتت دیدم
از یاد برفت سرو بستانم
آن درّ دو رسته در حدیث آمد
وز دیده بیوفتاد مرجانم
گویند صبور باش از او #سعدی
بارش بکشم که صبر نتوانم
ای کاش که جان در آستین بودی
تا بر سر مونس #دل افشانم
#ای_مرهم_ریش_و_مونس_جانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/293
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
چشم بد از روی تو دور ای صنم
روی مپوشان که بهشتی بود
هر که ببیند چو تو حور ای صنم
حور خطا گفتم اگر #خواندمت
ترک ادب رفت و قصور ای صنم
تا به کرم خرده نگیری که من
غایبم از ذوق حضور ای صنم
روی تو بر پشت زمین خلق را
موجب فتنهست و فتور ای صنم
این همه #دلبندی و #خوبی تو را
موضع #ناز است و غرور ای صنم
سروبنی خاسته چون قامتت
تا ننشینیم صبور ای صنم
این همه طوفان به سرم میرود
از جگری همچو تنور ای صنم
#سعدی از این چشمه حیوان که #خورد
سیر نگردد به مرور ای صنم
#ما_همه_چشمیم_و_تو_نور_ای_صنم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/287
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا تا نقره باشد میفشانم
تو را تا بوسه باشد میستانم
و گر فردا به زندان میبرندم
به نقد این ساعت اندر بوستانم
جهان بگذار تا بر من سر آید
که کام #دل تو بودی از جهانم
چه دامنهای #گل باشد در این باغ
اگر چیزی نگوید باغبانم
نمیدانستم از بخت همایون
که سیمرغی فتد در آشیانم
تو #عشق آموختی در شهر ما را
بیا تا #شرح آن هم بر تو #خوانم
سخنها دارم از دست تو در #دل
ولیکن در حضورت بی زبانم
بگویم تا بداند دشمن و دوست
که من مستی و مستوری ندانم
مگو #سعدی مراد #خویش برداشت
اگر تو سنگدل من مهربانم
اگر تو سرو سیمین تن بر آنی
که از پیشم برانی من بر آنم
که تا باشم خیالت میپرستم
و گر رفتم سلامت میرسانم
#مرا_تا_نقره_باشد_میفشانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/289
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چون من به #نفس #خویشتن این کار میکنم
بر فعل دیگران به چه انکار میکنم
#بلبل سماع بر #گل بستان همیکند
من بر #گل شقایق رخسار میکنم
هر جا که سرو قامتی و موی #دلبریست
خود را بدان کمند گرفتار میکنم
گر تیغ برکشند عزیزان به #خون من
من همچنان تأمل دیدار میکنم
هیچم نماند در همه عالم به اتفاق
الا سری که در قدم یار میکنم
آنها که #خواندهام همه از یاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرار میکنم
چون دست قدرتم به تمنا نمیرسد
صبر از مراد #نفس به #ناچار میکنم
همسایه گو گواهی مستی و عاشقی
بر من مده که #خویشتن اقرار میکنم
من بعد از این نه زهد فروشم نه معرفت
کان در ضمیر نیست که اظهار میکنم
جان است و از محبت جانان دریغ نیست
اینم که دست میدهد ایثار میکنم
زنار اگر ببندی #سعدی هزار بار
به زان که خرقه بر سر زنار میکنم
#چون_من_به_نفس_خویشتن_این_کار_میکنم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/286
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
به جز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
من اول روز دانستم که با #شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان #شیرینم
تو را من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم
و گر #شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم
که بی #شمشیر #خود کشتی به ساعدهای سیمینم
برآی ای #صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
ز اول هستی آوردم قفای نیستی #خوردم
کنون امید بخشایش همیدارم که مسکینم
دلی چون #شمع میباید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمیبینم که میسوزد به بالینم
تو همچون #گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید
روا داری که من #بلبل چو بوتیمار بنشینم
رقیب انگشت میخاید که #سعدی چشم بر هم نه
مترس ای باغبان از #گل که میبینم نمیچینم
#ز_دستم_بر_نمیخیزد_که_یک_دم_بی_تو_بنشینم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/284
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن کس که از او صبر محال است و سکونم
بگذشت ده انگشت فروبرده به #خونم
پرسید که چونی ز غم و درد جدایی
گفتم نه چنانم که توان گفت که چونم
زان گه که مرا روی تو محراب نظر شد
از دست زبانها به تحمل چو ستونم
مشنو که همه عمر جفا بردهام از کس
جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم
بیم است چو #شرح غم #عشق تو نویسم
کآتش به قلم در فتد از سوز درونم
آنان که #شمردند مرا عاقل و هشیار
کو تا بنویسند گواهی به جنونم
شمشیر برآور که مرادم سر #سعدیست
ور سر ننهم در قدمت عاشق دونم
#آن_کس_که_از_او_صبر_محال_است_و_سکونم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/285
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
بپرس حال من آخر چو بگذری روزی
که چون همیگذرد روزگار مسکینم؟
من اهل دوزخم ار بی تو زنده #خواهم شد
که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی وجود #شریفت جهان نمیبینم
چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه #شمعْ پیش بالینم
ضرورت است که عهد وفا به سر برمت
و گر جفا به سر آید هزار چندینم
نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار
چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم
بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان
به هر جفا که توانی که سنگ #زیرینم
چو #بلبل آمدمت تا چو #گل ثنا گویم
چو #لاله #لال بکردی زبان تحسینم
مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت
تو میکشی به سر پنجهٔ نگارینم
چو #ناف آهو #خونم بسوخت در #دل تنگ
برفت در همه آفاق بوی مُشکینم
هنر بیار و زبان آوری مکن #سعدی
چه حاجت است بگوید شکر که #شیرینم
#من_از_تو_صبر_ندارم_که_بی_تو_بنشینم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/283
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلم تا #عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمیبینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمیآید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمیبینم
مرا رازیست اندر #دل به #خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم
خوشا و خرما آن #دل که هست از #عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم #دل خرم نمیبینم
نم چشم آبروی من ببرد از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمیبینم
کنون دم درکش ای #سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست وان دم هم نمیبینم
#دلم_تا_عشقباز_آمد_در_او_جز_غم_نمیبینم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/281
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم
فراز سرو سیمینش #گلی بر بار میبینم
مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من
که بر هر شعبهای مرغی شکرگفتار میبینم
مگر دنیا سر آمد کاین چنین آزاد در جنت
می بی درد مینوشم #گل بی خار میبینم
عجب دارم ز بخت #خویش و هر دم در گمان افتم
که مستم یا به #خوابم یا جمال یار میبینم
زمین بوسیدهام بسیار و خدمت کرده تا اکنون
لب معشوق میبوسم رخ #دلدار میبینم
چه طاعت کردهام گویی که این پاداش مییابم
چه فرمان بردهام گویی که این مقدار میبینم
تویی یارا که #خواب آلود بر من تاختن کردی
منم یا رب که بخت #خود چنین بیدار میبینم
چو خلوت با میان آمد نخواهم #شمع کاشانه
تمنای بهشتم نیست چون دیدار میبینم
کدام آلاله میبویم که مغزم عنبرآگین شد
چه ریحان دسته بندم چون جهان #گلزار میبینم
ز گردون نعره میآید که اینت بوالعجب کاری
که #سعدی را ز روی دوست برخوردار میبینم
#منم_یا_رب_در_این_دولت_که_روی_یار_میبینم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/282
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه از چینم حکایت کن نه از روم
که من #دل با یکی دارم در این بوم
هر آن ساعت که با یاد من آید
فراموشم شود موجود و معدوم
ز دنیا بخش ما غم #خوردن آمد
نشاید #خوردن الا رزق مقسوم
رطب #شیرین و دست از نخل کوتاه
زلال اندر میان و تشنه محروم
از آن شاهد که در اندیشه ماست
ندانم زاهدی در شهر معصوم
به روی او نماند هیچ منظور
به بوی او نماند هیچ مشموم
نه بی او #عشق میخواهم نه با او
که او در سلک من حیف است منظوم
#رفیقان چشم ظاهربین بدوزید
که ما را در میان سریست مکتوم
همه عالم گر این صورت ببینند
کس این معنی نخواهد کرد مفهوم
چنان سوزم که خامانم نبینند
نداند تندرست احوال محموم
مرا گر #دل دهی ور جان ستانی
عبادت #لازم است و بنده ملزوم
نشاید برد #سعدی جان از این کار
مسافر تشنه و جلاب مسموم
چو آهن تاب آتش مینیارد
همیباید که پیشانی کند موم
#نه_از_چینم_حکایت_کن_نه_از_روم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/279
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از اینجا به ملامت نروم
که من اینجا به امیدی گروم
گر به عقلم سخنی میگویند
بیم آن است که دیوانه شوم
گوش #دل رفته به آواز سماع
نتوانم که نصیحت شنوم
همه گو باد ببر خرمن عمر
دو جهان بی تو نیرزد دو جوم
دوستان عیب و ملامت مکنید
کانچه #خود کاشته باشم دروم
من بیچاره گردن به کمند
چه کنم گر به رکابش نروم
#سعدیا گفت به #خوابم بینی
بیوفا یارم اگر میغنوم
#من_از_اینجا_به_ملامت_نروم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/280
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو مپندار کز این در به ملامت بروم
دلم اینجاست بده تا به سلامت بروم
ترک سر گفتم از آن پیش که بنهادم پای
نه به زرق آمدهام تا به ملامت بروم
من هوادار قدیمم بدهم جان عزیز
نو ارادت نه که از پیش غرامت بروم
گر رسد از تو به گوشم که بمیر ای #سعدی
تا لب گور به اعزاز و کرامت بروم
ور بدانم به در مرگ که حشرم با توست
از لحد رقص کنان تا به قیامت بروم
#تو_مپندار_کز_این_در_به_ملامت_بروم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/278
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر مراد تو ای دوست بیمرادی ماست
مراد #خویش دگرباره من نخواهم #خواست
اگر قبول کنی ور برانی از بر #خویش
خلاف رای تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستان کریم
تفاوتی نکند چون نظر به عین رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مبدل شد
خللپذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هر چه کنی #دل نخواهی آزردن
که هر چه دوست پسندد به جای دوست رواست
اگر عداوت و جنگ است در میان عرب
میان لیلی و مجنون محبت است و صفاست
هزار دشمنی افتد به قول بدگویان
میان عاشق و معشوق دوستی برجاست
غلام قامت آن لعبت قباپوشم
که در محبت رویش هزار جامه قباست
نمیتوانم بی او نشست یک ساعت
چرا که از سر جان بر نمیتوانم خاست
جمال در نظر و شوق همچنان باقی
گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست
مرا به #عشق تو اندیشه از ملامت نیست
و گر کنند ملامت نه بر من تنهاست
هر آدمی که چنین شخص #دلستان بیند
ضرورت است که گوید به سرو ماند راست
به روی #خوبان گفتی نظر خطا باشد
خطا نباشد دیگر مگو چنین که خطاست
خوش است با غم هجران دوست #سعدی را
که گرچه رنج به جان میرسد امید دواست
بلا و زحمت امروز بر #دل درویش
از آن #خوش است که امید رحمت فرداست
#اگر_مراد_تو_ای_دوست_بیمرادی_ماست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/277
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به تو مشغول و با تو همراهم
وز تو بخشایش تو میخواهم
همه بیگانگان چنین دانند
که منت آشنای درگاهم
ترسم ای میوه درخت بلند
که نیایی به دست کوتاهم
تا مرا از تو آگهی دادند
به وجودت گر از #خود آگاهم
همه در #خورد رای و قیمت #خویش
از تو #خواهند و من تو را #خواهم
#بلبل بوستان حسن توام
چون نیفتد سخن در افواهم
میکشندم که ترک #عشق بگو
میزنندم که بیدق شاهم
ور به صد پارهام کنی #زین رنگ
بنگردم که صبغة اللهم
#سعدیا در قفای دوست مرو
چه کنم میبرد به اکراهم
میل از این جانب اختیاری نیست
کهربا را بگو که من کاهم
#به_تو_مشغول_و_با_تو_همراهم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/276
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امشب آن نیست که در #خواب رود چشم ندیم
خواب در روضه رضوان نکند اهل نعیم
خاک را زنده کند تربیت باد #بهار
سنگ باشد که #دلش زنده نگردد به نسیم
بوی پیراهن گم کرده #خود میشنوم
گر بگویم همه گویند ضلالیست قدیم
عاشق آن گوش ندارد که نصیحت شنود
درد ما نیک نباشد به مداوای حکیم
توبه گویندم از اندیشه معشوق بکن
هرگز این توبه نباشد که گناهیست عظیم
ای #رفیقان سفر دست بدارید از ما
که بخواهیم نشستن به در دوست مقیم
ای برادر غم #عشق آتش نمرود انگار
بر من این شعله چنان است که بر ابراهیم
مرده از خاک لحد رقص کنان برخیزد
گر تو بالای عظامش گذری وهی رمیم
طمع وصل تو میدارم و اندیشه هجر
دیگر از هر چه جهانم نه امید است و نه بیم
عجب از کشته نباشد به در خیمه دوست
عجب از زنده که چون جان به درآورد سلیم
#سعدیا #عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم
#امشب_آن_نیست_که_در_خواب_رود_چشم_ندیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/275
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم
الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم
هر یک از دایره جمع به راهی رفتند
ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم
باغبان گر نگشاید در درویش به باغ
آخر از باغ بیاید بر درویش نسیم
گر نسیم سحر از خلق تو بویی آرد
جان فشانیم به سوغات نسیم تو نه سیم
بوی محبوب که بر خاک احبا گذرد
نه عجب دارم اگر زنده کند عظم رمیم
ای به حسن تو صنم چشم فلک #نادیده
وی به مثل تو ولد مادر ایام عقیم
حال درویش چنان است که خال تو سیاه
جسم #دل ریش چنان است که چشم تو سقیم
چشم جادوی تو بی واسطه کحل کحیل
طاق ابروی تو بی شائبه وسمه وسیم
ای که #دلداری اگر جان منت میباید
چارهای نیست در این مسأله الا تسلیم
#عشقبازی نه طریق حکما بود ولی
چشم بیمار تو #دل میبرد از دست حکیم
#سعدیا #عشق نیامیزد و عفت با هم
چند پنهان کنی آواز دهل #زیر #گلیم
#ما_دگر_کس_نگرفتیم_به_جای_تو_ندیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/274
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
گر #بهار آید وگر باد خزان آسودهایم
سروبالایی که مقصود است اگر حاصل شود
سرو اگر هرگز نباشد در جهان آسودهایم
گر به صحرا دیگران از بهر عشرت میروند
ما به خلوت با تو ای آرام جان آسودهایم
هر چه در دنیا و عقبی راحت و آسایش است
گر تو با ما #خوش درآیی ما از آن آسودهایم
برق نوروزی گر آتش میزند در شاخسار
ور #گل افشان میکند در بوستان آسودهایم
باغبان را گو اگر در #گلستان آلالهایست
دیگری را ده که ما با #دلستان آسودهایم
گر سیاست میکند سلطان و قاضی حاکمند
ور ملامت میکند پیر و جوان آسودهایم
موج اگر کشتی برآرد تا به اوج آفتاب
یا به قعر اندر برد ما بر کران آسودهایم
رنجها بردیم و آسایش نبود اندر جهان
ترک آسایش گرفتیم این زمان آسودهایم
#سعدیا سرمایهداران از خلل ترسند و ما
گر بر آید بانگ دزد از کاروان آسودهایم
#ما_به_روی_دوستان_از_بوستان_آسودهایم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/273
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما در خلوت به روی خلق ببستیم
از همه بازآمدیم و با تو نشستیم
هر چه نه پیوند یار بود بریدیم
وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم
مردم هشیار از این معامله دورند
شاید اگر عیب ما کنند که مستیم
مالک #خود را همیشه غصه گدازد
ملک پری پیکری شدیم و برستیم
شاکر نعمت به هر طریق که بودیم
داعی دولت به هر مقام که هستیم
در همه چشمی عزیز و نزد تو #خواریم
در همه عالم بلند و پیش تو پستیم
ای بت #صاحب #دلان مشاهده بنمای
تا تو ببینیم و #خویشتن نپرستیم
دیده نگه داشتیم تا نرود #دل
با همه عیاری از کمند نجستیم
تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز
جان گرامی نهاده بر کف دستیم
دوستی آن است #سعدیا که بماند
عهد وفا هم بر این قرار که بستیم
#ما_در_خلوت_به_روی_خلق_ببستیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/272
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈