eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
بی مهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست وز عمر، مرا جز شبِ دیجور نماندست دور از رخِ تو چشمِ مرا نور نماندست می‌رفت خیالِ تو ز چشمِ من و می‌گفت هیهات از این گوشه که معمور نماندست وصلِ تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت از دولتِ هجرِ تو کنون دور نماندست نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید دور از رُخَت این خستهٔ رنجور نماندست چون صبر توان کرد؟ که مقدور نماندست در هجرِ تو گر چشمِ مرا آبِ روان است گو خونِ جگر ریز که معذور نماندست حافظ، ز غم از گریه نپرداخت به خنده ماتم زده را داعیهٔ سور نماندست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/840 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فاتحه‌ای چو آمدی، بر سر خسته‌ای بخوان لب بگشا که می‌دهد، لعل لبت به مرده جان ،_فاتحه_خواند_و_می‌رود گو نفسی که روح را، می‌کنم از پیَش روان ای که طبیبِ خسته‌ای، روی زبان من ببین کاین دم و دود سینه‌ام، بار است بر زبان گر چه تب‌استخوان من، کرد ز مهرْ گرم و رفت همچو تبم نمی‌رود، آتش مهر از استخوان حال ز خال تو، هست در آتشش وطن چشمم از آن دو چشم تو، خسته شده‌ست و ناتوان ،_ز_آب_دو_دیده_و_ببین نبض مرا که می‌دهد، هیچ ز زندگی نشان آن که مدام ، از پی عیش داده است شیشه‌ام از چه می‌برد، پیش طبیب هر زمان حافظ از آب زندگی، شعر تو داد شربتم ترک طبیب کن بیا، نسخه شربتم بخوان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/837 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چندان که گفتم غم با طبیبان درمان نکردند مسکین غریبان گو شرم بادش از عندلیبان یا رب امان ده تا بازبیند چشم محبان روی حبیبان درج محبت بر مهر خود نیست یا رب مبادا کام رقیبان ای منعم آخر بر خوان جودت تا چند باشیم از بی نصیبان گر می‌شنیدی پند ادیبان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/836 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیا تا برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم شراب ارغوانی را اندر قدح ریزیم نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در بیا که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/846 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم مدد از خاطر رندان طلب ای ور نه کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم طلب از سایه میمون همایی بکنیم دلم از پرده بشد خوشگوی کجاست تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/843 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌سوزم از فِراقت روی از جَفا بگردان هجران بلایِ ما شد، یا رب بلا بگردان تا او به سر درآید، بر رَخش پا بگردان مَرغول را بَرافشان یعنی به رَغمِ سنبل گِردِ چمن بَخوری همچون صبا بگردان یغمایِ عقل و دین را بیرون خرام سرمست در سر کلاه بِشکن در بَر قَبا بگردان ای نورِ چشمِ مستان در عینِ انتظارم چنگِ حزین و جامی بِنواز یا بگردان یا رب نوشتهٔ بد از ما بگردان حافظ ز خوبرویان بختت جز این قَدَر نیست گر نیستت رضایی حُکمِ قضا بگردان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/835 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم که من این ره نه به خود می‌پویم آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم من اگر خارم و گر چمن آرایی هست که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم دوستان عیب من بی‌دل حیران مکنید گوهری دارم و صاحب نظری می‌جویم گر چه با ملمع می عیب است مکنم عیب کز او رنگ ریا می‌شویم می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌مویم حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی گو مکن عیب که من مشک ختن می‌بویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/839 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خدا را کم نشین با خرقه پوشان رخ از رندان بی‌سامان مپوشان خوشا وقت قبای می فروشان در این صوفی وشان دردی ندیدم که صافی باد عیش دردنوشان تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانی‌های مشتی پوشان چو مستم کرده‌ای مستور منشین چو نوشم داده‌ای زهرم منوشان صراحی خون و بربط خروشان ز بر حذر باش که دارد سینه‌ای چون دیگ جوشان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/833 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان ماه و خورشید به منزل چو به امر تو رسند یار مهروی مرا نیز به من بازرسان دیده‌ها در طلب لعل یمانی خون شد یا رب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان برو ای طایر میمون همایون آثار پیش عنقا سخن زاغ و زغن بازرسان بشنو ای پیک خبرگیر و سخن بازرسان آن که بودی وطنش دیده یا رب به مرادش ز غریبی به وطن بازرسان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/834 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم دلق ریا به آب خرابات برکشیم فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشیم بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم مستانه‌اش نقاب ز رخسار برکشیم کو جلوه‌ای ز ابروی او تا چو ماه نو گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم حافظ نه حد ماست چنین لاف‌ها زدن پای از خویش چرا بیشتر کشیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/845 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر چه ما بندگان پادشهیم پادشاهان ملک صبحگهیم جام گیتی نما و خاک رهیم هوشیار حضور و مست غرور بحر توحید و غرقه گنهیم شاهد بخت چون کرشمه کند ماش آیینه رخ چو مهیم شاه بیدار بخت را هر شب ما نگهبان افسر و کلهیم که تو در خواب و ما به دیده گهیم شاه منصور واقف است که ما روی همت به هر کجا که نهیم دشمنان را ز خون کفن سازیم دوستان را قبای فتح دهیم رنگ تزویر پیش ما نبود شیر سرخیم و افعی سیهیم وام بگو که بازدهند کرده‌ای اعتراف و ما گوهیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/838 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شاه شمشادقدان خسرو دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان گفت ای چشم و چراغ همه سخنان تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان گفت من و تو محرم این راز نه‌ایم از می لعل حکایت کن و دهنان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/832 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بهار و طرب گشت و توبه شکن به شادی رخ بیخ غم ز برکن ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن طریق صدق بیاموز از آب صافی به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن ز دستبرد صبا گرد کلاله نگر شکنج گیسوی سنبل ببین به روی سمن عروس غنچه رسید از حرم به طالع سعد بعینه و دین می‌برد به وجه حسن برای وصل آمد برون ز بیت حزن حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو به قول و فتوی پیر صاحب فن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/831 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو هر دم به بویت جامه در تن کنم چاک از گریبان تا به دامن چو مستان جامه را بدرید بر تن من از دست غمت مشکل برم جان ولی را تو آسان بردی از من به قول دشمنان برگشتی از دوست نگردد هیچ کس با دوست دشمن تنت در جامه چون در جام باده دلت در سینه چون در سیم آهن که شد سوز بر خلق روشن مکن کز سینه‌ام آه جگرسوز برآید همچو دود از راه روزن دلم را مشکن و در پا مینداز که دارد در سر زلف تو مسکن چو در زلف تو بسته‌ست بدین سان کار او در پا میفکن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/830 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
باغِ مرا چه سرو و صنوبر است؟ شمشادِ خانه‌پرورِ ما از که کمتر است؟ ،_تو_چه_مذهب_گرفته‌ای؟ کِت خونِ ما حلال‌تر از مادر است چون نقشِ غم ز دور ببینی شراب خواه تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرّر است از آستانِ پیرِ مغان سر چرا کشیم؟ دولت در آن سرا و گشایش در آن در است یک قصّه بیش نیست غمِ ، وین عجب کز هر زبان که می‌شنوم نامکرّر است امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است شیراز و آبِ رکنی و این بادِ خوش نسیم عیبش مکن که خالِ رُخِ هفت کشور است فرق است از آبِ خضر که ظلمات جای او است تا آبِ ما که منبعش الله اکبر است ما آبرویِ فقر و قناعت نمی‌بریم با پادشه بگوی که روزی مقدّر است حافظ چه طُرفه شاخ نباتیست کِلکِ تو کِش میوه از شهد و شکّر است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/829 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
افسر سلطان پیدا شد از طرف چمن مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش هر نفس با بوی رحمان می‌وزد باد یمن شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر او در همه شهنامه‌ها شد داستان انجمن شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن جویبار ملک را آب روان شمشیر توست تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن بعد از این نشگفت اگر با نکهت خلق خوشت خیزد از صحرای ایذج نافه مشک ختن گوشه گیران انتظار جلوه خوش می‌کنند برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن مشورت با عقل کردم گفت می بنوش ساقیا می ده به قول مستشار مؤتمن ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار تا از آن جام زرافشان جرعه‌ای بخشد به من ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/828 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن گو نه باش و نه ایام چه خواهد بودن مرغ کم حوصله را گو غم خود خور که بر او رحم آن کس که نهد دام چه خواهد بودن باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش اعتبار سخن عام چه خواهد بودن دست رنج تو همان به که شود صرف به کام دانی آخر که به ناکام چه خواهد بودن از خط جام که فرجام چه خواهد بودن بردم از ره به دف و چنگ و غزل تا جزای من بدنام چه خواهد بودن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/827 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن ما را ز جام باده خراب کن خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن روزی که چرخ از ما کوزه‌ها کند زنهار کاسه سر ما پرشراب کن ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم با ما به جام باده صافی خطاب کن برخیز و عزم جزم به کار صواب کن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/822 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای روی ماه منظر تو نوبهار حُسن خال و خط تو مرکز حُسن و مدار حُسن در زلف بی‌قرار تو پیدا قرار حُسن ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی سروی نخاست چون قدت از جویبار حُسن خرّم شد از ملاحت تو عهد فرّخ شد از لطافت تو روزگار حُسن از دام زلف و دانهٔ خال تو در جهان یک مرغ نماند نگشته شکار حُسن می‌پرورد به ناز، تو را در کنار حُسن گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است کآب حیات می‌خورَد از جویبار حُسن حافظ طمع برید که بیند نظیر تو دیّار نیست جز رخت اندر دیار حُسن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/824 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن چون دیدهٔ ما پرگلاب کن ایام چو عمر به رفتن شتاب کرد ساقی به دور بادهٔ شتاب کن بگشا به نرگس پرخواب مست را وز رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن همچون حباب دیده به روی قدح گشای وین خانه را قیاس اساس از حباب کن حافظ وصال می‌طلبد از ره دعا یا رب دعای خسته مستجاب کن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/823 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
منم که شهره شهرم به ورزیدن منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن که در طریقت ما کافریست رنجیدن به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن مراد ز تماشای باغ عالم چیست به دست مردم چشم از رخ تو چیدن به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن ز خط بیاموز مهر با رخ خوب که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن مبوس جز لب ساقی و جام می که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/825 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دانی که چیست دولت؟ دیدار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن از دوستان جانی مشکل توان بریدن خواهم شدن به بستان چون غنچه با تنگ وآنجا به نیک نامی پیراهنی دریدن گه چون نسیم با راز نهفته گفتن گه سر از بلبلان شنیدن بوسیدن لب اول ز دست مگذار کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن گویی برفت از یاد شاه یحیی یا رب به یادش آور درویش پروریدن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/826 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن کلاه گوشه به آیین سروری بشکن به زلف گوی که آیین بگذار به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن برون خرام و ببر گوی خوبی از همه کس سزای حور بده رونق پری بشکن به آهوان نظر آفتاب بگیر به ابروان دوتا قوس مشتری بشکن تو قیمتش به سر زلف عنبری بشکن چو عندلیب فصاحت فروشد ای تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/819 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز در درآ و شبستان ما منور کن هوای مجلس روحانیان معطر کن پیاله‌ای بدهش گو دماغ را تر کن به چشم و ابروی جانان سپرده‌ام و جان بیا بیا و تماشای طاق و منظر کن ستاره شب هجران نمی‌فشاند نور به بام قصر برآ و چراغ مه برکن بگو به خازن جنت که خاک این مجلس به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن به یک کرشمه صوفی وشم قلندر کن چو شاهدان چمن زیردست حسن تواند کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن فضول نفس حکایت بسی کند ساقی تو کار خود مده از دست و می به ساغر کن حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال بیا و خرگه خورشید را منور کن طمع به قند وصال تو حد ما نبود حوالتم به لب لعل همچو شکر کن لب پیاله ببوس به مستان ده بدین دقیقه دماغ معاشران تر کن پس از ملازمت عیش و مه رویان ز کارها که کنی شعر از بر کن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/821 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ میکده باز است زان رو که مرا بر در او روی نیاز است وان می که در آن جاست حقیقت، نه مجاز است از وی همه مستی و غرور است و تکبر وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است رازی که بَرِ غیر نگفتیم و نگوییم با دوست بگوییم که او محرم راز است شرحِ شِکَنِ زلفِ خَم اندر خَم جانان کوته نتوان کرد که این قصه دراز است رخسارهٔ محمود و کفِ پایِ ایاز است بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم تا دیدهٔ من بر رُخِ زیبایِ تو باز است در کعبهٔ کوی تو هر آن کس که بیاید از قبلهٔ ابروی تو در عینِ نماز است ای مجلسیان، سوزِ مسکین از شمع بپرسید که در سوز و گداز است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/817 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈