🌹 در محضر حاج اسماعیل دولابی (ره) :
هر صفت خوبی را هر چه هم که در وجودت پیاده کنی،
باز خدا بالاتر از آن است.
شاکر که شوی خدا شکور است،
غفار شوی خدا غفور است ...
فعال بودن خدا جایی برای فاعلیت خلق باقی نگذاشت.
تواب بودن خدا جایی برای تائب بودن خلق باقی نگذاشت.
شکور بودن خدا جایی برای شاکر بودن خدا باقی نگذاشت.
غفار بودن خدا جایی برای گناه خلق باقی نگذاشت.
حسن خدا جایی برای عیب خلق باقی نگذاشت.
🌸✨🌸✨🌸
@loveshohada28
شهادت زیباسـت
#شهیدان_راشهیدان_میشناسند
.
چه بخواهم چه نخواهم، شهدا می بینند
گاه در حال گناهم، شهدا می بینند
بی تفاوت شدم و عین خیالم هم نیست
بوی نان می دهد آهم، شهدا می بینند
غافلم که همه ی عمر گره خورده به هم
تیر شیطان و نگاهم، شهدا می بینند
از خدا دور شدم، دور خودم می چرخم
مدتی گم شده راهم، شهدا می بینند
مدعی بودم و هستم که شهادت طلبم
با همین روی سیاهم، شهدا می بینند
آنقدر سر به هوا بود دلم، یادم رفت
می رود هفته و ماهم، شهدا می بینند
#شهید
#شهادت
#دفاع_مقدس
@loveshohada28
#الله_اکبر
خواست همرنگ جماعت نشود،
همرنگ #خدا شد. . .
🔶 #شهید_یوسف_حطری
🌷 #صلوات و #فاتحه ای نثار روح بلندش 🌷
@loveshohada28
#الله_اکبر
✍ جانبازی که قبل از شهادت جای خود را در بهشت دید
#خاطره
حسین سیزده ساله بود که رفت جبهه. توی عملیات بدر از ناحیۀ گردن قطع نخاع شد. هفده سال روی تخت بود ، اما همواره میخندید. بالای سرش این شعر چشم نوازی میکرد:
چرا دست یازم؟ چرا پای کوبم؟
مرا خواجه بی دست و پا می پسندد
همسرش نقل میکنه که : حسین نیم ساعت قبل از شهادت بهم گفت: نگران نباش! جای من رو توی بهشت بهم نشون دادند...
📌خاطره ای از زندگی جانباز شهید حاج حسین دخانچی
📚منبع: کتاب روایت مقدس ، صفحه 67
@loveshohada28
#الله_اکبر
#التماس_تفکر
🌸✨🌸✨
جـــاي شـــُهـــدا خــالــی
جای "#شهید_دقایقی" خالی که توی وصیت نامه خطاب به همسرش نوشت:
"اگر #بهشت نصیبم شد منتظرت میمانم..
((جای "#شهید_زین_الدین" خالی که میگفت:
در زمان #غیبت #امام_زمان به کسی #منتظر میگویند که منتظر #شهادت باشد... 😔😭))
جای "#شهید_همت" خالی که خانمش میگفت:
همیشه به شوخی بهش میگفتم اگه بدون ما بری گوشتو میبرم..
اما وقتی جنازه رو اوردن دیدم که اصلا سری در کار نیست...😔
جای "#شهید_حسن_آبشناسان" خالی که
همسرش گفت:
لباسهای خونی همسرم را گذاشته بودند داخل یک کیسه پلاستیک..
روز سوم که خانه خلوت تر شد رفتم کیسه را آوردم...
خون هم اگر بماند بوی مردار میگیرد. با احتیاط گره اش را باز کردم و لباسها را آوردم بیرون..
بوی عطر پیچید توی خانه...
عطر گل محمدی.
بوی عطری که حسن میزد..
جای "#شهید_علمدار" خالی که میگفت:
برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید
ای شُهدا
برای مــا حمدی بخوانید که شُما زنــده ایــد و مــا مـُـرده ...! شهادت یک لباس تک سایز است
هر وقت و هر زمان اندازه ات را به لباس شهادت رساندی،
هر جا باشی با شهادت از دنیا میروی...😔
"#شهید_آوینی"
.
▶شهدا را یاد کنیم با یک صلوات◀❤️
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_وعجل_فرجهم
🌸✨🌸✨
@loveshohada28
#الله_اکبر
.
وقت رفتن بیست سالم بود .
خم شدم تامادرم بتواند گونه ام را ببوسد ..
موقع آمدن ، بعداز بیست و هشت
سال ، هنوز بیست ساله ام ..
اما آن اندازه شده ام که مادرم بتواند
تمام وجودم را در آغوش بگیرد .. !
اما پیدایم نمیکنند ..
و من با این همه نام ،
گـــمـنام هستم. . .
.
.
.
#شهید_گمنام
@loveshohada28
#الله_اکبر
جدایی از غمِ دلدار چون کنم؟ هیهات!
مرا که بی غمِ او آب در گلو نرود ...
طالبآملی
#مادرانعاشقپرور🍃🌸
@loveshada28
#الله_اکبر
شهادتِ زیبایِ رزمندهای که میدانست کِی شهید میشود
#خاطره
وقتی میرفتیم گلزار شهدا. همه گریه می کردند ، اما او میخندید. فاتحه میخواند و با شوخی به شهدا میگفت: چی شدکه تنها رفتین و منو نبردین؟ بهش میگفتم: بابا! اینا شهید هستند ، سنگین باش ، احترامشون رو نگه دار ... می گفت: من با اینها رو دربایستی ندارم که ...
شبِ عملیات خیبر بغلم کرد و با گریه خداحافظی کردیم. بهم گفت: من این دفعه شهید میشم ، به سبکِ خودم بیا گلزار شهدا و قشنگ باهام حرف بزن...
گلوله خورد توی صورتش ، آرام لبخند زد و گفت: یا مهدی (عج) و تمام...
📚منبع: روزگاران 1 « کتاب خاطرات » ، صفحه 56
@loveshohada28
#الله_اکبر
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچه از غم هجران تو بر جان منست...
مولوی
#مادرانعاشقپرور🍃🌸
@loveshohada28
#الله_اکبر