eitaa logo
عاشقان ماه
304 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
2 فایل
خوش اومدید دیلی لیدی مون...ی دختر خیالباف کانال نقاشیم: https://eitaa.com/art_moon ناشناس: https://daigo.ir/secret/921695570
مشاهده در ایتا
دانلود
ملکه تنهایی از غمت روز و شب به تنهایی. مونس عاشقان سودایی عاشقان را ز بیخ و بن برکند آتش عشقت از توانایی عشق با نام و ننگ ناید راست ندهد عشق دست رعنایی عشق را سر برهنه باید کرد بر سر چارسوی رسوایی بس که خفتند عاشقان در خون تا تو از رخ نقاب بگشایی تا ز ما ذره‌ای همی ماند تو ز غیرت جمال ننمایی در حجابیم ما ز هستی خویش ما نهانیم و تو هویدایی هستی ما به پیش هستی تو ذره‌ای هستی است هر جایی هستی ما و هستی تو دویی است راست ناید دویی و یکتایی نیست عطار را درین تک و پوی هیچ راهی به جز شکیبایی عطار
داداش کایکو ‌دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دلِ غمزده‌ای سوخته بود رسم عاشق‌کُشی و شیوهٔ شهرآشوبی جامه‌ای بود که بر قامتِ او دوخته بود جانِ عُشّاق سپندِ رخِ خود می‌دانست و آتشِ چهره بدین کار برافروخته بود گر‌چه می‌گفت که زارَت بِکُشم می‌دیدم که نهانش نظری با منِ دلسوخته بود کفرِ زلفش رَهِ دین می‌زد و آن سنگین‌ دل در پِی‌اش مشعلی از چهره برافروخته بود حافظ
پیشی در جنگل های پاییزی مثل ماهی که درون سایه ابری مبهم است گاه عشق یک فرشته در دل یک آدم است سیلی از امواج خوردن عادت هر روزه ی صخره های ایستاده ،صخره های محکم است خسته از این روزهای تلخ و مسموم و غریب یک نفر احوال می پرسد مرا آنهم غم است آنچه که تو بر سرت کردی و رفتی روسری آنچه که من بر سرم شد آه ... خاک عالم است از زمختی های این روح ترک خورده نترس مرد زیبایی که می بیند دلش ابریشم است تو دو شانه داری و اندوه انبوه مرا فرش پانصد شانه ی تبریز هم باشد کم است حامد عسگری
آیسن هادسون من آن روز را انتظار می کشم روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری ست. روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند قفل افسانه ایست و قلب برای زندگی بس است. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو بخاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی روزی که آهنگ هر حرف ؛ زندگیست تا من بخاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم... روزی که تو بیایی ؛ برای همیشه بیایی و مهربانی با زیبایی یکسان شود. روزی که ما دوباره برای کبوتر هایمان دانه بریزیم... و من آن روز را انتظار می کشم حتی روزی که دیگر نباشم شاملو
GOOTM نگویی مرا تا مراد تو چیست که بر چهر تو فر چهر پری‌ست هر آن کس که از دور بیند ترا شود بیهش و برگزیند ترا من اینک به پیش تو استاده‌ ام تن و جان شیرین ترا داده‌ ام ز من هرچ خواهی همه کام تو برآرم نپیچم سر از دام تو بهانه چه داری تو از مهر من بپیچی ز بالا و از چهر من که تا من ترا دیده‌ام برده‌ ام خروشان و جوشان و آزرده‌ ام همی روز روشن نبینم ز درد برآنم که خورشید شد لاجورد کنون هفت سال‌ست تا مهر من همی خون چکاند بدین چهر من یکی شاد کن در نهانی مرا ببخشای روز جوانی مرا فردوسی
چرک نویس های یه enfp چترها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید برد عشق را زیر باران باید جست زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون” است رخت ها را بکنیم آب در یک قدمی است . . . سهراب سپهری