- شو فیڪ ؟!
+ فیني أنت..
-چی تو سرته؟
+همش تویی...
|بیپلاڪ
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
سلام به مخاطبین عزیز کانال ، نماز و روزتون قبول حق🌹
فردا پی دی اف کامل داستانو میذاریم 😊
شما هم مطالبو در گروه ها و پیوی دوستان ارسال کنید تا همه جذب بشن
دستتون درد نکنه❤
پ.ن۱ : از فردا خیلی منسجم تر و بهتر میریم جلو 💓
پ.ن۲ : کپی داستان بدون لینک کامل کانال و نام نویسنده مورد رضایت ما نیست❌
🌧🌧☂💞
زیر باران بیا قدم بزنیم
عمر شب را شبی رقم بزنیم
خستهایم از سکوت حنجرهها
زیر باران بیا که دم بزنیم
#منوچهر_سعادت_نوری
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
🏃☕️💐
#واقعی
#خاطرات_روز_خواستگاری
#قسمت_اول
من روز خواستگاری همسرمو بعدا میگم
ولی یه خواستگار اومده بود برام توی شهری که دوران کارشناسی رو اونجا میخوندم خونه یکی از دوستای خانوادگیمون بودم
یه خواستگار برام اومد گفتن برین تو اتاق حرف بزنین ماهم رفتیم تو اتاق پسره نشست نزدیکم از اونجاییکه من خیلی شرو شیطون بودم هی اون نگاه کرد و هی من اخر سر شروع کرد به حرف زدن بعدش یهو شکمش شروع کرد سرو صدا کردن غار و غور😨
منو یه خنده ای گرفته بود ول نمی کرد😆
انقدر خندیدم خندیدم اصلا هرکاری میکردم این خنده بند نمی یومد پسره بنده خدا از خجالت آب شد 🙈و از اتاق رفت بیرون دیگه پشت سرشو نگاه نکرد و رفتن دیگه هم زنگی چیزی نزدن ..🏃
#ناتاشا
پ.ن : موقع خواستگاری ناشتا نباشید☺️
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
🌙💔
رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش
با این همه گناه ولیکن خدا ببخش
شاید دلت گرفته ازاین توبه های سست
اینبار چندمین ولی آخر بیا ببخش
#علیاصغرذاکری
#التماس_دعا
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
⚫️
بابا اتاق پر شده از بوی مادرم
وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم
دیگر خجل نباش تو از روی مادرم
فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم
#رحمان_نوازنی
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
ـ🍃🙋♂💁🍃🍃👖👖👖👖👖
#واقعی
#خاطرات_روز_خواستگاری 2⃣
من یه خواستگار داشتم 6 سال پیش و 4 سال قبل از اشناییم با همسر فعلیم.اما خاطره اش انقدر تو ذهنم مونده که ... 😅
اینا اومدن نشستن نیم ساعت نشسته بودن که خواستگارم پرسید ببخشید دستشویی کجاست.منم بهش نشون دادم .این رفت دستشویی 5 دقیقه گذشت نیومد 10 دقیقه گذشت نیومد و تقریبا برای همه سوال شده بود این کجاست😐 که از توی دستشویی بلند گفت مامان میشه یه لحظه بیاین!مامانه رفت دم دستشویی و برگشت و کت خواستگارم رو برد دم دستشویی و اومد !😐 از دستشویی که اومد بیرون مامانش که دید داریم با تعجب نگاه میکنیم گفت لباسای امروز که لباس نیستن😬 ..بعدش بهمون گفت دکمه ی شلوار پسرش خراب بوده اومده زیپش رو بکشه بالا زیپش هم در رفته!👖
تا آخر مراسم همونجوری با کت نشسته بود و دو دسته کمرش رو چسبیده بود!!👐
#فریماه
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧