مرا از توست هر دم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حسنی دگر باد
• حافظ
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
اركبوا فُلكَ الحسينِ أيّهَا الغَرقَى
به کشتی حسین بیایید ای غرق شدگان ...
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
خداوند قادرترین کارگردانیست که با
رسیدن صبح میگَوید
نور، صدا، حرکت
او زیباترین فیلم هستي را کلید میزند
و من بهترین نقش را برایت آرزو میکنم💚
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
پیچیده عطر موی تو در کوچههای شهر
زیبا بگو چگونه دل از باد میبری ؟!
#محمد_قاسملوی
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
.
.
نامش جَون بود؛ جَونبنحوی...
از همان ابتدا غلام بود. غلام «فضل بن عباس».
در همان منصب غلامی آنقدر شریف بود که اورا برای آیندهی حسین (ع) انتخابش کردند.
امیرالمؤمنین (ع) او را از «فضل» خرید و به «ابوذر غفاری» بخشید.
بعد از وفات ابوذر غفاری، جَون به مدینه بازگشت و به پناه خانهی امیرالمؤمنین (ع) آمد.
سلاح شناس قدری بود و در ساخت و تعمیر سلاح مهارت عجیبی داشت.
امام سجاد (ع) میفرماید: «شب عاشورا پدرم در خیمه اسلحه نشسته بود.
به غلامش جَون نگاه میکرد و این اشعار را زمزمه میکرد: «یا دهر! اُفً لکَ من خلیل...»
: آه از دوستی تو ای روزگار! چهبسا یارانی که در بامداد و شامگاهانت کشتی که دیگر روزگار کسی شبیه آنان را نیاورد...
روز موعود فرا رسید
بعد از نماز ظهر بود که جَون برای اذن مبارزه خدمت مولایش حسین (ع) آمد.
امام اذن جنگش نداد و فرمود:
جَون! تو در طلب عافیت و سلامتی نزد ما آمدی و از ما تبعیت کردی، امروز خودت را به بلای ما گرفتار نکن. تو از طرف من آزادی، راه سلامت ات را بگیر و برو...
اشک چشمان جَون امانش نمیداد.
خود را به پای حسین (ع) انداخت:
یابن رسول الله! در روزگار خوشی با شما بودم و از نعمت شما خوشنود،
حال در روزگار سختیتان بگذارم و بروم؟!!
حسین جان! غلامت خوب میداند که سیاه و بد بو است و سابقه خوب خانوادگی ندارد،
اما بگذار جانش را فدایت کند
که به این قربانی شدن شرافت یابد و روسفید گردد.
به خدا سوگند تا لحظهای که خونم با خونت آمیخته شود، از تو جدا نمیشوم.
دل کندن از جَونبنحوی که از کودکی کنارش بوده، برای حسینی که حتی غلامش را شبیه فرزندانش دوستدارد سخت است
اما جَون دیگر برای قربانی شدن به پای حسین (ع) سر از پا نمیشناسد.
اذن میدان گرفت و رفت...
چه رجزها که نمیخوانْد در میدان...
چه سینهای سپر کرده بود برای اربابش...
چه رذلهایی را که باشجاعت در میان میدان به زمین نینداخت...
و حالا چه لحظهای رسیده بود برای جَون...
«اجل در پیش رو، تن مضطرب، سراپای غلطیده در خون و سر به دامان حسین ع... »
دارد جان میکند و چشم بر نمیدارد از حسین (ع)
حسین (ع) سر جون را به آغوش گرفته...
مراد برای مریدش دعا میکند:
خدایا ! رویش را سفید کن، بویش را معطر و با نیکان و محمد و آلش محشورش گردان...
جَون به سالها خدمت و کشته شدن در رکاب اباعبدالله (ع) عاقبت به خیر شد...
روایت است که بعد از عاشورا وقتی قوم بنی اسد برای دفن بدن ها آمده بودند
بوی مشک از پیکر جَونبن حوی بر میخواست و چهرهاش نورانی و سفید بود...
.
.
#معرفی_یاران_امام_حسین (ع)
#محرم
#ما_ملت_امام_حسينيم
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از بچگی عاشقت بودم حسین🖤
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
علی را استخوانی در گلو بود و تو را تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تو را از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سهشعبه کرده پیشت عرض اندامی
برایت با غلاف از خاکها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی
کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست
برایش میبرد با دست خون آلوده پیغامی
♦️قسم به گهواره خالی مقابل چشمان رباب!...
قسم به لحظه نا امیدی عباس!
که دمی دست از حسین بر نخواهیم داشت
نه اینکه حسین بییاور بماند
نه،
که ما دیگر همچون حسین یار و اربابی نخواهیم داشت...
#محرم
#ما_ملت_امام_حسينيم
#امام_حسين
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جان دل 😍😅
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
می دانی لیلا
من که تو را هیچ وقت ندیده بودم!
اصلا مگر تو دختر آفتاب مهتاب ندیدهء حاج فتح اله نبودی؟!
من کجا باید می دیدمت که دل بدهم؟!
.
هیچ وقت پیش نیامد که در کوچه به هم برسیم و من همانطور که نگاهم به زیر است پَرِ چادرت را ببینم که در باد می رقصد و دلبری می کند و عطر تو را در تمام کوچه می پراکند...
من فقط اول مُحرم ها مادرت را می دیدم که به حاج فتح اله کمک می دهد کتیبه ها را سر در خانه نصب کند...
من از پَرِ چادرِ تو نه! از پَرِ کتیبه ها عاشقت شدم!
من از عطر تنت نه! از عطر مُحرمی که می پیچید توی دهلیزِ خانه عاشقت شدم!
من مادرم را فرستادم پِیِ دختری که پدرش سر سفره نان و نمکِ عشقِ حسین می گذارد...
من می دانستم لیلایی که در هوای این کتیبه ها بزرگ می شود، ادب و وفا و عشق را به ارث می برد...
می دانی لیلا جان!
حالا که داری کمکم می دهی این پرچم را روی سر در بزنم پیش خودم فکر می کنم، چقدر خوب شد که از سر سفره حسین دختر گرفتم!
حقا دلبری که از حسین رسد بی اندازه نکوست...
#ملیحه_سادات_مهدوی
#بدون_لینک_کانال_و_نام_نویسنده_کپی_نکنید ❤️🙏😍
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از عزادارای تپل هستن😍😬
از بچگی عاشقت بودم حسین 🖤
#محرم
#ما_ملت_امام_حسينيم
#امام_حسین
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
♥️♥️
تا کنون قصهی جنون عابس را شنیده اید؟
عابس دیوانه امام حسین (ع) بود
شیر مردی از قبیله «بیشاکر»، با زخمی بزرگ بر پیشانی، که یادگار جنگ صفین است.
در دعوت مسلم از کوفیان، عابس اولین نفر از جا برمیخیزد و دعوت حسین را لبیک میگوید.
روز موعود فرا میرسد...
عابس آرام و قرار ندارد و قصد میدان میکند.
برای آخرین بار و بهقصد وداع، مقابل دلدارش حسین، میایستد
چشم به چشمان اربابش دوخته و میگوید:
♦️♦️«یا اباعبدالله! به خدا سوگند در تمام زمین، چه دور و چه نزدیک، کسی برای من عزیز تر از شما نیست. و من کسی را چون شما دوست ندارم. اگر بتوانم ظلم را از شما به چیزی عزیزتر از جان و خونم دور کنم، حتما چنین خواهم کرد. شهادت میدهم که بر هدایت شما و هدایت پدرتان امیر المومنین استوار هستم.» حسین چشم از او بر نمیدارد،
وارد میدان میشود و مبارز میطلبد.
لشکر دشمن او را از زخم پیشانیاش شناختهاند.
عابس فریاد می زند: ألا رَجُل، ألا رَجُل؟؛
آیا مرد رزم نیست؟
کسی اما جرأت جنگ تن به تن با او را ندارد.
فریاد عمربن سعد ملعون بلند میشود که او را سنگباران کنید!.
از هر طرف به سویش سنگ پرتاب میکنند.
♦️«عابس» وقتی هجوم ناجوانمردانه دشمن را میبیند، کلاهخود و زره از تن در میآورد و پشت بند را گشوده و دور میاندازد.
شمشیر میچرخانَد و پیش میرود...
عابس را از سنگ میترسانید؟ از تیر؟ از خنجر؟!...
ربیع میگوید: بین من و عابس رفاقتی بود،
به او گفتم: ای عابس! آیا حذر نمی کنی! به دریای جنگ می روی در حالی که سر خود را نپوشانده ای!!! و کلاهخودت را بیرون آورده ای؟؟؟!!!
♦️♦️عابس میگوید: هر آنچه که به عاشق، در راه معشوق و محبوبش اصابت کند، آسان است...
▪فقیل لَهُ: أجنَنتَ یا عابِس؟؟
♦️♦️ قال: نَعَم، حُبُّ الحُسَین، أجَنَّنِی!.......
به او گفتم: ای عابس! دیوانه شده ای؟؟؟
♥️عابس فریاد میزد: آری! عشق حسین دیوانه ام کرده........
عابس از هجوم سنگ ها زخمیشده بود و باز هیچ هراسی از مرگ نداشت.
برهنه و قهرمانانه میجنگید و بیش از دویست نفر از ذلیلان را به خاک انداخت.
سرانجام در محاصره ناجوانمردانه لشکر دشمن، پیش چشمان دلدارش به شهادت رسید...
و چه درس ها و پیامها که نبود در این برهنگی و جنون عابس.....
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
عـاشـقـانـه هـای پـاڪ♥️
می دانی لیلا من که تو را هیچ وقت ندیده بودم! اصلا مگر تو دختر آفتاب مهتاب ندیدهء حاج فتح اله نبودی؟
میدونین بِه نَظر مَن
"اربَعین پای پیادِه ڪربلا"
باید جُـزء مِهـریه هَر دُختـری باشـِه...💍シ
.
.
#ما_ملت_امام_حسينيم
#محرم
#امام_حسین
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
دستها ، گرمیِ آغوشِ تو را کم دارند
#سجاد_شهیدی
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
خرید ضایعات بهانه است
کوچه به کوچه شهر را دنبال تو می گردم
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
دختری آمد و پرسید علم کو بابا؟
پاسخش این دو جواب است که: افتاد! شکست!
#روز_تاسوعا
#حضرت_عباس ع
#محرم
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
در هیئت ها و عزاداری هاتون مارو از دعای خیرتون بی نصیب نذارید🖤🌺
اگر نقدی پیشنهادی سوژه ای هست در خدمتیم👈 @Khmsadeq
تا پلکهای پنجره را صبح باز کرد
دیدم که نیست گرمی دستت پناه من
• مرضیه طبیب
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
27.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ "حضرت عباس(ع)" با صدای محسن چاووشی و با هنرنمایی فاطمه عبادی
#تاسوعا
#محرم
#امام_حسین
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧