eitaa logo
عـاشـقـانـه هـای پـاڪ♥️
18.4هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
60 فایل
﷽ـ 🎥🎶🖼📝 ویترین آثار موشن و تدوین: @stmoha 👤ادمین: 📞 سلام محمدم: @kh_mohammads72 تبلیغات: @tabasd
مشاهده در ایتا
دانلود
خط کشی های عابر پیاده برای آدمهای تنها خوب است وگرنه من و تو دوتایی در خیابان قدم که نمی زنیم پرواز می کنیم ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
. حر بن يزيد رياحی اولين کسی بود که آب را به روی امام حسین(ع) بست و روز عاشورا اولین شهید کربلا شد و جانش را فدای اسلام کرد. عمر سعد هم اولين کسی بود که به امام نامه نوشت و اولين کسی شد که تير را به سمت او پرتاب کرد! چه کسی باخبر است که آخر کارش به کجا ميرسد؟ ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
یه بحثیو در استوری پیجمون گذاشتیم با این عنوان: . که چرا از واسطه شدن ازدواج بین دونفر میترسیم و میترسیم دونفرو بهم برسونیم؟ جوابای مخاطبین خیلی جالبه لینکشو میذارم شمام نظر بدین 👇🌸 https://instagram.com/stories/loveshqq/2391524896644541259?igshid=ekv5qr9rjqlh
رادیو می گوید: «آمار تصادفات خیلی بالاست.» پس چرا من تصادفاً هم تو را نمی بینم باز هم آمار دروغ ؟ . 👤مينا تيمورى ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
لست أمام عيني ولكنك كل ما أرىٰ جلوي چشمم نيستي، اما تنها چيزي هستي كه ميبينم... ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
مادربزرگ ميگفت: اين حرف و رفتار آدماست كه نشون ميده دوسِت دارن يا نه... وگرنه كی قلب آدمارو ديده؟ ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
. ⭕سید مهدی قوام و زن بدکاره سید مهدی قوام منبری و روضه خوان مشهور شهر تهران بود، یکی از شبهای محرم الحرام در تهران قدیم، بعد از آخرین مجلس به راننده گفت: فلانی! امشب مستقیم مرا به منزل نبر ، اول به لاله زار میرویم ، تا اسم لاله زار را آورد برق راننده را گرفت، آخر آن زمان در تهران هرکس میخواست به معصیت و عیش حرامی مرتکب شود میرفت آنجا، راننده میگفت: با تعجب و حیرت به سمت لاله زار رفتیم ، مدام بین راه باخود می‌گفتم سید مهدی را چه به لاله زار! وارد خیابان شدیم، چند کاباره اینجا بود که با وجود فرا رسیدن  ماه عزا همچنان فعالیت داشت، جلوتر کنار خیابان زن فاحشه ای منتظر ایستاده بود تا بقول معروف مشتری پیدا کند و خودش را به او بفروشد، همین که از مقابل آن زن بد کردار گذشتیم ، حاجی  زد بروی شانه ام و گفت:  نگه دار! میگم نگه دار! تعجب من صد چندان شد، خدای من! نکند سید مهدی... خیلی بهم ریختم و نگران شدم. ترمز کردم، حاجی  پیاده شد، رفت به سمت زن بد کاره ، سرش را پایین انداخت، سلام کرد، دستش را زیر عبایش برد، پاکتی از جیب عبایش بیرون آورد، به آن فاحشه با لحن پدرانه ای گفت: "این پاکت یک دهه روضه خوانی منه، تو رو به صاحب این عزا ، تا وقتی پول این پاکت تمام نشده از این راه پول درنیاور. یکسال گذشت ، سید مهدی عازم کربلا شده بود ، در حرم سیدالشهدا علیه السلام مردی جلویش را گرفت،حاج آقا ببخشید ، سلام علیکم جوان، بفرمایید، حاج آقا آنجا گوشه ی صحن خانمم ایستاده ، از وقتی شما را دیده گریه اش بند نمی آید ، بمن گفت با شما کار دارد، سید مهدی رفت به سمت خانم، سلام کرد، بفرمایید خواهرم ،صدای گریه زن از زیر پوشیه بگوش می‌رسید،حاج آقا میدونی من کی هستم، شب آخر محرم، خیابان لاله زار، از وقتی پول روضه خوانی ات در زندگی ام آمد دیگر از خانه بیرون نیامدم امام حسین علیه السلام مرا خرید، آن مرد شوهرم است ، دنیای نجابت و پاکیست ، خیلی مدیون شما هستم. ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
كلهم ينتظرون قدومي المحطة والقطار والتذكرة همه آنها انتظار رسیدن مرا میکشند ایستگاه قطار و بلیت محمد خالد ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
فصل اول زندگی خودت را با فصل پانزدهم زندگی کسی دیگر مقایسه نکن، مسیر خودت را برو، داستان زندگی خودت را بنویس و هرگز جا نزن ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
+دورت بگردم _من یه دور بیشتر ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧