فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاشو بریم خرید کنیم واسه عید☺️
وضعیت خانوما نزدیک عید 😂
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
🔴وقتی که احساس تنهایی می کنید و به تنگ آمده اید احتمال آن که انتخاب های ضعیف تری بکنید، بالا می رود. استیصال برای دوست داشتن آدم را به کجا که نمی کشاند...
با شکم خالی به خرید نروید چون هر غذای ناسالمی را انتخاب خواهید کرد...!!!
📝 باربارا دی آنجلیس
📕 آیا تو آن گمشده ام هستی؟
|بیپلاک
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
▪️ «هر کجای ایران کودک ناشنوا می شناسید به خیریه بخشش معرفی کنید.»
هر سال 1500 کودک ناشنوا در ایران به دنیا می آیند. که 1300نفر آنها با انجام عمل کاشت حلزون، شنوا می شوند. هزینه این عمل، ۶۰ میلیون تومان است که دولت ۹۰ درصد هزینه را میدهد و هر خانواده باید مبلغ ۶ میلیون تومان پرداخت کند. هستند خانوادههایی که این مبلغ را ندارند.اما تعدادی از پزشکان کشورمان با تاسیس خیریه بخشش صدا را پیشکش زندگی کودکان ناشنوای نیازمند میکنند.
این پیامو دست به دست کنین تا برسه به دست پدر و مادرشون
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
🔺لحظه تحویل سال ۹۸🕜
🔹بنابر اعلام شورای مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران لحظه تحویل سال ۱۳۹۸هجری شمسی به ساعت رسمی جمهوری اسلامی ایران (ساعت ۰۱ و ۲۸ دقیقه و ۲۷ ثانیه بامداد روز پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۸ هجری شمسی مطابق ۱۴ رجب ۱۴۴۰ هجری قمری و ۲۱ مارس ۲۰۱۹ میلادی) اعلام شد.
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
کی میشه بجای اتاقم بگم اتاقمون
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
زن:غذا خوردی ؟
مرد:غذا خوردی ؟☺️
زن:دارم از تو میپرسم😐
مرد:دارم از تو میپرسم😋
زن:ادای منو در میاری ؟😕
مرد:ادای منو درمیاری ؟😂
زن:بریم خرید ؟😋
مرد:غذا خوردم 😐
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
یك بار كه برای خرید لباس بچهها با آقای رجایی به خیابان رفته بودیم، از صبح تا ظهر او را به در مغازهها میبردم تا بلكه بتوانم لباس دلخواهم را پیدا كنم. رفتار او در اینگونه مواقع به رغم مشغله زیادی كه داشت، سكوت محض بود. با سكوتی كه میكرد مرا وادار میكرد در خرید عجله بكنم و با حالت تسلیمی كه در مقابل من نشان میداد، میخواست به من بفهماند كه چقدر از دست من دلخور است،
#شهید_رجایی
#به_روایت_همسر
👀:موقع خرید اینقدر آقاتونو اذیت نکنید🙈
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
#قسمت_سی_و_هشتم
همانطور که حدس میزدم مادرم از چهره ی فاطمه خوشش آمده بود اما هنوز هم پذیرفتن او بعنوان عروس برایش دشوار بود. علاوه بر آن بخاطر اینکه فهمیده بود قبلا تنهایی به خواستگاری رفتم حسابی غر زد و ناراحت شد.
همان شب مادرم با پدر درباره ی فاطمه حرف زد اما پدرم زیر بار نمی رفت. تمام نگرانی اش این بود که با ورود چنین عروسی به خانواده ی ما آبرویش در جمع دوست و فامیل و آشنا می رود. بعد از یک هفته تلاش مادرم برای راضی کردن او، بالاخره یک روز پدرم مرا صدا زد و گفت :
_ مثل اینکه تو نمیخوای از این تصمیم کوتاه بیای. خیلی خوب، باشه. من دیگه کاری باهات ندارم. هر کاری که دلت میخواد بکن. فقط حواست باشه تنها در صورتی رضایت به این ازدواج میدم که درستو توی انگلیس ول نکنی. البته انتظار هیچ حمایتی برای ازدواج و خرج عروسیتم از من نداشته باش.
آنقدر خوشحال بودم که فورا دو رکعت نماز شکر خواندم. اما تا رفتنم فقط یک ماه مانده بود. فردا صبح به محمد زنگ زدم و برای خواستگاری رسمی دو روز بعد قرار گذاشتیم.
پدرم که برای این دیدار هیچ ارزشی قائل نبود روز خواستگاری با نارضایتی کامل یک کت و شلوار معمولی پوشید و آمد. آن روزعموی محمد هم در جلسه ی خواستگاری حضور داشت. با سلام و علیک زورکی پدرم فهمیدم اتفاقات خوبی در راه نیست. وقتی نشستیم عموی محمد سر حرف را باز کرد و گفت :
_ با اینکه زن داداش من تنهایی این دوتا بچه رو بزرگ کرده اما هزارماشاالله هیچی توی تربیتشون کم نذاشته. من همیشه ایشونو بخاطر زحماتی که یک تنه برای این بچه ها کشیده تحسین می کنم.
پدرم دست به سینه نشسته بود و هوا را نگاه می کرد. مادرم که از رفتار پدرم خجالت زده شده بود، گفت :
_ بله. واقعا دست تنها بزرگ کردن بچه خیلی سخته.
عموی محمد رو به من کرد و گفت :
_ خب آقا داماد، شنیدم شما برای ادامه تحصیل انگلیس زندگی می کنین. درسته؟
گفتم :
_ بله.
پرسید :
_ چه مدت باید اونجا بمونید؟
متوجه شدم می خواهد درباره ی زندگیم در انگلیس صحبت کند. نگاهی به چهره ی پدرم انداختم و دیدم عموی محمد را چپ چپ نگاه می کند. کمی ترسیدم. با اکراه جواب دادم :
_ راستش چند سال باید درس بخونم، بعدش هم چند سال تعهد شغلی دارم. فکر می کنم حداقل شش هفت سالی طول بکشه...
بعد از مکث کوتاهی گفت :
_ والا زن داداش من که تنها معیار و ملاکش اینه که همه چیز مورد رضای خدا باشه. برای ما مهریه و این چیزا هم مهم نیست. نظر خود فاطمه جان هم برای مهریه 14 تا سکه است. ولی من بعنوان عموی فاطمه خانم با اجازتون یه شرطی دارم. اونم اینه که اگه میخواین این وصلت صورت بگیره باید همینجا توی ایران زندگی کنین.
استرس گرفتم. میدانستم دقیقا روی نقطه ضعف پدرم دست گذاشته. پدرم با شنیدن این حرف صدایش را بلند کرد و گفت :
_ ببینین آقای محترم، من مخالف این ازدواج بودم. الانم تنها شرطی که برای این پسر گذاشتم اینه که درسشو ول نکنه. لااقل الان که میخواد آبروی مارو با این وصلت ببره درسشو بخونه که من بتونم سرمو جلوی مردم بالا نگه دارم.
از ترس تمام پیشانی ام خیس عرق شده بود. محمد بدجوری حرصش گرفته بود، به آرامی نگاهش کردم. تا خواست حرف بزند عمویش جلویش را گرفت و گفت :
_ هیس، شما هیچی نگو.
بعد رو به پدرم کرد و گفت :
_ شما مهمونین و احترامتون به ما واجبه ولی من اجازه ی توهین کردن بهتون نمیدم. مثل اینکه شما اشتباهی اومدین. یا درست حرف بزنین یا بفرمایید بیرون.
پدرم گفت :
_ منم به شما اجازه نمیدم که آینده ی پسر منو تباه کنین!
بلند شد و به من و مادرم گفت :
_ پاشید بریم.
مادرم هرچقدر سعی کرد قضیه را درست کند موفق نشد. پدرم رفت و جلوی در ایوان منتظر ماند، مادرم هم با اظهار شرمندگی و عذرخواهی از جایش بلند شد و رفت. اما من سرجایم نشسته بودم. پدرم رو به من کرد و گفت :
_ تو نمیای؟
با ناراحتی به زمین خیره شدم و گفتم :« نه! »
با عصبانیت گفت :
_ از همین امروز از ارث محرومی. دیگه کاری باهات ندارم.
در را کوبید و رفت. خشکم زده بود. آنقدر ناراحت و شرمنده بودم که دلم میخواست زمین دهان باز کند و از خجالت در زمین فرو بروم. ساکت سر جایم نشسته بودم. کسی چیزی نمی گفت. وقتی صدای بسته شدن در حیاط آمد، فاطمه سکوت را شکست و گفت...
نویسنده: فائزه ریاضی
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
شما یه جا پیدا کنید شعرا در غزلیاتشون
از هوش معشوق تعریف کرده باشند
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
اوّل ماه رجب دنيای ما زيباتر است
چونكه ماه ديگری پا می گذارد بر زمين
#محمد_قاسمی
#میلاد_امام_باقر(ع)🎊
#ماهرجب 🌙
#این_الرجبیون
#رجب
#لیلة_الرغائب
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
دعای ماه رجب🍀🌸🍀
این دعا در هر روز ماه رجب و در تعقیبات نمازهای یومیه خوانده میشود:
«يا مَنْ اَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ
يا مَنْ يُعْطِى الْكَثيرَ بِالْقَليلِ
يا مَنْ يُعْطى مَنْ سَئَلَهُ
يا مَنْ يُعْطى مَنْ لَمْ يَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً
اَعْطِنى بِمَسْئَلَتى اِيَّاكَ
جَميعَ خَيْرِ الدُّنْيا وَ جَميعَ خَيْرِ الْأخِرَةِ
وَ اصْرِفْ عَنّى بِمَسْئَلَتى اِيّاكَ جَميعَ شَرِّ الدُّنْيا وَ شَرِّ الْأخِرَةِ
فَاِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوصٍ مااَعْطَيْتَ
وَ زِدْنى مِنْ فَضْلِكَ يا كَريمُ»
راوى میگوید: پس حضرت امام صادق (ع) محاسن شريف خود را با انگشتان دست چپ خود گرفت و اين دعا راخواند
«ياذَا الْجَلالِ وَ الْاِكْرامِ، يا ذَاالنَّعْمآءِ وَ الْجُودِ، يا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، حَرِّمْ شَيْبَتى عَلَى النَّارِ»
اى آن كه هر خيرى را از او اميد دارم و از خشمش در هر شرّى ايمنى جويم
اى آن كه در برابر عبادت اندك مزد بسيار عطا می كند
اى آن كه به هركه از او بخواهد می بخشد
اى آن كه به هر كه از او نخواهد و او را نشناسد نيز می بخشد، عطايش از روى مهربانى و رحمت است
با درخواستم از تو همه خير دنيا و خير آخرت را به من عنايت كن
و با درخواستم از تو همه شره دنيا و شره آخرت را بازگردان
زيرا آنچه را تو عطا كردى كاستى ندارد
و از احسانت بر من بيفزاى اى كريم.
اى داراى بزرگى و بزرگوارى، اى داراى بخشش و جود، اى داراى عطا و كرم، محاسنم را بر آتش دوزخ حرام كن.
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا نه شنبه بازاره، نه اسباب کشی!
جهیزیه عروس خانوماست که بعضی خانوادهها رسم دارن به نمایش بگذارن🙃
زندگی خصوصی ما، مال خودمونه!
تو این وضع بازار و گرونی به رسمهای زشت پایان بدیم✋️
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
❤️ #فال_حافظ شنبه صبح
فروردین:
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست
در راهی که قدم نهاده ای هزاران رقیب داری که باید از میدان به در کنی. احساس غریبی می کنی اما به همین زودی چشمت به جمال یار روشن می شود و همگان برای این وصل جشن خواهند گرفت. هیچ دردی نیست که درمان نداشته باشد. طبیب درد تو هم رسیدن به یار است.
اردیبهشت:
شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند
غافل از حال خویش شده ای. تو جوانی پرشور هستی که از تو برای رسیدن به موفقیت استفاده می کنند و خودت از قافله عقب مانده ای. آنها خیلی از تو پایین تر هستند. سعی کن تو هم عقب نمانی. ظلمی به تو شده که به خاطرش غصه می خوری، ولی خداوند جواب ظالمان را می دهد.
خرداد:
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
راه به جایی نداری. همه درها به رویت بسته شده و فکر می کنی دنیا نیز از هر جهت روی خشم به تو نشان می دهد. دیگران هم به جای کمک مسخره ات می کنند و مدام ایراد می گیرند. پس تو هم رازهای درونت را فاش نکن. امیدوار باش. تو تا روز قیامت با جور زمانه در جنگ و ستیز هستی.
تیر:
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
امیدوار باش. ناامیدی علامت نرسیدن است. بالاخره یکی از نیات تو مورد قبول خداوند واقع می شود. با این غصه ای که می خوری خود را بیمار کرده ای اطرافیان تو هم از غصه ی تو غصه می خورند خوددار باش و امیدوار.
مرداد:
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
تنها درمان دردتان رهائی از غربت است. باید کمی صبر کنید چون چاره ای غیر از این ندارید. زمانی روی دوست را می بینید که همه ی رقیبان را از میدان به در کرده باشید. شکایت را کار بگذارید، به پند بزرگان توجه کنید. مطمئن باشید گه از وصال یار بی نصیب نخواهید ماند.
شهریور:
گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود
اسرار خویش را حفظ کن و هیچ نشانه ایی از این اسرار به کسی نگو. در جستجوی چیز با ارزشی هستی که هم ارزش معنوی و هم مادی دارد. گاهی آنقدر نگران می شوی که رشته ی کار از دستت خارج می شود. به قول حافظ نیت شما چون آب روانی در حال رسیدن است.
#کپی_فقط_با_لینک_کانال ❤️
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
مهر:
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود
هر تیری که می اندازی به سنگ می خورد و نمی توانی به مراد دلت دست پیدا کنی. گاهی برای تفریح کارهایی می کنی که خیلی زود هم پشیمان می شوی. اصلا فکر نمی کردی که راه عشق اینقدر سخت باشد. از خدا بخواه تا راه راست را به تو نشان دهد تا بتوانی راحت تر به معشوق برسی.
آبان:
بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
که به بالای چمان از بن و بیخم برکند
به قول هایی که داده ای عمل کن. به جای اینکه همه چیز را درست کنی همه را خراب تر کرده ای. دیگر روی برگشتن نداری. اسرارت فاش شده است. بی قراری، کار را از آنچه که هست بدتر نکن. رو به سوی خدا کن تا تو را از سرگردانی نجات دهد.
آذر:
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
افسوس ایام گذشته سودی ندارد. به آینده فکر کن. معامله ای می کنی که بسیار سودمند است. ولی طمع نکن. صداقت داشته باش و حقیقت را بگو. کار امروز را به فردا نینداز. از یار خود رنجیده خاطر نباش. دروغ و بدی ها را فراموش کن تا خورشید عشق به رویت لبخند بزند.
دی:
افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن
گمشده ی خویش را خیلی زود پیدا می کنید و قدر آنچه را که پیدا کرده اید بدانید. به شما بشارت پیروزی می دهند و اسمتان آوازه ی خاص و عام خواهد شد و دوستان شیطان صفت شکست خواهند خورد. الان وقت کار و همت است، امتحان کنید عدالت را برپا سازید و در همه ی کارها به عقلتان رجوع کنید.
بهمن:
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست
از شر شیطان به خدا پناه ببر، جز خدا کسی با تو نیست. فعلا جور و ستم بر روی سرت سایه انداخته و با گوشه نشینی و آه کشیدن کار درست نمی شود. در راهی که قدم می گذاری کسی حمایتت نمی کند. با آرزوی مرگ کردن هم کاری از پیش نمی بری. نه خود را آزار بده و نه دیگران را. پایان شب سیه سپید است. انشاالله.
اسفند:
المنه لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خداوند نعمت و رحمت زیادی به تو ارزانی داشته و آنچه را که احتیاج داری فراهم نموده است، پس مغرور نباش. او از حال تو خئب آگاه است. روزی تو قطع نمی شود. در زندگی به پستی و بلندی اعتقاد داشته باش قبله ی معبود تو فقط و فقط خداوند باشد.
#کپی_فقط_با_لینک_کانال ❤️
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
آقای مجری: کی میدونه عشق چیه؟
فامیل دور : به خریت رمانتیک میگن عشق!
آقای مجری: عشق یه احساس خیلی خوبه
پسرعمه زا : مثل حسی که آدم تو دستشویی داره!
آقای مجری: خیلی بیشتر!
کلاه قرمزی: مثل حسی که چندتا آدم تو دستشویی دارن!
فامیل دور: بابایی تو چرا میخندی؟
بچه: پدررر...حس خوب دارم!
📽کلاه قرمزی
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧