یکبار پرسیدم مادر تنهایی دلت نمیخواهد تلویزیون داشته باشی؟ گفت دارم توی کمد است نه چشمانم درست میبیند و نه اعصاب صدای تلویزیون رو دارم....
همین رادیوی کوچک برایم بس است...
دسته شکسته اش را هم که درست کردید خیلی خوب شده...
اما..
ساکت شد..
گفتم اما چی مادر...
گفت بچه که بودم بلبل داشتم...
بلبل دوست خوبی است...
گفتم بلبل میخواهی؟ برایت میگیریم...
تا با دوستان در میان گذاشتم یک قفس هدیه شد🥰
وقتی به دستش رساندم دیدنی بود کلی با بلبل حرف زد و قربان صدقه اش رفت😭
https://eitaa.com/lran_hamdel
🎊🎊🎊عید غدیر رسید🎊🎊🎊
میان تمام این کارها اما مادر شهیدمان را بچه ها فراموش نکردند...
غذایی پخته بودند با تزیینات بردیم که برسانیم...
در را بازکردیم و گفتیم مادر عیدت مبارک...
عید غدیرررره....
گفت منه خاک برسر ۱۵سال پیش که زمین گیر نشده بودم عید غدیرها مداحی میکردم الان اگر سالم بودم توی مجالس جشن به عشق حضرت علی رایگان میخواندم...
گفتم مادر میخواهی بیاییم خانه ات جشن بگیریم؟؟
چشمانش درخشید...با مکث طولانی نگاه کرد...
گفتم امروز کارهایمان زیاد است فردا بیاییم...
گفت نه همین الان!!!
گفتم آخه...
گفت نرو زنگ بزن بیاند
گفتم ماشین ندارند برم دنبالشون گفت نه اسنپ بگیرند...میترسید بروم و ب نگردم میدانست چقدر بابت کارهای خیریه و جهادی شبانه روز سرمان شلوغ است...
https://eitaa.com/lran_hamdel
در کوتاه ترین زمان ممکن برگشتیم بادکنک ها را برداشتیم
شیرینی گرفتیم
عیدی برداشتیم
توی راه از ایستگاه صلواتی یه کتری شربت گرفتیم🙈
رفتیم و یک ساعتی جشن گرفتیم...
مادر بعداز ۱۵سال مداحی کرد...
بعد از ۱۵سال توی جشن شرکت کرد...
کلی تعریف کرد چه مداح خوبی بوده☺️
بین تمام کارهایمان
غذاهای چند هزار نفری
چندصد هدیه بچه ها
کمک به بهزیستی
هدیه های بیمارستان
هدایای غدیر برای اهل سنت
هدایای نیازمندان
اما این جشن انگار رنگ و بوی دیگری داشت...
جشنی که برنامه ریزی اش با ما نبود
ما فقط رفتیم و نقش آفرینی کردیم داستان را یکی دیگر نوشته بود😭
موقع خداحافظی چشمان مادر ستاره باران بود....
https://eitaa.com/lran_hamdel
روز رای گیری رسید...
ظهر که شد زنگ زدم مادر دلت میخواهد رای بدهی گفت بله من همیشه رای داده ام گفتم زنگ میزنم صندوق سیار را بیاورند
از ظهر تماس گرفتم چندبار و چندبار اما خب ثبت نامی زیاد داشتند...
مادر تا ۱۱شب منتظر بود...
خسته شده بود و کمرش درد گرفته بود...
گفتم بخواب مادر احتمالا نتوانستند برسند چون گفته بودند حتما میایند
گفت آخه رای ندادم😔
گفتم ناراحت نباش دعا کن کشورمان با انتخاب رییس جمهور لایق سربلند و سرافراز شود...
دعا کرد و خوابید ماهم برگشتیم
https://eitaa.com/lran_hamdel