پرسیدند: اورا با دنیـا عـوض میکـنی ؟
خـندهای کردم و گفتم:
مگـر میشود عوض کنم او را، با خـودش🫀(؛
اگر خاموش باشی و دیگران به سخنت بیاورند، بهتر از آن است که سخن بگویی و دیگران خاموشت کنند.
روایتی از همسرِ شهید..
میگفت چند روز پیش به قاب عکسش نگاه کردم و گفتم: آقامصطفی! حسابش دستته چند شاخه گل بدهکاری!؟ آخه مصطفی رسمِ محبتش این بود که لااقل هفتهای یکبار برام شاخه گلی میخرید و هدیه میداد…
فاطمهاش از اونور اتاق گفت: مامان! خرج بابا زیاد میشه! اگر بخواد همهٔ این مدت رو جبران کنه باید یه دستهگل شیک برات بفرسته!
امروز صبح بدون هیچ برنامهٔ قبلی از جایی زنگ زدن و دعوتمون کردن برا مراسم بزرگداشت مصطفی. به محض ورودمون به مراسم، یک نفر با این دستهگل جلو آمد و گفت این رو آقامصطفی برای همسرش فرستاده!
#شهیدمصطفیصدرزاده