🌺 مزدِ عبادتهای خالصانه 🌺
#حضرت_فاطمه_زهرا (سلامُ الله عليها):
کسی که #عبادت های خالصانه اش را به سوی خداوند بفرستد،
خداوند بهترین #مصلحت ها را بر او فرو فرستد.
« مَن أصعَدَ إلَی اللهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهبَطَ اللهُ إلیهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ».
🌺 @m_ale_yasin313
🌺 حضرت زهرای مرضیه(سلامُ الله عليها) 🌺
زنی که در #حجره ای کوچک و خانه ای محقّر،
انسان هایی #تربیت کرد که
نورشان از بسیطِ خاک تا آن سوی #افلاک،
و از عالَم مُلک تا آن سوی #ملکوتِ اعلی می درخشد.
#صلوات و سلام خداوند تعالی
بر این حجرة محقّری که جلوه گاه نور عظمت الهی،
و #پرورشگاهِ زُبدگانِ اولادِ آدم است. از پیام #امام_خمینی
به مناسبت روز زن(25/1/1361ش)(صحیفه نور/ج16/ ص125)
🌺 @m_ale_yasin313
#حضرت_فاطمه_زهرا (سلامُ الله عليها)
#امام_خمینی: #حضرت_زهرا(سلامُ الله عليها) –زن معمولی نیست؛
او(حضرت فاطمه زهرا(سلامُ الله عليها))موجود #ملکوتی است
که در عالَمِ(ناسوت به صورت)انسان ظاهر شده،
بلکه موجودی الهی جبروتی در صورت یک #زن ظاهر شده است.
معنویات،جلوه های ملکوتی،جلوه های الهی،جلوه های جبروتی،جلوه های مُلکی و ناسوتی همه در این موجود است.
صحیفه نور،ج6،ص185
🌺 @m_ale_yasin313
#حضرت_فاطمه_زهرا (سلامُ الله عليها)
🌸مرتّب دورِ مادر می چرخید(#خاطره)🌸
🦋یادی از سردار شهیدعبدالخالق رضایی🦋
48 ساعت بیشتر #مرخصی نداشت
امّا طاقتِ ماندن در همین 48 ساعت را هم نداشت؛
شور و شوق عجیبی وجودش را فرا گرفته بود
مرتب دورِ #مادر می چرخید
به او #روحیه می داد و می گفت:
فکر کنم نوبتِ من رسیده که به #مهمانیِ خدای بزرگ بروم.
طاقت ماندن نداشت،
48 ساعت مرخصی اش شده بود 24 ساعت،
و به سرعت به منطقه برگشت.
باران شدیدی می بارید که نشان از پُربرکت بودنِ این #سفرِ عبدالخالق بود...
🌺 @m_ale_yasin313
#شهید_عبدالخالق_رضایی
🌸مادرجان! یا #فاطمةالزّهراء🌸
در مَجد و شرف، یکّه و تنها هستی
در فخرِ تو بس #اُمّ_أبیها هستی
#مریم که مقدّس شده، یک#عیسی داشت
تو #مادرِ یازده#مسیحا هستی
🌺 @m_ale_yasin313
#حضرت_فاطمه_زهرا (سلامُ الله عليها)
#امّ_الائمّه
آیت الله العظمی #سیّدرضا_بهاءالدینی:
🌷چنان عشق و علاقه ای به #تحصیل داشتم،
که زندگی ام #کتاب بود و... با هیچ جلسه ای و برنامه ای به اندازه مجلس درس، اُنس نداشتم
طوری که در سن نوجوانی، حدودِ شانزده ساعت کار می کردم
به کارهای فکری، شوق بسیار داشتم، به طوری که لحظه ای نمی آسودم و همیشه فکرم مشغول بود...
در هر فرصتی و با هر پیشآمد و حادثه ای، وقت را غنیمت می شمردم و تلاش بیشتری می کردم...
فاصله حجره ام از مدرسه تا #منزل بیش از هزار قدم نبود
اما یکسال از #مدرسه به منزل نیامدم و تمام وقت مشغولِ درس بودم
مدرسه یا حرم، محلِ دیدارم با #خانواده بود
#مادرم رأسِ ساعت خاص که می دانست ساعتِ استراحتِ من است مدرسه می آمد و همدیگر را می دیدیم...
علاوه بر کتابهای درسی حوزه و مطالعه آنها،
وقت بسیاری جهت مطالعة کتابهای دیگری که برای طلبه مفید و لازم بود، صرف می کردم
علاقه و پشتکار در راهِ مطالعة کتابهای درسی و تسلّط بر آنها بدان حد بود که برخی افراد، تقاضای درس می کردند
و بنده هم قبول می کردم و این در حالی بود که چند روزی بیشتر از اتمامِ آن کتاب نگذشته بود
از آنجا که احساس می کردم مجهولاتم و نقاط ابهام درس، در تدریس حل می شود، علاقة عجیبی به تدریس داشتم...
در آن زمان عادت کردم قبل از #اذان_صبح، بیدار شوم و تا هنگام طلوع آفتاب، مشغول درس و بحث باشم
به طوری که گاهی قبل از اذان صبح، دو درس داشتم و پس از اقامه نماز صبح، دو درسِ دیگر؛
خورشید طلوع می کرد، درحالی که ما سه چهار #مباحثه انجام داده بودیم..
ولی عشق و علاقه، مرا همچنان سرِ پا نگه می داشت 🌺
از کتاب«آیت بصیرت»ص34تا 36
🌺 @m_ale_yasin313