آشپزی روستایی همه مواد لازم توی کلیپ مشخصه فقط دوغ آخر که مکمله😁😁 #آشپزی 👩‍🍳 👩‍🍳 👩‍🍳 👩‍🍳 👩‍🍳 👩‍🍳 👩‍🍳 👩‍🍳 👈 به #مصباح_خانواده_۱ بپیوندید:👇 🆔 t.me/mesbahfamily | تلگرام 🆔http://eitaa.com/m_family | ایتا

🏴زینب(س) به سر زنان بهرِ کِه می رود... #ارتش_حسینی #نیروی_حسینی 👈 به #مصباح_خانواده_۱ بپیوندید:👇 🆔 t.me/mesbahfamily | تلگرام 🆔http://eitaa.com/m_family | ایتا

آستین لباستو اینجوری چین دوزی کن 🧵🪡 #ترفند_خیاطی 👈 به #مصباح_خانواده_۱ بپیوندید:👇 🆔 t.me/mesbahfamily | تلگرام 🆔http://eitaa.com/m_family | ایتا

عجیبه .... نیست ؟! تو خودت رو بهتر از هر کس دیگه ای میشناسی ولی بازم اجازه میدی حرفهای کسانی که یک ثانیه به جای تو زندگی نکردن ، روت تاثیر بزاره .... فقط به صدای خودت گوش بده، تنها صدایی که مهمه...❤️🍃🍃 ─┅┅─═इई 🦋 ईइ═─┅┅─ 👈 به #مصباح_خانواده_۱ بپیوندید:👇 🆔 t.me/mesbahfamily | تلگرام 🆔http://eitaa.com/m_family | ایتا

📸عکس یادگاری اعضای هیئت دولت سیزدهم ایران با آیت الله خامنه ای. #شهید_جمهور

🔺آرای ایرانیان خارج از کشور #آرای_محوری 👈 به #مصباح_خانواده_۱ بپیوندید:👇 🆔 t.me/mesbahfamily | تلگرام 🆔http://eitaa.com/m_family | ایتا

#زیارت_عاشورا #علی_فانی ⏰کمتر از دوازده دقیقه مناسب برای مطالعه روزانه زیارت عاشورا هم بشه قرار روزانمون تا اربعین حسینی 🏴 ان شاءالله همگی اربعین کربلا باشیم🥹🏴🖤💚🖤 👈 به #مصباح_خانواده_۱ بپیوندید:👇 🆔 t.me/mesbahfamily | تلگرام 🆔eitaa.com/m_family | ایتا

#داستان_شب 💫 ماری كوچولو دختری 5 ساله، زیبا و با چشمانی درخشان بود. یك روز كه با مادرش برای خرید به بازار رفته بودند، چشمش به یك گردنبند مروارید پلاستیكی افتاد. از مادرش خواست تا گردنبند را برایش بخرد. مادر گفت كه اگر دختر خوبی باشد و قول بدهد كه اتاقش را هر روز مرتب كند، آن را برایش می‏خرد. ماری قول داد و مادر گردنبند را برایش خرید. ماری به قولش وفا كرد؛ او هر روز اتاقش را مرتب می‏كرد و به مادر كمك می‏كرد. او گردنبند را خیلی دوست داشت و هر جا می‏رفت، آن را با خودش می‏برد. ماری پدر دوست داشتنی داشت كه هر شب برایش قصه می‏گفت تا او بخوابد. شبی بعد از اینكه داستان به پایان رسید، بابا از او پرسید:" ماری، آیا بابا را دوست داری؟" ماری گفت: "معلومه كه دوست دارم. " بابا گفت:" پس گردنبند مرواریدت را به من بده!" ماری با دلخوری گفت:" ‏نه! من آن را خیلی دوست دارم، بیایید این عروسك قشنگ را به شما می‏دهم، باشد؟" بابا لبخندی زد و گفت: "آه، نه عزیزم! "بعد بابا گونه‏اش را بوسید و شب بخیر گفت. چند شب بعد، باز بابا از ماری مرواریدهایش را خواست ولی او بهانه‏ای آورد و دوست نداشت آنها را از دست بدهد. عاقبت یك شب دخترك گردنبندش را باز كرد و به بابایش هدیه كرد. بابا در حالی كه با یك دستش مرواریدها را گرفته بود، با دست دیگر از جیبش یك جعبه قشنگ بیرون آورد و به ماری كوچولو داد. وقتی ماری در جعبه را باز كرد، چشمانش از شادی برق زد: خدای من، چه مرواریدهای اصل قشنگی! بابا این گردنبند زیبای مروارید را چند روز قبل خریده بود و منتظر بود تا گردنبند ارزان را از او بگیرد و یك گردنبند پرارزش را به او هدیه بدهد. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 👈 به #مصباح_خانواده_۱ بپیوندید:👇 🆔 t.me/mesbahfamily | تلگرام 🆔http://eitaa.com/m_family | ایتا

خدایا صمیمی‌تر ازهمیشہ سر بر آستان ملڪوتیت میگذارم ودر دل دعا میڪنم و ازتو میخواهم ڪہ آرامش،برڪت وسلامتی رابرای خودم، همہ‌ی مردم، عزیزان،دوستانم وخانوادہ‌ام ارزانی داری #شبتون_در_پناه_خدا یاعلی ❣ 👈 به #مصباح_خانواده_۱ بپیوندید:👇 🆔 t.me/mesbahfamily | تلگرام 🆔http://eitaa.com/m_family | ایتا