eitaa logo
محسن قنبریان
14.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
761 ویدیو
104 فایل
کانال نشر سخنان و مطالب استاد محسن قنبریان (توسط ادمین اداره میشود) . ارتباط با مدیر کانال @admin_ghanbarian . کانال دروس @doros_ghanbarian . پیج اینستاگرام instagram.com/ghanbarian.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌐فلسفه ی فوتبالی! نوشته حجت الاسلام قنبریان را در زیر بخوانید👇 ☑️ @m_ghanbarian
🌐 فلسفه ی فوتبالی! ✅ مخ یادداشتهای قبل -باعنوان برزیلته- این بود که فوتبال در دنیای مدرن یک کل به هم پیوسته است که اقتصاد خود، سیاست خود، فرهنگ خود و حتی ارزشهای خود را دارد. نگاه کردن به این "کل" به شکل "جزء نگرانه" و تحلیل یا حکم کردن برآن اجزاء، میشود ماجرای فیل مولوی! در این یادداشت می خواهم یک جمله بیفزایم: فوتبال فلسفه ی خود را هم می سازد! 🖋فلسفه مدرن، دایه ی علوم! فلسفه در عهد قدیم و هم مبانی درست هستی شناختی، مقدم بر علوم طبیعی و ریاضی و به نوعی مادر آنها بود. مبادی تصوری و تصدیقی -که انگار سلولهای بنیادین علم اند- را او به علوم می داد و دهها نیاز دیگرشان را برمی آورد. لکن در دنیای مدرن، فلسفه متأخر از علوم طبیعی شد! علم تجربی، مادر همه علوم شد. مثلا اقتصاد کلاسیک و نظریه "لسه فر"(۱) از مکانیک نیوتن، متولد شد. فرضیه تکامل داروین در جامعه شناسی، تاریخ تمدن و علوم اجتماعی زیادی چارچوبه تحلیل شد و همه را از نو متولد کرد! پس علوم انسانی همه تابع و فرزندان علم تجربی شدند. فلسفه جدید وضعش از اینها هم بدتر شد و تابع هردو شد. تو گویی مادر دیروز، امروز نوه ی دختران علم تحربی شده است. دیگر از ارسطو و افلاطونی خبری نبود، بلکه هگلی هم پیدا نشد. فلسفه در بهترین حالتش در حد فلسفه هایی مضاف در روش شناسی، معرفت شناسی و... بروز کرد و بعضا کار تعمیم نظریات متأثر از علوم تجربی به سایر علوم را برعهده گرفت و نقش دایه برای علوم تجربی و انسانی را گردن گرفت! ⚽فلسفه ی فوتبالی جای فلسفه ی فوتبال! پرسشهایی فلسفی و هستی شناختی از فوتبال، چرایی و چگونگی هایش می تواند فلسفه فوتبال را سامان دهد مثل فلسفه هنر، فلسفه علم و...لکن پس از هبوط فلسفه، آنچه اتفاق افتاده است "فلسفه ی فوتبالی" است نه "فلسفه ی فوتبال"! سال ۲۰۱۰ مجلد ۵۱مجموعه ی "فرهنگ عامه و فلسفه" با کتابی حجیم بنام "فوتبال و فلسفه" در آمد. ۴۰فیلسوف آکادمیک معاصر از ۱۵کشور جهان درباره فلسفه و فوتبال(فلسفه ی فوتبالی!)مقاله نوشتند. وجه مشترک همه آنها یک چیز بود: علاقه شدید و گاه دیوانه وار به فوتبال! در این کتاب، فلسفه رنگ فوتبال می گیرد حتی فصول آن با مراحل فوتبال نام گذاری می شود: گرم کردن، نیمه اول، بین دو نیمه، نیمه دوم، وقت اضافی اول و دوم، ضربات پنالتی! در این مقالات اثر فوتبال بر تفلسف(فلسفی اندیشیدن) را بالعیان می بینید. فوتبال است که به فلسفه سو می دهد چه بگوید و فلسفه ی خود را می سازد. مثلا بحثهای فلسفه ی اخلاقی چند جا طرح می شود از جمله در بحث هواداری یا آنجا که بررسی می کند در چه شرایطی خطای آخرین مدافع روی مهاجمی که در آستانه ی گل زدن است می تواند اخلاقی باشد؟(!) مقاله ای تصریح می کند اخلاقیات بیش از آنچه مورد تصدیق فیلسوفان قرار گیرد به طرفداری از یک تیم فوتبال شبیه است(ص۲۱۷) طرفداری یک تیم، مثل کری های طعن آمیزی که خلاف عرف جامعه است اما بخشی از وجود هوادار شده است! می بینید چه فلسفه ی محکمی برای اخلاقیات ساخته می شود؟!! ۴فضیلت افلاطونی(۲) در فلسفه باستان، بر "بکن بائر"(بازیکن آلمانی) در بازی نیمه نهایی ۱۹۷۰مقابل ایتالیا -که با کتف شکسته بازی کرد- انطباق یافته باز تعریف میشود! در بخش اول کتاب زندگی، مثل فوتبال معنا شده از دو گل "مارادونا" به انگلستان با دست یاد می شود و از امکان بی عدالتی بازگشت ناپذیر در فوتبال -که نمونه بارزش همان گلهای مارادونا در جام جهانی ۱۹۸۶ بود- مثال می آید و دست او "دست خدا":شمرده و زندگی واقعی را هم اینچنین تفسیر می کند: "کمی بدشانسی، یک بی عدالتی بدون کیفر و بازگشت ناپذیر که می تواند به شما آسیب بزند و در بدترین حالت زندگی تان را نابود کند. فقط کافی است در زمان نادرست و در جای نادرست باشید از این رو در فوتبال و هم مثل زندگی نه با شانس محض طرف هستید و نه با توانمندی صرف، بلکه درام فوتبال هم مثل درام زندگی آمیخته ای است از هردو"! ملاحظه می کنید؟! چه خسارتی از این بیشتر که بازی آرژانتین-انگلیس برای فیلسوف جای حد وسط یقینی، کلید رمز برای باز کردن معنای زندگی شود؟! و تازه بی عدالتی برگشت ناپذیر به تبع فوتبال به عالم واقعی نسبت و هند مارادونا، نماد دست خدا شود! در حوزه اجتماعی در مقاله ای می آید که اگر "نیچه" در این زمان بود طرفدار "آرسنال" بود نه تیم ملی! چون نیچه ناسیونالیسم و ملت گرایی را یکی از بزرگترین آفات مدرنیته می دید. شاید از همین روست که شما می بینید جهان سومی ها روی تیم ملی غیورند و اروپا و اعضای اتحادیه اروپا روی باشگاهها! _____________ 🔺پی نوشت ها: ۱. لسه فر: واژه ای فرانسوی است بمعنای منع دخالت بیرونی (دولت،ارزشها و...) در مکانیسم بازار. در این نظر بازار نظمی مکانیکی دارد که دخالت بیرونی آنرا بهم می ریزد ۲. حکمت، شجاعت، خویشتن داری، اعتدال 🔺مطالب مرتبط: برزیلته ۱ و ۲ 📝محسن قنبریان ۹۷/۸/۲۶ ☑️ @m_ghanbarian
📱رسانه های مجازی و پدیده های اعتقاد ساز 🔺دکتر ربیعی -وزیر سابق کار و رفاه- درباره مرحوم نوربخش -رئیس فقید سازمان تأمین اجتماعی- توئیت کرد که: او نیمی از حقوقش را به بیت المال برمی گرداند. 🔺چندی قبل هم در هیاهوی کسی درباره پسر شهید رجایی توییتی گذاشت که: آقازاده نیست و پست دولتی ندارد و حتی از سهمیه خانواده شهدا استفاده نکرده! 🔺در موج اعتراضات کارگری این سالها بخصوص برای تأخیر در پرداخت حقوق، نامه ای از شهردار شیراز رسانه ای شد که از مدیر مالی خواسته بود حقوق او و معاونان را پس از کارگران (رسمی،پیمانی،شرکتی) پرداخت کند! 🔺و... 🔶منتقد اجتماعی (البته اصیلش) مثل طبیب است. گرچه بیشتر با بیماری ها، امراض و آفات سروکار دارد اما برای درمان همیشه باید توان و سلامتی طرف را هم سنجش کند. گاه برای یک جراحی، باید بیمار را تقویت کرد یا برای کاهش عوارض یک دارو، به مریض تقویتی هم داد! جراحی های اجتماعی-سیاسی در کالبد دولت و حاکمیت اما با "روح جامعه" و "در حیات اجتماعی" انجام می شود. اگر روح و روان جامعه با تکثیر امراض و تلقین بیماری ضعیف شد، آنوقت کار جراحان هم سخت میشود. 🔶بازگفتن نمونه های "اعتقاد ساز" توسط منتقدان اجتماعی و رسانه های مستقل، در کنار پرداختن به آفت ها و فسادها، روح و روان جامعه و مزاج آنرا برای اصلاح و ترمیم مهیاتر می کند. همین جا بگویم: برخی نباید از نمونه های اعتقاد ساز صرفا بعنوان "مسکن" استفاده کنند. فرق این دسته با منتقدین حکیم اجتماعی این است که اینان دنبال اصلاح و جراحی مفاسد نیستند و فقط می خواهند جامعه را آرام کنند. اما منتقدین دلسوز در حالی که سهمی از بسته تولیدی خود برای مخاطب را به پدیده های اعتقاد ساز اختصاص می دهند، در کنارش به آسیبها و ضرورت جراحی ها توجه می دهند. برای مثال در کنار رسانه ای کردن وضعیت معیشتی فرزندان و نوه های شهید رجایی(۱) به ۴۰۰۰آقازاده خارج نشین و پدیده مضر آقازادگی هم توجه می دهند. پس دادن نصف حقوق از سوی مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی، اندازه نمونه آن شهید عزیز در دفاع مقدس(۲) قابل افتخار است لکن این مانع پرداختن به مفاسد سازمان (چنانچه در سالهای پیشین) یا اجحاف های جاری به محرومان و مستضعفان در همین سازمان نمی شود. 🔶فعالین دلسوز رسانه های مجازی همواره از نام بردن الفبایی مفسدان گله مند بوده اند. اما خوب است در نمونه های اعتقاد ساز از آن روش الفبایی استفاده کنند. شبکه وسیع رسانه مجازی و لشکر مومن مطالبه گر اگر در هر شهر و استان، مدیر خوب یا اخلاقی پسندیده را با حروف اول اسم و فامیل رسانه ای کنند هم اعتقاد سازی کرده و روح روان جامعه را برای اصلاح و جراحی های لازم آماده می کند و هم زمینه تقلب ها و ریاکاری ها و زهد فروشی ها را می گیرد. تا مدیری خدای نکرده با یک ظاهر سازی مقطعی در ترک جنبه ای از دنیا، دنیاطلبی افزون در ابعاد دیگر نکند. چرا که نمونه این مدیران هم در تاریخ ۴۰ساله انقلاب کم نبوده و بیشتر موجب اعتقاد سوزی در مردم شده است. در یادداشتی دیگر از نقش مسئولان در افزایش پدیده های اعتقاد سوز خواهم گفت. ___________________ پی نوشت ها: (۱) https://www.khabaronline.ir/news/800882 (۲) http://shiraze.ir/fa/news/54688 📝محسن قنبریان ۹۷/۸/۲۸ ☑️ @m_ghanbarian
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️کمک نفس معنوی ☑️ @m_ghanbarian
🌀مسئولین و پدیده های اعتقاد سوز 💡دومثال(صرفا مثال)برای درسی مهم: 1⃣در ماجرای طرح توسعه شهری قم، خانه ی آیت الله العظمی بهجت هم در طرح قرار گرفت. مسئولین شهرداری به احترام، خدمتشان رسیدند و موضوع را مطرح کردند. دیدند ایشان بلند شده بیرون رفتند! به گمان اینکه ناراحت شده اند سراغشان رفتند. دیدند دارند وسائل ضروری را جمع می کند که از خانه بیرون رود! فرموده بودند: اگر منزل در طرح توسعه ی شهری است جایز نیست در آن بمانم... mshrgh.ir/449993 2⃣ در همین طرح های توسعه شهری، طرح تعریض خیابان معلم هم بود. برخی اماکن شمالی خیابان عقب نشینی کردند. مدرسه علمیه ولیعصر(ع) متعلق به رئیس قوه قضاییه آیت الله آملی لاریجانی هم در جانب شمالی خیابان واقع بود. ساختمان قدیمی حالا به شکل بسیار مجلل و چند طبقه بازسازی شده است اما عقب نشینی همجواری ها را ندارد. نگاه ها را به خود خیره کرد مسئولین شهری به سؤالات پاسخ دادند که تخلفی صورت نگرفته است: بر اساس مصوبه کمیسیون ماده۵، بخاطر ثبت ملی بودن مدرسه قدیمی حجتیه، طرح تعریض از ۳۶متری به ۳۰متری کاهش یافته و تجدید بنای مدرسه ی رئیس قوه بر این اساس است. mehrnews.com/news/3857531 ❗درنمونه اول فقیهی است که به ظاهر دستی در حکومت و مناصب آن ندارد. فتاوایش نیز کمتر با این جملات است که: "مطابق قوانین جمهوری اسلامی عمل شود". اما به محض شنیدن از خانه بیرون می رود درحالیکه طرح اینقدر فوریت هم نداشته است. این پدیده ای اعتقاد ساز است که برای رعایت قوانین سر منبرها گفته میشود. ❕ نمونه دوم از مجتهدی که یکی از ارکان سه گانه جمهوری اسلامی دست اوست سر زده است. به حسب نقل مسئولین شهری، تخلفی هم صورت نگرفته است. اما اقلا پدیده ای اعتقاد ساز نیست. دروغ چرا؟ باورش هم به ذهن مخاطبین سخت می آید و شک و تردید -که شاید هیچ دلیل محکمه پسند هم ندارد- ذهن مخاطب را اذیت و اعتقادسوزی می کند. ❓نکته مهمتر این است: منزلت و موقعیت آیت الله العظمی بهجت بلندتر است یا رئیس قوه قضاییه؟! واضح است مقایسه بسیاری از مراجع قدیم و جدید با آیت الله بهجت مقایسه بجایی نیست. غیر ازمراتب علمی ایشان -که به اندازه اش بروز نکرد- اوج مراتب تقوا و ورع ایشان با سید بحرالعلوم و مقدس اردبیلی و... قابل مقایسه است. با این وضع، چرا در یک زمان و حتی یک شهر و یک طرح، نمونه اعلای آیت الله بهجت ذهنها را سیراب نمی کند تا حجت تمام شود حتی اگر از پایین دست تری تخلف هم سربزند؟! جواب روشن است: در این امور منسوبین حاکمیت، رعایتشان برای مردم مهمتر است. مردم از آنها -بخصوص اگر در کسوت اهل علم باشند- انتظار ندارند روی خط قانون راه بروند. چه رسد اگرخدای نکرده قانونی دور زده باشند! ❗دیگر اینکه ماجرای آیت الله بهجت در اتاق خانه ای -که حالا دیگر نیست- اتفاق افتاد و احیانا روی منبری بازگو شود. لکن ساختمان چندین طبقه و مجلل متعلق به رئیس قوه، جلوی چشم هزاران عابر قمی است. چشمها به وضوح می بینند ساختمانهایی اطراف آن عقب نشینی دارند و او ندارد. حالا بازگفتن حرفهای شهرداران و تغییر مصوبه، چقدر ذهن ها را قانع می کند؟! ❓فکر می کنید از این نمونه ها چقدر درجمهوری اسلامی داریم؟: -رهبرمعظم انقلاب در بیمارستانی دولتی در تهران عمل می کند اما وزیری برای عملی معمولی تر آلمان می رود (والبته دهها نمونه دیگر). تخلفی هم صورت نگرفته است. اما چرا اعتقاد سازی اولی جای اعتقاد سوزی دومی را نمی گیرد؟!چه حجتی از رهبری موجه تر است؟! -ساده زیستی فرزندان رهبر انقلاب چرا با اشرافیت آقازاده های دست چندم نظام، طاق نمی خورد و اعتقاد سوزی آنها را ملغی نمی کند؟! بلکه حتی اعتقاد سوزی دومی به اولی سرایت و ذهن مردم را دچار تردید و شک می کند! 🔆نتایج مهم: -در اعتقاد سازی به نظام، منسوبین و منصوبین بیش از مراجع و مقدسین غیر منصوب مهمند. -رعایت "همه" منسوبین و منصوبین لازم است، اعتقاد سازی برترها، جای اعتقاد سوزی نازل تر ها را نمی گیرد. -حظر و ترک، علی الدوام است مثل فعل و انجام نیست که به یکبار است. ورع و ترک دنیا ۳۰سال برای مسئول شرط است هرچه بالاتر بیشتر. -رفتار اعتقاد سوز حتی اگر فی نفسه حلال و مجاز باشد، در مسئولین از مصادیق خلاف مروت و مخل به شخصیت حقوقی است از اینرو اجتنابش به فتوای بسیاری از فقهاء واجب است. 🔺مطلب مرتبط: رسانه های مجازی و پدیده های اعتقاد ساز 📝محسن قنبریان ۹۷/۸/۳۰ ☑️ @m_ghanbarian
⚜نحوه ی تولد امام صادق(ع)، نماد وحدت! 🔅امام صادق(ع)، نتیجه ی پسری امیرالمومنین(ع) و نتیجه ی دختری ابوبکر است! مادر ایشان(ام فروه) هم از ناحیه ی پدر(قاسم بن محمد بن ابی بکر) و هم از ناحیه ی مادر(اسماء بنت عبدالرحمن بن ابی بکر) به ابوبکر می رسد. 🔅ازسوی دیگر، امام صادق(ع) رئیس مذهب تشیع است. یعنی کسی است که حدود و ثغور مذهب حقه را در عقاید و اخلاق و عمل معلوم کرد و از مذاهب دیگر جدایش نمود و بدان استقلال داد. 💡دو گزاره ی بالا را کنار هم ببینید! ❓خداوند حکیم -که هر خشک و تری را در کتاب مبین اش براساس حکمتی قرار داده است- چرا رئیس مذهب تشیع را از نوادگان ابوبکر قرار می دهد؟! ❓چرا امام معصوم(امام باقر) با زنی ازدواج کرد که از ناحیه پدر و مادر به ابوبکر می رسد؟! البته ام فروه، زنی با تقوا و پر فضیلت بود پدرش(نوه ابوبکر) هم از موثقین امام سجاد(ع) و خود امام باقر(ع) بود. پدر بزرگش(محمد بن ابوبکر) هم پیش امیرالمومنین بزرگ و او را فرزند خود اما از صلب ابوبکر خواند(تنقیح المقال/مامقانی/ج۲ص۵۸). اما هرچه بود خانواده خلیفه اول بود که شیعیان درباره اش موضع خاصی دارند. ام فروه از ناحیه مادر هم به عبدالرحمن می رسد که به خلاف محمد بن ابوبکر، سازشکار با امویان بود. 🔆شاید سر ماجرا یک کلمه باشد: رئیس مذهب حق، منادی وحدت! متولد از این پیوند خاندان علی(ع) با خاندان ابوبکر، میشد کسی باشد که پلورالیسم و "همه مذاهب حق اند" را تبلیغ کند! اما برعکس، امامی متولد شد که مذهب حق را از غیر آن جدا و حدگذاری کرد. اما همزمان "مدارا" و همزیستی مسالمت آمیز با پیروان مذاهب دیگر را رواج داد. بغض به خلفاء را کینه ای مسری به نسل آنها قرار نداد. حتی پیروان فکری و عملی آنها را الزاما به حکم آنها محکوم نکرد. از بین آنها هم شاگرد پذیرفت. به شاگردان خود هم گفت براساس فقه آنها برایشان فتوا دهید(نمونه ابان بن تغلب). به شیعیان توصیه کرد: "به امامانتان نگاه کنید. همان کاری را انجام دهید که آنها انجام می دهند. به خدا سوگند امامانتان به عیادت مریض هایشان می روند، در تشییع جنازه هایشان شرکت می کنند، برایشان در دادگاه شهادت می دهند..."(الکافی ج۲ص۶۳۶). 🔆آری نحوه تولد او خود نماد همه ی این آموزه هاست. قدومش مبارک (ع) 📝 محسن قنبریان ۹۷/۹/۲ ☑️ @m_ghanbarian
💠 پرسشی از متن "نحوه ی تولد امام صادق(ع)، نماد وحدت!" به دست ما رسیده که پرسش و پاسخ را در اختیار شما قرار میدهیم. ❓پرسش: این تحلیل و ارتباط مذکور در صورتی محلی از اعراب دارد که عرف جامعه اسلامی چنان انتسابی را اولا توجه داشته باشند ثانیا مفید چنان آثاری ببینند، آنهم با وسائط کثیره!! آیا می توانید اثبات کنید که این انتساب چنان آثاری در جامعه اسلامی داشت؟ آیا هیچ مویدی از منقولات تاریخی در این خصوص مشاهده می شود؟ لذا هر چند ذیل مطلب صحیح است اما استناد آن به نسب حضرتش چندان قوتی ندارد... ‼️پاسخ حجت الاسلام قنبریان: تشکر از عنایتتان. واقعا اینکه پیوند با خاندانی، حاوی معنایی است اینقدر غریب است که برایش شواهد متعدد اقامه شود؟! آن هم در جامعه ای که هنوز پیوندهای فامیلی حرف اول را می زند! در دوره مدرن و جوامعی با مناسبات شهروندی(نه فامیلی و قبیلگی) هنوز ازدواج ها چنین پیامهایی می دهد ازدواج شاه معدوم با خواهر پادشاه مصر و طلاق او، عروس ملکه در ناتینگهام انگلیس و... هنوز چنین معانی ای می دهد چه رسد به جوامع گذشته! اگر اصرار به اقامه شواهد بر معناداری پیوند در دوره گذشته دارید، این دسته ها را کامل کنید: 1⃣ ازدواج های سیاسی متعدد که بی معنا خواندنش انکار روز و شب است: -گرفتن دو دختر پیامبر توسط عثمان برای عنوان ذوالنورین شدن -دختر دادن دو خلیفه اول به پیامبر برای عنوان یافتن پس از رد دامادی شان توسط پیامبر -از ۴جهت باجناق شدن طلحه با پیامبر! -و... 2⃣ توجه دادن امام معصوم(ع) به نقش و اثر قوی این پیوند ها در حوادث اسلام و جهان اسلام: -امیرالمومنین درباره شورای شش نفره عثمان از جمله به این عنصر اثر گذار توجه داد: "عبدالرحمن شوهر خواهر عثمان است پس با او اختلاف نمی کند. سعد هم پسر عموی عبدالرحمن و هم رأی او و "مال الاخرلصهره"(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۱ص۱۸۴). چه بیانی از این گویاتر: مال الاخر لصهره؟! پیوند دامادی و... موجب میل یکی به دیگری می شده و این اتفاق نایابی نبوده است بخصوص وقتی از اشخاص یا خاندانهای سرشناس اتفاق می افتاد. 3⃣ در فرهنگ و عرف اجتماعی اعراب آن روز و حتی برخی نقاط در دنیای معاصر، دختر دادن برای پایان درگیری و خونریزی قرار داده شده بود. بین دو خاندانی که نزاع و درگیری بود همواره یکی از راهها، دادن عروس و ایجاد پیوند سببی باطرف مقابل بوده و هست. پس ازدواجها (بطور کلی نه خصوص مورد بحث ما) در عرف آن جوامع کاملا معنا داشته است. 4⃣ استشهاد خود رقیب و حتی دشمنان تشیع به ازدواج امام باقر(ع) با خاندان ابوبکر! حدیث جعلی برخی عالمان عامه از امام صادق(ع) که: من دوبار از ابوبکر زاده شدم! [بخاطر نسبت مضاعف مادرش با ابوبکر] چرا اتفاق می افتد؟! سلسله سند این روایت افراد مجهولی دارد که نزد اهل سنت هم اعتبار ندارند پس حدیث جعلی است لکن چه انگیزه ای جاعل را وامیدارد بدین کار؟! اگر ازدواج با خاندانی در عرف آنروز اصلا معنایی سیاسی و اجتماعی ندارد، چه جا دارد که در این عرصه جعل کند؟! امروز وهابیون و سعودی ها بطور جدی همین خط را دنبال می کنند در کتابهای متعدد، برنامه های تلویزیونی(مثل شبکه کلمه) و سریالها(مثل حسن، حسین و معاویه) از همین عنصر(پیوند های سببی) برای القاء این غلط استفاده می کنند که: ائمه شیعه با خلفاء مشکلی ندارند و این شیعیان -بخصوص ایرانی و صفوی به بعد- هستند که کینه خلفاء را می گسترند! برای آن منظور صحیح و سقیم را فهرست می کنند مثلا اگر عمر دستور به آتش زدن خانه فاطمه(س) داده بود پس چگونه دختر او(ام کلثوم) به ازدواج او درآمد؟![اصل ماجرا زیر سؤال جدی است که مجالش نیست] آیا از معنا داری ازدواجها در عرف گذشته برای این منظور باطل استفاده نشده است؟! اگر ازدواج و پیوند صرفا بین مرد و زن معنا می شد و خاندان طرفین دخلی در معنا از اساس نداشت، این تحریفهای تاریخی برای القاء منظوری خاص در آن پارادایم معنایی چرا؟! ✅ حال ما از آن معنا داری -که بنظرم از بدیهیات است- معنای درست آنرا گرفته ایم. و آن تعدیلش با رئیس مذهب بودن امام است. عجب اینکه شما با معنای گرفته شده و پیام نهایی موافقید اما اصل معنا داری ازدواج خاندانهای سرشناس را بی دلیل می دانید!!! بزرگوار این کوچکترین از تحریف معنایی این ازدواج جلوگیری و معنای درستش را با توجه به بینات تشیع بیان کرده ام. معانی غلط یکی همان خط سعودی است که در قرون قدیم برای همین ازدواج حدیث هم جعل کرده تا ابوبکر و علی(ع) را در یک جایگاه بنشاند! معنای غلط دیگر را روشنفکران غربزده در "صراط های مستقیم" می کنند و صراحتا می گویند همه ادیان و مذاهب حقند!یا :"من عمل بر وفق هریک از مذاهب اسلام را مجزی می دانم"! ☑️ @m_ghanbarian
🌀ازدواجی بمثابه ی یک راهبرد! نوشته ی اخیر بنده درباره نحوه تولد امام صادق(ع) و پیام "احتمالی" آن، بیش از نقد با استغراب برخی مواجه شد. 🔅سرپرستی فردا: یک فرق امام با ما این است که او آگاه به فرداهاست. و خداوند علم غیب را نه برای اعمال جاری اش بلکه برای سرپرستی تاریخ به او داده است لذا تدبیر برای فرداها را هم او مکلف است. ابراهیم خلیل برای فردای دور بعثت خاتم الانبیاء، مکه را بنا می نهد و... 🔅ازدواجهای مبارک امام سجاد(ع) آگاه به غیب وقتی جلوی روی خود در فردا، نزاع بین بنی الحسن و بنی الحسین می بیند، نباید برای آن تدبیری کند؟! اگر در کنار همه تدابیر، از ازدواج هم برای کاستن آن نزاع و صرف قوا مقابل دشمن اهلبیت بهره گرفت، کار غریبی کرده است؟! یا تکلیف خاص امامت را امتثال کرده است؟! لذا او -که خود حسینی است- دختر امام حسن(ع) را به همسری میگیرد. مولود این پیوند امام باقر(ع) است در اوج اختلاف و نزاع بین حسنی ها با حسینی ها و امام حق هم حسنی است هم حسینی است. البته قرار نیست تدابیر معصوم، اختیار آدمیان را بگیرد و مثلا این نزاع صفر شود. لکن فکرش را بکنید آن تدبیر حکیمانه و غیبی چقدر از این نزاع کاست؟! 🔺حال اگر امام سجاد(ع) از نوادگان ابوبکر(قاسم پدر ام فروه) شاگرد برای خود بگیرد و از ثقاتش کند وجوف ابوخالدکابلی و سعید بن مسیب قرارش دهد(کافی ج۱ص۴۷۲)، امام باقر(ع) از او(قاسم نوه خونی ابوبکر و یار خاص امام سجاد) دختر پاکیزه ای خواستگاری و رحم پاک او را پرورشگاه صادق آل محمد(ص) قرار دهد، کار عجیبی کرده است؟! فرزند او باید مذهب حق را از باطلها جدا نماید اما همزمان مامور است با سایرین مدارا و سیاهی امت را از ناصبین و دشمنان اهلبیت جدا کند. بدی خلفاء جور را مسری در تمام نوادگانشان نکند و نزاع عقیدتی را جنگ نژادی و خونی ننماید. پیروان ناآگاه را به حکم بدعت گذاران محکوم نکند و با حجت قاطع حق را آشکار کند. از آنها شاگرد بگیرد و خود و شاگردانش مورد اطمینان و وثوق جامعه غیر شیعی باشند. حال اگر ازدواج با پاکیزه ای از نسل ابوبکر بدین منظور کمک کند یا به ما شیعیان درس مهمی دهد چرا نکند؟! ❗عجب از کسانی است که تولد نوه و نتیجه ی پاکیزه ای از ابوبکر را برنتابند و تخرج الحی من المیت را باور نکنند! 🔺بخاطری که هیچ نسبتی بین امام و ابوبکر درست نشود همه بزرگان شیعه را تخطئه کنند! آخر همه اینان نسب مادری امام را، به ابوبکر می رسانند: کلینی(کافی ج۱ص۴۷۲)، مفید(المقنعه ص۴۷۳)، شیخ طوسی(تهذیب ج۶ص۷۸)، طبرسی(احتجاج ج۲ص۳۷۴)، علامه حلی(تحریرج۲ص۱۲۳/منتهی ج۱۳ص۳۰۱)، شهیداول(دروس ج۲ص۱۲)، مجلسی(مرآه العقول ج۶ص۲۶)، بحرانی (حدائق ج۱۷ص۴۳۶)، کاشف الغطاء(کشف الغطاءج۱ص۹۹)، صاحب جواهر(ج۲۰ص۸۸) خویی(موسوعه ج۱۵ص۳۲۱)و... اینها مورخ نیستند بعض شان رجالی های شیعه اند که توثیق آنها روایتی را معتبر میکند. بعضی متکلمان برجسته شیعه اند پس معلوم است انتساب مادری و باواسطه به ابوبکر را مخل به شرائط امامت ندیده اند. 🔺عجیب تر کسانی اند که پیرو مکتب مرحوم بروجردی و امام در وحدتند و غیر از این تفکر را شیعه انگلیسی می خوانند، اما برای رد نسب مادری امام صادق(ع) به مطاعن خلفاء روی آورده انتساب امام را از آن جهت منع می کنند! درحالیکه امام رضا(ع) اینرا کار جاعلین و دساسین خواند!(روایت صدوق در عیون اخبار الرضا) 💡این تفکر شیعی میخواهد همه نوادگان خونی و عملی خلفاء را ملحق به آنها و حتی بفرض برائتشان از اباء(مثل محمد بن ابی بکر) باز غیر صالح برای پیوند با ائمه بداند و نجاست آنها را غیر قابل تطهیر و مسری بداند! و شعار وحدت را هم تصنعا یا به جهات سیاسی و مصرف داخلی سردهد! 🔆درحالیکه آن تدابیر راهبردی صادقین(ع) موجب شد آنروز تقابل شیعه-سنی شکل نگیرد. جامعه بزرگ سنی از ناصبیون اندک(عثمانی ها و...) جدا شود و بالاتر شیعه و سنی خود را در تقابل با عباسی ببینند که از قضا خود را اهلبیت رسول الله می خواند! ابوحنیفه سنی هم -علیرغم همه ایراداتش- مقابل خلفای عباسی فتوا و حتی زندان رود و توسط قاتل امام صادق(منصور عباسی)مسموم شود. یا احمد بن حنبل ناقل حدیث غدیر در مسندش شود و عقیده تربیع(خلیفه چهارم بودن امام علی) را بین اهل سنت تثبیت کند و شافعی مدح علی(ع) بسراید و... آن خط امام صادق "و لوازمش" را بروجردی با شلتوت دنبال و شیعه را مذهب مجاز الازهر کرد، امام خمینی جهان اسلام(اکثر سنی) را مقابل اسلام سفیانی و آمریکایی قرار داد، سیستانی، شیعه و سنی را به جنگ با نواصب فرستاد و خامنه ای اردوگاه سفیانی ها را از عمده سنی های معاصر خالی کرد. کاش تشیع و امامش را بهتر بشناسیم! 📝محسن قنبریان ۹۷/۹/۴ ☑️ @m_ghanbarian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری ⭕️مشکل آقازادگی 1⃣ فساد سیاسی #محسن_قنبریان ☑️ @m_ghanbarian
⚖ جای خالی دکة القضاء! نوشته حجت الاسلام قنبریان را در زیر بخوانید👇 ☑️ @m_ghanbarian
⚖ جای خالی دکة القضاء! 1⃣ کمی تفحص کنید می بینید نهادهای دولتی و مردم نهاد شیعی و حتی غیر شیعی برای امیرالمومنین(ع) چه می کنند. مثلا: تلاش برای ثبت جهانی عهدنامه مالک اشتر در سازمان ملل، ثبت نسخه خطی قدیمی ترین نهج البلاغه در یونسکو، رونمایی از ترجمه مالایی عهدنامه در مالزی، بهره برداری از آن بعنوان یک منشور و برنامه جامع در بولیوی و... همه این ها خوب است و کم است. لکن "تفاخر" به علی(ع) و بانگ زدن "مشروعیت" او در عالم کافی نیست. تبلور و تجلی "کارآمدی" آن آموزه ها از طلانویس کردن آن و ثبت های ملی و جهانی بسی مهمتر است. "گزارش" کارآمدی آن آموزه ها در سالهای ۴۰-۳۶هجری هم باز "تفاخر" است نه "کارآمدی"! تصویر میز مجلل غذا گرسنه را سیر نمی کند ولو به اشتهایش می افزاید. اساسا کار بزرگ امام خمینی در تلاش برای اقامه حکومت عدل از این حیث افضل است. آثار پژوهشی گرانقدری مثل الغدیر و عبقات الانوار با آن قابل قیاس نیست. چون امام می خواست مشروعیت ولایت را با کارآمدی آن نشان دهد. از این رو ذره ای از آن(روش حکمرانی مشروع) نباید عقب نشست یا در تحقق اش کوتاهی کرد و الا هزاران تفاخر به علی(ع) فقط ارزش موزه ای و کتابخانه ای می یابد. 2⃣ چندسال پیش رئیس سازمان قضا و وزیر کشور امارات از "دادگاهی سیار" در اتوبوسی دو طبقه رونمایی کرد. خلیفه امارات پیش از آن خواسته بود: "سیاست سازمان قضا باید بر پیشرفت خدمات قضایی و عدالتی به وسیله روش های نوین باشد تا صرفه جویی در وقت و زحمت مراجعین و رساندن خدمات به تمامی قشرها در هر زمان ومکان را محقق سازد". این دادگاه سیار ۱۴متری با ۲قاضی و ۶کارمند خدمات گسترده قضایی، حقوقی، انتظامی داده و طبقه دومش نیز سالن دادگاه است. منظور از راه اندازی آن: خدمات کم نظیر با استانداردهای جهانی به شهروندان و قرارگرفتن ابوظبی میان ۵پایتخت برتر جهان اعلام شد! جالب است که این حکومت سلطنتی چیز قابل توجهی از استانداردهای جهانی حقوق اساسی ملت ندارد و حل و فصل مرافعات جزئی مردم را صاحب حق تعیین سرنوشت شان نمی کند. در ایام بهار عربی(به تعبیر غربی ها و بیداری اسلامی ما) بین خبرها به چشمم خورد که از سوی نهادهای بین المللی عمل به عهدنامه مالک اشتر علی(ع) بعنوان بهترین روش حکومت داری به امارات و خواهران دیگر عربی اش پیشنهاد شده بود. اگر اغراض سیاسی و فشار مستکبرین نبود قطعا مردم سالاری دینی جمهوری اسلامی نمونه عینی برای مثال زدن به این کشورهای استبدادی از سوی سازمان ملل بود. 3⃣ لکن فارغ از اینها شما بگویید: ما به دکة القضاء امیرالمومنین(ع) لایق تریم یا امارات؟! علی(ع) باوجود داشتن سیستم قضایی و هم مراقبتها و نظارتها و مؤاخذه های جدی بر سیستم قضاوت و هم قاضیان، خود هم در مسجد کوفه "دکة القضاء" داشت! جایی که همه بتوانند به راحتی تظلم کنند. حتی ساختمان جدا و کوچکترین بروکراسی دست و پا گیر نداشته باشد. نه اتوبوس قضایی ابوظبی، دکة القضاء علی(ع) میشود و نه حکمرانی آنها با این ترفندها از محاکم طاغوت بودن رها می شود، لکن نمی توان انکار کرد که تلاشی برای کارآمدی بیشتر است و باید آنرا ستود. تفاخر به بودن در دستگاه ولایی و مشروعیت فقه و قضاء شیعی کافی نیست. کارآمدی دستگاه قضا، کوتاه شدن اطاله دادرسی، فریاد رسی فوری به مظلومان و آنها که هیچ یاری جز رجوع به محاکم ندارند از مشروعیت آن کم اهمیت تر نیست. 4⃣ یک پیشنهاد روشن: امروز در اغلب نقاط کشور بخصوص نقاط بهره مند از مناظر طبیعی، شاهد تصرفهای ثروتمندان و قدرتمندان به منابع طبیعی هستیم. حریم دریاها، دریاچه ها، رودخانه ها، کوه ها و کوهپایه هاست که دائم ویلاسازی و تجاری-تفریحی می شود. بسیاری هم به ظاهر برگه ای قانونی تدارک کرده اند! این اتفاقات از شکم نظام اداری آن شهرها درآمده و امید خیری از دادگستری و فرمانداری و ادارات مربوطه آنجا نیست که اگر می خواستند یا می توانستند مانع شده بودند. به همین منظور هم قوه قضاییه شماره ۱۳۱ و سامانه خاص تعریف کرد. طبق گزارشات خودشان موج شکایات و گزارشات مردمی ارسال شد. از عیوب و نقایص این راهکارها بگذریم که آنهایی که امتحانش کرده اند می دانند! بفرض این سامانه ها گزارشها و شکایات مردمی را خوب استماع کند(!)، ارجاع پرونده یا گزارش گرفتن از همان شهر چه دردی را دوا می کند؟! ✅ بنظر رئیس محترم قوه قضاییه نمی رسد چیزی از جنس دکة القضا علی(ع) یا اتوبوس ابوظبی لازم است؟! چند قاضی مجرب و پاکدست و مطمئن با همه لوازم (چند کارمند و سیستم الکترونیکی متصل و کامل و...) یک ایرانگردی کامل کنند و از نزدیک مرتع خواری، کوه خواری و... را -که همه مشهود است- ببینند و تکلیفش را معلوم کنند؟! شاید فردا دیر باشد... 📝محسن قنبریان ۹۷/۹/۶ ☑️ @m_ghanbarian
#معرفی_کتاب #من_انقلابی_ام ☑️ @m_ghanbarian
⚠️قوه قضائیه و کوه خواری #محسن_قنبریان ☑️ @m_ghanbarian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری ⭕️مشکل آقازادگی 2⃣ فساد اخلاقی #محسن_قنبریان ☑️ @m_ghanbarian
💠 تجزیه و ترکیب دستورالعمل های سیر و سلوک 1⃣ ✅ اساتید کامل واقعی سلوک عرفانی -اگر یافت شود- دستواتشان دو ویژگی دارد: -اجزاء آن منطبق با تعالیم اهلبیت(ع) است. -ترکیب و صورت مجموعی آن، همه شئون دین را در خود دارد. لکن در بسیاری از دستورات اساتید سلوک -حتی برخی مشاهیر- از این دو حیث ایراد وجود دارد. 🔆عیب و نقص برخی دستورات به حسب تجزیه: 1⃣ عیب نشستن "مجرب" جای "مأثور"! در اذکار و اوراد و ختومی که برخی از این اساتید می دهند تنها دلیل حجیتشان -غیر از گفتن استاد!- مجرب بودن آنها بیان میشود. اذکار و اورادی که رویاها یا مکاشفاتی را موجب میشود یا سالک را توانایی هایی می دهد! خود آن ذکرها ممکن است ناشناخته نباشد اما معجون آنها به میزانی خاص با عدد و وقت خاص بسا در هیچ روایتی پیدا نشود اما مجرب است و نتیجه می دهد و بعضا به قصد قربت و تعبد -بدون نص شرعی- از سوی سالک انجام میشود. 2⃣ عیب مجربهای غیر دینی بجای اذکار مجرب! گاهی کار از این هم جلوتر می رود، دستور اصلا ذکری از اسماء الهی نیست که حداکثر با اذکار دیگری قرین و با عدد و وقت خاص اداء میشود، بلکه اساسا ریاضت و تمرینی است که هیچ سابقه ای در تراث دینی ندارد(مثلا برای حضور قلب زل زدن به یک سنگ و...!) اعجاب انگیز اینکه این دستورات نه در کشکولهای دروایش و متصوفه بلکه برخی از مشاهیر علماء هم پیدا میشود! 3⃣ نقصِ نبودن ادعیه و اذکار مأثور و مورد تأکید! در مقابل دو آسیب قبل این کاستی هم در برخی دستورات مشهود است. در اجزاء دستورات برخی مشاهیر سلوک، زیارات و ادعیه مشهور و مستند و مؤکد اهلبیت جایش خالی است. جالب اینکه علیرغم بیانات وحدت وجودی از عالم و خلفاء الهی و رب نوع یا جزء خواندن آنها، توسل به آنها در سبد سلوکی شان(آنجور که در مثل امام و آقابهجت دیده میشد) پررنگ نیست. 🔆 نقد 1⃣ آیا مجازیم مجرب را جای مأثور نهیم؟! بهترین بیان برای حجیت این راهکارهای غیرمأثور را چنین شنیده ام: همانگونه که عقل مستقل قادر به کشف برخی احکام است و یافته عقل جای نص شرعی است، قلب منکشف هم ممکن است به دستور و راه حلی از مبادی عالیه برسد ولو لفظی از آن در آثار نباشد! به این بیان دو نقد جدی است: اول اینکه کشفهای قلبی در حوزه عرفان عملی(۱) و آداب و احکام اگر بخواهد حجت باشد باید مثل مستقلات عقلی از گذرگاه اصول فقه بگذرد و تصحیح حجیت شود. شیخ اعظم در بحث اجماع رسائل نزدیک به برخی از این فروض را طرح کرده است اما هیچکدام را حجت نشمرده است. راه این اجتهاد البته بسته نیست لکن بدون اعتبار سنجی اصولی نمی توان آنرا پذیرفت. نقد دوم کلان تر و دین شناسانه است که در ذیل اشاره میشود. 2⃣ لازمه ی کلامی فاسد این طریق! اگر اوراد مجرب جای مأثور بنشیند یا اصلا برای سلوک عرفانی و طی برخی منازل راه حلهایی غیر مسبوق در سیره و تراث معصوم ارائه شود، درآن صورت این دین در چه چیز کامل است؟! روشنفکران غرب زده که آموزه های آنرا در اقتصاد و حقوق و سیاست و... کارا و لازم الاجرا نمی دانند و سراغ مکاتب دیگر می روند، اهالی سلوک هم برای حضور قلب و نفی خواطر و دهها چیز دیگر دستوراتی از خود یا دیگری بسازند، پس اسلام برای چه آمد؟! دینی که دستور روشن و صریحی برای نماز با حضور قلب ندارد، دیگر به چه درد می خورد؟! اگر این دستورات بیان شده در دین هست و ما نیافته ایم، آدرسش کجاست؟! اقلا آن روشنفکران در رابطه انسان و خدا تعالیم دینی را مکفی می دانستند! 3⃣ لازمه ی فاسدتر از بسط تجربه نبوی! دکتر سروش در بسط تجربه نبوی، وحی را همان تجربه دینی خواند(!) غزالی و ابن عربی و عارفان دیگر را کنار پیامبر(ص) نهاد و آنان را کاشف نه شارح تجارب نبوی خواند که می توانند آنرا بسط دهند. او فرق عارفان و نبی را نه در تجارب معنوی بلکه در مأمویت داشتن برای ساخت جهانی جدید -که انبیاء دارند- دانست. اما حجیت اقوال عارفان غیر نبی را نمی پذیرد و تصریح می کند درباره غیر نبی، ماییم و ادله آنها(بسط تجربه نبوی ص۱۸). وجه بدتر بودن آن راه حلهای سلوکی و دستورات غیر مأثور این است که عملا نه تنها عارف، توانسته کاشف تجربه نبی باشد بلکه دستور او حجیت هم دارد و لازم نیست از نصوص شرعی و طرق اجتهادی معتبرش کند! 🔆راه حل راه حل همان است که بزرگان عرفان تأکید کرده اند: اجتهاد سالک! سالک باید دین شناس و مجتهد باشد تا دستورات را بر تراث دینی عرضه و غیر مأثور -بخصوص آنجا که لازمه ی فاسد کلامی دارد- را دور اندازد. تا قبل از آن میتواند به دستورات عام متخذ از آیات و روایات(مثل زادالسالک مرحوم فیض کاشانی) عمل کند. ______ ۱)در عرفان نظری معیار، سازگاری شهودات با برهان و آیات و روایات هستی شناسانه دین است. اما در عرفان عملی، انطباق با آیات الاحکام و منابع دیگر احکام معیار است و اگر طریق جدیدی بود باید حجیتش در اصول ثابت شود. 📝 محسن قنبریان ۹۷/۹/۱۱ ☑️ @m_ghanbarian
✅روح خدا وقتی جزوه قانون اساسی را امضاء کرد نوشت: "ان شاءالله تعالی با عمل به آن، آرمانهای اسلامی برآورده شود و تا ظهور حضرت بقیة الله باقی و مورد عمل باشد"./ یعنی این قانون اساسی کفایت دوره غیبت تا ظهور را میکند اگر همه اش عمل شود نه گزینشی و نه مترصد حذف ولایت و نظارتش یا بعکس مردم سالاری و مشارکتش! #محسن_قنبریان #دوازده_آذر #روز_قانون_اساسی ☑️ @m_ghanbarian
⁉️پرسش و پاسخی از متن "تجزیه و ترکیب دستورالعمل های سیر و سلوک" ❓پرسش: واقعا شبهه بود که عرفان و عرفا چرا از مسائل غیر از مآثور استفاده میکنند؟ کاش راه حل را بیشتر توضیح میدادید. یعنی غیر مجتهد نمیتواند سالک شود؟؟نمونه های غیر قابل تکذیبی هست که مجتهد نبودند. ❗پاسخ: سخن این نیست که سلوک و مقامات منحصر در اهل علم و اجتهاد است. سخن سر بازشناسی دستورات مأثور و مجاز از غیر آن است. مجتهد بالاصاله می تواند تشخیص دهد گرچه متاسفانه برخی ملکه اجتهاد خود را در این حوزه بعضا از شوق آن تحارب اعمال نمی کنند و از تسامح در ادله سنن و آداب به تسامح در خود آداب و دستورات تنزل می کنند! اما غیر مجتهد: او مثل انجام تکالیف شرعی اینجا هم یا باید عمل به احتیاط کند یا باید از استادی که شیاع و مشهور مجتهدین اهل سلوک او را موجه می دانند پیروی کند. احتیاط این است که دستور شاذ و نادر را عمل نکند. متاسفانه گاه کسانی به استاد سلوک و... سر زبان می افتند که نه خود بروزی از اجتهاد دارند و نه مجتهدان قابل توجهی به آنها اعتناء دارند. *دستور آیت الله بهجت در اینباره متخذ از روایات است که به علم و یقینیات عمل کنید تا مشکوک و مشتبه برشما روشن شود. ☑️ @m_ghanbarian
💠تجزیه وترکیب دستورالعمل های سیر وسلوک2⃣ 🔆عیب ونقص به حسب ترکیب: منظور از ترکیب این است که آیا همه اجزاء لازم (وسالم)را دارد؟هرکدام سرجای خود وبه اندازه خود قرار گرفته وآثار خود را بروز داده است؟ شهید مطهری در کتاب انسان کامل به درستی بدین مسأله توجه کرده و"تمام"را مقدمه ی "کمال"قرداده است:"تمام برای یک شیئ در جایی گفته می شود که همه آنچه برای اصل وجود آن لازم است به وجود آمده باشد".اما "کمال در مورد چیزهایی است که بعد از این که از نظر وجود اجزاء تمام شدند می توانند درجات بالاتری هم داشته باشد" لذا "کمال انسان وقتی میشود که همه استعدادهایش را بطور متعادل ومتوازن ودر حد اعلی رشد دهد نه اینکه فقط به سوی برخی از آنها گرایش پیدا کند وبرخی دیگر را مهمل ومعطل بگذارد"در غیر این صورت کاریکاتوری ونامتوازن خواهد شد(ر.ک: انسان کامل). نمونه اعلای انسان کامل حضرات معصومین وشرح اوصاف متوازن ومتعالی آنها زیارت جامعه کبیره است همانها که در عین و در حین اینکه تامین فی محبة الله اند،ساسة العباد وارکان البلاد هم هستند. چهره عارفان درجه اول متصل به معصوم ومورد تایید معصوم(مثل اویس وکمیل ومیثم و...)هم غیر از چهره ای است که ما از بسیاری عارفان یا مشاهیر سلوک -حتی در بین عالمان شیعی-می بینیم! 🔅اویس و ربیع! ربیع بن خثیم(خواجه ربیع)و اویس قرنی هردو از اصحاب امیرالمومنین(ع)و عرفای بنام و از زهاد ثمانیه اند هردو شبی برای رکوع وشبی برای سجود در عبادت دارند و... -ربیع در صفین با ۴۰۰نفر (از مریدان)بخاطر شبهه در جنگ با مسلمان،از علی(ع) -علیرغم اعتقادش به امام-جدا وبه سرحدات رفت که اگر جنگش افتاد با کفار باشد. -اما اویس قرنی برعکس تازه در صفین به امیر(ع)رسید وهزارمین یارشداما با دو شمشیر!در همان جنگ به شهادت رسید وامیرالمومنین براو گریست،نماز خواند و دفنش کرد.امام کاظم(ع) او را از حواریون امیرالمومنین(ع) در قیامت خواند. ❗شما عکس هوایی ونمای کلی برخی مشاهیر سلوک در جامعه شیعی را ببینید به اویس قرنی نزدیکترند یا خواجه ربیع؟! تازه خواجه ربیع در فتنه های منافقان دچار اعوجاج شد اما در سلوکش اصل مبارزه با کفار بود لذا درسرحدات خراسان(شهرتوس)ماند اما برخی از اهل سلوک عصرما حتی با کفار هم ستیزی از خود نشان نمی دهند!عراق وایران در قرون معاصر چند بار توسط انگلیسی ها و...اشغال شده است،گاهی مجتهدانی جلودارمبارزه شده اند(مثل سید مجاهد، حکیم و...)اما خبری از آن عارفان-که در همان شهرها وهمان زمان بوده اند-نشده است!در زمان ما هم بوده وهستند کسانی که حتی لفظا به کفار حربی علیه اسلام(آمریکا واسراییل)تهاجمی ندارند وبه عارف وکامل مشهوربوده وهستند! ⚜اشکال وجواب: -ممکن است گفته شود وظایف افراد متفاوت است. شأن بزرگان اخلاق وسلوک نیست که این شهر وآن شهر رفته تحلیل سیاسی کنند وفتنه ها را بشکافندیاهردم بیانیه سیاسی دهند،اما اصل جریان حق وایمان را شناخته وبه قدر کفاف و"به طرق خود"یاری می کنند گاه به زبان هم اشاره می کنند! به تعبیر دیگر چون من به الکفایه در عرصه های متعدد سیاسی موجود است اینها بروز وظهوری نمی دهند نه اینکه اصلا قبول نداشته باشند. -پاسخ این است که ممکن است برخی چنین باشنداما سالک عاقل خوب است استاد خود را در اینباره بیازماید !اگر دید عارف کامل(!)در شناخت جریان حق وباطل تحلیلش ازیک بقال سطحی تر است آیا او کامل است وفقط بخاطر عدم نیاز، بروز نکرده است؟!حتی اگر دم مسیحایی داشته باشد معلوم است به "تمام" نرسیده و فقط برخی ابعاد را کمال داده واثرش پیداشده است. بگذریم که گاه کفایت هم با سکوت اینها حاصل نشده ودلهایی در شک و دودلی مانده است. البته برخی هم در مقابل تصنعی وسطحی وحتی افراطی به جهات انقلابی و ولایی دم میزنند تا مجال مرید پروری داشته باشند! 🔅دو آیت در عصرما: ۱.آیت الله شاه آبادی، استاد عرفان امام خمینی(ره)که امام اورا لطیفه ی ربانی می خواندومرجع بزرگ شیعیان سید ابوالحسن اصفهانی درباره اش می گفت:مادر مقابل او قطره ای مقابل دریاییم! ۴۰روز چله نشینی اودر محضر امیرالمومنین(ع)موجب فتوحات قلبی بسیار برایش می شوداما به قرینه آن ۴۰روز،۱۱ماه تحصن علیه رضا خان هم در پرونده دارد.حکایتهای عجیبی از او با رضاخان قلدر نقل شده است او حتی از شهید مدرس بخاطر تاخیردر افشاء رضاخان گله داشت. ۲.عارف بزرگ ونامداردیگری که علیرغم توجه علمی اش به مباحث اجتماعی-سیاسی اسلام وتالیفات عالی دراینباره وهم تربیت شاگردان تراز اول،به لحاظ عملی در نهضت اسلامی همراهی علنی نکرد.به گفته بعضی شاگردان بعدها از آن اظهارپشیمانی می کرد. نقص عملی ایشان با بودن خورشیدی تابان مثل امام خمینی برای شاگردان جبران می شداما تصورش را بکنید اگرآیت کاملی مثل امام نبود آنوقت آن نقص عملی به ظاهر کوچک چه خسارتها میزد؟! 📝محسن قنبریان ۹۷/۹/۱۳ ☑️ @m_ghanbarian
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 صبح امروز 📹 ببینید| بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره قانون منع به‌کارگیری بازنشستگان. ۹۷/۹/۱۳ 💻 @Khamenei_ir
📖 درس ناتمام! دیروز رهبر معظم انقلاب سر درس خارج فقه با تبسم از اوقات تلخی و داد زدن روز قبل یکی از فضلا سر ایشان گفتند. تندی آن طلبه را از سرمحبت خواندند و از تندی خود(که فرموده بودند: چرا داد می زنید) عذرخواهی کردند. هزاربار خدا را شکر که نه فقط فرهنگ شاهان جبار رفت که دچار "علماء جبار" -به تعبیر امام صادق(ع)(۱)- هم نشدیم. 💡چند درس مهم: 1⃣برخی داد زدنها -حتی نابجا وحتی سر رهبری -به قرائت خود رهبری هم از سرمحبت می تواند باشد. البته: الف)نه پیروان و نهادهای ولایی نوعا چنین فهمی دارند و معمولا معامله دیگر با پرسش -حتی بدون داد- می کنند حتی اگر آن سؤال و نقد از نماینده و منصوب رهبری باشد! این یعنی مشکلی بزرگ بنام فاصله داشتن فکری و عملی اشخاص حقیقی و حقوقی جبهه ولایت با خود ولی. ب)نه هرجا انتقاد کردن -فضلا از تندی کردن و داد زدن- سر رهبری الزاما چنین معنای محبتی می دهد. چه بسا جاها و مواردی که کمک به دشمن برای سست کردن پیوند امام و امت است. پس مستشکل دلسوز و انقلابی هم باید مکان و زمان و اولویت مسائل را بسنجد و پز آزادی فکر و مطالبه گری و...فریبش ندهد.(دیگران البته تا حد نرسیدن به جرم آزادند) 2⃣درس خارج فقه جای اشکال و جواب است و حتما جلسه ای دهها اشکال به رهبری می شود و جواب می گیرند. قانع می شوند یا سر نظرخود می مانند. آن طلبه با این گشاده رویی و عذر خواهی رهبری، منفعل و او هم معذرت خواهی کرد که صحنه زیبایی بود. اما جا داشت او یا همکلاسی اش اگر در پاسخ رهبری ابهامی می دید هم مطرح می کرد. اهمیت شکستن حلقه بسته مدیران کشور -که خود آقا از قانون بازنشستگی فهم کردند- از فرع فقهی آنروز کمتر نبود که بسیار مهمتر بود. مثلا اگرهمان طلبه اینبار نه با داد زدن و تندی کردن بلکه مثل مستشکل درس خارج می پرسید: حضرت استاد با استثناء "هرکه تجارب مفید دارد و جایگزین ندارد" ازقانون بازنشستگی عملا چه به سر این قانون می آید؟ این قید، "استنباطی" است و مانند قید "۳۰سال خدمت" نیست که کاملا کمی و غیر استنباطی است. پس تشخیص مصادیقش یک مرجع قانونی می خواهد که لابد همان مدیران اصلی کشورند. آیا این قید عملا همان حلقه بسته را مادام العمر نمی کند؟! و قانون موجود را به ضد خود بدل نمی کند؟! محبت اینبار طلبه مستشکل به ولی مهربان این است که: اینجا چند نفر به تشخیص شما (حضرت آقا) و به تصریح تان "در فرض اعتماد به آن مقام مسئول" استثناء می شدند، اما با قانونی کردن این استثنائها و سپردنش به دولتمردان، ویرانی کل قانون خدای نکرده پای شما نوشته میشود! و... سکانس اشکال و جواب پس از عذر خواهی از نحوه اشکال در درس زیبای دیروز جایش خالی بود. 3⃣جالب اینکه ولایت مداری رهبر عزیز و هم شاگردی های ایشان(مطهری،بهشتی و...) با امام راحل نوعا اینگونه بوده است. نمونه های زیادی از این الگوهای ولایت مداری در دست است گاه بر نظر خود علیرغم نظر امام باقی بودند یا با امام مباحثه کردند اما هیچوقت "مخالفت عملی" با ولی فقیه یا "کاری که تضعیف جایگاه ولایت نتیجه اش باشد" نکردند. جالبتر اینکه حضرت آقا این صاحب نظری را نه برای مثل مطهری و بهشتی در قبال ولایت بلکه برای دانشجویان هم لازم می دانند که لازم نیست مواضع آنان حتما منطبق با نظرات رهبری باشد بلکه در مواردی تأخیر فکر تا بیان رهبری را موجب قفل شدن کارها می خوانند. http://www.leader.ir/fa/content/12118/leader.ir 4⃣شاید آنچه موجب شد این الگو از ولایت مداری جای خود را بعضا به تملق و چاپلوسی، یا تبعیت کور و غیر فکورانه دهد، پیدایش کسانی بود که نقد و سؤال از رهبری را با طعنه و کنایه در سخنان عمومی آوردند! به مناصب بزرگ خامنه ای ها و بهشتی ها راه یافتند اما برای منافع شخصی یا حزبی شان با رهبری مباحثه و بعضا قهر کردند! یا بدتر در مسیر خواست دشمنان و در جهت عکس آرمانهای انقلاب به فرامین یا خط و نشانهای رهبری کنایه زدند! یا مغایرت نظری را به مخالفت عملی و اردوکشی خیابانی بدل کردند و... مثالهای این مدل مواجهه با ولی در دهه ۷۰و۸۰ کم نیست در اذهان مثالهای دهه ۹۰حاضر است. اینان لبه دیگر متملقان جاهل و برخی کاسبان شدند تا ولایت مداری را به زیلو بوسی تقلیل و ولایت گریزی در برخی نخبگان را تسریع کنند. ____________ پی نوشت: ۱.أطلبوا العلم وتزینوا معه بالحلم والوقار وتواضعوا لمن تعلمونه العلم وتواضعوا لمن طلبتم منه العلم ولا تکونوا علماء جبارین،فیذهب باطلکم بحقکم(بحار ج۲ص۴۱) 📝 محسن قنبریان ۹۷/۹/۱۴ ☑️ @m_ghanbarian
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سلام رسان خدا باش! ☑️ @m_ghanbarian
با انتشار ، دوستان ، آشنایان و فامیل رو جهادی کنیم. فعالیت های گروه جهادی مهدی یاوران بهبهان را در پیامرسان های زیر دنبال کنید. ایتا @mahdiyavaranb تلگرام @mahdiyavaranb سروش @mahdiyavaranb اینستاگرام @mahdiyavaranb واتساپ https://chat.whatsapp.com/8LgeC9GNrPm4lKWmFdihn2
چندسال تابستان،مسیر زیارت ثامن الحجج(ع)با جمعی از دوستان توفیق آشنایی و زیارت پیری اهل الله در شهر شیروان بود که به تازگی دارفانی را وداع گفت: سیدمیربابا سیدی که خداوند با اجداد طاهرینش محشورش کند. کراماتی ازعرفان او گوشمان را نواخت به زیارتش که رفتیم دیدیم اهل حماسه هم بوده است دوران دفاع مقدس در ۶۱سالگی جبهه رفته است. سال ۹۱وقتی رهبر ومقتدایش قصد زیارت او را می کند با کهولت بخاطر ادب خود زودتر در جمع مردم شیروان به زیارت حضرت آقا می رود. یادش گرامی @m_ghanbarian
⁉پرسش و پاسخی از یادداشت "درس ناتمام!" ❓پرسش: در یادداشت اخیر بین نیروی انقلابی و ولایی با غیر آنها در پرسش و نقد رهبری فرق نهادید! از جملات آخر هم چنین برمی آید که در نزدیکان رهبری و مسئولان نظام و معتقدان به ولایت هم تفاوت قائلید! کاش حدود و مرزها را دقیق بیان میکردید. کجا مباحثه با رهبری خوراندن جام زهر به ایشان و کجا طرح نکردن نظرات، قفل شدن کارهاست؟! ❗پاسخ: 🔅سؤال و نقد گاهی بعنوان یک حق مطرح است گاه یک تکلیف. بعنوان حق، حق هر شهروند است حتی اگر معتقد به ولایت فقیه نباشد. او هم حق دارد ابهام سخن یا رفتار مسئولین و مقامات-حتی رهبری-را بپرسد و اگر مغایر با معیارهای اصیل و مقبول دید نقد کند. این حق مرزش توهین و تضعیف و تخریب و...است که قانون مجازات اسلامی حد و حدودش را معلوم کرده است. اینکه رهبری می فرماید کسی بخاطر نظر مخالف بنده در زندان نیست بدین معنا نیست که در نامه های سرگشاده و نقدها علیه رهبری اگر ماده قانون مجازات اسلامی درباره توهین به رهبری صدق کرد پیگرد ندارد. 🔅اما سخن گفتن و اظهار نظر کردن گاه تکلیف است رهبری خود هم جایی تعبیر "وجوب نقد"دارد. www.leader.ir/fa/speech/20185/leader.ir آنجایی که رهبری فرمودند اگر همه منتظر بمانند تا رهبری نظر دهد این موجب قفل شدن کارها میشود از این قسم است. پرسش "برای وضوح افکار عمومی" یا "پیشبردن اهداف انقلاب" مصرح در قانون اساسی و بیانات رهبران انقلاب یک تکلیف هم هست و موجب هم افزایی با رهبر بیدار است. 🔅درون جبهه ولایت از این حیث می توان مباحثه ها با رهبری را تقسیم کرد: 1⃣برای نمونه: شهید مطهری در جریان کمیته استقبال از امام به سختی مخالف حضور برخی جریانات انحرافی خاص بودند، و حتی از طریق نزدیکان امام در پاریس به امام پیام داد اگر اینها بودند دیگر من نیستم! http://www.irdc.ir/fa/news/538 این مباحثه و درخواستی و حتی فشاری در مسیر صیانت از انقلاب و اصالت آن است. اما قهر کردن کسانی بخاطر نام خود و فرزندانشان(که کاندیدی به غلط در مناظرات ۸۸طرح کرد)قابل مقایسه با نمونه مطهری نیست. اینجا توقع بیجا از رهبری و تحمیل خواست و منافع شخصی به ایشان بود که حتی به موضع گیری ایشان پس از انتخابات هم راضی نشدند! 2⃣نمونه دوم: آیت الله خامنه ای با نخست وزیری مهندس موسوی علیرغم نظر امام، مخالف بود. مصلحت بیان شده در بیان مستشاران نظامی امام درباره صدمه نبود ایشان بر جنگ را قبول نداشت و مقاومت بر نظر خود را در راستای پیشبرد انقلاب می دید نه ایست و سکون انقلاب و نه باند بازی. (میرحسین از همان حزبی بود که ایشان دبیرش بود). اما به محض استشمام امر امام دیگر مقاومت نکردند و مغایرت نظری شان را به مخالفت عملی با ولایت تبدیل نکرد. بخلاف خود میرحسین در۸۸ که اختلاف نظر را به مخالفت عملی و اردوکشی خیابانی کشید! 3⃣نمونه سوم: نظر مستقل آیت الله خامنه ای درباره امکان توبه و عفو سلمان رشدی و موضع شدید امام در قبال آن و البته پذیرش و تمکین ایشان قابل مقایسه با طعنه و کنایه هایی به خطوط قرمز اعلام شده رهبری نیست(مثل کنایه زدن به منقلی که برخی می خواهند برجام را بسوزانند)! پرسشها، نقدها، نظرات و مباحثه هایی که در جهت عکس نهضت اسلامی و اهداف انقلاب باشد(مثل سازش با آمریکا)حتی اگر برای شهروندان حق باشد، طرح و تعقیبش از سوی مقامات بالادستی-که متعهد به اصول و اهداف انقلاب شده اند- حتی حق آنها هم نیست و از مصادیق خوراندن جام زهر و تحمیل نارواست . 🔅حالا میتوان آن پرسش مثالی در یادداشت قبل را ارزش گذاری کرد که در راستای تعقیب اهداف انقلاب و هم افزایی با رهبر بیدار برای برقراری دولت اسلامی و شکستن حلقه بسته مدیران است یا ایستی انقلابی وارتجاع به گذشته و مخالفت با آرمانهای ولایت و امت؟! 🔺مطلب مرتبط: درس ناتمام! ☑️ @m_ghanbarian
#معرفی_کتاب 📖 متن کامل کتاب پاسخ‌های رهبر انقلاب به پرسش‌های دانشجویان در ۹ دیدار؛ انتشارات انقلاب ‌‌اسلامی 📥 دریافت👇 http://book-khamenei.ir/uploads/porsesh.pdf