eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
کریمی_چشماتو به آسمون میندازی.mp3
3.6M
🎧 احساسی شهادت 🍁 مسجد نــرو بابا 🎤 حاج 🏴 شهادت علیه‌السلام بر همگاݩ تسلیت بـــاد 🏴 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#پرسش_پاسخ #آنتی_ویروس 👇🏻🌸👇🏻🌸
تا حالا دیدی کسایی که گوشی خوب و مارک میخرن،یه قاب ضدضربه و یه ویروس کش براگوشیشون میگیرن⁉️ 🔴خداوند به خانم ها توی قرآن امر کرده وقتی عقلتون کامل و زیبایی هاتون کامل شد، یعنی وقتی که به سن تکلیف رسیدین، ⚠️ ممکن هس برخی از مردهایی که دلاشون به ویروس مجهز نیس،در مورد شما طمع کنند. 💯پس با ضدضربه و آنتی ویروس از خودتون محافظت کنید . قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعــــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
🔔 زندگی آخرت بازتاب مستقیم اعمال دنیای ماست، ⚠️ اگر اینجا دلمان کور شود، آنجا نیز کور خواهد شد و.... 🌸👇 باهم ببینیم: ➖🚥➖🚥➖🚥➖ 🌴 آیه 72 سوره اسراء 🌴 🕋 وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‌ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‌ وَ أَضَلُّ سَبِيلًا 👈 و هر كس در اين دنيا كوردل و گمراه باشد، در آخرت نيز كور و گمراه‌تر خواهد بود. ➖🚥➖🚥➖🚥➖ ⭕️⭕️ در قيامت علاوه بر صحنه‌هايى كه انسان‌ها مُهر بر لب و لال برانگيخته مى‌شوند، عده‌اى هم نابينايند. 🔴🔴 نابينايىِ آنجا ريشه در كور دلى دنيا دارد. 🌸🌸 در روايات است: كسى كه حج بر او واجب شود ولى حج نرود، يا قرآن بخواند ولى عمل نكند، كور محشور مى‌شود. قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_صد_بیست ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ & چهار سال بعد& ماشین را خاموش کرد و از آن پیاده
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ سمانه شوکه از حرف های خاله اش میخواست از جایش بلند شود که سمیه خانم گفت: ــ یادت نره قسمت دادم به کمیل سمانه به اجبار سر جایش نشست. ــ از رفتن کمیل چهارسال میگذره،دیدم که چی کشیدی؟گریه های شبانه ات تو اتاق کمیل رو میشنیدم،هر چقدرم جلوی دهنتو میگرفتی تا صدات به گوشم نرسه،اما صدا گریه هات اینقدر درد داشتن که به دلم آتیش می زدن،تو ایـن چهار سال از خانوادت گذشتی اومدی پیشم ،خودتو قوی نشون دادی که برای من تکیه گاه باشی،اما خودت این وسط تنها موندی،همه ی این چهار سالو با عکس کمیل و گریه های یواشکی ات گذروندی، دیگه کافیه تو هم باید زندگی کنی،باور کن کمیل هم آرزوشه تو خوشبخت بشی. سمیه خانم از جایش بلند شد و به طرف مزار همسرش رفت و سمانه را با کمیل تنها گذاشت. سمانه سرش را پایین انداخته بود و اشک هایش بر روی سنگ سرد مزار می افتادند،دلش خیلی گرفته بود،با دست ضربه ای به سنگ مزار زد و گفت: ــ کجایی کمیل،نباید تنهام میزاشتی،دیگه دارم کم میارم نباید میرفتی مزار شهدا شلوغ بود ،گروهی کنار مزار کمیل نشستند ،سمانه از جایش بلند ش و به طرف سمیه خانم رفت،بعد از قرائت قرآن و فاتحه به سمت ماشین رفتند،تا رسیدن به خانه حرفی بین سمانه و سمیه خانم ردو بدل نشد. وارد خانه شدند،صغری مشغول آماده کردن سفره بود،علی هم مشغول کباب... ــ سلام خدا قوت صغری با دیدن چشمان سرخشان،لبخند محزونی زد و سریع به سمتشان آمد. ــ سلام،علی گفت هوا خوبه تو حیاط سفره بندازیم سمانه لبخندی زد و گفت: ــ خوب کاری کردید در کنار هم شب خوبی را گذراندن،صغری کم کم وسایلش را جمع کرد تا به خانه برگردند،سمانه به سمیه خانم اجازه نداد تا دم در صغری را بدرقه کند و خودش آن را همراهی کرد،بعد از حرکت کردن ماشین،دستی برای امیر تکان داد،ماشین از خیابان خارج شد، سمانه می خواست در را ببندد که متوجه سنگینی نگاهی شد ،با دیدن مرد همسایه که مزاحمت هایش مدتی شروع شده بود ،اخمی کرد و در را محکم بست،به در تکیه داد و در دل نالید: ــ اگه بودی کی جرات می کرد اینطور نگاه کثیفشو روی من بندازه ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
🌹پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: كسى كه در رمضان آمرزيده نشود، در كدام ماه آمرزيده مى شود؟ مَنْ لم يُغفَرْ لَهُ في شَهرِرمضانَ ففِي أيِّ شهرٍ يُغفَرُ لَهُ؟ 📚ميزان الحكمه جلد4 صفحه 521 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#احکام 💠خون لای دندان... ✍نظر همه مراجع ✨ ✨✨ @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
حاج هـمت میگوید: هر موقع در مناطق جنگی گم شدید ببینید دشـــمن ڪجا را می ڪوبد؛ هـمانجا خـــــودی‌ست. 🔶 گم شده‌ای؟! نمیدانی جبهه خودی کجاست؟! سوال⁉ دشمن هر روز کجا را میکوبد؟! یک روز با ماهواره📡 یک روز با فضای مجازی📱 یک روز با مصی پولی‌نژاد 💶💴 یک روز با مدهای عجیب و غریب👗👚👡 و... فهمیدی؟! جبهه ی خودی دقیقا در دستان توست دشمن، و را نشانه گرفته است.... پس زیر این آتش سنگین بیش از پیش مواظب جبهه‌ی خودی باش.... قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
👌یک نکته جالب درباره شب قدر ☺️👇باهم ببینیم : 🌐💠⚜⚜💠🌐 🕋إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (قدر/۱) 👈 ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم! 🕋 تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ (قدر/۴) 👈 فرشتگان و «روح» در شب قدر، به اذن پروردگارشان برای تقدیر هر کاری نازل می‌شوند. 🌼🌼در شب قدر هم قرآن نازل شده است و هم مقدرات یکسال بشر رقم میخورد 🤔🤔رمز این تقارن و همزمانی چیست؟ 🌸🌸تقارنِ شب تقدیرِ بشر، با شب نزول قرآن، رمز آن است که سرنوشت بشر، وابسته به قرآن است. ✅ اگر کسی پیرو قرآن باشد، 👈 سعادت و رستگاری در پی دارد، 📛 و اگر دور از قرآن باشد، 👈 شقاوت و بدبختی برای او رقم می‌خورد. 📢 شب رفاقت با قرآن است. رفاقتی همیشگی.... قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_صد_بیست_یک ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ سمانه شوکه از حرف های خاله اش میخواست از جایش
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ با صدای دوباره آیفون،سمانه سریع از پله ها پایین آمد و گفت: ــ خودم جواب میدم خاله گوشی را برداشت و گفت: ــ کیه؟ ــ سلام دخترم ،احمدی هستم میاید دم در ــ سلام آقای احمدی ،بفرمایید داخل ــ نه دخترم عجله دارم ــ چشم اومدم با عجله چادرش را سر کرد و به طرف در رفت،سردار احمدی،کسی بود که موقع شهادتوکمیل کنارش بود،از آن روز تا الان هر چند مدت به آن ها سر می زد،در را باز کرد که سردار را که با لبخند مهربانانه منتظر بود دید. ــ سلام سردار بفرمایید تو ــ سلام دخترم ،نه عجله دارم تنها هم نیستم سمانه نگاهش به سمت ماشین کشیده شد،با دیدن مردی که کاملا صورتش را با چفیه پنهان کرده بود،با تعجب ابروانش را بالا داد. ــ این مدارکی که بهت گفته بودم اتاق کمیل برام بیار،بفرما دخترم، سمانه پوشه ها را از دست سردار گرفت و گفت: ــ به دردتون خورد؟ ــ نه زیاد،اما بازم ممنونم مزاحمتون نمیشم سمانه از سنگینی نگاه مردی که در ماشین بود ،معذب و کلافه شده بود سریع خداحافظی کرد و در را بست. نگاهی به پروندها انداخت،احساس می کرد، وقتی به سردار دادهوبود سنگین تر بودند. با صدای سمیه خانم سریع به خانه رفت. **** ـــ دیدیش؟؟ به علامت تایید سری تکان داد ــ نمیخوام این دیدار تورو از هدفت دور کنه و ذهنت مشغول بشه سرش را به صندلی تکیه داد و گفت: ــ مطمئن باشید این دیدار منو برای رسیدن به هدفم مصمم تر کرد سردا سری تکان داد و حواسش را به رانندگی اش داد. ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
یـٰا رِفیـقَ مـَن لٰا رِفیـقَ لـَه “ ای رفیق آن کس که رفیق ندارد...” #شب_قدر #التماس_دعا✋ ┅═══✼❉❉✼═══┅ @masjed_gram
📸 ◾️مراسم احیاء شب23 ▪️مسجد امام محمدباقر علیه السلام کارگروه قرارگاه فرهنگی_جهادی باقرالعلوم 🏴 @masjed_gram
💌 کار اصلی ما چیست! #پیام_معنوی 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#احکام 💠شرایط وجوب زکات فطره... ✍نظر مشهور مراجع ✨ ✨✨ @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
‌‌🌷  ... . 🔹محمود و رحیم کابلی باهم رفته بودند شناسایی منطقه یدکی لشکر و در راه برگشت با دشت شقایق روبه رو شده بودند. همین دشتی که محمود و رحیم تعدادی عکس📷 در همین دشت گرفته اند و پخش شده . هر چه از  می‌خواستیم آدرسش را بدهد، قبول نمی کرد! ‌‌ 🔹 میگفت: «این دشت مخصوص شهدای آینده است» . بعد از مدتی خودمان این دشت را پیدا کردیم و به علت درگیری و کارهایی که داشتیم، گرفتن عکس📷 را گذاشتیم برای بعد. دو روز گذشت تا بتوانیم فرصتی پیدا کنیم و برویم آنجا عکس بگیریم؛ ولی وقتی رسیدیم، تمام شقایق ها پرپر شده بودند.😔 ‌‌‌ 🔹بعد ها هر وقت یاد آن دشت شقایق می افتادم این جمله محمود به ذهنم میرسید که این دشت مخصوص شهدای آینده هست...! 🕊|🌹 @masjed_gram
⛔️اینکه میگید یه تارمو هم نباید پیدا باشه.. یعنی اگه بشه چی میشه؟؟کسی بادیدنش منحرف میشه؟باعث فسادمیشه؟؟ 🌈نه شاید هیچ مردی با دیدن چندتارمو منحرف نشه ولی یه اتفاق خیلی بدی میفته،خیلی بد😨 اون اتفاق بداسمش"عصیان"هست ❌عصیان، یعنی،سرکشی ❌معصیت هم از ریشه همین عصیانه یعنی،یه بنده حقیر،درمقابل مولاوخدای مقتدردانا،می ایسته،گردنش روکلفت میکنه ومیگه: دوست دارم"👊 "دلم میخواد"💥 ❗️حالااگه بااین دید نگاه کنی،میبینی اصلا گناه صغیره نداریم چون هرگناه عمدی،یعنی عصیان،و... قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعــــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
📛📛عبرت نگرفتن از سرگذشت گناهکاران و گمراهی هایشان، و اینهمه سربه هوایی خلایق، عمده دلیلش، غفلت از قبر و قیامت است که این روزها، زمین گیر کرده ما را حسابی! 🌸👇باهم ببینیم: 🌴 آیه 40 سوره فرقان 🌴 🕋وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً 💠همانا مشركان مكّه به هنگام مسافرت به شام بر منطقه‌اى كه باران بلا بر آن باريده بود و سنگباران شده بودند گذر كردند. آيا آن را نمى‌ديدند تا پند گيرند؟ ❌چرا، منطقه‌ى قوم لوط را ديدند ولى عبرت نگرفتند، زيرا آنان به قيامت و رستاخيز اميد و ايمانى نداشتند. ➖➖🚥➖➖🚥➖➖ 🔔🔔آری از قیامت که حساب نبری، نه سرگذشت تلخ گذشتگان درس و بیدارباش میشود برایت! نه نصیحت و آیه ای به گوشت کارساز گردد! قرارگــاه‌فرهـــنــــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_صد_بیست_دو ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ با صدای دوباره آیفون،سمانه سریع از پله ها پایی
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ خسته از ماشین پیاده شد،هوا تاریک شده بود،از صبح سرکار بود،آنقدر در این چند روز سرش شلوغ بود،که دیر وقت به خانه می آمد،با اینکه دوست نداشت سمیه خانم را تنها بزارد اما مجبور بود... به سمت ورودی خانه رفت،با دیدن کفش های زنانه و مردانه ،حدس می زد،صغری یا دایی محمد با دندایی به خانشان امده یا شاید محسن و یاسین. با وجود خستگی زیاد اما لبخندی بر لب نشاند و وارد خانه شد،کیفش را روی جا کفشی گذاشت و وارد هال پذیرایی شد،با دیدن مهمانان در جایش خشکش زد. افکاری که به ذهنش حمله می کردند و در سرش میپیچیدند و صداهایی که مانند ناقوس در سرش به صدا در می آمدند را پس زد و آرام سلام کرد،با صدایی که او را مخاطب خود قرار گرفت ،چشمانش خیس شدند. ــ سلام به روی ماهت عروس گلم سمانه وحشت زده به خانم موحد نگاهی انداخت،کسی جز سمیه خانم حق نداشت او را عروسم صدا کند،او فقط عروس کمیل بود نه کسی دیگر... با صدای لرزانی گفت: ــ اینجا چه خبره؟ یاسین از جایش بلند شد و گفت: ــ زن داداش بشین لطفا اما سمانه دوباره پرسید: ــ یاسین اینجا چه خبره؟ سید مجتبی(آقای موحد) از جایش بلند شد و بعد از سرفه ی مصلحتی ،دستی بر محاسنش کشید و گفت: ــ سمانه خانم ما از پدرتون اجازه گرفتیم که امشب برای امرخیر مزاحم بشیم،که سرهنگ هم اجازه دادند. سمانه ناباور با چشمان اشکی به آقا محمود و محمد ویاسین نگاه کرد،باورش نمی شد با او این کار را کرده باشند... سمانه با صـدایی که از بغض و عصبانیت می لرزید گفت: ــ لازم نبود به خودتون زحمت بدید،من به مادرتون گفتم که جوابم منفیه ــ سمانه حتی تذکر محمود آقا نتوانست او را آرام کند. ـــ من قصد ازدواج ندارم آقای موحد،اینو بارها به شما و مادرتون گفتم،هیچکس حق نداره جز خاله سمیه منو عروسم صدا کنه،من عروس کمیلم نه کسی دیگه یاسین بلند شدو گفت: ــ سمانه،تو هنوز... ــ هنوز جوونم؟وقت دارم زندگی بکنم؟؟مگه من الان زندگی نمیکنم؟وقتی تا الان به من میگی زنداداش چطور میخوای زن یکی دیگه بشم. قدمی به عقب برداشت و گفت: ــ این حرف آخرم بود،من نمیخوام ازدواج منم،آقای موحد قسمتون میدم به جدتون دیگه این قضیه رو باز نکنید سریع کیفش را برداشت و با شتاب از خانه خارج شد. ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
🌹امام على عليه السلام: راضى باش، تا به آسايش دست يابى اِرضَ، تَستَرِحْ 📚غررالحكم حدیث 2243 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#احکام 💠قصد قربت در پرداخت زکات فطره... ✍نظر همه مراجع ✨ ✨✨ @masjed_gram