eitaa logo
موسسه منهاج عشق آباد
494 دنبال‌کننده
626 عکس
188 ویدیو
32 فایل
موسسه فرهنگی قرآن وعترت منهاج عشق آباد https://eitaa.com/m_menhaj @m_menhaj
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺اعمال طلایی ده دقیقه ای قبل از خواب🌺 🍃 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) 🍃 🌼🌹رسول خدا(ص) به حضرت علی(ع) فرمودند: یا علی کدام یک را میخوای. ✨ پنج کلمه از علم به تو بگویم یا 💵 پنج هزار دینار پول به تو بدهم؟ امیر المومنین علی (ع)در پاسخ فرمودند: ✨ ای رسول خدا پنج کلمه علمی که به من یاد بدهید بهتر از تمام دنیاست. 🌺چقدر خوب است که آدم زاهد باشد، طالب علم باشد،همش به فکر پول نباشد. 🌼🌹 رسول خدا(ص)فرمودند: 🔻یا علی اول اینکه تاشب ها یک ختم قرآن نکرده ای نخواب. 🔻دوم اینکه هر شب هزار دینار صدقه بده. 🔻سوم اینکه نخواب تا یک بنده را آزاد کنی و 🔻چهارم شب ها چشم هایت را نبند، مگر اینکه خودت را از آتش جهنم آزاد کنی 🔻و پنجم نخواب مگر اینکه هزار رکعت نماز بخونی. 🌼🌹 امام علی(ع) به پیامبر اسلام (ص)عرض کردند: مگر می شود تمام این اعمالی را که فرمودید در یک شب انجام داد⁉️ 🌼🌹پیامبر اسلام (ص)فرمودند: 1⃣ شب ها موقع خواب سوره (توحید)،(فلق)،(ناس)،(حمد) و سوره بقره از آیه اول تا پنجم (الم ﴿۱﴾ ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ﴿۲﴾ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿۳﴾ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿۴﴾ أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۵﴾) را بخوان که اگر هر شب این کارها را بکنی گویی یک ختم قرآن کرده ای. ✅ طلبه ها موقع خواب باید وضو بگیرند این عمل مستحب است اگر کسی موقع خواب وضو بگیرد تا آن موقع که او در خواب است به او ثواب عبادت می دهند. 2⃣ اگر موقع خواب بر پیامبر و اهل بیتم ده مرتبه صلوات بفرستی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ مثل این است که هزار دینار صدقه داده ای. 3⃣ اگر هنگام خواب ده مرتبه: ( لَا إِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ ، يُحْيِى وَيُمِيتُ ، وَيُمِيتُ وَيُحْيِى ، وَهُوَ حَيٌّ لَايَمُوتُ) را بگویی مثل این است که بنده ای را خریده ای و آزاد کرده ای 4⃣ اگر موقع خواب ده مرتبه ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» را بگویی مثل اینکه خودت را از آتش دوزخ آزاد کرده ای.  5⃣ اگر موقع خواب ده مرتبه ذکر 《یَفْعَلُ اللّٰهُ مَا یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ ، وَیَحْکُمُ مَا یُرِیدُ بِعِزَّتِهِ》 را بگویی مثل این است که هزار رکعت نماز خوانده ای  ✅ حدیث پرباری بود و انجام دادن آن ده دقیقه تا یک ربع بیشتر طول نمی کشد فقط توفیق می خواهد توفیق هم رفیقی است که به هرکس ندهند اگر از خدا توفیق بخواهید می شود. 📚کتاب احسن الحدیث ص 155 🔻🔻🔻  🌎https://eitaa.com/joinchat/2013659171C5b2d884d14
بسم الله الرحمن الرحیم یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 پیشاپیش سال نو و عید سعید مبعث را خدمت همه اهل قرآن و پیروان و محبان اهل بیت علیهم السلام . خیرین محترم قرآنی . مربیان و خادمان قرآن کریم و قرآن آموزان و مشتاقان کسب معارف الهی تبریک و تهنیت عرض نموده از خداوند منان سالی سرشار از خوبیها ،سعادت و بهروزی برایتان خواستارم . انشاءالله به لطف و کرم الهی این گرفتاریها و دغدغه های کرونایی هرچه زودتر برطرف شود و نشاط و شادابی را در همه مردم کشور عزیزمان شاهد باشیم . آمین یا رب العالمین ماشاءالله لا حول ولا قوه الا بالله التماس دعا 💐💐💐💐 دعاگوی شما . محمد رجب زاده خادم موسسه فرهنگی قرآن وعترت منهاج عشق آباد
🔹آیت الله حائری شیرازی رحمت الله علیه🔹 🔸ماجرای عجیب امام کاظم علیه السلام و شطیطۀ نیشابوری🔸 شطیطه یک خانم نیشابوری است. اهالی نیشابور برای موسی بن جعفر علیه السلام وجوهات‌شان که شامل سکه‌های طلا می‌شد را فرستادند. شطیطه چهار سکه درهم سیاه فرستاد با یک کلاف نخ. فردی که به نمایندگی از اهل نیشابور به مدینه رفته بود، وجوهات را تحویل امام داد. حضرت نگاه به سکه‌ها کرد، کیسه، کیسه، کیسه طلا. حضرت فرمود: من قبول نمی‌کنم، ما نیازی نداریم، اینها را به صاحب‌شان برگردانید. حضرت فرمود: دیگر چیزی نیست؟ مرد نیشابوری گفت نه. بار دیگر امام فرمود: خوب فکر کن. مرد نیشابوری گفت بله، یک زنی وقتی من می‌خواستم بیایم یک کلافی داد و چند تا درهم سیاه، چون قابل شما را نداشت؛ من رویم نشد بیاورم. امام فرمود: همان را بیاور. حضرت سکه سیاه و کلاف را برداشت. بعد به او فرمود: بلند شو؛ رفتند یک مقداری پارچه آوردند، یک مقدار پول، گفت این را بده به آن خانم؛ بگو این پارچه از پنبه‌ای بود که ملک اجدادی ماست و خواهرم حکیمه به دست خودش این پنبه را رشته و این پارچه را بافته. این را دادم برای کفنت. از وقتی که این پارچه به تو می‌رسد تا وقتی این پول را مصرف کنی در حیات هستی. مقداری می‌ماند برای خرج بقیه مقدمات کفن و دفن. به او سلام برسان و بگو روز رفتن تو ما می‌آییم، و من بر تو نماز می‌خوانم. این فرد می‌گوید من برگشتم نیشابور. وقتی برگشتم همین‌هایی که پول طلا داده بودند، از امام موسی بن جعفر علیه السلام برگشته بودند و «واقفی» شده بودند و به عبدالله افطح رجوع کرده بودند. طبیعی بود که احساس می‌کردند پول شان هدر رفته اگر حضرت قبول کرده باشد. وقتی پول را به ایشان دادم خوشحال شدند که پول شان به ایشان برگشته. رفتم سراغ شطیطه، پارچه و سکه‌ها را به او دادم، سلام آقا را رساندم. [گفتم] درهم‌ها را تحویل گرفتند و آقا دعا کرد. من روزشماری می‌کردم ببینم این زن کی فوت می‌کند. روز نوزدهم شطیطه فوت کرد و من به علما گفتم حضرت مال هیچکس را قبول نکرد الا این زن. تجلیل عجیب و تشییع پرشکوهی از او شد و من می‌خواستم بدانم چه کسی بر او نماز می‌خواند. علما به صف ایستاده بودند، همه به صف ایستاده بودند، یک دفعه دیدم موسی بن جعفر علیه السلام آنجا حاضر شد؛ تکبیر را گفت و نماز را خواند و اینها هم گفتند شاید یکی از علما برای یک شهر دیگر بوده، آمدند جلو به احترام او. هیچکس نفهمید کی بود. حضرت نماز را بر او خواند. وقتی نمازش تمام شد، به من یک نگاهی کرد یعنی یادت آمد من وعده دادم؟ عملی کردم. زبانم بند آمده بود که حرفی بزنم. این دستگاه امام زمان است. سکۀ طلای آنها را نمی‌پذیرد اما کلاف آن زن را می‌پذیرد و شما می‌خواهید پذیرفته شوید. دستگاه پذیرش او دستگاه دقیقی است. ممکن است یک سرباز صفر شما را قبول کند، اما یک فرماندۀ بزرگتان را قبول نکند. ممکن است یک بی‌اسم و بی‌شهرت و بی‌عنوان و کفش بردار و آب بده و جاروکش و فرد بی‌قابلیتی را بپذیرد و خدمات او را قبول کند، اما یک معروفِ مشهورِ پر سابقۀ همه چیز تمام را قبول نکند. @haerishirazi
پیامبر اکرم (صلّی ‌‌الله عليه وآله): مَنْ سَعیٰ لِمَرِیضٍ فِي حَاجَةٍ ـ قَضَاهَا أوْ لَمْ یَقْضِهَاـ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَیَوْمٍ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ. هر كس برای نیاز بیماری بكوشد ـ چه آن را برآورده سازد، چه نسازد ـ مانند روزی كه از مادرش زاده شده، از گناهانش پاک می‌شود. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 16
✳️«وَقَالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» فرقان/30 ✅و پیامبر [درقیامت] می گوید: پروردگارا! همانا قوم من این قرآن را متروک گذاشتند! ( ترجمه آقای انصاریان ) ✅پيامبر عرضه داشت: پروردگارا! اين قوم من از قرآن دوري جستند. (ترجمه آقای مکارم ) ✅و پيامبر گويد: پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند (ترجمه آقای بهرام پور ) 📖شما چند بار این آیه را خوانده اید ؟‼️ 🔍آیا در آن تأمل و تدبری داشته اید ؟ 📝این آیه یک شکایت است از شاکی صادق در پیشگاه یک قاضی عادل ✅قاضی : خداوند عادل حکیم علیم و بصیر که بر ظاهر و پنهان آدمی آگاهی مطلق دارد ✅شاکی : رسول خدا (ص) که صدق گفتارش نیاز به ارائه بیّنه و شاهد ندارد . ✅متشاکی : امت مسلمان نه کافران و بت پرستان و پیروان ادیان دیگر ✅موضوع شکایت : مهجور یت قرآن کریم - قرآن کریم که برای همه امت خیر کثیر است . 👈🏻به نظر شما متشاکیان ( مسلمانان ) چه حرفی در این دادگاه می توانند داشته باشند ؟ 🙇🏻‍♂️خوب بیندیشید آیا شما جزء متشاکیان این دادگاه خواهید بود یا خیر ؟
منتظر پست بعدی در این زمینه باشید
اما بشنوید پاسخها را ‼️‼️❗️❗️❗️ ❌ قرآن برای ما خیلی عزیز و محترم است و اولین چیزی که برای مهربه دخترانمان تعیین می کنیم یک جلد کلام الله مجید است 🔴 قرآن عروسی ❌ ما قرآن را در مجلس ترحیم و سر قبر مردگانمان می خوانیم 🔴 قران مردگان ❌ هنگام مسافرت آن را می بوسیم و از زیر آن رد می شویم 🔴 قرآن سفر ❌ برای شفای بیمارانمان می خوانیم 🔴 قرآن بیماران ❌ برای ثواب هر ماه رمضان یک ختم قرآن تلاوت می کنیم 🔴 قرآن ثواب بردن ❌ خیلی مهمه وقتی توی دادگاهها هیچ دلیل و مدرکی نداریم یک قسم قرآن می خوریم و کار تمام میشه 🔴 قرآن فرار از عدالت ( البته اگر قسم ازروی ایمان و صداقت باشد اشکالی ندارد) ❌ من برای قرآن خیلی زحمت کشیدم و اکنون یک قاری مشهور هستم که از جاهای مختلف دعوت نامه دارم 🔴 قرآن شهرت ❌ من بک خادم القرآن هستم . موسسه قرآنی تاسیس کردم و به خیلی از افراد قرآن آموختم 🔴 قرآن کاسبی ( البته کسانی که پول می گیرند و قرآن یاد می دهند) و و و و و ............ آیا قرآن همین است ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ نظر شما چیست ؟ قرآن در کجای زندگی شما قرار دارد ؟ 📣 منتظر پستهای بعدی باشید
🌿🌸🌿🌸🌿 🎄چگونه دنیا در خدمت انسان در میاید🎄 ⚜ خدا به دنیا فرمود آنهایی که تو را رها کردند و به فکر آخرتند تو در خدمت آنها باش 🛑 یا دُنْیا أخْدِمی مَنْ رَفَضَکَ 🛑 💬 یک دهاتی الاغش گم شده بود غصه الاغش رو داشت، موقع آب زراعتش هم بود، گندم هم به آسیابان داده بود و آردش رو لازم داشت 🔅 اول وقت به نماز ایستاد تا سلام نماز را داد به او خبر دادن گفتن مش حسین این الاغ توست الاغش رو یکی پیدا کرده بود و آورده بود. گفت مال منه میخواست دعا بخونه گفتند:مش حسین ما آب تو زراعتت رها کردیم خیالت راحت باشه، میخواست نماز عصر بخونه گفتند: مش حسین این آسیبان ما اشتباهی گندم تو رو آرد کرده نوبت تو نبود اما الان گندمت آمده شده. ❇️ این تجربه عمر ماست مادیدیم کسی که به فکر آخرت هست افراد دیگر کار آنهارا درست میکنند. علت اینکه بسیاری از مردم گرفتارند و مرتب می گویند که گرفتاریم به هر دری میزنیم نمیشود این است که با خدا ارتباط ندارند.😔 💠 تو با خدای خود انداز کارو دل خوش دار 💠 که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند 🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/2013659171C5b2d884d14
🔸اینکه بِهِت برمیخوره، نشانۀ خوبی است🔸 شاید اواخر دوره راهنمایی بودم، همراه پدر به مجلس ختمی رفته بودیم. اصلا یادم نیست مجلس چه کسی بود، اما مسجد را بیاد دارم. پدر به دلیل مشکل شنوایی که داشتند، خیلی توجهی به مطالب سخنران نمی‌کردند و معمولاً یک جزء قرآن را بر می‌داشتند و با صدای بی جوهری می‌خواند تا تمام شود. در حالیکه سر به زیر داشتند و جزء خوانی می‌کردند، پک پذیرایی را جلویشان گرفتند. برنداشتند. به من رسید، دستم را دراز کردم که بردارم اما پدرم آستین من را بصورتی که جلب توجه نکند در نیمه راه گرفتند! دستم را برگرداندم. خیلی به من برخورد. سکوت کردم و هنگام برگشت، با ترشرویی در ماشین جلوی راننده به پدر گفتم: «شما امام جمعه ای، ریش سفیدی، روحانی هستی، شأنی داری، هرچه هستی برای خودت هستی، چه ارتباطی به من دارد؟ شما صلاح نمی دانی پذیرایی را برداری، بر ندار. اما من بچه ام شأنی ندارم.» پدر تبسمی کرد و گفت: «من هم می دانم شأنی نداری باباجان. من برای شأنش نگفتم. مگر من می خوام پسرم را ریاکار بار بیارم؟ باباجان من می خواهم مال شبهه ناک نخوری!» با تعجب گفتم شبه ناک؟ ادامه دادند: «این قبیل پذیرایی ها نوعاً از مال متوفی تهیه می‌شود. متوفی هم که مالی ندارد. هرچه هست به ورثه تعلق دارد. حالا یکی از ورثه اگر راضی نباشد، صحیح نیست مصرف شود. آدم همانگونه که وقتی می خواهیم چیزی را بخوریم، کاملاً شست و شو می دهیم تا پاک و پاکیزه بشود، و کوچکترین آلودگی در آن نباشد، با همین وسواس باید نسبت به حق الناس و مال شبه ناک حساس باشیم تا مبادا چیزی که می خوریم به اندازه ارزنی طیّب نباشد.» بعد به راننده گفتند: جلو یک فروشگاه بایست. خودشان از ماشین پیاده شدند و به قدر یک کیسه پر از تنقلات و ساندیس و ... خریدند. بعد خودشان باز کردند و با محبت و اصرار به من خوراندند. سپس گفتند: «باباجان اینکه بهت برمیخوره از خوبی فطرتت هست. فطرت، زبان را نمی‌پسندد، آن را مخالف عزت نفس می‌داند و با آن مخالفت می‌کند. قدر عزت نفست را بدان و من را ببخش. برایم دعا کن» 📝 دکتر محمد علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر: تلگرام 👈 http://telegram.me/dralihaeri @haerishirazi
💠 فضیلت و خواص سوره «نور» 🔹 در فضیلت سوره نور از پیامبر(ص) روایت شده هر که سوره نور را قرائت نماید خداوند به تعداد تمام مردان و زنان مؤمن در گذشته و در آینده به او ده حسنه می‌دهد.[۱] 🔹 درباره آموزش سوره نور به اعضای خانواده نیز از پیامبر(ص) آمده از حقوق دختر بر پدر آن است که سوره نور را به او تعلیم دهد.[۲] 🔹 از امام علی(ع) هم در این باره آمده سوره نور را به زنان‌تان بیاموزید که در آن موعظه‌ها و پندهای نیکویی است.[۳] 🔹 از امام صادق(ع) نیز نقل شده مال‌ و غریزه جنسی خود را با تلاوت سوره نور محافظت کنید و زنان‌تان را با این سوره حفظ کنید، زیرا هر کس بر قرائت این سوره به صورت روزانه یا شبانه مداومت ورزد، هیچ یک از اهل خانه‌اش مرتکب زنا نخواهد شد و پس از مرگش هفتاد هزار فرشته الهی او را تا قبرش تشییع می‌کنند و برای او دعا و استغفار می‌کنند تا او را در قبرش کنند.[۴] برای تلاوت این سوره در روایات آثار و برکاتی چون راهی برای جلوگیری از احتلام[۵]، بازگشت فراری (اگر آیه ۴۰ این سوره را بخواند) و درمان ضعف چشم اگر آیه ۳۵ سوره نور را بنویسد و بشوید و از آن آب در چشم کشد[۶] نقل شده است. ___________ ۱. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷،ص۲۱۶. ۲. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۸۲ق، ج۸، ص۱۱۲. ۳. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۵۱۶. ۴. ابن بابویه، ثواب الاعمال، ۱۳۸۲ش، ص۱۰۹. ۵. بحرانی، تفسیرالبرهان، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۴۳. ۶. الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۳. @haramqom_kosar
سلام علیکم تلاوت وترجمه تصویری وزیبای سوره الرحمان را استفاده کردم خداوند با همه دست اندرکاران وناشران پاداش خیر عنایت فرماید.
روایت شده که جماعتی از سرزمین روم وارد شهر مدینه شدند و در میانشان مرد دانشمندی از راهبهای نصاری بود، و در آن وقت حکومت مسلمین به دست أبو بکر بود، راهب با شتر خود که بار آن طلا و نقره بود به سوی مسجد مدینه که أبو بکر با جماعتی از مهاجر و انصار در آنجا بودند رفت. راهب پس از عرض احترام و اظهار محبّت گفت: کدام یک از شما جانشین پیامبرتان و امین دین شما است؟. حاضرین به جانب أبو بکر اشاره نمودند. راهب گفت: ای شیخ نام شما چیست؟ گفت: نام من عتیق است. راهب پرسید: نام دیگرت چیست؟ گفت: صدّیق. راهب گفت: نام دیگر شما چه می باشد؟ گفت: جز اینها نام دیگری برای خود نمی دانم. راهب گفت: شما آن فردی نیستی که در پی او می باشم. أبو بکر گفت: حاجت و مقصود تو چیست؟ راهب گفت: من از سرزمین روم با این شتر و بار طلا و نقره اش بدینجا آمده ام تا از امین این امّت مسأله ای را بپرسم، که در صورت پاسخ به آن مسلمان می شوم و مطیع فرمان او خواهم شد و این همه طلا و نقره را میان شما پخش خواهم کرد، و در صورت عجز از پاسخ از همان راهی که آمده ام برگشته و اسلام را قبول نکنم. أبو بکر گفت: آن مسائلی که منظور داری بپرس؟ راهب گفت: بخدا سوگند هیچ سخنی نگویم تا شما مرا از هر تعرّضی امان دهی!. أبو بکر گفت: تو در امانی، و هیچ مشکلی نخواهی داشت، آنچه می خواهی بگو؟ راهب گفت: مرا خبر دهید از آن چیزی که برای خدا نبوده و خدا آن را ندارد و آنچه از خدا نباشد و آنچه که خداوند آن را نداند؟. أبو بکر متحیر شده و هیچ جوابی نداد، و پس از اینکه زمانی ساکت ماند دستور داد عمر را حاضر کنند، و چون او حاضر شده و پهلویش نشست أبو بکر به راهب گفت: از این شخص بپرس. پس راهب رو به عمر کرده و سؤال خود را تکرار کرد و او نیز از پاسخ به آن عاجز ماند. سپس عثمان وارد مسجد شد و همان مذاکره سابق میان او و راهب نیز انجام شد ولی عثمان نیز از جواب به آن سؤال فرومانده و ساکت شد. پس راهب با خود گفت: اینان شیوخ بزرگواری هستند، ولی افسوس که به خود مغرور بوده و متکبّرند، سپس برخاست تا از مسجد خارج شود. أبو بکر گفت: ای دشمن خدا اگر وفای به عهد نبود زمین را از خونت رنگین می ساختم. در اینجا سلمان فارسی رضی اللَّه عنه برخاسته و به خدمت حضرت أمیر علیه السّلام رسیده- و او با دو فرزندش حسن و حسین در وسط خانه نشسته بود- و آن حضرت را از جریان مسجد باخبر ساخت. حضرت أمیر علیه السّلام با شنیدن جریان برخاسته و رهسپار مسجد شد و حسن و حسین علیهما السّلام نیز به دنبال پدرشان آمدند، تا حضرت أمیر علیه السّلام به مسجد وارد شد جماعت حاضر با تکبیر و حمد الهی خوشحال و مسرور گشته و در برابر آن جناب همگی برخاسته، و او را جا دادند. پس أبو بکر راهب را خطاب کرده و گفت: کسی را که تو می خواستی حاضر شد، آنچه می خواهی از او بپرس!. راهب نیز روی به جانب آن حضرت نموده و گفت: ای جوان نامت چیست؟ فرمود: اسم من نزد یهود «الیا» و نزد نصاری «ایلیا» و نزد پدرم «علی» و نزد مادرم «حیدره» می باشد. راهب گفت: مقام و نسبت تو از پیامبر اسلام چیست؟ فرمود: من پسر عمو و داماد و همچون برادر پیغمبر هستم. راهب گفت: به خدای عیسی قسم که تو مطلوب من هستی، به من خبر بده از آنچه خدا را نیست و آنچه از خدا نیست و آنچه خدا آن را نداند؟ فرمود: با فرد خبیر و آگاهی روبرو شدی، امّا اینکه گفتی «آنچه خدا را نیست» همان زوج و فرزند است که خدا را عیال و فرزندی نباشد. و اینکه گفتی «آنچه از خدا نیست» عبارت است از ظلم که خداوند در حقّ هیچ کس ظلم روا ندارد. و اینکه گفتی: «آنچه خدا آن را نداند»، خداوند برای خود هیچ شریکی را نمی شناسد. راهب برخاسته و کمربند (نشان مذهبی) خود را باز کرد، و پیشانی آن حضرت را بوسیده و گفت: من شهادت می دهم که خداوند شریکی نداشته و تنها است و شهادت می دهم که محمّد از جانب خدا به مقام نبوّت مبعوث گشته است و شهادت می دهم که تو خلیفه و وصی پیغمبر و امین امّت اسلامی و معدن دین و حکمت و سرچشمه علم و برهان هستی!. من نام تو را در تورات به عنوان «الیا» و در انجیل به عنوان «ایلیا» و در قرآن به عنوان «علی» و در کتابهای گذشته به عنوان «حیدره» خوانده ام و من روی اطّلاعات خودم معتقدم که تو وصی پیغمبری، و أمیر این حکومت، و از همه به این مکان سزاوارتری، پس جریان امور تو با این قوم چیست؟ أمیر المؤمنین علیه السّلام جواب مختصری از سخن راهب داد و راهب برخاسته و اموال خود را تسلیم آن حضرت نمود. و آن جناب علیه السّلام نیز همان لحظه تمام آن طلا و نقره را به فقرا و نیازمندان مدینه تقسیم و از مسجد بیرون رفت. و راهب؛ مسلمان به شهر خود بازگشت. ✳️ منبع سایت حوزه نقل از کتاب اجتجاج طبرسی