eitaa logo
موسسه منهاج عشق آباد
497 دنبال‌کننده
683 عکس
227 ویدیو
34 فایل
موسسه فرهنگی قرآن وعترت منهاج عشق آباد https://eitaa.com/m_menhaj @m_menhaj
مشاهده در ایتا
دانلود
امام رضا عليه السلام فرمود وَ قالَ الرِّضا عليه السلام: اِجْعَلُوا لِأَنْفُسِكُمْ حَظّا مِنَ الدُّنْيا، بِاِعْطائِها ماتَشْتَهى مِنَ الْحَلالِ وَ مالَمْ يَنَلِ المُرُوَّةَ وَلاسَرَفَ فيهِ، وَاسْتَعينوُا بِذلِكَ عَلى اُمُورِالدّينِ. براى خودتـان بهره اى از دنيـا قرار دهـيد، به اينكه خواسته هاى دل را از حلال به آن بدهيد، تا حدّى كه مروّت را از بين نبرد و اسراف در آن نباشد، و بدين وسيله، بر كارهاى دين، كمك بجوييد فقه الرضا عليه السلام، ص 337
سلام صبح بخیر روزمان را با قرآن شروع کنیم بسم‌الله الرحمن الرحیم قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ ۗ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ ۗ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ بگو: اى بندگان من كه ايمان آورده‌ايد، از پروردگارتان بترسيد. براى آنان كه در حيات اينجهانى نيكى كرده‌اند، پاداش نيك است. و زمين خدا پهناور است. مزد صابران بى‌حساب و كامل ادا مى‌شود. زمر 10 پیام ها 1- در دعوت ديگران به كار نيك، به مخاطب كرامت دهيد. «يا عِبادِ» 2- ايمان به تنهايى كافى نيست و بايد همراه تقوا و دورى از گناه باشد. «آمَنُوا- اتَّقُوا» 3- كار نيكى ارزش دارد كه از اهل ايمان و تقوا باشد. آمَنُوا اتَّقُوا ... أَحْسَنُوا 4- خداوند، در كارهاى نيك مقابله به مثل مى‌كند. لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا ... حَسَنَةٌ (چنانكه در آيات ديگر نيز مى‌فرمايد: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ» «2» اگر نيكى كنيد به خودتان نيكى كرده‌ايد. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» «3» آيا پاداش احسان جز احسان است.) 5- گاهى حفظ تقوا مستلزم هجرت است. آمَنُوا اتَّقُوا ... أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ 6- هجرت، مقدّمه‌ى دريافت الطاف الهى است. أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ ... أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ‌ 7- هجرت، صبر و مقاومت لازم دارد. «أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ»
💫گردنبند با برکت💫 ✅پيرمرد فقیري خدمت رسول‌الله رسيد و درخواست کمک کرد. حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «اكنون چيزي ندارم ولي برو به خانه‌ي دخترم فاطمه.» پيرمرد به خانه ي حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها رفت و گفت: «فقيري هستم که خدمت پدرت رسيدم، مرا به سوي شما راهنمائي نمود. اي دخت پيامبر! گرسنه‌ام، سيرم كنيد. برهنه‌ام، پوششي به من بدهيد، فقيرم، چيزي به من عطا نمائيد.» حضرت فاطمه كه هيچ غذائي در خانه نداشتند، گردنبند خود را به فقیر دادند و فرمودند: «این گردنبند را بفروش و زندگي خودت را با آن اصلاح كن.» پيرمرد برگشت و جريان را خدمت رسول‌الله عرض كرد. عمار ياسر به پیرمرد گفت: «من اين گردنبند را به بيست دينار و يك لباس و يك حيوان سواري و غذایی كه سيرت كند مي‌خرم.» پيرمرد، گردنبند را به عمار فروخت. عمار، گردنبند را در پارچه‌اي گذاشت و به غلامش گفت: «اين گردنبند را برای فاطمه ببر. تو را هم به فاطمه بخشیدم.» حضرت فاطمه سلام الله علیها گردنبند را گرفتند و غلام را آزاد نمودند. هنگامي كه غلام به آزادي رسيد خنديد. وقتی علت خنده‌اش را پرسيدند، جواب داد: «خنده من از برکت اين گردنبند است! گرسنه‌اي را سير كرد. برهنه‌اي را پوشانيد و تهيدستي را بي نياز كرد و غلامي را آزاد نمود. و با این وجود باز هم نزد صاحبش برگشت!» 📚بحارالانوار ، جلد ۴۳، صفحه ۵۶ 🌐 iqna.ir 🆔 @iqnanews
سلام صبح بخیر روزمان را با قرآن شروع کنیم بسم‌الله الرحمن الرحیم رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ ۚ إِنْ تَكُونُوا صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُورًا خدایتان به آنچه در دلهای شماست داناتر است، اگر همانا در دل اندیشه صلاح دارید خدا هر که را با نیّت پاک به درگاه او تضرع و توبه کند البته خواهد بخشید. اسراء 25 پیام ها 1- از شئون ربوبيّت خداوند، آگاهى اوست. «رَبُّكُمْ أَعْلَمُ» 2- انگيزه ما در هر كار ودر خدمت به والدين زير نظر اوست. رَبُّكُمْ أَعْلَمُ‌ ... 3- صلاحيّت‌ها مربوط به درون و انگيزه‌هاست. «فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ» 4- اگر دل و درون، صاف و صالح باشد، دَر توبه باز است. تَكُونُوا صالِحِينَ‌ ... لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً 5- توبه‌ى خود را با انابه‌ى پى درپى انجام دهيم. «اوابين» 6- خداوند بخشاينده است، امّا شرط برخوردارى ما از مغفرت الهى، توبه است. إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ‌ ... لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً 7- اگر از روى نادانى برخورد نامناسبى با والدين داشته‌ايم، با توبه مى‌توانيم رحمت خدا را جلب كنيم. صالِحِينَ‌ ... غَفُوراً (با توجّه به آيه‌ى قبل) 8- عفو و بخشش الهى از شئون ربوبيّت اوست. رَبُّكُمْ‌ ... غَفُوراً 9- يكى از نشانه‌هاى صالح بودن انسان، توبه كردن است. إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ‌ ... لِلْأَوَّابِينَ‌ 10- گاهى از افراد صالح نيز لغزشى سر مى‌زند، كه البتّه بايد اين كوتاهى‌ها را با توبه جبران كرد. إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ‌ ... اوابين‌
❤ به نگاهی دل بیمار مرا درمان کن 🌺 رحم آخر به من بی سر و بی سامان کن 🌱 من اسیر شب ظلمانی هجران توام 🥀 طاقتم رفت ، رهایم ز غم هجران کن 🌱 دم صبح است بیا موعد دیدار رسید 🌺 جرعه ای شادی و لبخند مرا مهمان کن 🌱 ز کنار من دلباخته یکدم بگذر 🌺 روی بنما و بنای غم دل ویران 🌱 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🌼🍃 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وعَجِّل فَرَجَه🤲🌹 🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
سلام صبح بخیر روزمان را با قرآن شروع کنیم بسم‌الله الرحمن الرحیم قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا ۖ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ بگو: «تمام شفاعت از آن خداست، (زیرا) حاکمیّت آسمانها و زمین از آن اوست و سپس همه شما را به سوی او بازمی‌گردانند!» زمر 44 نکته ها سؤال: مگر مهر و محبّت ديگران بيش از خداوند است كه خداوند اراده‌ى عذاب كند ولى شفاعت كنندگان مانند دايه‌ى مهربان‌تر از مادر شفاعت نمايند؟ پاسخ: اين آيه مى‌فرمايد: همه‌ى شفاعت‌ها مخصوص خداست و اگر پيامبر و امامى شفاعت و دلسوزى و مهربانى مى‌كند، سرچشمه‌ى همه‌ى لطف‌ها و مهرها از ذات مقدّس او و به اذن اوست، «ما مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ» «1» و مسير آن لطف‌ها از طريق اولياى الهى است. «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً»
حاج آقای تیجانی: آقای مهربانم سلام عزیزترازجانم سلام... بقول شاعرعرب(هاشم السهلانی)؛ َیَا مَهدِی یَا أمَلاً مُرَجّی وَ یَا شَمْساً تَجَنَّبَهَا الأفُولُ عَلَی عَهْدٍ نَظِلُّ وَ بِإنْتِظارٍ یُسَدِّدُ خُطْوَنَا أمَلٌ جَمیِلُ ای مهدی(علیه السلام )ای امید منتظَر و ای خورشیدی که افول و غروبی ندارد. مدت‌زمانی است که با انتظارت عمر سپری می‌کنیم وامید و آرزویی زیبا گام‌هایمان را سوق می‌دهد. سلامتی وتعجیل درامرفرج زمزمه می کنیم اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن...
هدایت شده از سخن حق
.: 🍀حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمود: إِذَا كَانَتْ عَشِيَّةُ الْخَمِيسِ وَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ نَزَلَتْ مَلَائِكَةٌ مِنَ السَّمَاءِ مَعَهَا أَقْلَامُ الذَّهَبِ وَ صُحُفُ الْفِضَّةِ لَا يَكْتُبُونَ عَشِيَّةَ الْخَمِيسِ وَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ وَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ إِلَى أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ إِلَّا الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِيِّ (صل الله علیه و آله و سلم) : 🔅چون شامگاه پنجشنبه و شب جمعه فرا مى‏رسد، فرشتگان از آسمان نازل مى‏شوند در حالى كه با خود قلمهايى‏ از طلا و صحيفه‏هايى از نقره دارند و آنها شامگاه پنجشنبه و شب جمعه تا وقتى كه خورشيد پنهان شود چيزى را نمى‏نويسند مگر بر پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) 📚( الخصال مرحوم صدوق، ج‏2 ؛ ص393 http://eitaa.com/seyedmohamadjavadi128 🍀🌸🍀🌸🌸🍀🌸🍀🌸🍀 👌لطفاً کانال به دوستان خودمعرفی فرمائید. با سپاس 🍀
امام صادق عليه السلام فرمود قالَ اَبُو عَبْدِاللّه ِ عليه السلام: ...مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَكُونَ مِنْ اَصْحابِ الْقائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ، وَلْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الاَْخْلاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ كسى كه مايل است جزء ياران حضرت مهدى(عج) قرار گيرد بايد منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوى و اخلاق نيكو توأم گردد الغيبة (للنعمانی) , جلد۱ , صفحه۲۰۰
کتاب «تشرفات مرعشیه»شامل چهار حکایت از تشرف آیت الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی خدمت امام زمان (عج) است که در ادامه، داستان تشرف ایشان در سرداب مقدس خدمت حضرت صاحب الزمان (عج) را به نقل از خود ایشان می‌خوانیم. شبه به نیمه رسیده بود و خواب به چشمانم نمی‌آمد و درگیر فکر و خیال شده بودم. با خود گفتم: «شب جمعه شایسته است که به سرداب مقدس بروم، زیارت ناحیه مقدسه را بخوانم و حاجات خود را از آن حضرت بخواهم. با آن که کمی خطرناک است و امکان دارد از ناحیه کسانی که دشمنی قلبی با اهل بیت پیامبر(ص) و شیعیان دارند مورد تعرض واقع شوم. هر چند که بهتر است با چند نفر از همراهان به آنجا بروم ولی این موقع شب شایسته نیست باعث اذیت دوستانم بشوم و اگر تنها بروم بهتر امکان درد و دل با آقا را دارم.» با این افکار از جایم برخاستم، وضو گرفتم و به آهستگی از حجره خارج شدم. شمع نیم سوخته‌ای که به روی طاقچه راهرو بود را در جیب گذاشتم و به سمت سرداب مقدس راه افتادم. همه جا تاریک بود و سکوت مرگباری را در سرتاسر مسیر احساس می‌کردم. قبل از ورود به سرداب مقدس، لحظه‌ای ایستادم و درنگی نمودم. درب سرداب را به آهستگی به داخل هل دادم و پا به داخل گذاشتم و با احتیاط از پله‌ها پایین رفتم. انعکاس صدای پایم، مرا کمی به وحشت انداخت. به کف سرداب که رسیدم شمع را روشن کردم و مشغول خواندن زیارت ناحیه مقدسه شدم. بعد از مدت کمی صدای پای شخصی را شنیدم که از پله‌ها پایین می‌آمد. صدای پاهایش درون سرداب می‌پیچید و فضای ترسناکی ایجاد می‌کرد. خواندن زیارت ناحیه را رها کردم و رویم را به سمت پله‌ها برگرداندم. مرد عرب ژولیده و درشت هیکلی را دیدم که خنجری در دست داشت و از پله‌ها پایین می‌آمد و می‌خندید؛ برق چشمان و دندان‌ها و خنجرش، ترس مرا چند برابر کرد و ضربان قلبم را بالا برد. دستم از زمین و آسمان کوتاه بود و عزرائیل را در چند قدمی خود می‌دیدم. احساس می‌کردم لب‌ها و گلویم خشک شده‌اند؛ عرق سردی بر پیشانی‌ام نشسته بود و نمی‌دانستم چکار کنم. پای مرد خنجر به دست که به کف سرداب رسید،‌ نعره زنان به سوی من حمله کرد و در همان لحظه شمع را خاموش کردم و پا به فرار گذاشتم. آن مرد نیز در تاریکی سرداب به دنبال من دوید و گوشه عبای من را گرفت و با قدرت به سوی خود کشاند. فریاد زدم: «یا امام زمان». صدایم درون سرداب پیچید و چندین بار تکرار شد که در همان لحظه مرد عرب دیگری در سرداب پیدا شد و رو به مردم مهاجم فریاد زد: «رهای کن» و بلافاصله مرد عرب قوی هیکل، بی‌هوش بر زمین افتاد و من نیز که تمام توانم را از دست داده بودم دچار ضعف شدم. در حالی که می‌لرزیدم به زانو درآمدم و به روی زمین افتادم. کمی بعد احساس کردم فردی مرا صدا می‌زند. چشمانم را که باز کردم دیدم شمع روشن است و سرم به زانو مرد عربی است که لباس بادیه نشینان اطراف نجف را بر تن دارد. هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، نگاهم را که برگرداندم، دیدم همچنان بی‌هوش در وسط سرداب افتاده است. خواستم برخیزم و بنشینم اما رمق نداشتم. مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت که‌ هرگز خرما یا هیچ غذای دیگری با آن طعم و مزه نخورده بود. در حالی که سر به زانوی آن مرد داشتم به من گفت: «خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید می‌کند ‌تنها به اینجا بیایی، بهتر است بیشتر احتیاط کنی. اگر تعدادی از شیعیان حداقل روزی دوبار به حرم عسکریین مشرف شوند باعث می‌شود که همه شیعیان با آرامش و امنیت بیشتری بتوانند به زیارت بیایند.» سپس در مورد کتاب «ریاض العلماء» میرزا عبدالله افندی گفت: «ای کاش این کتاب ارزشمند پیدا شود و در اختیار اهل علم و دیگر مردم قرار گیرد.» حرف‌هایش که به اینجا رسید، یک لحظه در فکر فرو رفتم که چگونه ممکن است فردی به یک‌باره در این سرداب تاریک ظاهر شود و نام مرا بداند و حتی چطور ممکن است که فردی بادیه نشین، میرزا عبدالله افندی و کتابش را بشناسد؟ و چطور توانست با یک نهیب، آن مرد قوی هیکل را آنگونه نقش بر زمین کند؟. هنوز در این افکار غوطه‌ور بودم که ناگهان متوجه شدم از آن مرد مهربان خبری نیست. به خود آمدم و فریاد زدم: «ای وای، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایمحضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) بوده و ساعاتی نیز با او حرف زده‌ام اما او را نشناخته‌ام. غم عالم بر دلم نشست، با دیده‌ای اشکبار، از سرداب به قصد زیارت حرم عسکریین خارج ‌شدم تا بلکه یار را در آن‌جا بجویم در حالی که هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بی‌هوش در کف سرداب افتاده بود. منبع: کتاب تشرفات مرعشیه، تألیف حسین صبوری خبرگزاری میزان
روزمان را با قرآن آغاز کنیم ☘ انشاءالله که عامل به رهنمودهای نورانی قرآن کریم باشیم ☘☘☘ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹﴾ اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند، و هر كس چنين كند زيانكار است. (۹) وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۰﴾ از آنچه به شما روزي داده‏ ايم انفاق كنيد، پيش از آنكه مرگ يكي از شما فرا رسد، و بگويد پروردگارا! چرا مرا مدت كمي به تاخير نينداختي، تا صدقه دهم و از صالحان باشم! (۱۰) وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۱﴾ خداوند هرگز مرگ كسي را هنگامي كه اجلش فرا رسد به تاخير نمي‏اندازد، و خداوند به آنچه انجام مي‏دهيد آگاه است. (۱۱) سوره منافقون آیات 9تا11
یا صاحب الزمان : مهمان نگاهم شو،دریک شب رویایی بگشای به روی من،یک پنجره زیبایی فانوس نگاهم را آویخته ام بر در من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" بی تاب تر از موجم،بی خواب تر از دریا من مانده ام ویادت با یک شب یلدایی تا عابر چشمانت،ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی از پهنه ی چشمانت،موج آمد ودل را برد آری شده ام اینک...دریایی دریایی تو رفتی و با لیلی،همراه شدی در عشق من مانده ام مجنون،با یک دل صحرایی هادی میرزا نژاد موحد