هدایت شده از سخن حق
🌟 فرازی از رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
۸- حق معلم و استاد
🌷اما حق كسیكه تو را تعلیم مي دهد بر تو آنست كه در تعظیم و تكريم و احترام او كوتاهي نكرده؛ محضر و مجلس او را بزرگ شماري و به نحو احسن به گفتـار او در حال درس، گوش فرا دهي و با پیشاني باز از گفتارش و درسش استقبال كني.
🌹 براي آن كه بتواند در آموزش تو موفق باشد تو خود نیز استاد را در ايـن امر كمك كـن بـه اين بیان كه در حال درس و شنیدن سخنان استاد؛ ذهنت را كاملا آماده كن و دقت داشته باش و قلب و دلت را براي پذيرش آنچه می شنوي پاك بگردان و خاطراتت را در آن حال فراموش كرده و به لذايذ و امور شهواني فكر نكن.
🌺 و بدان كه تو از طرف معلم و استاد رسالت داري تا آنچه را كه از او مي آموزي به غیر خودت منتقل نمائي و بايد همانطور كه شنیده اي به ديگران انتقال دهي و چیزي از آن كم يا به آن اضافه نكني و قوتي نیست مگر به خداوند متعال.
🌟وَ أَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالْعِلْمِ فَالتَّعْظِيمُ لَهُ وَ التَّوْقِيرُ لِمَجْلِسِهِ وَ حُسْنُ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهِ وَ الْإِقْبَالُ عَلَيْهِ وَ الْمَعُونَةُ لَهُ عَلَى نَفْسِكَ فِيمَا لَا غِنَى بِكَ عَنْهُ مِنَ الْعِلْمِ بِأَنْ تُفَرِّغَ لَهُ عَقْلَكَ وَ تُحَضِّرَهُ فَهْمَكَ وَ تُذَكِّيَ لَهُ قَلْبَكَ وَ تُجَلِّيَ لَهُ بَصَرَكَ بِتَرْكِ اللَّذَّاتِ وَ نَقْضِ الشَّهَوَاتِ وَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّكَ فِيمَا أَلْقَى رَسُولُهُ إِلَى مَنْ لَقِيَكَ مِنْ أَهْلِ الْجَهْلِ فَلَزِمَكَ حُسْنُ التَّأْدِيَةِ عَنْهُ إِلَيْهِمْ وَ لَا تَخُنْهُ فِي تَأْدِيَةِ رِسَالَتِهِ وَ الْقِيَامِ بِهَا عَنْهُ إِذَا تَقَلَّدْتَهَا وَ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.
📚 خصال صدوق، رساله امام سجاد(ع)
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
داستان روزی حلال🌷☘
مردی ساده چوپان شخصی ثروتمندی بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت می کرد.
یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت:
می خواهم گوسفندانم را بفروشم چون می خواهم به مسافرت بروم و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و می خواهم مزدت را نیز بپردازم.
پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت می کرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد.
چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت.
چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید.
در آن روستا که چوپان زندگی می کرد
مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.
هنگامی که وعده سفرش فرا رسید ، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد.
چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند
لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت.
هنگامی که مردم از نزد تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد.
تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت:
با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟
چوپان گفت:
آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن.
تاجر از کار او تعجب کرد و گفت:
من به نزد تاجران بزرگی می روم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمی فروشند؛ آنان چیزهای گرانقیمت می فروشند.
اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت.
تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند مایحتاج آنان را خریداری کرد.
هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود ، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند.
صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت.
در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت ، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد .
تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد.
از آنان پرسید:
دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟
مردم روستا گفتند:
ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند
و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند.
آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند.
هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد.
چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید.
تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟
چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود.
تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت:
خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی.
در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد.
✅. این است معنی برکت در روزی حلال.
موسسه فرهنگی قرآن و عترت منهاج عشق آباد
@m_menhaj
📣. اطلاعیه
به اطلاع مربیان محترم و قرآن آموزان عضو موسسه فرهنگی قرآن و عترت منهاج می رسد که بنا داریم انشاءالله به مناسبت دهه کرامت مسابقه ای از کتاب بسیار خلاصه « جنبه های اخلاقی و سیره عملی امام رضا (ع) » مسابقه ای برگزار کنیم و انشاءالله به قید قرعه از کسانی که حداقل نمره حد نصاب 16 از 20 به بالا را کسب کنند 8 جایزه 200 هزار تومانی اهداء نمائیم .
✅داوطلبان محترم باید از هم اکنون تا تاریخ 25 اردیبهشت آمادگی خودرا در ایتا به شماره 09133550097 اعلام نمایند .
✅ حداقل سن شرکت کنندگان 10 سال می باشد .
✅ یادآوری می شود این مسابقه فقط مخصوص اعضای فعال مؤسسه ( کارکنان ، مربیان و قرآن آموزان ، اعضاء جلسه قرآن حبیب بن مظاهر موسسه ) می باشد . چنانچه کسانی تمایل به شرکت دارند و عضو مؤسسه نیستند باید برای عضویت اقدام کنند .
✅. منبع مطالعه :
https://al-falah.ir/content/detail/2597/
مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت منهاج عشق آباد
@m_menhaj
آقای مهربانم سلام...
السّلام علی المهدی الذی وعدالله به الامم...
"غـآفـلم"، بـٰاز خَـبـردٰارم ڪُن۔۔
﴿یُوسُـــــف فٰـاطمهۜ𔘓﴾، بـیدٰارم ڪُن!
بٰـارسَنـگـیـن گــنـآه آوردَم۔۔۔
أز سَر ""لُطف""، سبک بٰارم ڪُن
اِ؎ طَبـیـبے کِہ پِےبیمآر؎
«نَظـر؎ بَر دِل بـیـمآرم ڪُن۔۔
تعجیل در امر فرج زمزمه می کنیم اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن....
راهبُرد(مرتضی تیجانی )👇🏻
https://eitaa.com/rahbordmortezatejany
جمعه موعود
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
قدس از سیطره کفر رها می گردد
عاقبت حاجت مظلوم روا می گردد
آفتاب از پس این ابر برون می آید
نوبت عاشقی و فصل جنون می آید
قدس آزادترین شهر جهان خواهد شد
«نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد»
خنجر از پشت زدن حیله و ترفند شماست
قبله اول عشق است که در بند شماست
بهراسید که مهدی زسفر می آید
صبر ایوبی این قوم به سر می آید
خالی از عاطفه اید و تهی از احساسید
بهراسید شمایی که خدانشناسید
بهراسید از این آه که دامنگیر است
به خود آیید که فردای قیامت دیر است
به خود آیید خدا ناظر اعمال شماست
آتش دوزخ در دیده دجال شماست
نحس در طالعتان است که قابیل شوید
حقتان است گرفتار ابابیل شوید
گرچه ابری ست هوا و شبمان تاریک است
اندکی صبر عزیزان که سحر نزدیک است
می رسد جمعه موعود و سواری از راه
«هر که دارد هوس کرب وبلا بسم الله»
رضا نیکوکار
موسسه فرهنگی قرآن و عترت منهاج عشق آباد
@m_menhaj
هدایت شده از سخن حق
بسم الله الرحمن الرحیم
💎عملی که انسان را محبوب خدا میکند
🔻پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله:
قالَ اللّهُ: ما تَحبَّبَ إلَيّ عَبدي بشيءٍ أحَبَّ إلَيَّ ممّا افْتَرَضْتُهُ علَيهِ، و إنّهُ لَيَتحبَّبُ إلَيَّ بالنّافِلَةِ حتّى اُحِبَّهُ، فإذا أحْبَبْتُهُ كُنتُ سَمْعَهُ الّذي يَسمَعُ بهِ، و بَصرَهُ الّذي يُبصِرُ بهِ، و لِسانَهُ الّذي يَنْطِقُ بهِ، و يَدَهُ الّتي يَبْطِشُ بها، و رِجْلَهُ الّتي يَمشي بها، إذا دَعاني أجَبْتُهْ، و إذا سَألَني أعْطَيتُهُ
❇️ خداوند فرمود: بندهام با هيچ كارى دوست داشتنىتر از انجام واجبات، محبوب من نمیشود و با انجام مستحبات وسيله جلب محبت مرا فراهم میآورد چندان كه محبوب من میشود و زمانی که دوستش بدارم گوش شنواى او میشوم و چشم بيناى او و زبان گوياى او و دست نيرومند او و پاى رهپوى او. هرگاه مرا بخواند پاسخش دهم و هرگاه از من چيزى بخواهد عطايش كنم.
📚 المحاسن : البرقی ؛ ۱/۴۵۴/۱۰۴۷
•┈┈••✾••┈┈•
سفارش های 25گانۀ امام صادق (علیه السلام) به شیعیان از طریق عبدالله بن جندب(1)
✳️ . ابن شعبۀ حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص301 تا 307.
1. دوستان راستین
یَا عَبْدَ اللَّهِ لَقَدْ نَصَبَ إِبْلِیسُ حَبَائِلَهُ فِی دَارِ الْغُرُورِ فَمَا یَقْصِدُ فِیهَا إِلَّا أَوْلِیَاءَنَا وَ لَقَدْ جَلَّتِ الآخِرَةُ فِی أَعْیُنِهِمْ حَتَّى مَا یُرِیدُونَ بِهَا بَدَلًا. ثُمَّ قَالَ: آهِ آهِ عَلَى قُلُوبٍ حُشِیَتْ نُوراً وَ إِنَّمَا کَانَتِ الدُّنْیَا عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الشُّجَاعِ الْأَرْقَمِ وَ الْعَدُوِّ الْأَعْجَمِ أَنِسُوا بِاللَّهِ وَ اسْتَوْحَشُوا مِمَّا بِهِ اسْتَأْنَسَ الْمُتْرَفُونَ. أُولَئِکَ أَوْلِیَائِی حَقّاً وَ بِهِمْ تُکْشَفُ کُلُّ فِتْنَةٍ وَ تُرْفَعُ کُلُّ بَلِیَّةٍ.
ای عبدالله، شیطان دام هاى خود را در دنیا گسترده و هدف او اولیا و دوستان ما هستند. آن چنان آخرت در نظر دوستان ما بزرگ و بااهمیت است که هرگز چیز دیگرى را به جاى آن نمى پذیرند. سپس فرمود: «خوشا بر دل هایی که پر از نور شده و دنیا در نظر آن ها همچون مار بزرگ و مسموم و دشمنِ نفهم است؛ همان هایی که به خدا
انس گرفته اند و از هرچه دنیاپرستان به آن دل بسته اند، بیزارند. آن هایند دوستان واقعى ما که به وسیلۀ ایشان، هر آشوبى برطرف و هر بلایى رفع مى شود.»
2. در جستجوی آخرت
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ حَقٌّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ یَعْرِفُنَا أَنْ یَعْرِضَ عَمَلَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ عَلَى نَفْسِهِ فَیَکُونَ مُحَاسِبَ نَفْسِهِ. فَإِنْ رَأَى حَسَنَةً اسْتَزَادَ مِنْهَا وَ إِنْ رَأَى سَیِّئَةً اسْتَغْفَرَ مِنْهَا لِئَلَّا یَخْزَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ. طُوبَى لِعَبْدٍ لَمْ یَغْبِطِ الْخَاطِئِینَ عَلَى مَا أُوتُوا مِنْ نَعِیمِ الدُّنْیَا وَ زَهْرَتِهَا. طُوبَى لِعَبْدٍ طَلَبَ الْآخِرَةَ وَ سَعَى لَهَا. طُوبَى لِمَنْ لَمْ تُلْهِهِ الْأَمَانِیُّ الْکَاذِبَةُ. ثُمَّ قَالَ: رَحِمَ اللَّهُ قَوْماً کَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً کَانُوا دُعَاةً إِلَیْنَا بِأَعْمَالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طَاقَتِهِمْ لَیْسُوا کَمَنْ یُذِیعُ أَسْرَارَنَا.
ای پسر جندب، لازم است براى هرکس که عارف به حق ماست، به اعمال خود در هر شب و روز رسیدگى کند و از خود حساب بخواهد. اگر کار خوبى مشاهده کرد، بر آن بیفزاید و اگر گناهى انجام داده بود، از آن استغفار کند تا روز قیامت خوار نشود. خوشا به حال آن بنده اى
که افسوس خطاکاران را نخورد به واسطۀ مال دنیایى که به آن ها داده شده. خوشا به حال بنده اى که در جست وجوى آخرت است و براى آن کوشش مى کند. خوشا به حال کسى که دل بسته به آرزوهاى دروغ نیست. سپس فرمود: «خدا رحمت کند گروهى را که چراغ درخشان و راهنماى مردم بودند. مردم را به وسیلۀ اعمال خود به سوى ما دعوت می کردند و تمام قدرت خویش را به کار مى بردند و از کسانى نبودند که اسرار ما را فاش می کنند.»
3. بیم نعمت
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ یَخَافُونَ اللَّهَ وَ یُشْفِقُونَ أَنْ یُسْلَبُوا مَا أُعْطُوا مِنَ الْهُدَى. فَإِذَا ذَکَرُوا اللَّهَ وَ نَعْمَاءَهُ وَجِلُوا وَ أَشْفَقُوا <وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً> مِمَّا أَظْهَرَهُ مِنْ نَفَاذِ قُدْرَتِهِ <وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ>.( انفال، 2.)
ای پسر جندب، مؤمنان کسانى هستند که از خدامی ترسند و بیم آن دارند نعمت هدایتى که به آن ها ارزانى شده، از آن ها سلب شود. وقتى به یاد نعمت هاى خدا مى افتند، می ترسند و بیمناک هستند و هرگاه آیات خدا بر آن ها تلاوت شود، ایمانشان افزودن می شود. به سبب آنچه آنان مشاهده می کنند از نفوذ قدرت پروردگار، بر پروردگار خویش توکل دارند.
4. ستمگران تقرب
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ قَدِیماً عَمِرَ الْجَهْلُ وَ قَوِیَ أَسَاسُهُ وَ ذَلِکَ لِإتِّخَاذِهِمْ دِینَ اللَّهِ لَعِباً حَتَّى لَقَدْ کَانَ الْمُتَقَرِّبُ مِنْهُمْ إِلَى اللَّهِ بِعَمَلِهِ یُرِیدُ سِوَاهُ. أُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ.
اى پسر جندب، دیر زمانى است كه نادانى رواج يافته و بنيانش استوار شده است؛ زيرا مردم دين خدا را بازيچه انگاشتند؛ به طورى که می خواهند با اعمال خود به خدا تقرب جویند؛ ولی منظورشان خدا نیست. این ها همان ستمگران هستند.
5. نعمت استقامت
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَوْ أَنَّ شِیعَتَنَا اسْتَقَامُوا لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ وَ لَأَظَلَّهُمُ الْغَمَامُ وَ لَأَشْرَقُوا نَهَاراً وَ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ لَمَا سَأَلُوا اللَّهَ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُمْ.
ای پسر جندب، اگر شیعیان ما استقامت بورزند، ملائکه با آن ها مصافحه خواهند کرد، ابر بر سرشان سایه می افکند، روزهایى روشن و تابان دارند، از بالا و پایین نعمت بر آن ها فرومی ریزد و هرچه از خدا بخواهند، به ایشان مى بخشد.
6. اهل بهشت
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَا تَقُلْ فِی الْمُذْنِبِینَ مِنْ أَهْلِ دَعْوَتِکُمْ إِلَّا خَیْراً وَ اسْتَکِینُوا إِلَى اللَّهِ فِی تَوْفِیقِهِمْ وَ سَلُوا التَّوْبَةَ لَهُمْ. فَکُلُّ مَنْ قَصَدَنَا وَ تَوَلَّانَا وَ لَمْ یُوَالِ عَدُوَّنَا وَ قَالَ مَا یَعْلَمُ وَ سَکَتَ عَمَّا لَا یَعْلَمُ أَوْ أَشْکَلَ عَلَیْهِ، فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ.
پسر جندب، دربارۀ گناهکاران از هم کیشان خود جز به نیکی سخن نگو، از خدا براى آن ها توفیق بخواه و تقاضای توبه کن. هرکس به ما توجه کند، ما را دوست بدارد، با دشمنان ما رابطۀ دوستى نداشته باشد و آنچه می داند بگوید و دربارۀ آنچه نمی داند یا بر او مشتبه است، ساکت باشد، اهل بهشت است.
7. امید و خوف
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ یَهْلِکُ الْمُتَّکِلُ عَلَى عَمَلِهِ وَ لَا یَنْجُو الْمُجْتَرِئُ عَلَى الذُّنُوبِ الْوَاثِقُ بِرَحْمَةِ اللَّهِ. قُلْتُ: فَمَنْ یَنْجُو؟ قَالَ: الَّذِینَ هُمْ بَیْنَ الرَّجَاءِ وَ الْخَوْفِ. کَأَنَّ قُلُوبَهُمْ فِی مِخْلَبِ طَائِرٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعَذَابِ.پسر جندب، كسى كه به اعمال [خوب] خود اعتماد کند، هلاک مى شود و هرکس بى باکانه گناه می کند و دل به رحمت خدا بسته، نجات نخواهد یافت. عرض کردم: «پس چه کسى نجات مى یابد؟» حضرت فرمودند: «كسانى كه حالشان میان خوف و رجا باشد؛ [یعنى نه خوفشان آن چنان است كه از آمرزش گناهانشان ناامید باشند و نه امیدوارى آنان به رحمت خداوند آن چنان است كه جرئت ارتكاب گناه را داشته باشند.] گویى قلب هاى آنان در چنگال پرنده اى است [كه هر لحظه احتمال مى رود آن را در چنگال خود بفشارد یا آن را رها كند و آنان رهایى یابند.] هم شوق به ثواب در دل هایشان وجود دارد و هم خوف از عذاب.»
8. نشاط درخشان
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُزَوِّجَهُ اللَّهُ الْحُورَ الْعِینَ وَ یُتَوِّجَهُ بِالنُّورِ فَلْیُدْخِلْ عَلَى أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ السُّرُورَ.
پسر جندب، هرکه خوش حال مى شود از اینکه خداوند حوریه را به ازدواج او در آورد و با چهره اى درخشان بیاید، باید دل برادر مؤمن خود را شاد کند.
9. خواب نیاز
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ أَقِلَّ النَّوْمَ بِاللَّیْلِ وَ الْکَلَامَ بِالنَّهَارِ فَمَا فِی الْجَسَدِ شَیْ ءٌ أَقَلُّ شُکْراً مِنَ الْعَیْنِ وَ اللِّسَانِ فَإِنَّ أُمَّ سُلَیْمَانَ قَالَتْ لِسُلَیْمَانَ: «یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ النَّوْمَ فَإِنَّهُ یُفْقِرُکَ یَوْمَ یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَى أَعْمَالِهِمْ.»
ای فرزند جندب، هرچه می توانى خواب شب و صحبت کردن روز را کم کن که در بدن انسان عضوى ناسپاس تر از چشم و زبان نیست. مادر سلیمان به فرزندش گفت: «پسرم، بپرهیز از خواب؛ چون در روزى که مردم به اعمال خود نیاز دارند، خواب تو را نیازمند می کند.»
10. دام شیطان
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنَّ لِلشَّیْطَانِ مَصَائِدَ یَصْطَادُ بِهَا فَتَحَامَوْا شِبَاکَهُ وَ مَصَائِدَهُ. قُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا هِیَ؟ قَالَ: أَمَّا مَصَائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ الْإِخْوَانِ وَ أَمَّا شِبَاکُهُ فَنَوْمٌ عَنْ قَضَاءِ الصَّلَوَاتِ الَّتِی فَرَضَهَا اللَّهُ. أَمَا إِنَّهُ مَا یُعْبَدُ اللَّهُ بِمِثْلِ نَقْلِ الْأَقْدَامِ إِلَى بِرِّ الْإِخْوَانِ وَ زِیَارَتِهِمْ. وَیْلٌ لِلسَّاهِینَ عَنِ الصَّلَوَاتِ النَّائِمِینَ فِی الْخَلَوَاتِ الْمُسْتَهْزِءِینَ بِاللَّهِ وَ آیَاتِهِ فِی الْفَتَرَاتِ. أُولَئِکَ الَّذِینَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ <وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ>.( آل عمران، 77.1)
ای پسر جندب، شیطان را دام هایی است که با آن ها شکار می کند؛ پس خود را از دام ها و تله های او نگاه دارید. گفتم: «ای پسر پیامبر، آن دام ها کدام است؟» فرمودند: «اما دام های شیطان، یکی جلوگیری از نیکی کردن در حق برادران است و اما تله های او، سهل انگاری در گزاردن نمازهایی است که خدا واجب کرده است. آگاه باش، همانا خداوند به چیزى مانند گام برداشتن در راه نیکى به برادران و دیدار آن ها بندگى نشده است. واى بر غفلت کنندگان از نماز؛ خواب رفتگان در خلوت ها و آن ها که در زمان ضعف دین، خدا و نشانه هایش را تمسخر مى کنند. آن ها هیچ بهره اى در آخرت ندارند. خداوند در روز قیامت با آن ها سخن نمى گوید، به آن ها نگاه نمى کند، آن ها را نمى بخشد و برای آن ها عذابى دردناک است.»
11. اندیشۀ آخرت
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ مَنْ أَصْبَحَ مَهْمُوماً لِسِوَى فَکَاکِ رَقَبَتِهِ فَقَدْ هَوَّنَ عَلَیْهِ الْجَلِیلَ وَ رَغِبَ مِنْ رَبِّهِ فِی الْوَتْحِ الْحَقِیرِ وَ مَنْ غَشَّ أَخَاهُ وَ حَقَّرَهُ وَ نَاوَاهُ جَعَلَ اللَّهُ النَّارَ مَأْوَاهُ وَ مَنْ حَسَدَ مُؤْمِناً انْمَاثَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ .
ای پسر جندب، هركه صبح خود را با هم وغمى جز آزادكردن خود [از آتش دوزخ] آغاز کند، مسئلۀ بزرگ (آخرت) را ناچيز شمرده و به خاطر بهرۀ اندک (دنيا) از پروردگارش رویگردان شده است. هرکه به برادر خود خیانت کند و او را تحقیر نماید و به او ستم کند، خداوند جهنم را جایگاهش قرار می دهد و هرکه به مؤمنى حسد ورزد، ایمانش نابود مى شود؛ چنان که نمک در آب حل می گردد.
12. حاجات نجات
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ الْمَاشِی فِی حَاجَةِ أَخِیهِ کَالسَّاعِی بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ قَاضِی حَاجَتِهِ کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَوْمَ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ مَا عَذَّبَ اللَّهُ أُمَّةً إِلَّا عِنْدَ اسْتَهَانَتِهِمْ بِحُقُوقِ فُقَرَاءِ إِخْوَانِهِمْ.
ای پسر جندب، آن که برای رواکردن حاجت برادر خود راه می پیماید، همچون کسی است که سعی میان صفا و مروه می کند و آن که نیاز او را برمی آورد، همچون کسی است که در جنگ بدر یا احد خون خود را نثار کرده است. خدا هیچ امتى را هلاک نکرد، جز وقتى که به حقوق برادران مستمند خود بى اعتنایى کردند.
13. پارسایی و ولایت
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ بَلِّغْ مَعَاشِرَ شِیعَتِنَا وَ قُلْ لَهُمْ لَا تَذْهَبَنَّ بِکُمُ الْمَذَاهِبُ. فَوَ اللَّهِ لَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فِی الدُّنْیَا وَ مُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ فِی اللَّهِ وَ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ یَظْلِمُ النَّاسَ.
پسر جندب، به شیعیان ما ابلاغ کن و به آن ها بگو که این طرف و آن طرف نروید. به خدا سوگند به ولایت ما نمی رسید، مگر با ورع و کوشش در دنیا و مواسات با برادرانِ در راه خدا. از شیعیان ما نیست کسى که به مردم ستم روا دارد.
14. نشانِ شیعه
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنَّمَا شِیعَتُنَا یُعْرَفُونَ بِخِصَالٍ شَتَّى: بِالسَّخَاءِ وَ الْبَذْلِ لِلْإِخْوَانِ وَ بِأَنْ یُصَلُّوا الْخَمْسِینَ لَیْلًا وَ نَهَاراً. شِیعَتُنَا لَا یَهِرُّونَ هَرِیرَ الْکَلْبِ وَ لَا یَطْمَعُونَ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَا یُجَاوِرُونَ لَنَا عَدُوّاً وَ لَا یَسْأَلُونَ لَنَا مُبْغِضاً وَ لَوْ مَاتُوا جُوعاً. شِیعَتُنَا لَا یَأْکُلُونَ الْجِرِّیَّ وَ لَا یَمْسَحُونَ عَلَى الْخُفَّیْنِ وَ یُحَافِظُونَ عَلَى الزَّوَالِ وَ لَایَشْرَبُونَ مُسْکِراً. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَیْنَ أَطْلُبُهُمْ؟ قَالَ: عَلَى رُءُوسِ الْجِبَالِ وَ أَطْرَافِ الْمُدُنِ وَ إِذَا دَخَلْتَ
مَدِینَةً فَسَلْ عَمَّنْ لَا یُجَاوِرُهُمْ وَ لَا یُجَاوِرُونَهُ. فَذَلِکَ مُؤْمِنٌ کَمَا قَالَ اللَّهُ <وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعى>.( يس، 20) وَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَ حَبِیبَ النَّجَّارِ وَحْدَهُ.
ای پسر جندب، شیعیان ما با امتیازاتى شناخته می شوند: بخشش به برادران و خواندن پنجاه رکعت نماز در شبانه روز (نمازهای واجب و نافله)؛ نیز شیعیان ما مانند سگ زوزه نمى کشند و مانند کلاغ طمع کار نیستند. همسایۀ دشمنان ما نمی شوند و از آن ها درخواستی نمی کنند؛ گرچه از گرسنگى بمیرند. شیعیان ما ماهى بى فلس نمی خورند و بر روى کفش مسح نمی کنند و مواظب نماز ظهر هستند و شراب نمی خورند. عبدالله بن جندب گفت:«فدایتیان شوم، چنین اشخاصى را در کجا بیابم؟» فرمودند: «در قلۀ کوه ها و اطراف شهرها. وقتى وارد شهرى شدى، جویا شو از کسى که با کسى رفت وآمد ندارد؛ مؤمن اوست. چنان که خداوند فرموده است: ’در همین وقت، مردی از آن سر شهر، دوان دوان آمد... .‘ به خدا قسم، آن مرد که آمد، حبیب نجار بود که باشتاب آمد و مردم را متوجه پیروى از پیامبران کرد.»
15. جفای تظاهر
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ کُلُّ الذُّنُوبِ مَغْفُورَةٌ سِوَى عُقُوقِ أَهْلِ دَعْوَتِکَ وَ کُلُّ الْبِرِّ مَقْبُولٌ إِلَّا مَا کَانَ رِئَاءً.
پسر جندب، هر گناهی آمرزیده می شود؛ مگر جفاکردن در حق برادران ایمانی ات و هر نوع نیکوکارى مقبول است؛ مگر ریا.
16. ایمان و عمل
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ أَحْبِبْ فِی اللَّهِ وَ أَبْغِضْ فِی اللَّهِ وَ اسْتَمْسِکْ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ اعْتَصِمْ بِالْهُدَى یُقْبَلْ عَمَلُکَ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: <وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى>( طه، 82) فَلَا یُقْبَلُ إِلَّا الْإِیمَانُ وَ لَا إِیمَانَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِیَقِینٍ وَ لَا یَقِینَ إِلَّا بِالْخُشُوعِ وَ مِلَاکُهَا کُلُّهَا الْهُدَى. فَمَنِ اهْتَدَى یُقْبَلُ عَمَلُهُ وَ صَعِدَ إِلَى الْمَلَکُوتِ مُتَقَبَّلًا <وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ>.( بقره، 213.)
ای پسر جندب، دوستی تو در راه خدا باشد و به ریسمان محکم چنگ بزن و با هدایت، خود را حفظ کن تا پذیرفته شود؛ زیرا خداوند می فرماید: «همین من، آمرزندۀ کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و خطاهایش را با عمل صالح جبران کند و در مسیر درست قرار گیرد.» بنابراین شرط پذیرش اعمال، مؤمن بودن شخص است و شرط پذیرش ایمان، عمل کردن است. هیچ عملی جز با یقین نیست و هیچ یقینی جز با فروتنی نیست و معیار تحقق آن ها هدایت است. پس هرکه هدایت شود، عملش پذیرفته می شود و این گونه است که به آسمان پرواز می کند:«و خداوند هرکه را بخواهد، به راه راست هدایت می کند.»
17. ذخیرۀ بهشت
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تُجَاوِرَ الْجَلِیلَ فِی دَارِهِ وَ تَسْکُنَ الْفِرْدَوْسَ فِی جِوَارِهِ، فَلْتَهُنْ عَلَیْکَ الدُّنْیَا وَ اجْعَلِ الْمَوْتَ نُصْبَ عَیْنِکَ وَ لَا تَدَّخِرْ شَیْئاً لِغَدٍ وَ اعْلَمْ أَنَّ لَکَ مَا قَدَّمْتَ وَ عَلَیْکَ مَا أَخَّرْتَ .
ای پسر جندب، اگر مایلى همسایۀ خدا شوى و در فردوس هم جوار خدا باشى، باید دنیا در نظرت بى ارزش باشد و پیوسته مراقب مرگ باشى و چیزى را براى فردا ذخیره نکنى. بدان مال تو آن هاست که جلوتر بفرستى و به ضرر توست هرچه باقى بگذارى.
18. ویژگی های مؤمن
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ مَنْ حَرَمَ نَفْسَهُ کَسْبَهُ فَإِنَّمَا یَجْمَعُ لِغَیْرِهِ وَ مَنْ أَطَاعَ هَوَاهُ فَقَدْ أَطَاعَ عَدُوَّهُ. مَنْ یَثِقْ بِاللَّهِ یَکْفِهِ مَا أَهَمَّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْیَاهُ وَ آخِرَتِهِ وَ یَحْفَظْ لَهُ مَا غَابَ عَنْهُ وَ قَدْ عَجَزَ مَنْ لَمْ یُعِدَّ لِکُلِّ بَلَاءٍ صَبْراً وَ لِکُلِّ نِعْمَةٍ شُکْراً وَ لِکُلِّ عُسْرٍ یُسْراً. صَبِّرْ نَفْسَکَ عِنْدَ کُلِّ بَلِیَّةٍ فِی وَلَدٍ أَوْ مَالٍ أَوْ رَزِیَّةٍ فَإِنَّمَا یَقْبِضُ عَارِیَتَهُ وَ یَأْخُذُ هِبَتَهُ لِیَبْلُوَ فِیهِمَا صَبْرَکَ وَ شُکْرَکَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَا یُجَرِّئُکَ عَلَى مَعْصِیَتِهِ وَ خَفْهُ خَوْفاً لَا یُؤْیِسُکَ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لَا تَغْتَرَّ بِقَوْلِ الْجَاهِلِ وَ لَا بِمَدْحِهِ فَتَکَبَّرَ وَ تَجَبَّرَ وَ تُعْجَبَ بِعَمَلِکَ. فَإِنَّ أَفْضَلَ الْعَمَلِ الْعِبَادَةُ وَ التَّوَاضُعُ. فَلَا تُضَیِّعْ مَالَکَ وَ تُصْلِحَ مَالَ غَیْرِکَ مَا خَلَّفْتَهُ وَرَاءَ ظَهْرِکَ وَ اقْنَعْ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ لَکَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَّا إِلَى مَا عِنْدَکَ وَ لَا تَتَمَنَّ مَا لَسْتَ تَنَالُهُ فَإِنَّ مَنْ قَنِعَ شَبِعَ وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ لَمْ یَشْبَعْ وَ خُذْ حَظَّکَ مِنْ آخِرَتِکَ وَ لَا تَکُنْ بَطِراً فِی الْغِنَى وَ لَا جَزِعاً فِی الْفَقْرِ وَ لَا تَکُنْ فَظّاً غَلِیظاً یَکْرَهُ النَّاسُ قُرْبَکَ وَ لَا تَکُنْ وَاهِناً یُحَقِّرُکَ مَنْ عَرَفَکَ وَ لَا تُشَارَّ مَنْ فَوْقَکَ وَ لَا تَسْخَرْ بِمَنْ هُوَ دُونَکَ وَ لَا تُنَازِعِ الْأَمْرَ أَهْلَهُ وَ لَا تُطِعِ السُّفَهَاءَ وَ لَا تَکُنْ مَهِیناً تَحْتَ کُلِّ أَحَدٍ وَ لَا تَتَّکِلَنَّ عَلَى کِفَایَةِ أَحَدٍ وَ قِفْ عِنْدَ کُلِّ أَمْرٍ حَتَّى تَعْرِفَ مَدْخَلَهُ مِنْ مَخْرَجِهِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِیهِ فَتَنْدَمَ وَ اجْعَلْ قَلْبَکَ قَرِیباً تُشَارِکُهُ وَ اجْعَلْ عِلْمَکَ وَالِداً تَتَّبِعُهُ وَ اجْعَلْ نَفْسَکَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ وَ عَارِیَّةً تَرُدُّهَا فَإِنَّکَ قَدْ جُعِلْتَ طَبِیبَ نَفْسِکَ وَ عُرِّفْتَ آیَةَ الصِّحَّةِ وَ بُیِّنَ لَکَ الدَّاءُ وَ دُلِلْتَ عَلَى الدَّوَاءِ فَانْظُرْ قِیَامَکَ عَلَى نَفْسِکَ وَ إِنْ کَانَتْ لَکَ یَدٌ عِنْدَ إِنْسَانٍ فَلَا تُفْسِدْهَا بِکَثْرَةِ الْمِنَنِ وَ الذِّکْرِ لَهَا وَ لَکِنِ أَتْبِعْهَا بِأَفْضَلَ مِنْهَا فَإِنَّ ذَلِکَ أَجْمَلُ بِکَ فِی أَخْلَاقِکَ وَ أَوْجَبَ لِلثَّوَابِ فِی آخِرَتِکَ وَ عَلَیْکَ بِالصَّمْتِ تُعَدَّ حَلِیماً جَاهِلًا کُنْتَ أَوْ عَالِماً فَإِنَّ الصَّمْتَ زَیْنٌ لَکَ عِنْدَ الْعُلَمَاءِ وَ سَتْرٌ لَکَ عِنْدَ الْجُهَّالِ.
پسر جندب، هرکس خود را از کسب وکار خویش محروم کند، براى دیگران جمع می کند؛ هرکه پیرو هواى نفس خویش شود، پیرو دشمن خود شده است؛ هرکه به خدا اعتماد کند، خداوند کار دنیا و آخرتش را کفایت می کند و در غیبت او نگهبان منافع اوست. ناتوان است هرکه براى هر پیش آمدى صبرى و براى هر نعمتى شکرى و براى هرگونه سختى، آسانى آماده نکرده باشد. خود را شکیبا بدار در هر بلا یا مصیبتى که در فرزند یا مال تو پیش آید. خدا امانت خود را می گیرد و آنچه داده است، بازپس می گیرد تا در آن ها صبر و شکر تو را بیازماید. چنان به خدا امیدوار باش که تو را به معصیت و گناه واندارد و چنان از خدا بترس که از رحمت او مأیوس نباشى. مبادا فریب حرف نادانان را بخورى و نه فریب ستایش او را بخورى و موجب تکبر و خودخواهى تو شود و خودپسند شوى؛ زیرا بهترین اعمال، عبادت و تواضع است. مبادا ثروت خود را به باد دهى و مال دیگران را اصلاح کنى به وسیله آنچه بعد از خود می گذارى. قانع باش به آنچه خدا روزی ات کرده و توجه نداشته باش، مگر به آنچه نزد توست. آرزوى آنچه به آن نمی رسى را
نداشته باش. هرکه قانع باشد، سیر مى شود و هرکه قانع نباشد، سیر نمی شود. بهرۀ خود را از آخرت خویش بگیر. در ثروت متکبر نباش و در فقر ناراحت. نه درشت خو و سخت گیر باش که مردم از نزدیک شدن به تو بپرهیزند و نه فرومایه و پست باش که هرکه تو را می شناسد، تحقیرت کند. با فرادست خود نزاع مکن و فرودست خود را مسخره نکن. با کسانى کهبه حق چیزى را دارند، نزاع نکن. نه پیرو سفیهان باش و نه خوار و بی مقدار و زیردست هرکس. به اعتماد هرکسی متکى نباش. در هر کار، پیش از آنکه در آن گام نهی و پشیمان شوی، راه درست ورود و خروجش را پیدا کن. دلت را خویشاوندی بدان که با او [در کارها] شریکی و کردارت را پدری بدان که باید در پی اش روانه شوی و نفس خود را دشمنى بدان که با او پیکار می کنى و یک عاریه اى که باید آن را برگردانى. تو خود طبیب خویشى: علامت تندرستى را مى شناسى و درد را تشخیص می دهى و به دوا واردى. متوجه وظیفۀ خود باش. اگر به کسى کمکى کرده اى، آن را با منت نهادن زیاد و پیوسته یادآورى کردن، نابود نکن؛ ولى دنبالۀ آن را با نیکى بهترى ادامه بده. این کار شایسته تر است برایت از نظر اخلاقى و موجب ثواب در آخرت مى شود. خاموشی پیشه کن تا بردبارت شمرند؛ خواه نادان باشی خواه دانا؛ زیرا سکوت در پیشگاه دانشمندان زیوری برای توست و نزد نادانان، ستر و پوششی.
19. پوشش صبر
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: «أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ مَرَّ بِأَخِیهِ فَرَأَى ثَوْبَهُ قَدِ انْکَشَفَ عَنْ بَعْضِ عَوْرَتِهِ أَ کَانَ کَاشِفاً عَنْهَا کُلِّهَا أَمْ یَرُدُّ عَلَیْهَا مَا انْکَشَفَ مِنْهَا؟» قَالُوا: «بَلْ نَرُدُّ عَلَیْهَا.» قَالَ: «کَلَّا بَلْ تَکْشِفُونَ عَنْهَا کُلِّهَا.» فَعَرَفُوا أَنَّهُ مَثَلٌ ضَرَبَهُ لَهُمْ فَقِیلَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ کَیْفَ ذَلِکَ؟ قَالَ: «الرَّجُلُ مِنْکُمْ یَطَّلِعُ عَلَى الْعَوْرَةِ مِنْ أَخِیهِ فَلَا یَسْتُرُهَا بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ إِنَّکُمْ لَا تُصِیبُونَ مَا تُرِیدُونَ إِلَّا بِتَرْکِ مَا تَشْتَهُونَ وَ لَا تَنَالُونَ مَا تَأْمُلُونَ إِلَّا بِالصَّبْرِ عَلَى مَا تَکْرَهُونَ. إِیَّاکُمْ وَ النَّظْرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِی الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً. طُوبَى لِمَنْ جَعَلَ بَصَرَهُ فِی قَلْبِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْ بَصَرَهُ فِی عَیْنِهِ. لَا تَنْظُرُوا فِی عُیُوبِ النَّاسِ کَالْأَرْبَابِ وَ انْظُرُوا فِی عُیُوبِکُمْ کَهَیْئَةِ الْعَبِیدِ. إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ: مُبْتَلًى وَ مُعَافًى. فَارْحَمُوا الْمُبْتَلَى وَ احْمَدُوا اللَّهَ عَلَى الْعَافِیَةِ.»
ای پسر جندب، عیسى بن مریم (علیه السلام) به یاران خود گفت: «اگر یکی از شما از کنار برادرش بگذرد و ببینید که جامه اش از روى شرمگاهش کنار رفته، آیا تمام لباسش را کنار می زنید تا کاملاً دیده شود یا آن را مى پوشانید؟» گفتند: «مى پوشانیم.» عیسى (علیه السلام) گفت: «نه، همۀ آن را آشکار می کنید.» فهمیدند عیسى (علیه السلام) منظورش مثلى بوده. عرض کردند: «منظور شما چیست؟» گفت: «یکى از شما متوجه این عمل برادر خود مى شود؛ ولى آن را نمى پوشاند. این واقعیتی است که می گویم. به اين خواسته نمى رسيد، مگر با رهاكردن چيزهايى كه ميل و شهوتتان به دنبال آن هاست. به آرزوى خود نمی رسید، مگر باصبر بر آنچه ناپسند شماست. از نگاه کردن خوددارى کنید که این نگاه در دل، بذر شهوت مى پاشد و کافى است که از این راه گرفتار فتنه شوید. خوشا به حال کسى که بینش خود را در دل قرار دهد، نه در دیده. به عیب هاى مردم همچون ارباب ها نگاه نکنید؛ ولى عیب هاى خود را چون بندگان در نظر بگیرید. مردم دو نوع اند: گرفتار و آسوده؛ به کسى که گرفتار است، رحم کنید و خدا را سپاس گزارید بر سلامتى و آسایش.»
20. خورشید خداوند
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ صِلْ مَنْ قَطَعَکَ وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ وَ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ سَلِّمْ عَلَى مَنْ سَبَّکَ وَ أَنْصِفْ مَنْ خَاصَمَکَ وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ کَمَا أَنَّکَ تُحِبُّ أَنْ یُعْفَى عَنْکَ فَاعْتَبِرْ بِعَفْوِ اللَّهِ عَنْکَ. أَ لَا تَرَى أَنَّ شَمْسَهُ أَشْرَقَتْ عَلَى الْأَبْرَارِ وَ الْفُجَّارِ وَ أَنَّ مَطَرَهُ یَنْزِلُ عَلَى الصَّالِحِینَ وَ الْخَاطِئِینَ.
پسر جندب، با كسى كه از تو بريده، رفت وآمد كن؛ به كسى كه چيزى به تو نداده، عطا کن؛ با كسى كه به تو بدى كرده، خوبى كن؛ به كسى كه به تو دشنام داده، سلام كن؛ با كسى كه با تو دشمنى كرده، انصاف داشته باش؛ از كسى كه به تو ظلم كرده، در گذر؛ همچنان كه دوست دارى از تو در گذرند. پس، از گذشت خداوند ازخودت عبرت بگير. آيا نمى بينى خورشيد خداوند بر خوبان و بدان مى تابد و بارانش بر صالحان و مجرمان نازل مى شود؟
21. صدقۀ شُهرت
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَا تَتَصَدَّقْ عَلَى أَعْیُنِ النَّاسِ لِیُزَکُّوکَ فَإِنَّکَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِکَ فَقَدِ اسْتَوْفَیْتَ أَجْرَکَ وَ لَکِنْ إِذَا أَعْطَیْتَ بِیَمِینِکَ فَلَا تُطْلِعْ عَلَیْهَا شِمَالَکَ. فَإِنَّ الَّذِی تَتَصَدَّقُ لَهُ سِرّاً یُجْزِیکَ عَلَانِیَةً عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ فِی الْیَوْمِ الَّذِی لَا یَضُرُّکَ أَنْ لَا یُطْلِعَ النَّاسَ عَلَى صَدَقَتِکَ وَ اخْفِضِ الصَّوْتَ إِنَّ رَبَّکَ الَّذِی یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ. قَدْ عَلِمَ مَا تُرِیدُونَ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلُوهُ وَ إِذَا صُمْتَ فَلَا تَغْتَبْ أَحَداً وَ لَا تَلْبِسُوا صِیَامَکُمْ بِظُلْمٍ وَ لَا تَکُنْ کَالَّذِی یَصُومُ رِئَاءَ النَّاسِ مُغْبَرَّةً وُجُوهُهُمْ شَعِثَةً رُءُوسُهُمْ یَابِسَةً أَفْوَاهُهُمْ لِکَیْ یَعْلَمَ النَّاسُ أَنَّهُمْ صِیَامٌ.ای پسر جندب، در چشم مردم صدقه مده تا تو را پاکیزه و پارسا شمارند که اگر چنین کنی، همانا مزدت را [از مردم] گرفته ای. بلکه هنگام دادن صدقه چنان باش که اگر با دست راستت عطا کردی، دست چپت آگاه نشود؛ زیرا خدایی که در خفا برایش صدقه می دهی، در پیشگاه مردم تو را اجر آشکار دهد؛ در روزی که بی خبری مردم از صدقه ات به تو زیانی نرساند.
[خدای را] آهسته بخوان؛ زیرا او پروردگاری است که هرچه آشکار و نهان کنید، می داند و حتی قبل از درخواست، بر خواسته هاتان داناست.
هنگام روزه داری، غیبت کسی را مکن و روزه های خود را به ستم میالای و همانند کسی مباش که برای جلب نظر مردم روزه می گیرد. چنین کسانی، چهره هاشان غبارآلود، موهاشان پریشان و دهان هاشان خشک است تا مردم بدانند که آنان روزه اند.
22. راز رستگاری
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ الْخَیْرُ کُلُّهُ أَمَامَکَ وَ إِنَّ الشَّرَّ کُلَّهُ أَمَامَکَ وَ لَنْ تَرَى الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ إِلَّا بَعْدَ الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ جَعَلَ الْخَیْرَ کُلَّهُ فِی الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ کُلَّهُ فِی النَّارِ. لِأَنَّهُمَا الْبَاقِیَانِ وَ الْوَاجِبُ عَلَى مَنْ وَهَبَ اللَّهُ لَهُ الْهُدَى وَ أَکْرَمَهُ بِالْإِیمَانِ وَ أَلْهَمَهُ رُشْدَهُ وَ رَکَّبَ فِیهِ عَقْلًا یَتَعَرَّفُ بِهِ نِعَمَهُ وَ آتَاهُ عِلْماً وَ حُکْماً یُدَبِّرُ بِهِ أَمْرَ دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ، أَنْ یُوجِبَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ یَشْکُرَ اللَّهَ وَ لَا یَکْفُرَهُ وَ أَنْ یَذْکُرَ اللَّهَ وَ لَا یَنْسَاهُ وَ أَنْ یُطِیعَ اللَّهَ وَ لَا یَعْصِیَهُ لِلْقَدِیمِ الَّذِی تَفَرَّدَ لَهُ بِحُسْنِ النَّظَرِ وَ لِلْحَدِیثِ الَّذِی أَنْعَمَ عَلَیْهِ بَعْدَ إِذْ أَنْشَأَهُ مَخْلُوقاً وَ لِلْجَزِیلِ الَّذِی وَعْدَهُ وَ الْفَضْلِ الَّذِی لَمْ یُکَلِّفْهُ مِنْ طَاعَتِهِ فَوْقَ طَاقتِهِ وَ مَا یَعْجِزُ عَنِ الْقِیَامِ بِهِ وَ ضَمِنَ لَهُ الْعَوْنَ عَلَى تَیْسِیرِ مَا حَمَلَهُ مِنْ ذَلِکَ وَ نَدَبَهُ إِلَى الِاسْتِعَانَةِ عَلَى قَلِیلِ مَا کَلَّفَهُ وَ هُوَ مُعْرِضٌ عَمَّا أَمَرَهُ وَ عَاجِزٌ عَنْهُ قَدْ لَبِسَ ثَوْبَ الِاسْتِهَانَةِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَبِّهِ مُتَقَلِّداً لِهَوَاهُ مَاضِیاً فِی شَهَوَاتِهِ مُؤْثِراً لِدُنْیَاهُ عَلَى آخِرَتِهِ وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَتَمَنَّى جِنَانَ الْفِرْدَوْسِ وَ مَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَطْمَعَ أَنْ یَنْزِلَ بِعَمَلِ الْفُجَّارِ مَنَازِلَ الْأَبْرَارِ. أَمَا إِنَّهُ لَوْ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ وَ قَامَتِ الْقِیَامَةُ وَ جَاءَتِ الطَّامَّةُ وَ نَصَبَ الْجَبَّارُ الْمَوَازِینَ لِفَصْلِ الْقَضَاءِ وَ بَرَزَ الْخَلَائِقُ لِیَوْمِ الْحِسَابِ، أَیْقَنْتَ عِنْدَ ذَلِکَ لِمَنْ تَکُونُ الرِّفْعَةُ وَ الْکَرَامَةُ وَ بِمَنْ تَحِلُّ الْحَسْرَةُ وَ النَّدَامَةُ فَاعْمَلِ الْیَوْمَ فِی الدُّنْیَا بِمَا تَرْجُو بِهِ الْفَوْزَ فِی الْآخِرَةِ.
ای پسر جندب، همۀ خوبی ها و همۀ بدی ها در مقابل توست. نتیجۀ خوبى و بدى را نخواهى دید، مگر بعد از آخرت؛ زیرا خداوند تمام نتایج خوبی ها را در بهشت و همۀ بدی ها را در جهنم قرار داده. این دو پایدار و باقى هستند. بر کسى که خداوند او را هدایت بخشیده، به ایمان گرامى اش داشته، ارشادش کرده، به او بینشى عطا کرده که نعمت هاى پروردگار را درمى یابد، علم و حکمتى بخشیده که امر دنیا و آخرت خود را تدبیر کند، لازم است از خداوند سپاسگزارى کند، این نعمت ها را کفران نکند، به یاد خدا باشد و فراموش نکند، مطیع او باشد و مخالفت نکند. تمام این کارها را به جبران این انجام دهد که خداوند از پیش به او لطف داشته و نعمت و عنایتى که جدیداً به او ارزانى فرموده و به وجودش آورده و آن گران الطافى که به او وعدۀ عنایت داده و مشمول فضل خویش کرده، به این طور که بیش از قدرت و طاقتش تکلیف نکرده و ضامن کمک شده براى او در برابر همین مقدارى که تکلیف کرده، تشویق به کمک نموده بر همین مقدار کم تکلیف. با این حال، اين انسان [همو كه مشمول هدايت و ايمان و رشد شد]، از فرمان او روی گردان، از انجام وظيفه اش درمانده، جامۀ سهل انگارى و بى اعتنایى ميان خود و خدا پوشيده، مطيع هوىوهوس شده، رهسپار راه شهوات گشته، سراى دنيا را بر آخرت ترجيح داده است و با اين حال، آرزوى باغ بهشت دارد؟! با اینکه سزاوار نیست انسان مقام ابرار را با عمل مجاز آرزو کند.
متوجه باش وقتى قیامت برپا شود، هنگام محشر فرارسد، ترازوى عدالت براى داورى برپا گردد و مردم براى حساب آماده شوند، خواهى فهمید مقام و موقعیت متعلق به چه شخصى است و حسرت و ندامت مربوط به که است. امروز عملى را در دنیا انجام ده که امید رستگارى به وسیلۀ آن در آخرت دارى.
23. نماز تواضع
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ فِی بَعْضِ مَا أَوْحَى: إِنَّمَا أَقْبَلُ الصَّلَاةَ مِمَّنْ یَتَوَاضَعُ لِعَظَمَتِی وَ یَکُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِی وَ یَقْطَعُ نَهَارَهُ بِذِکْرِی وَ لَا یَتَعَظَّمُ عَلَى خَلْقِی وَ یُطْعِمُ الْجَائِعَ وَ یَکْسُو الْعَارِیَ وَ یَرْحَمُ الْمُصَابَ وَ یُؤْوِی الْغَرِیبَ. فَذَلِکَ یُشْرِقُ نُورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ أَجْعَلُ لَهُ فِی الظُّلْمَةِ نُوراً وَ فِی الْجَهَالَةِ حِلْماً. أَکْلَأُهُ بِعِزَّتِی وَ أَسْتَحْفِظُهُ مَلَائِکَتِی. یَدْعُونِی فَأُلَبِّیهِ وَ یَسْأَلُنِی فَأُعْطِیهِ. فَمَثَلُ ذَلِکَ الْعَبْدِ عِنْدِی کَمَثَلِ جَنَّاتِ الْفِرْدَوْسِ لَا یُسْبَقُ أَثْمَارُهَا وَ لَا تَتَغَیَّرُ عَنْ حَالِهَا.
ای پسر جندب، خداوند در بعضى از وحى هاى خود فرموده که من نماز کسى را مى پذیرم که در مقابل عظمتم تواضع کند، از شهوت ها به خاطر من چشم بپوشد، روزش را به یاد من به پایان برد، بر مردم فخر نفروشد، گرسنه را سیر و برهنه را بپوشاند، بر گرفتار رحم کند و غریب را پناه دهد. نور چنین شخصى مانند خورشید می درخشد. در تاریکی ها برایش نور و در جهالت حلم و بردبارى قرار می دهم. با عزت خود او را حفظ می کنم و با ملائکۀ خویش محفوظش می دارم. مرا صدا می زند، جوابش را می دهم. از من درخواست مى کند، عطایش مى کنم. چنین بنده اى در نزد من همچون بهشت برین است که میوه اى بهتر از آن وجود ندارد و متغیر نیست.
24. اساس اسلام
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ الْإِسْلَامُ عُرْیَانٌ فَلِبَاسُهُ الْحَیَاءُ وَ زِینَتُهُ الْوَقَارُ وَ مُرُوَّتُهُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ وَ عِمَادُهُ الْوَرَعُ وَ لِکُلِّ شَیْ ءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.
ای پسر جندب، اسلام عریان است و لباس آن حیا، زینتش وقار، مروتش عمل صالح و پایه اش ورع است. هرچیزى اساسى دارد و اساس اسلام محبت ما اهل بیت (علیهم السلام) است.
25. راه بهشت
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى سُوراً مِنْ نُورٍ مَحْفُوفاً بِالزَّبَرْجَدِ وَ الْحَرِیرِ مُنَجَّداً بِالسُّنْدُسِ وَ الدِّیبَاجِ یُضْرَبُ هَذَا السُّورُ بَیْنَ أَوْلِیَائِنَا وَ بَیْنَ أَعْدَائِنَا. فَإِذَا غَلَى الدِّمَاغُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ نُضِجَتِ الْأَکْبَادُ مِنْ طُولِ الْمَوْقِفِ، أُدْخِلَ فِی هَذَا السُّورِ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ. فَکَانُوا فِی أَمْنِ اللَّهِ وَ حِرْزِهِ. لَهُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَعْدَاءُ اللَّهِ قَدْ أَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ وَ قَطَعَهُمُ الْفَرَقُ وَ هُمْیَنْظُرُونَ إِلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ فَیَقُولُونَ <ما لَنا لا نَرى رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ>. فَیَنْظُرُ إِلَیْهِمْ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ فَیَضْحَکُونَ مِنْهُمْ. فَذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: <أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ> وَ قَوْلُهُ: <فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ عَلَى الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ>.( مطففین، 34 و 35.) فَلَا یَبْقَى أَحَدٌ مِمَّنْ أَعَانَ مُؤْمِناً مِنْ أَوْلِیَائِنَا بِکَلِمَةٍ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسَاب.
ای پسر جندب، خدا را دیوارى از نور است که با زبرجد و حریر محفوظ شده و با سندس و دیبا آراسته گردیده است. این دیوار را فاصلۀ بین دوستان ما و دشمنانمان قرار می دهند. وقتى مغزها به جوش آمد و جان به گلوگاه رسید و جگرها سوخت از طول اقامت در محشر، در این جایگاه اولیاى خدا وارد می شوند و در پناه خدا در امان خواهند بود. در این جایگاه هرچه میل کنند و از هرچه لذت ببرند، وجود دارد.
[حال بشنويد از حال و وضع] دشمنان خدا: عرق زبانشان را بسته، هول و هراس رشتۀ اميدشان را گسسته و بدانچه خدا برايشان آماده ساخته، چشم دوخته اند و
می گویند:«ما را چه شده كه مردانى را كه ايشان را از بدها مى شمرديم، نمى بينيم؟!» دوستان خدا آن ها را تماشا می کنند و از این سخنشان می خندند.
و این همان معنای این فرمایش الهی است:«بی جهت آنان ها را در دنیا به مسخره گرفته بودیم یا که چشم هایمان درست کار نمی کند؟!» و این فرمایش خداوند: «ولی امروز مؤمنان اند که به بی دین ها می خندند. آنان بر تخت ها لم داده اند و تماشا می کنند.» پس هیچ کس که مؤمنى از دوستان ما را با کلمه اى کمک کرده باشد باقی نمی ماند، مگر اینکه خداوند او را بدون حساب داخل بهشت می کند.
هدایت شده از سخن حق
⛳️وصیتنامه فرهنگی اخلاقی
امام جعفر صادق علیه السلام
ذَكَرَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی جَعْفَرٍ علیه السلام وَ مُوسَی وَلَدُهُ
🟢حافظ أبونعيم اصفهاني گويد: حديث كرد براي ما احمد بن محمد بن مقسم از ابوالحسين علي بن حسن كاتب او از پدرش و او از هيثَم، كه حديث كرد براي من بعضي از اصحاب جعفر بن محمّد الصّادق علیهما السلام كه گفت: من بر جعفر صادق وارد شدم در حالي كه موسي علیهالسلام نزد او بود، و او را بدين وصيّت، وصيّت مينمود. و آنچه كه در ذهن من از آن وصيّت باقي مانده است اين است:
یَا بُنَیَّ اقْبَلْ وَصِیَّتِی وَ احْفَظْ مَقَالَتِی
فَإِنَّكَ إِنْ حَفِظْتَهَا تَعِشْ سَعِیداً وَ تَمُتْ حَمِیداً
🟢اى نور دیده، پسرم، وصيّت مرا به خاطرت بسپار، تا به سعادت زندگى كنى و به شهادت بميرى!
یَا بُنَیَّ إِنَّهُ مَنْ قَنِعَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ اسْتَغْنَی
🟢اى نور دیده، پسرم، هر كس قناعت ورزد به آنچه براى او معيّن شده است بى نياز مىگردد
وَ مَنْ مَدَّ عَیْنَیْهِ إِلَی مَا فِی یَدِ غَیْرِهِ مَاتَ فَقِیراً
🟢و هر كس چشمان خود را بدوزد به آنچه در دست دگرى است از فقر و مسكنت مىميرد
وَ مَنْ لَمْ یَرْضَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اتَّهَمَ اللَّهَ تَعَالَی فِی قَضَائِهِ
🟢و هر كس راضى نباشد به آنچه خداوند براى وى مقدّر نموده است خداوند را در حكمش متَّهم داشته است
وَ مَنِ اسْتَصْغَرَ زَلَّةَ نَفْسِهِ اسْتَعْظَمَ زَلَّةَ غَیْرِهِ
🟢. و هر كس لغزش خودش را كوچك بشمارد لغزش غيرش را بزرگ مىشمارد.
وَ مَنِ اسْتَصْغَرَ زَلَّةَ غَیْرِهِ اسْتَعْظَمَ زَلَّةَ نَفْسِهِ
🟢 و هر كس لغزش دیگری را كوچك بشمارد لغزش خودس را بزرگ مىشمارد.
یَا بُنَیَّ مَنْ كَشَفَ حِجَابَ غَیْرِهِ انْكَشَفَتْ عَوْرَاتُ نَفْسِهِ
🟢اى نور دیده، پسرم، هر كس كه پرده عصمت غير را بدرد زشتيهاى خانه او دريده خواهد شد.
وَ مَنْ سَلَّ سَیْفَ الْبَغْیِ قُتِلَ بِهِ
🟢و هر كس شمشير ستم را از غلاف بكشد خودش به آن كشته مىگردد.
وَ مَنْ حَفَرَ لِأَخِیهِ بِئْراً سَقَطَ فِیهَا
🟢و هر كس براى برادرش چاهى بكند خودش در آن سقوط مینمايد.
وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّفَهَاءِ حُقِّرَ
🟢و هر كس با سفيهان همكلام گردد حقير مىشود.
وَ مَنْ خَالَطَ الْعُلَمَاءَ وُقِّرَ
🟢و هر كس با علماء بياميزد صاحب وقار مىشود
وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ
🟢و هر كس داخل شود در محلهاى زشت متَّهم مىگردد.
یَا بُنَیَّ قُلِ الْحَقَّ لَكَ وَ عَلَیْكَ
فرزندم حق را بگو گرچه به نفع تو یا به ضرر تو باشد
وَ إِیَّاكَ وَ النَّمِیمَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ الشَّحْنَاءَ فِی قُلُوبِ الرِّجَالِ
🟢و از نمّامى و سخن چينى بپرهيز، چرا كه در دلهاى مردان تخم كينه مىكارد.
یَا بُنَیَّ إِذَا طَلَبْتَ الْجُودَ فَعَلَیْكَ بِمَعَادِنِهِ فَإِنَّ لِلْجُودِ مَعَادِنَ وَ لِلْمَعَادِنِ أُصُولًا وَ لِلْأُصُولِ فُرُوعاً وَ لِلْفُرُوعِ ثَمَراً وَ لَا یَطِیبُ ثَمَرٌ إِلَّا بِفَرْعٍ وَ لَا فَرْعٌ إِلَّا بِأَصْلٍ وَ لَا أَصْلٌ إِلَّا بِمَعِدْنٍ طَیِّبٍ
🟢اى نور دیده، پسركم، اگر جود كردن را خواستارى به معدنهاى جود روى آور!...
یَا بُنَیَّ إِذَا زُرْتَ فَزُرِ الْأَخْیَارَ وَ لَا تَزُرِ الْفُجَّارَ فَإِنَّهُمْ صَخْرَةٌ لَا یَنْفَجِرُ مَاؤُهَا وَ شَجَرَةٌ لَا یَخْضَرُّ وَرَقُهَا وَ أَرْضٌ لَا یَظْهَرُ عُشْبُهَا.
🟢فرزندم اگر خواستی زیارت کنی اخیار از امت را زیارت کن نه فاجران را چون فاجران همچون خرههای سختی هستند که هیچ آبی از آنان بیرون نیاید و همچون درختانی هستند که برگی از آنان نیفتد و زمینی هستند که هیچ گیاهی در آنها نروید
قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی علیه السلام فَمَا تَرَكَ أَبِی هَذِهِ الْوَصِیَّةَ إِلَی أَنْ مَاتَ
🟢امام رضا علیه السلام میفرماید پدرم این وصیت را تا آخر عمرش ترک نکرد
تمام.
----------
امام شناسی ج۱۶ص 507
کانال آموزش ستاد بازسازی عتبات عالیات استان قم
جنبه های اخلاقی و سیره عملی امام رضاع.pdf
566.9K
همراه با نمونه سوال برای مسابقه دهه کرامت
جنبه های اخلاقی و سیره عملی امام رضاع.pdf
566.9K
📣. اطلاعیه
به اطلاع مربیان محترم و قرآن آموزان عضو موسسه فرهنگی قرآن و عترت منهاج می رسد که بنا داریم انشاءالله به مناسبت دهه کرامت مسابقه ای از کتاب بسیار خلاصه « جنبه های اخلاقی و سیره عملی امام رضا (ع) » مسابقه ای برگزار کنیم و انشاءالله به قید قرعه از کسانی که حداقل نمره حد نصاب 16 از 20 به بالا را کسب کنند 8 جایزه 200 هزار تومانی اهداء نمائیم .
✅داوطلبان محترم باید از هم اکنون تا تاریخ 25 اردیبهشت آمادگی خودرا در ایتا به شماره 09133550097 اعلام نمایند .
✅ حداقل سن شرکت کنندگان 10 سال می باشد .
✅ یادآوری می شود این مسابقه فقط مخصوص اعضای فعال مؤسسه ( کارکنان ، مربیان و قرآن آموزان ، اعضاء جلسه قرآن حبیب بن مظاهر موسسه ) می باشد . چنانچه کسانی تمایل به شرکت دارند و عضو مؤسسه نیستند باید برای عضویت اقدام کنند .
✅. منبع مطالعه :
فایل pdf بالا
مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت منهاج عشق آباد
@m_menhaj
شناخت راه زندگی با یک آیه✅
در زمان پیامبر(ص) شخصی مسجد آمد و گفت: «ای پیامبر خدا،به من قرآن بیاموز!»
حضرت او را به یکی از یارانش سپرد. آن صحابی نیز دست تازه وارد را گرفت و به گوشه ای از مسجد برد، برایش سوره «زلزال» را تلاوت نمود و آن را به او یاد داد تا به این آیه رسید: )فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة شرّاً یره)؛ هرکس ذرهای کار خیر یا شر انجام دهد، آن را خواهد دید.
تازه وارد به فکر فرورفت و از معلم خود پرسید: «ایا این جمله از جانب خداست؟!»
معلم پاسخ داد: «آری!»
مرد گفت: «بس است! من درس خود را از این آیه فرا گرفتم. اکنون که خدا ریز و درشت کارهای ما را میداند و همه اعمال ما حساب دارد، تکلیفم روشن شد. این جمله برای زندگی من کافی است». وی پس از این سخن خداحافظی کرد و از مسجد خارج شد.
صحابی نزد پیامبر(ص) بازگشت و با تعجب گفت: این شاگرد امروز خیلی کم حوصله بود و حتی نگذاشت من بیش از یک سوره کوچک برایش بخوانم و سخنی به این مضمون بر زبان آورد: «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!»پیامبر(ص) فرمود: او به مقام فقاهت و شناخت عمیقی که باید برسد، رسید
✅تا حالا چند بار قرآن را کامل تلاوت کردیم .ای کاش به اندازه همین مرد صحرانشین از قرآن درس می گرفتیم .
موسسه فرهنگی قرآن و عترت منهاج عشق آباد
@m_menhaj
هدایت شده از سخن حق
⛳️هشت حدیث
از امام صادق علیه السلام
حدیث اول:
من أحب لله و أبغض لله و أعطي لله فهو ممن كمل إيمانه
امام جعفر صادق (ع) : هر كه براي خدا دوست دارد و براي خدا دشمن دارد و براي خدا عطاء كند ، از كساني است كه ايمانش كامل است .
📗اصول كافي ، ج 3 ، ص 189
حدیث سوم :
جعل الخير كله في بيت و جعل مفتاحه الزهد في الدنيا
امام جعفر صادق (ع) : همه خير در خانه اي نهاده شده و كليدش را زهد و بي رغبتي به دنيا قرار داده اند .
📗اصول كافي ، ج 3 ، ص 194
حدیث چهارم:
اذا أراد الله بعبد خيرا زهده في الدنيا و فقهه في الدين و بصره عيوبها و من أوتيهن فقد أوتي خير الدنيا و الاخرة
امام جعفر صادق (ع) : چون خدا خير بنده اي را خواهد او را نسبت به دنيا بي رغبت و نسبت به دين دانشمند كند و به دنيا بينايش سازد و به هر كه اين خصلتها داده شود خير دنيا و آخرت داده شده .
📗اصول كافي ، ج 3 ، ص 196
حدیث پنجم:
خف الله كأنك تراه و إن كنت لا تراه فإنه يراك
امام جعفر صادق (ع) : چنان از خدا بترس كه گويا او را مي بيني و اگر تو او را نمي بيني او تو را مي بيند .
📗اصول كافي ، ج 3 ، ص 110
حدیث ششم :
كان أميرالمؤمنين صلوات الله عليه يقول : أفضل العبادة العفاف
امام جعفر صادق (ع) : اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمود : بهترين عبادت عفت است .
📗اصول كافي ، ج 3 ، ص 125
حدیث هفتم :
قال رسول الله :🌷
من ترك معصية لله مخافة الله تبارك و تعالي أرضاه الله يوم القيامة
امام جعفر صادق (ع) : پيامبر خدا فرمود : هر كه گناهي را براي خدا و ترس از او ترك كند خدا او را در روز قيامت خشنود گرداند .
📗اصول كافي ، ج 3 ، ص 128
حدیث هشتم :
قال الله تبارك و تعالي : ما تحبب إلي عبدي بأحب مما افترضت عليه
امام جعفر صادق (ع) : خداوند متعال فرموده است : بنده من با چيزي محبوبتر از انجام واجبات به من دوستي نكند .
📗اصول كافي ، ج 3 ، ص 129
✅سوره نور آیات 30و31
دستورالعمل معاشرت مردان و زنان در جامعه
قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ ﴿۳۰﴾به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند كه اين براى آنان پاكيزه تر است زيرا خدا به آنچه مى كنند آگاه است (۳۰) وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۳۱﴾و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعا از آن پيداست و بايد روسرى خود را بر سينه خويش [فرو] اندازند و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همكيش] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد كه [از زن] بى نيازند يا كودكانى كه بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نكرده اند آشكار نكنند و پاهاى خود را [به گونه اى به زمين] نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مى دارند معلوم گردد اى مؤمنان همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه كنيد اميد كه رستگار شويد (۳۱)