معرفی شهدای غیربنی هاشم در کربلا...🍀
{ نعمان بن عمرو ازدی راسبی }
#محرم
#ماه_محرم
#امام_حسین
@m_monavar_sh
عجب محرمی شد امسال...🌱
پیکر شهید عبدالله اسکندری اولین شهید مدافع حرم که سرش از تنش جدا شد به وطن بازگشت🍃
#محرم
#ماه_محرم
#امام_حسین
@m_monavar_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رقیه جان پرده رو از طبق کشیدی ..
نترسیا اگه سره بریده دیدی🥺
#محرم
#امام_حسین
#حضرت_رقیه
@mm_monavar_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر سه ساله امام حسین(ع)شبی با حالت پرشیان از خواب بیدار شد و گفت پدرم کجاست ؟ اکنون او را دیدم یزید لعین دستور داد سر امام حسین(ع)برای او ببرند گفت: این کیست ؟ گفتند سر پدر توست لب بر دهان پدر نهاد و سخت بگریست تا از هوش رفت چون او را حرکت دادند از دنیا رفته بود...🥺💔🕊️
#محرم
#امام_حسین
#حضرت_رقیه
@m_monavar_sh
معرفی شهدای غیربنی هاشم در کربلا...🍀
{ *عابس بن ابی شبیب شاکری* }
#محرم
#ماه_محرم
#امام_حسین
@m_monavar_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنگامی که حر راه امام حسین(ع) را به بازگشت به مدینه سد کرد امام او را بر مادرش نفرین کرد حر گفت :اگر مادرت زهرا (ع)نبود جوابی در خور میدادم احترام و علاقه او به اهل بيت پیامبر باعث شد تا حر پشیمان شود و به لشکر امام بپیوند و اولین نفر به میدان نبرد رفت و بعد از کشتن تعداد زیادی از سپاه دشمن در آغوش امام به شهادت رسید و امام فرمود : همانگونه که مادرت نامت را حر گذاشت در دنیا و آخرت آزاد خواهی بود...🥺💔
#محرم
#امام_حسین
@m_monavar_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زینب کبری (ع) دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها گفت اگر با مخالفت امام مواجه شدید دایی خود را به مادرش فاطمه(ع)قسم دهید تا اجازه میدان رفتن را بگیرید آن دو بزرگوار با اجازه امام راهی میدان شدند تعداد زیادی از سپاه دشمن را کشتند و سر انجام به شهادت رسیدند حضرت زینب (ع)هنگام شهادتشان از خیمه خارج نشدند ...🥺💔
#محرم
#فرزندان_حضرت_زینب
#امام_حسین
@m_monavar_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عبدالله بن حسن که یازده سال بیشتر نداشت وقتی که دید عمویش در محاصره لشکریان دشمن است دست از دست عمه جدا میکند و با سرعت به سوی عمو حرکت میکند بحر بن کعب شمشیر را بالا میبرد که بر امام حسین(ع)فرود بیاورد عبدالله فریاد میزند ای خبیث عموی مرا میزنی؟ عبدالله دست خود را جلوی شمشیر میبرد دست از پوست آویزان میشود خود را در دامان امام حسین(ع)می اندازد حرمله تیری به او زد و در آغوش عمویش به شهادت رسید 🥺💔
#امام_حسین
#محرم
@m_monavar_sh
🌱هرچه که دارم...
.
میان خیمه نشسته بود به راز و نیاز. شبِ ظهرِ وقوع واقعهی عظیم بود.
دستهایش رو به آسمان بود و چشمهایش پیِ بندهای انگشت.
نگاهش خطوط کف دست را دنبال کرد تا رسید به انگشتری که به انگشت داشت.
همین دستها را در عرفه رو به آسمان گرفت و گواهی داد. با هر رکوع و سجودش. با نور چشمهایش، رگها و روزنههای پوستش، قلبش، استخوانش، گوشتش، خونش و... با همهچیزش گواهی داده بود حسین (ع).
دستها را به صورت کشید و نجوا کرد: خدایا، حسین هرچه که دارد برای توست.
از پردهای که قلبش در آن محاصره شده تا سوی چشمهایش. هر تکه از استخوانش. پارههای گوشت تنش و قطره قطرهی خونش. بند بند وجود حسین برای توست. همهاش را از حسین بپذیر.
دستها را که از تماشای نگاه دور کرد، صدای گریهی طفل شش ماهه از چند خیمه آن طرفتر پیچید. علیِ کوچکش کنارش نبود اما غنچهی دهان بیدندانش را خوب میدید و همینطور سپیدی گلویش را.
کودک زیر گردنش عطر رضوان داشت. انگار آن حنجرِ کوچک سر منشأ جویهای شیر و عسل بهشت باشد. به همان لطافت و شیرینی...
تبسم لبهای حسین (ع) را نرم کشید. به نرمی گلوی علی. با همان لبخندی که به شیرینی طفل بود، زمزمه کرد: خدایا، حسین هرچه که دارد برای توست.
قصد کرد برای نمازی دیگر. قامتش میان قیام و رکوع بود که نسیم پردهی خیمه را بالا کشید و ماه پدیدار شد.
قامت عباس (ع) را دید. عباسی که تمامِ برادرهای عالم بود.
میان خیمهها راه میرفت مبادا آب در دل کسی تکان بخورد.
انگار پردهی شب به زمین رسیده باشد و ماه پا داشته باشد. راه رفتن عباس (ع) همین قدر زیبا بود. تبسمِ حسین (ع) با بغض حل شد. عباس (ع) فقط برادرش نبود، نسبتش بالاتر و عزیزتر بود از برادر. با چشمهایش از دور به بازوهای عباس (ع) بوسه داد و باز هم زمزمه کرد: خدایا، حسین هرچه که دارد برای توست.
خواست چشم از ماهش بگیرد که ستارهای به گلاب آغشته کنار ماه ایستاد.
سرو سبزی بود که گلستان داشت! نگاهش که میکردی انگار فصل گلابگیری بود. فضا معطر میشد. بوی گل محمدی همهجا را برمیداشت. راه که میرفت، یاس زیر قدمهایش سبز میشد. خرامیدنش شبیه مادرش زهرا (س) بود.
نسیم موهای مجعدش را به دست گرفت. رقص موهایش پیش چشمهای حسین (ع) شد بهانهی دانههای اشک برای هر تکه از قامتِ علی اکبر (ع)...
این بار وقتی اشک لبهای خشکش را میبوسید زمزمه کرد: خدایا، حسین هرچه که دارد برای توست...
@m_monavar_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسین(ع)در شب عاشورا از حضرت قاسم پرسیدند فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟ عرض کرد احلی من العسل (شیرین تر از عسل)در روز عاشورا قاسم بن حسن پس از کسب اجازه از عمویش راهی میدان نبرد شد بعد از کشتن ۳۵ نفر عمر و بن سعد بن نفیل که با شمشیر بر سر او زد به شهادت رسید امام با شتاب به سمت قاتل حمله ور گردید و او را به هلاکت رساند قاسم را بر سینه گرفت او را کنار علی اکبر و بقیه شهدای کربلا قرار داد 💔🥺
#امام_حسین
#محرم
@m_monavar_sh