10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاکمبهباددادوغبارمبهسیلشست،
دیگرغـمِفراقِتوباماچهمیکنـد! :(
💔
#اربعین
#امام_حسین
🕊@m_monavar_sh
گُذَرِ اربعین
زنگ در را زدند. پستچی بود. گذرنامه من و مادرم رسیده بود. خوشحال بازش کردیم که خواهرم سر رسید و گفت:«منم دوست دارم پیاده روی اربعین بیام. برا منم گذر بگیرین!»
فردا با مادرم رفتن پلیس ۱۰+. مادرم زنگ زد. با ناراحتی گفت:«دیدی چی شد؟ میگن شناسنامه عکسدار نیست. نمیشه! دلم نمیاد بدون خواهرت برم. تو برو!»
من هم بدون مادرم دلم نیامد و هیچ کدام نرفتیم. ولی هر شب پای تلویزیون تصاویر مشایه را که دیدم، سوختم. یک شب همینطور که گریه میکردم یکدفعه یادم آمد به شهید محمدرضا کشاورز ؛ دلش میخواست با پدرش برای اربعین به کربلا برود اما شناسنامهاش عکسدار نبود و نشد! حتی بعد از آن تلاش کرد با خواهرش به مشهد برود ولی آن هم نشد! بیشتر دلم سوخت. صدایش زدم بی آنکه بدانم چه میخواهم. فقط میدانستم در این یک مورد همدردیم. روزی که به خانه مادرش رفتم و خاطراتی که تعریف کردند را، با خودم مرور کردم.
فردایش رفتم دفتر (حسینیه هنر شیراز). در که باز شد اتاق پُر از کتاب چراغدار بود! کتابی که روایت زندگی شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ(ع) بود. یکیاش را برداشتم و رفتم پشت لپتاپ. طاقت نیاوردم بعد از کارم کتاب را بخوانم. بازش کردم و بیمعطلی نذر چهارشنبهها را پیدا کردم. همان قسمتی که مخصوص شهید کشاورز بود. اولین روایت، قصه گذرنامه و شناسنامه بیعکسش بود. بقیه روایتهایش را خواندم. با چشم دنبال خاطراتی گشتم که از خانوادهاش گرفته بودم. همینطور که محو کتاب بودم، شنیدم: «تق تق...خانم نیکخو!» یکه خوردم. زود کتاب را بستم و گیج و گنگ سرم را بالا آوردم. همکارم توی چارچوب در ایستاده بود. گفتم: «بله!»
حرف میزد؛ ولی هنوز در عالم کتاب بودم. حرفش که تمام شد و رفت، دوباره کتاب را باز کردم. برگشتم از اول مرور کردم. جملهی «بابا! برا نونی که بهم میدی حلالم کن» من را یاد دوچرخه خریدن محمدرضا انداخت. پدرش گفت: «یه دوچرخه ۲۸ میلیونی نشونش دادم؛ ولی توان مالی منو نگاه کرد. برای همین دوچرخه ۳میلیونی دست دوم خرید. گفتم: «این بدرد نخوره.» ولی گفت: «اینو دوس دارم!» چند بار خراب شد و میآورد درستش کنم. بار آخر که آورد ناراحت شدم و پرتش کردم آن بَر حیاط! بغض گلویش را گرفت، گریه کرد. گفت: «بابا حق با شما بود. راست میگید. به درد من نمیخوره.»
آهی برای مظلومیت محمدرضا کشیدم. همیشه مظلوم بود. برای هرچیزی که خواست. مثل اربعینی که جا ماند. در نهایت هم مظلومانه از این دنیا رفت. حالا او مهمان خصوصی اباعبدالله(ع) هست.
پ.ن: عکسی که شهید کشاورز برای شناسنامه گرفت.
روایت فهیمه نیکخو محقق کتاب چراغدار؛ ٣ شهریور ۱۴۰۳
🌱
.
.
جوانی که وقتی بھ محرمات الهی
میرسد ؛چشم میپوشد،
امام زمان(عج) بھ او افتخار میکند!
کاریکنامامزمانبالبخندبهتنگاهکنه:)
اللهمعجلولیکالفرج
| @m_monavar_sh|
« مراسم شهادت حضرت رسول اکرم (ص) ،امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) »
🔸 سخنران:
حجتالاسلام شیخ علی اصغر نادری
🔹 مداح:
کربلایی حسین باقری
⏰ زمان: یکشنبه۱۱شهریور ماه ،ساعت ۱۹٫۳۰
🕌 مکان: پایانه شاهچراغ (ع) ، خیابان ۹ دی، کوچه سرباغ، امام زاده سید حسین (ع)
هیئت روضةالشهدا شیراز
محفل زائرین و خادمین شهدا
@rozeh_shohada
رسانه خادم الشهدا
@m_monavar_sh
خوشـا آنان که
جانان مےشِناسند...
طریق عِشق و ایمان مےشِناسند
بسے گفتیم و
گفتند از شھیدان
شھیدان را شھیدان مےشناسند...
🕊@m_monavar_sh
رحلت پیامبر اکرم (ص)
و شهادت امام حسن مجتبی (ع)
تسلیت 🖤
🕊@m_monavar_sh
13.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر چی خیره واسم بنویس،
خب آقاتر از تو دیگه نیست !
• محمد اسداللّهی | چه بیحرم چه با حرم
🕊@m_monavar_sh
هدایت شده از هیأت روضة الشهداء شیراز
« مراسم هفتگی هیئت روضة الشهدا
🔸 سخنران:
حجتالاسلام شیخ عمران حقیقی
🔹 مداح
کربلایی صادق فرمانی
⏰ زمان: یکشنبه۱۸شهریور ماه ،ساعت ۱۹٫۳۰
🕌 مکان: پایانه شاهچراغ (ع) ، خیابان ۹ دی، کوچه سرباغ، امام زاده سید حسین (ع)
هیئت روضةالشهدا شیراز
محفل زائرین و خادمین شهدا
@rozeh_shohada
رسانه خادم الشهدا
@m_monavar_sh
...🌾
_ٺازه رسیده بودیم دمشـق
و دلـمـان میخواسٺ
یڪ زیــارٺ با حــال بڪنیم
ولـے وقـت #اذان بود،
+ایسٺاده بود ڪنارِ درِ حـرم
و بہ وضوخانہ اشاره مےڪرد !
+ گفٺ بـرادرا ...
زیـارت مسٺـحبہ ، #نمــاز واجـب
#عجـلّــوا_بالصـلــوة_قبــل_الــفـوٺ
#حاج_احمد_متوسلیان🍃
🕊@m_monavar_sh