#حدیث_روز
امام علی علیه السلام:
💠بادِرُوا الْعَمَلَ وَ خَافُوا بَغْتَةَ الْأَجَلِ فَإِنَّهُ لَا يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ الْعُمُرِ مَا يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ الرِّزْقِ مَا فَاتَ الْيَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِيَ غَداً زِيَادَتُهُ وَ مَا فَاتَ أَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ الْيَوْمَ رَجْعَتُهُ
در اعمال نيكو شتاب كنيد، و از فرارسيدن مرگ ناگهانى بترسيد، زيرا آنچه از روزى كه از دست رفته، اميد بازگشت آن وجود دارد، اما عمر گذشته را نمى شود باز گرداند، آنچه را امروز از بهره دنيا كم شده مى توان فردا به دست آورد امّا آنچه ديروز از عمر گذشته، اميد به بازگشت آن نيست
نهج البلاغه، از خطبه 114
پایگاه فرهنگی بصیر را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید
─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─
@pfbasir
مداحی آنلاین - حلقهی وصل - استاد عالی.mp3
1.96M
🏴 #ایام_فاطمیه
♨️حلقهی وصل
🎤حجت الاسلام عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
پایگاه فرهنگی بصیر را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید
─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─
@pfbasir
سادیسم استکبار
🔹پوستر جدید سایت #رهبر_انقلاب در آستانه سالگرد شهادت #شهید_سلیمانی: آمریکاییها از رنج و سختی ملت ایران لذت میبرند.
پایگاه فرهنگی بصیر را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید
─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─
@pfbasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
25.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲#استوری
💠 ما ملت شهادتیم؛ ما ملت امام حسینیم✌
#حاج_قاسم
#hero
#مرد_میدان
پایگاه فرهنگی بصیر را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید
─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─
@pfbasir
🔸 مصطفی کفاش زاده روایت میکند: خانم امام میگفتند بنده تا یاد دارم و در طول زندگی مشترک با ایشان هرشب (همیشه) به #نماز_شب میایستادند و سعی داشتند که مزاحم من یا بچهها نباشند. حتی یک شب هم ما به خاطر نماز شب آقا بیدار نشدیم، مگر اینکه مثلاً خودمان بیدار بودیم. مسافرت هم که میرفتیم آقا برای نماز شب که بیدار میشدند، طوری حرکت میکردند و آهسته راه میرفتند و وضو میگرفتند که مزاحم دیگران نبودند.
📝 برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد۱، صفحه۴.
#عطر_نماز
پایگاه فرهنگی بصیر را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید
─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─
@pfbasir
🔹 پاسخ به یک آرایشگر
مردي براي اصلاح سر و صورتش به آرايشگاه رفت. در بين کار گفتگوی جالبي بين مرد و آرایشگر در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفي صحبت کردند. وقتي به موضوع خدا رسيد آرايشگر گفت: «من باور نمي کنم که خدا وجود دارد.»
مشتري پرسيد: «چرا باور نمي کني؟»
آرايشگر جواب داد: «کافيست به خيابان بروي تا ببيني چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت اين همه مريض مي شدند؟
بچه هاي بي سرپرست پيدا مي شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجي وجود داشت؟ نمي توانم خداي مهرباني را تصور کنم که اجازه دهد اين همه درد و رنج و جود داشته باشد.»
مشتري لحظه اي فکر کرد اما جوابي نداد چون نمي خواست جر و بحث کند. آرايشگر کارش را تمام کرد و مشتري از مغازه بيرون رفت.
به محض اينکه از مغازه بيرون آمد مردي را ديد با موهاي بلند و کثيف و به هم تابيده و ريش اصلاح نکرده و ظاهرش هم کثيف و به هم ريخته بود.
مشتري برگشت و دوباره وارد آرايشگاه شد و به آرايشگر گفت: «ميدوني چيه! به نظر من آرايشگرها هم وجود ندارند.»
آرايشگر گفت: «چرا چنين حرفي ميزني؟ من اينجا هستم. من آرايشگرم. همين الان موهاي تو را کوتاه کردم.»
مشتري با اعتراض گفت: «نه آرايشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هيچکس مثل مردي که بيرون است با موهاي بلند و کثيف و ريش اصلاح نکرده پيدا نمي شد.»
آرايشگر گفت: «نه بابا! آرايشگرها وجود دارند موضوع اين است که مردم به ما مراجعه نمي کنند.»
مشتري تاکيد کرد: «دقيقا نکته همين است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمي کنند و دنبالش نمي گردند. براي همين است که اين همه درد و رنج در دنيا وجود دارد!»
#داستانک
پایگاه فرهنگی بصیر را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید
─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─
@pfbasir