eitaa logo
مِشْکات
103 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌷 – قسمت98 ✅ 💥 صمد چایش را برداشت. بدون این‌که شیرین کند، سر کشید و گفت: « قدم! مانده بودم توی دو راهی. نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم. آخرش تصمیمم را گرفتم و گفتم من فقط یک نفرتان را می‌توانم ببرم. خودتان بگویید کدام‌تان را ببرم. این‌بار دوباره هر دو اصرار کردند. 💥 رفتم صورت ستار را بوسیدم. گفتم خداحافظ برادر، مرا ببخش. گفته بودم نیا. با آن حالش گفت مواظب دخترهایم باش. گفتم چیزی نمی‌خواهی؟! گفت تشنه‌ام. قمقمه‌ام را درآوردم به او آب بدهم. قمقمه خالی بود؛ خالی‌خالی. » صمد این را که گفت، استکان چایش را توی سفره گذاشت و گفت: « قدم‌جان! بعد از من این‌ها را برای پدرم بگو. می‌دانم الان طاقت شنیدنش را ندارد، اما باید واقعیت را بداند. » گفتم: « پس ستار این‌طور شهید شد؟! » گفت: « نه... داشتم با او خداحافظی می‌کردم، صورتش را بوسیدم که عراقی‌ها جلوی سنگر رسیدند و ما را به رگبار بستند. همان وقت بود که تیر خوردم و کتفم مجروح شد. توی سنگر، سوراخی بود. خودم را از آن‌جا بیرون انداختم و زدم به آب. بچه‌ها می‌گویند خیراللّه درویشی همان وقت اسیر شده و عراقی‌ها ستار را به رگبار بستند و با لب تشنه به شهادت رساندند. » 💥 بعد بلند شد و ایستاد. گفتم: « بیا صبحانه‌ات را بخور. » گفت: « میل ندارم. بعد از شهادتم، این‌ها را موبه‌مو برای پدر و مادرم تعرف کن. از آن‌ها حلالیت بخواه، اگر برای نجات پسرشان کوتاهی کردم. » بعد رو به خدیجه و معصومه کرد و گفت: « باباجان! بلند شوید، برویم مدرسه. » ادامه دارد... 👉https://eitaa.com/m_rajabi57 👈
‍ 🌷 – قسمت 99 ✅ 💥 همین‌که صمد بچه‌ها را برد، پدرش از حمام بیرون آمد تا صبحانه‌اش را بخورد و آماده شود. صمد برگشت. گفتم: « اگر می‌خواهی بروی، تا بچه‌ها خواب‌اند برو. الان بچه‌ها بلند می‌شوند و بهانه می‌گیرند. » صمد مشغول بستن ساکش بود که مهدی بیدار شد، بعد هم سمیه و زهرا. صمد کمی با بچه‌ها بازی کرد. بعد خداحافظی کرد. اما مهدی پشت سرش دوید. آن‌قدر به در زد و گریه کرد که صمد دوباره برگشت. مهدی را بوسید. بردش آن اتاق، اسباب‌بازی‌هایش را ریخت جلویش. همین‌که سرگرم شد، بلند شد که برود. این بار سمیه بهانه کرد و دنبالش دوید. 💥 پدرشوهرم توی کوچه بود. صمد گفت: « برو بابا را صدا کن، بیاید تو. » پدرشوهرم آمد و روی پله‌ها نشست. حوصله‌اش سر رفته بود. کلافه بود. هی غر می‌زد و صمد را صدا می‌کرد. صمد چهارپایه‌ای آورد. گفت: « کم مانده بود یادم برود. قدم! چند تا پتو بیاور بزنم پشت این پنجره‌ها. دیشب خیلی سرد بود. برای رعایت خاموشی و وضعیت قرمز هم خوب است. » 💥 سمیه و زهرا و مهدی سرگرم بازی شده بودند. انگار خیالشان راحت شده بود بابایشان دیگر نمی‌رود. صمد، طوری که بچه‌ها نفهمند، به بهانه‌ی بردن چهارپایه به زیر راه‌پله، خداحافظی کرد و رفت. چند دقیقه بعد دوباره صدای در آمد. با خودم فکر کردم این صمد امروز چه‌اش شده. در را که باز کردم، دیدم پشت در است. پرسیدم: « چی شده؟! » گفت: « دسته‌کلیدم را جا گذاشتم. » رفتم برایش آوردم. توی راه‌پله یک لحظه تنها ماندیم. صورتش را جلو آورد و پیشانی‌ام را بوسید و گفت: « قدم! حلالم کن. این چند سال جز زحمت چیزی برایت نداشتم. » تا آمدم چیزی بگویم، دیدم رفته. نشستم روی پله‌ها و رفتم توی فکر. ادامه دارد... 👉 https://eitaa.com/m_rajabi57 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴 🌴 ☘️ ☘️ 🌷 🌷 و ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین (سوره انبیاء: 84) 📚...همسر ایوب از شنیدن این سخنان آهی کشید... 🔥شیطان گفت: این گوسفند را نزد ایوب ببر و به او بگو آنرا ذبح کند و هنگام ذبح کردن آن، نام خدا را به زبان جاری نسازد تا شفا یابد.  🐑 رحمه نزد ایوب شتافت و گفت: ای ایوب تا کی خدایت تو را گرفتار و معذب میدارد؟ آیا به تو رحم نمیکند؟ چه شد آنهمه اموال و فرزندان تو؟ کو آن زیبایی و رخسار تو؟ بیا این گوسفند را بدون نام خدا ذبخ کن و آسوده شو!   ایوب گفت: آیا دشمن خدا به سراغ تو آمد و تو را وسوسه کرد و تو نیز سخنانش را پدیرفتی؟!  وای بر تو! آنهمه نعمت و مکنت که داشتیم کی به ما داده بود؟! گفت: خدا. پرسید چند سال در آن ناز نعمت بسر بردیم؟ گفت: هشتاد سال. پرسید: اینک چند سال است که خداوند ما را مبتلا ساخته است؟ گفت: هفت سال. ایوب گفت وای بر تو! خیلی بی انصافی کردی. چرا صبر نکردی تا مدت سختی ما به اندازه مدت آسایش ما برسد؟! به خدا قسم اگر حق تعالی مرا شفا دهد، برای همین گناهت که به من میگوئی برای غیر خدا گوسفند ذبح کنم، تو را صد تازیانه خواهم زد. برو از نزد من! آب و غذای تو بر من حرام است و دیگر از دست تو آب و نانی نخواهم خورد!  📚 همسر ایوب از نزد او رفت و ایوب خود را در منتهای سختی و بلا دید. در آن حال پیشانی بر خاک نهاد و گفت: پروردگارا، سختی و فشار مرا احاطه کرده است و تو ارحم الراحمینی. دری از درهای رحمت خود را بر من باز کن و مرا خلاصی بخش.. 📚خداوند دعای او را مستجاب گردنید و به او وحی رسانید که پای خود را بر زمین بکوب. پای بر زمین زد، زیر پایش چشمه آبی پدیدار شد. بدن خود را شستشوئی داد و تمام کسالتها و مرضهای او برطرف شد و به نیکوترین صورتها درآمد و خداوند به پاداش صبر و شکیبائی و شکر گذاری او اموال و فرزندانش را به او برگردانید.  📚در آن حال همسرش برای رسیدگی به حال او از شهر باز آمد ولی از شوهر ناتوان و مریض خود اثری نیافت. گریه به او دست داد و اشک از دیدگانش سرازیر شد. در آنجا مردی زیبا را در بهترین لباس دید. او را نشناخت. خواست از او احوال شوهرش را بپرسد، ولی حیا مانع شد.  *ایوب* او را صدا زد و گفت: ای زن در اینجا چه میخواهی؟ گفت: در جستجوی شوهر ناتوان و علیل خود هستم که در این بیابان افتاده بود و نمیدانم اکنون کجا رفته و چه بر سرش آمده است! گفت اگر او را ببینی می شناسی؟ گفت: او در زمان تندرستی و نعمت، بسیار به تو شبیه بود.  📚گفت: من ایوب هستم که تو میگفتی از شیطان پیروی کنم ولی من از خداوند اطاعت کردم و از خدای خود خواستم و او نعمتهای مرا به من باز گردانید...  ... _صوفی https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 دعای یا دائم الفضل علی البریه ... خواندن این دعا از جمله اعمال شب جمعه است:     ده مرتبه بگويد: يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ اى خدايى كه فضل و كرمت بر خلق دايم است و دو دست ‏عطا و بخششت به جانب بندگان دراز است اى صاحب بخشش هاى بزرگ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ درود فرست بر محمد و آلش كه در اصل خلقت و فطرت بهترين خلقند اى خداى بلند مرتبه در همين شب ما را ببخش. و اين ذكر شريف در شب نيز خوانده می شود. ... 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 https://eitaa.com/m_rajabi57 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5913594234815913287.mp3
2.81M
🎤 🎶صحن وسرا تو دوست دارم... ♦️ 🔸️ ••✾◆✾••❤️••✾◆✾•• https://eitaa.com/m_rajabi57 join🔝🎥
▪️مثل زینب وقار بابا بود ▪️کوه صبر و حیا و غمها بود ▪️در رشادت شبیه زهرا بود ▪️خطبه اش ذوالفقار مولا بود ◼️٢٩ جمادی الثانی سالروز (س) شير دختر اميرالمومنين علی (ع) تسليت باد ♨️ https://eitaa.com/m_rajabi57 👈
مداحی آنلاین - عمه صاحب الزمان بانو - حسین سیب سرخی.mp3
3.28M
🔳 (س) 🍃عمه صاحب الزمان بانو 🍃من فدای شما گدای شما 🎤 👌بسیار دلنشین 🔴 ♨️ https://eitaa.com/m_rajabi57 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷برای امواتتان استغفار کنید... 💠 حاج محمد اسماعيل دولابي: برای امواتتان کنید. شجره ی خود را به یاد بیاورید و برای ایشان طلب مغفرت کنید تا کارتان راه بیفتد. 🌷برای پیامبر و ائمّه و همه ی انبیا و مرسلین علیهم السّلام هم بفرستید تا همه ی آسمان و زمین همراه و کمک کارتان شوند. 📘مصباح الهدي ص٢٦٨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺 پنج شنبه ست؛ اموات و شهدا را یاد کنیم با ای به همراهِ "" 🍃🌸💖🍃🌸💖🍃🌸💖🍃 https://eitaa.com/m_rajabi57 🍃🌸💖🍃🌸💖🍃🌸💖🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی_آنلاین_زیارت_از_راه_دور_حجت.mp3
2.98M
♨️ از راه دور 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔴 ♨️https://eitaa.com/m_rajabi57 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 واکنش حاج قاسم به باز کردن در خودرو توسط محافظان: مگه من شاهم که در رو برام باز میکنی؟ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 از کانال بسیجی بمانیم https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا