﷽؛
🌳 رابطه يا قهر؟ 🌳
🌟 شخصى مى گفت: برادرى دارم كه نماز نمى خواند، خواهر زنى دارم كه تارک ُ الصلوة است، آيا با آنان رفت و آمد داشته باشم؟ رابطه فاميلى را چه كنم؟
⭐️ گفتم: اين مربوط به اثر است، گاهى ممكن است با رفت و آمد و محبّت انسانى را عوض كرد و گاهى بر عكس. اگر نجات مى دهى برو و اگر غرق مى شوى نرو.
📚 خاطرات حجت الاسلام قرائتى ؛ ج۱ ؛ ص: ۱۱۹
#استاد_قرائتی
🔹نماز اول وقت🔹
🌸●♧••••♡••••♧●🌸
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌸●♧••••♡••••♧●🌸
مِشْکات
🍃🌷🌷🌷🍃 #داستان_های_قرانی
🌷⚜️⚜️⚜️⚜️🌷
#داستان_های_قرانی
#هود_علیه_السلام
#قسمت_شانزدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
و الی عاد اخاهم هودا، قال یا قوم اعبدوا الله مالکم من اله غیره ان انتم الا مفترون
(سوره هود: 50)
🔹قوم عاد مردمی نیرومند و توانا بودند و در سرزمین احقاف، در منطقه حضرموت، بین یمن و عمان سکونت داشتند. آنان از سلامت جسم برخوردار و از عمر طولانی بهره مند بودند.
🔹با تلاش فراوان و پی گیر، به زندگی خود رونق بسیار داده، باغهای میوه و کشتزارهای آباد، احداث کرده بودند.
آن قوم، بجای اینکه دربرابر آنهمه نعمت که خداوند به آنها داده بود، به عبادت او کمر ببندند و شکرگذار نعمتهای او باشند، به پرستش بتها رو آوردند و بت پرستی را شعار خود ساختند.
🔹از ماجرای طوفان نوح قرنها گذشته بود و به مرور زمان آئین نوح فراموش شده و بتکده ها رونق بسیار یافته بودند.
🔹نوح در آخرین لحظات حیات، به پیروان خود خبر داده بود که بعد از من طاغوت هائی پیدا خواهد شد که سبب گمراهی و انحراف مردم را فراهم خواهند ساخت ولی خداوند یکی از فرزند زاده گان مرا که نامش هود است و مردی باوقار و بزرگوار و ظاهر و باطنش شبیه من است، به رسالت مبعوث میفرماید تا به هدایت مردم بپردازد.
🔹سالها یکی پس از دیگری میگذشت و مردم منتظر قیام هود بودند، و چون فاصله زیاد شد، رفته رفته یاس و ناامیدی بر مردم حاکم شد و در نتیجه دلها تیره و تار گردید و گناه انحراف و سپس بت پرستی رواج یافت.
هود که شریفترین و بزرگوارترین نواده های نوح بود، از جانب خداوند به رسالت برگزیده شد و هدایت و ارشاد مردم را به عهده گرفت.
او با لحنی پدرانه و ناصحانه به مردم گفت: ای مردم، جز خدای یگانه، خدایی نیست و این بتهای بی جان ارزش پرستش ندارند. شما به دروغ نام معبود بر آنها نهاده اید و به پرستش آنها پرداخته اید. بیایید از این روش غلط دست بردارید، و به سوی خداوندی که آفریدگار جهان و جهانیان است رو آورید تا درهای رحمتش به روی شما باز شود. باران سودمند بر شما فروبارد و روزبروز بر قدرت و اقتدار شما بیافزاید.
قوم که به بتها دل بسته و به پرستش آنها انس گرفته بودند، او را سفیه و دروغگو خواندند و گفتند:
ای هود! تو آمده ای که ما را از عبادت بتهایی که پدران و نیاکان ما می پرستیدند، باز داری و به پرستش خدای یگانه وادار نمایی؟ تو هیچ دلیل قانع کننده ای بر ادعای خودت نداری، و ما هم راه و رسم پیشینیان خود را رها نخواهیم کرد.
ما معتقدیم که بعضی از خدایان ما به تو غضب کرده اند و تو را گرفتار یک نوع بیماری روانی ساخته اند که این سخنان را بر زبان می رانی و ادعای پیامبری می کنی.
🔹هود گفت: ای مردم چرا تقوا پیشه نمی کنید؟ من پیامبری امین از جانب خدا هستم. شما سابقه زندگی مرا می دانید که هیچگاه راه خطا و خلاف نرفته ام و هرگز دروغ نگفته ام. از خدا بترسید و سخنان مرا بپذیرید. من از شما مزدی نمی خواهم و مزد من فقط با خدا است.
از کارهای ناروا و بی منطق دست بردارید. این ساختمانهای بی فایده که بر فراز تپه ها میسازید و میخواهید به مردم قدرت نمائی و تفاخر کنید چیست؟ این قصرهای مجلل که به امید جاودان ماندن میسازید چه معنا دارد؟ این بی رحمیها و ستمگریهائی که در زندگی شما حاکم است چه فایده ای دارد.
🔹ای مردم، از خشم و غضب خدا بپرهیزید. خداوندی که شما را از آنهمه نعمت که خودتان شاهد و ناظر آن هستید، برخوردار فرموده است. هم سرمایه های مادی فراوان و هم نیروی انسانی کارآمد بصورت فرزندان سالم و توانا به شما بخشیده است. باغهای سبز و خرم و نهرهای جاری به شما عطا کرده است. من از آن میترسم که خداوند شما را به عذابی دردناک گرفتار سازد و طومار زندگی شما را در هم بپیچد و بساط شما را از روی زمین برچیند.
🔹قوم که گرفتار بیماری استکبار شده بودند و خود را از هر جهت بینیاز و توانا می پنداشتند، به سر سختی و لجاجت خود افزوده و گفتند:
ای هود: اگر خدا میخواست پیامبری بسوی ما بفرستد، فرشته ای میفرستاد تا پیام او را بما برساند و ما هرگز دعوت ترا قبول نخواهیم کرد. تو هم آن عذابی که همواره ما را از آن میترسانی بیاور که ما را از عذاب خدای تو ترسی نیست.
🔹سرسختی و عناد قوم از حد گذشت و حجت بر آنها تمام شد. اراده خداوند به هلاک آنها تعلق گرفت. خشکسالی بر آنها حاکم گردید و آنان همه روزه در انتظار نزول باران بسر میبردند و چشم به ابرها میدوختند ولی از باران خبری نبود.
🔹یکی از روزها قطعه ابر سیاهی از دور نمایان گردید. قوم هود از خوشحالی فریاد کشیدند و با یکدیگر گفتند: سختی ها تمام شد و ابرها آمدند اینک باران خواهد بارید.
هود گفت: نه اشتباه میکنید. این ابر، ابر رحمت نیست. بارانی در خود ندارد. این همان عذابی است که شما تقاضای آنرا داشتید.
بادی سرد و شدید وزیدن گرفت و طوفانی برپا شد. شنها و ریگها را بر سر و صورت قوم پاشید...
#ادامه👇
مِشْکات
🍃🌷🌷🌷🍃 #داستان_های_قرانی
...مردم به خانه های محکمی که ساخته بودند، پناه بردند ولی باد، شدیدتر از آن بود که می پنداشتند. درختها را از ریشه در میآورد. افراد را از جا میکند و به هوا میبرد و بر زمین میکوبید. ساختمانها را ویران و همه چیز را در هم میکوبید.
غوغائی برپا شده و همه چیز درهم ریخته بود. هیچکس نمی دانست چه کند و به کدام جانب برود.
🔹هفت شبانه روز، پیاپی باد میوزید و طومار زندگی آن قوم گمراه را در هم می پیچید.
🔹در آن احوال، هود و مؤمنان در شکاف کوهی بسر میبردند. از طوفان و گردباد در آنجا خبری نبود. نسیمی آرام می وزید و آنان سرنوشت قوم را تماشا میکردند.
بعد از آن مدت، طوفان آرام شد و اوضاع به حال عادی بازگشت و. از آن مردم جز قطعات استخوانها و خانه های خالیشان چیزی بجا نمانده بود.
🔹منبع : مجموعه کامل قصه های قرانی محمد صحفی🔹
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء
🌷⚜️⚜️⚜️⚜️🌷
میلاد پیامبر بزرگ الهی حضرت عیسی بن مریم علیه السلام مبارک.
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼