مِشْکات
#داستانهای_قرآنی #زندگینامهحضرتآدمعلیهالسلام #قسمت5 ♦️ پاسخ پروردگار قاطع و روشن بود . در جوا
#داستانهای_قرانی
#آدم_علیهالسلام
#قسمت_ششم
🍃آنگاه نوبت به آزمایش آدم رسید و خداوند به آدم دستور داد که نام فرشتگان و دیگر موجودات عالم را برای فرشتگان بگوید.
آدم لب به سخن گشود و از آنچه خداوند به او آموخته بود، فرشتگان را آگاه کرد.
در آن حال از جانب خداوند ندا آمد:
ای فرشتگان مگر من پیش از این به شما نگفتم که من از غیب آسمان و زمین آگاهم و مسائل مرئی و نامرئی شما را میدانم!
فرشتگان در برابر آنهمه استعداد و لیاقت و آن سرمایه عظیم علمی که آدم از خود نشان داد، سر تعظیم و تسلیم فرود آوردند و راز آفرینش انسان، این گل سر سبد جهان هستی، این خلیفةالله بر آنها آشکار شد و دانستند که خداوند حکیم بنا به مصالحی که تنها او میداند و بس، انسان را آفریده است.
شیطان رانده و مطرود شد و از آن جایگاه رفیع اخراج گردید و آدم تنها ماند.
تنهایی وحشت آور و خسته کننده. او نیاز به همنشین و همدم داشت.
همدمی که او را از غربت و تنهایی برهاند و یار و یاور او در پیمودن راه زندگی باشد.
خواب او را ربود و ساعتی را در عالم خواب و بی خبری بر او گذشت و در همان ساعات، خداوند متعال از باقیمانده گل آدم، حوا را آفرید تا همدم و مونس او باشد.
وقتی آدم از خواب بیدار شد حوا را دید که در کنارش نشسته و چشم به او دوخته است.
حیرت زده پرسید: تو کیستی؟
گفت: من زنی هستم که خداوند مرا برای همسری تو آفریده است که از تنهایی نجات یابی و انیس و مونس تو باشم.
برق شادی در چشمان آدم جهید، زیرا در آن شرایط، چیزی برای او دلپذیرتر و شادی بخشتر از داشتن همنشینی مناسب و همسری شایسته نبود...
در آن حال خطاب رسید:
ای آدم مایلی با تعهد مهریه ای که من تعیین می کنم با حوا ازدواج کنی؟
آدم پذیرفت و ازدواج آنها انجام گرفت و آرامش خاطری که خداوند برای همسران در کنار یکدیگر مقدر فرموده،برای آدم فراهم گشت و ترس و اضطراب و نگرانی از قلبش رخت بربست و احساس آرامش نمود خداوند نعمت و احسان خود را بر آدم،به حد کمال رسانید و به او فرمود: ای آدم اینک بهشت (32)با تمام نعمتهایش، با نهرهای جاری و آبهای روانش، با میوه های گوناگون و رنگارنگش و خوراکی های لذیذ و بی مانندش در اختیار شما است. همراه با همسرت در آن مسکن گزینید و از همه امکانات آن استفاده کنید ولی به این درخت نزدیک نشوید و هشیار باشید که شیطان دشمن قسم خورده شما است. مبادا شما را فریب دهد و وادار به سرپیچی از فرمان من کند که در نتیجه به بدبختی خواهید افتاد.(33)
هنوز زمان زیادی نگذشته بود و این زوج خوشبخت، بهره چندانی از بهشت و نعمتهای آن نبرده بودند که وسوسه های دشمن حیله گر آغاز گردید.
شیطان که بیماری تکبر و خود برزگ بینی او را از مقامی رفیع به اعماق هولناک دره سقوط و بدبختی کشانیده بود، اینک در اثر دیدن خوشبختی آدم و حوا، دچار بیماری خطرناک حسد هم شده و دیدن زندگانی سعادتمند آن دو، آتشی در درونش شعله ور ساخته بود، آماده شد که آنها را نیز از سعادت و خوشبختی محروم سازد.
بدین جهت با چهره دوستانه و خیرخواهانه نزد آدم و حوا آمد و آنها را به خوردن میوه درختی که از آن نهی شده بودند، دعوت کرد.
آدم و حوا با توجه به نهی خداوند، سخن او را نپذیرفتند، و لب به آن میوه ممنوعه نزدند، ولی شیطان دست بردار نبود، دیگر باز آمد و سخنش را با لحنی دلسوزانه مطرح کرد. باز هم موثر واقع نشد برای آنها قسم یاد کرد که من خیر خواه شما هستم و از این پیشنهاد جز سعادت شما چیزی نمی خواهم.
خداوند شما را از خوردن میوه این درخت نهی کرده، زیرا اگر از آن بخورید، همانند فرشتگان خواهید شد و عمری جاودانه و بی پایان خواهید یافت.
اینجا شیطان، مطلبی را مطرح کرد که برای آدم و حوا فوق العاده مهم بود، خلود و ابدیت.
علاقه به جاودانگی جز ذات همه انسانهاست و هر انسانی علاقه دارد نابود نشود و از عمر جاودانه بهره مند گردد.آدم و حوا نیز از این قاعده کلی مستثنی نبودند.لذا وقتی شیطان گفت اگر از میوه این درخت بخورید، جاودانه خواهید شد،بر روی نقطه ضعف آنها انگشت گذاشت و محکم ترین ضربه را بر اراده آنها فرود آورد و آنچه نباید، اتفاق افتاد.
آدم و حوا از میوه درختی که حق خوردن آنرا نداشتند و درنتیجه لباسهای بهشتی از بدنشان فرو افتاد و برهنه وعریان، و بدون تردید در مقابل لبخندهای استهزاءآمیز و پیروزمندانه شیطان، مات وسرگردان بجای ماندند.
باز هم سرپیچی و نافرمانی ولی این بار نه از جانب شیطان، که از سوی آدم و حوا، و باز هم بررسی و محاکمه برای روشن شدن علت سرپیچی و گناه
خطاب رسید:مگر من شما را از نزدیک شدن به آن درخت منع نکرده بودم؟مگر به شما هشدار نداده بودم که شیطان دشمن شما است؟چرا از دستور من سرپیچی کردید و از راه خلاف رفتید.
آدم و حوا در دریای پشیمانی غوطه ور بودند، لب به عذر خواهی گشودند و از اشتباه خود، با لحنی خاضعانه، درخواست عفو و بخشش کردند.
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خ