مِشْکات
🌴 #داستانهای_قرانی🌴 ♦️ #قسمت ۸۱♦️ 🐳🐋 #یونس_علیه_السلام 🐋🐳 و ان #یونس لمن المرسلین. اذ ابق الی ا
🌴 #داستانهای_قرانی🌴
♦️ #قسمت ۸۲♦️
🐳 🌊 #یونس_در_دریا 🌊🐳
#و اذ النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت .
(سوره انبیاء: 88)
♻️ #یونس از میان قوم خود خشمناک خارج شد و سر به بیابان گذاشت و پس از پیمودن مسافت بسیاری به کناردریا رسید.
در آنجا جمعی را دید که در کشتی نشسته و آماده حرکت هستند. از آنها درخواست کرد که مرا با خود، در کشتی بنشانید.
چون آثار بزرگی و جلال از سیمای یونس آشکار بود، مسافرین کشتی، او را با آغوش باز پذیرفتند و در کشتی جای دادند.
#کشتی در #دریا به راه افتاد و کم کم از ساحل دریا دور شد، وسط دریا امواج سخت و هولناک بر کشتی حمله آورد و خطر غرق، همه مسافرین را تهدید کرد. از این رو تصمیم گرفتند، به قید قرعه یکی از مسافرین را به دریا افکنند تا دریا ساکت و خطر دریا از کشتی برداشته شود.
#قرعه کشیدند و به نام یونس درآمد، ولی مسافرین به احترام یونس قرعه را تجدید کردند. دفعه دوم به نام یونس درآمد. باز هم دلشان راضی نشد آن مرد بزرگوار را به دریا افکنند.
لذا برای سومین بار قرعه کشیدند باز به نام یونس درآمد. در این موقع چاره ای ندیدند جز اینکه یونس را به دریا افکند و یونس متوجه شد که به واسطه ترک اولی و بیرون آمدن از میان قوم خود بدون فرمان خدا، شاید گرفتار چنین بلائی شده و به هر حال خدا را در این کار حکمتی است.
لذا بدون چون و چرا خود را به دریا افکند و در کام دریا فرو رفت.
🐳در آن حال خداوند #ماهی عظیمی را مأمور کرد که یونس را ببلعد ولی او را در مزاج خود هضم نکند و لطمه ای به او نرساند بلکه در دل خود برای او پناهگاهی قرار دهد تا امر خداوندی اجرا شود.
شبها و روزها می گذشت و یونس در شکم ماهی و ماهی هم در دل دریا به شکافتن آبها و پیمودن ظلمت های قعر دریا مشغول بود.
در آن #زندان عجیب و غم انگیر: اندوهی بزرگ بر یونس غالب شد و با حال غم و افسردگی به خدای متعال پناهنده شد و در آن تاریکی ها ندا بر آورد:
(لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین)
"خداوندا جز تو خدائی نیست و تو از هر عیبی منزهی.
من از ستمکاران بوده ام.
خداوند #دعای او را #مستجاب فرمود و به آن ماهی فرمان داد که یونس را کنار دریا بگذارد. ماهی را به حال فرسودگی و ناتوانی کنار دریا بر زمین گذاشت و چون پوست و بدن او تاب مقاومت در برابر تابش آفتاب را نداشت خداوند کدو بنی را بر او برویانید تا در سایه برگهای آن استراحت کند و از میوه آن بخورد و نیروی از دست رفته خود را به دست آورد.
چیزی نگذشت که یونس سلامتی و تندرستی خود را بازیافت و خداوند به او وحی فرستاد که به سوی قوم خودت برگرد زیرا آنها ایمان آورده و از پرستش بت دوری نموده اند.
یونس به میان قوم خود برگشت و از مشاهده آن وضع متعجب شد که چگونه آن مردم از بت پرستی دست کشیده اند و نام خداوند را بر زبان می رانند.
قوم از او استقبال کردند و یونس هم به راهنمائی و رهبری آنان مشغول شد.
#ادامه_دارد...
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57