eitaa logo
مِشْکات
104 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️آسان‌ترین، ◀️شیرین‌ترین ◀️و مفیدترین کاری که می‌شناسم،‌توجه به وجود مقدس حضرت ولی‌عصر عجل الله فرجه است. (ره) ‌‌ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 https://eitaa.com/m_rajabi57 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
/ پروفسور آنتونی پرویس (چیرمن دانشگاه و رئیس سمینار) که به شدت تحت تأثیر کنفرانس آیت الله مصباح قرار گرفته بودند، از شرکت کنندگان تقاضا کرد که ... به گزارش خبرگزاری حوزه، در بخشی از کتاب گفتمان مصباح به داستان حضور آیت‌الله مصباح یزدی در دانشگاه بینگ‌همتون نیویورک و کف زدن های مکرر فیلسوفان و اندیشمندان برای ایشان اشاره شده که بدین شرح است:👇
که چند سال در آمریکا به تحصیلات تکمیلی و فعالیت فرهنگی مشغول بوده است، یکی از خاطرات دوران تحصیل خود را چنین بیان می‌کند: دانشگاه بینگ‌همتون که در ایالت نیویورک قرار دارد، سالانه یک سمینار فلسفی برگزار می کند و از فیلسوفان بزرگ دنیا دعوت می شود تا با شرکت در این مراسم، به ارائه‌ی مقاله و کنفرانس علمی بپردازند. ارائه ی مقاله و کنفرانس در این سمینار، دارای ارزش علمی برای اساتید خواهد بود. چه اینکه در مجلات علمی دانشگاه به چاپ می رسد و جزو فعالیت های علمی به حساب می آید.       حدود ۱۴ یا ۱۵ سال پیش، از حضرت آیت ‌الله مصباح یزدی -دامت برکاته- دعوت شد تا در این سمینار حضور یافته و کنفرانس علمی داشته باشند. این سمینار توسط چیرمن دپارتمان فلسفه ی دانشگاه ، جناب آقای پرفسور آنتونی پرویس و پرفسور پرویز مروج اداره می‌شد. حضرت آیت الله مصباح نیز دعوت این دانشگاه را پذیرفته و در روز مقرر حدود ۲۰ دقیقه به ارائه ی کنفرانسی راجع به فلسفه ی ملاصدرا پرداخت. این کنفرانس بلافاصله توسط پروفسور مروج به زبان انگلیسی ترجمه می شد. کنفرانس آیت الله مصباح آن قدر برای شرکت کنندگان جالب و اثرگذار بود که به طور ممّتد و مفصل برای ایشان دست می زدند..       پروفسور آنتونی پرویس (چیرمن دانشگاه و رئیس سمینار) که به شدت تحت تأثیر کنفرانس آیت الله مصباح قرار گرفته بودند، از شرکت کنندگان تقاضا کرد که در صورت امکان یکی از آنها وقت خود را به آیت الله مصباح بدهد تا بحث دیگری از فلسفه‌ی اسلامی را ارائه دهند. یکی از حاضران در جلسه نیز با وجود ارزش علمی کنفرانس در این سمینار، بلافاصله وقت خود را به آیت الله مصباح داد و ایشان نیز بحث خود را ادامه دادند. بحث استاد مجدداً بسیار مورد توجه شرکت کنندگان واقع شد.       این ماجرا گذشت تا اینکه سالها بعد، در اوج حملاتی که به آیت الله مصباح در روزنامه های دوم خردادی اصلاح طلب صورت می گرفت، روزی آقای پرویس که استاد راهنمای بنده بود، به من گفت: مرتضی! من سابقاً فکر می‌کردم که این حق توحّشی که آمریکایی‌ها از برخی کشورها و به ویژه ایران می گرفتند، اشتباه است؛ اما الان نظرم عوض شده است و معتقدم که این حق توحش را باید بگیرند! گفتم چرا چنین اعتقادی پیدا کرده اید؟! گفت: مگر در کشور شما چند نفر مثل آیت الله مصباح وجود دارد که مطبوعات داخلی خودتان این همه به ایشان حمله و اهانت می‌کنند؟ من متحیر ماندم که چه پاسخی به او بدهم. گفتم: نویسندگان این نوع جراید به واقع نماینده ی مردم ایران نیستند و از علم و دانش بهره ای ندارند؛ از همه گذشته، فکر می کنم تعهدی به دین و وطن خود ندارند.»       برگرفته از کتاب «گفتمان مصباح» ص ۱۸۴ و ۱۸۵ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 https://eitaa.com/m_rajabi57 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚻 ⁉️فردى ازدواج کرد و به خانه جديد رفت ولی هرگز نمیتوانست با همسر خود کنار بیاید 💥آنها هرروز باهم جروبحث میکردند 🖇روزی نزد داروسازی قدیمی رفت واز او تقاضا کرد سمی بدهد تا بتواند با آن همسر خود را بکشد داروساز گفت اگر سمی قوی به تو بدهم که همسرت فورأ کشته شود همه به تو شک میکنند پس سم ضعیفی میدهم که هر روز در خوراک او بریزی و کم کم اورا از پای درآورى و... ✨توصیه کرد دراین مدت تامیتوانی به همسرت مهربانی کن تاپس از مردن او کسی به تو شک نکند فرد معجون را گرفت و به توصیه های داروساز عمل کرد ✔️هفته ها گذشت مهربانی او کار خود را کرد و اخلاق همسر را تغییر داد 💥تا آنجا که او نزد داروساز رفت و گفت من او را به قدر مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمیخواهد او بمیرد دارویی بده تا سم را از بدن او خارج کند ✅داروساز لبخندی زد و گفت آنجه به تو دادم سم نبود سم در ذهن خود تو بود و حالا با مهر و محبت آن سم از ذهنت بیرون رفته است ✅مهربانی موثرترین معجونیست که به صورت تضمینی نفرت و خشم را نابود میکند... 📚 ✔️ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 https://eitaa.com/m_rajabi57 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
مِشْکات
🌴 #داستان_های_قرانی 🌴  🌷 #قسمت_بیست_و_پنجم 🌷 🔥 #ابراهیم_در_آتش 🔥 قالوا حرقوه و انصروا الهتکم ان
🌴 🌴 🌷 🌷 الم تر الی الذی حاج ابراهیم فی ربه ان اتاه الله الملک... (سوره بقره: 256) 🔰دومین شکست خفت بار، نصیب بت پرستان شد. نه تنها تلاشهای آنان برای کشتن و نابود کردن ابراهیم ناکام مانده و نه تنها عزت و افتخاری برای بت ها بدست نیامده بود و موقعیت ابراهیم بعنوان یک جوان خداشناس، مبارز و فداکار در اجتماع تثبیت گردید و او را از موقعیت یک جوان گمنام به اوج شهرت و احترام رسانیده بود.  🔰محبوبیت ابراهیم و حضور او در اجتماع، برای نمرودیان قابل تحمل نبود و بدین جهت به چاره جوئی پرداختند.  آن معجزه بزرگ، تعدادی از مردم، اگر چه انگشت شمار را بسوی ابراهیم و آئین او جذب کرده و زمینه خداپرستی را فراهم نموده بود.  🔰بت پرستان و در رأس آنها نمرود که داعیه خدائی داشت و مردم را به پرستش خود فرا میخواند از آینده بیمناک شدند.  سلطنت و قدرت او در خطر افتاده بود و می خواست به هر طریق ممکن به این ماجرا خاتمه دهد.  اولین فکری که به خاطر او خطور کرد، بحث و گفتگو با ابراهیم بود. بدین خیال که شاید از راه بحث و مناظره بتوان او را مغلوب کرد و از راهی که در پیش گرفته منصرف نمود.  🔰به دنبال این فکر، ابراهیم را به حضور خود فرا خواند و او را به شدت مورد انتقاد قرار داد و گفت: ای ابراهیم این چه فتنه ای است که برپا کرده ای و میان ملت اختلاف و تفرقه بوجود آورده ای؟! مگر اقتدار و عظمت مرا نمی بینی؟ همه چیز زیر فرمان من و همه مطیع بی چون و چرا منند؟  به من بگو این خدای یکتائی که مردم را به پرستش او دعوت میکنی کیست و مشخصات او چیست؟! ابراهیم گفت: خدای من، پروردگار توانائی است که حیات و مرگ همه موجودات در دست اوست. او زنده میکند و می میراند. هر موجود زنده ای، حیاتش مرهون او و مرگش بدست اوست.  🔰نمرود در برابر استدلال ابراهیم، دست به مغالطه و عوامفریبانه و گمراه کننده زد و گفت: این کار مهمی نیست. اگر خدای تو زنده میکند و میمیراند، من نیز توانائی این کار را دارم. من هم زنده میکنم و میمیرانم.  سپس برای اثبات ادعای خود دستور داد و نفر زندانی را آوردند. دستور داد یکی از آن دو نفر را کشتند و دیگری را آزاد کردند.  آنگاه رو به ابراهیم کرد و گفت دیدی؟ من هم زنده میکنم و میمیرانم.  با اینکه سخن نمرود بی معنی و کارش مغالطه احمقانه ای بیش نبود و ابراهیم میتوانست آنرا رد کند ولی چون حاضران از علم و دانش محروم و از درک تفاوت بین برهان و مغالطه ناتوان بودند، ابراهیم از آن گذشت و دلیل دیگری ارائه داد و گفت:  خدای من، آفریدگار توانائی است که در پرتو نظام حکیمانه ای، خورشید را از جانب مشرق طالع میسارد، تو که داعیه خدائی داری، خورشید را از جانب مغرب طالع کن.  🔰نمرود دیگر نتوانست اینجا مغلطه ای بکار بندد و مردم را بفریبد. سر به زیر افکند و مبهوت و درمانده سکوت اختیار کرد.  زورمندان جهان، وقتی از منطق و استدلال ناتوان شوند، به حربه زور متوسل میشوند و نظر خود را با قوه قهریه و بکار بستن زور اجرا میکنند.  نمرود هم نمونه ای از زورمندان بود. وقتی همه راهها بسویش بسته شد و همه نقشه هایش نقش بر آب گردید، دستور تبعید ابراهیم را صادر کرد.  ابراهیم نباید در آن شهر بماند و در آن جامعه زندگی کند و مردم را بسوی خدا بخواند. او هم که دل خوشی از آن مردم نداشت و علاوه بر این، وظیفه تبلیغ رسالت خود را به بهترین وجه به انجام رسانیده بود، بار سفر بست و به اتفاق همسرش ساره و برادرزاده اش لوط، بجانب شام و سرزمین فلسطین به راه افتاد.  🔰مأموران نمرود، جلو دروازه شهر او را متوقف کردند و اجازه بردن اموال و گوسفندان را را ندادند و خواستند اموال او را مصادره کنند. ابراهیم گفت: سالهائی دراز از سرمایه عمر گرانبهای من صرف شده تا این اموال و گوسفندان فراهم آمده اند. اگر میخواهید اموال مرا بگیرید، عمر گذشته و جوانی از دست رفته مرا بمن برگردانید.  مأموران پاسخی برای او نداشتند و ناچار، به دادگاه مراجعه کردند و قاضی استدلال ابراهیم را صحیح و منطقی تشخیص داد و به نفع او حکم صادر کرد. 🔰 در نتیجه ابراهیم با همراهان و اموال و احشام خود، بسوی سرزمین شام و بیت المقدس حرکت کرد.  یک گرفتاری دیگر  کاروان کوچک ابراهیم، به راه خود ادامه میداد تا به قلمرو فرمانروائی بنام *عراره* وارد شد. گمرکچی او، کاروان را متوقف کرد تا عوارض مربوط را دریافت کند. پس از بررسی اموال ابراهیم، به صندوق بزرگی برخورد که درش قفل بود.  از آنجا که ابراهیم مردی با غیرت بود، قبل از آغاز سفر، همسرش ساره را که از چشم نامحرم محفوظ بماند در داخل صندوق قرار داده بود.  گمرکچی گفت: این صندوق را باز کن تا کالاهای موجود در آن را ارزیابی کنم. ابراهیم گفت: هر مبلغی میخواهی بگو میپردازم ولی این صندوق را باز نکن.  گفت: ممکن نیست و در را باز کرد. وقتی نگاهش به ساره افتاد، پرسید او ک
مِشْکات
🌴 #داستان_های_قرانی 🌴  🌷 #قسمت_بیست_و_پنجم 🌷 🔥 #ابراهیم_در_آتش 🔥 قالوا حرقوه و انصروا الهتکم ان
یست؟ گفت: او دختر خاله و همسر قانونی من است.  گمرکچی قانع نشد و آنها را نزد فرمانروای خود برد. او وقتی چشمش به ساره افتاد، دست به سوی او دراز کرد.  ابراهیم از شدت خشم و ناراحتی، رو برگرداند و گفت: خدایا، شر این مرد را از حریم من کوتاه کن... https://eitaa.com/m_rajabi57 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑 آنچه به امام می نامیم عشق نیست، است! 💎استاد علی صفایی حائری: 🔰 از نياز بر مى‌آيد. اما كدام نياز؟ راحت‌تر بگويم: عشق، خود نياز است، اما نياز به تبديل شدن و به اين‌گونه از بن‌بست رهيدن، از خود خلاص شدن و به معشوقى كه بالاترش يافته‌اى پيوستن و با او ماندن؛ چون هنگامى كه بودن تو، ماندن است و ماندن تو، است و گند است، ♦️بايد اين بودن، از بن‌بست ماندن نجات بگيرد. بايد در راهى بيفتد و جهتى بيابد. ☑️اين نياز، عشق است و عشق از اين نياز برخاسته. و اين عاشق است كه به راحتى مى‌تواند خودش را بدهد، كه خودِ برترى را به دست آورده است. مى‌تواند فنا شود، كه وسعت بزرگ‌ترين را شناخته است؛ وسعتى كه وجودش در آنجا حصار است و ديوار است و قلعه است و فرو ريختنش، بيشتر شدن است و بزرگ‌تر شدن است و باقى ماندن است و از بن‌بست رهيدن و ادامه يافتن. 🛑آنچه ما با نام عشق امام، با آن مأنوس شده‌ايم و به آن دل بسته‌ايم، عشق نيست و اين نيازِ ادامه يافتن و حركت كردن نيست، كه نياز به سرگرم شدن و تنوع داشتن است. 🔷آنچه ما در برابر امام داريم هنوز تا اين عشق فاصله دارد. ما از امام نه و نه ، كه خانه و زندگى را مى‌خواهيم و از او به جاى مغازه و بيل و كلنگ استفاده مى‌كنيم. ◀️ما بيشترها را فداى كم‌ترها كرده‌ايم. و اين است كه عشق نيست، بازى است. 📚 تو مي آيي (ويرايش جديد)‌، ص 86 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❣ 🌸●♧••••♡••••♧●🌸 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌸●♧••••♡••••♧●🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅17 دی ماه سالروز کشف حجاب به دستور رضاخان ❌رضاخان که شیفته غرب بود و پیشرفت را درظاهرغربی ها میدید پس از سفر به ترکیه به تقلید از آتا تورک دیکتاتور غربزده ترکیه ای دستور کشف حجاب را در هفدهم دی 1314صادر کرد ▪️ هفدهم دی‌ماه ۱۳۱۴ در تاریخ ایران یک روز سیاه است. روزی که رضاخان، همسر و دختران خود را برای اولین بار بدون حجاب در انظار عمومی به نمایش درآورد و پس از آن، ماموران شهربانی و پاسبان‌ها در کوچه و خیابان‌ها با خشونت حجاب از سر زنان ایرانی برمی‌داشتند. 👈 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «رضا خان قلدر وقتی خواست از غرب برای ما سوغات بیاورد، اولین چیزی که آورد، عبارت از لباس و رفع حجاب بود؛ آن هم با زور سر نیزه و همان قلدریِ قزّاقیِ خودش! چیزی را که برای این ملت لازم بود، نیاوردند. علم که نیامد، تجربه که نیامد، جِدّ و جهد و کوشش که نیامد، خطرپذیری که نیامد، آنچه را هم که آوردند، بی‌‌دریغ قبول کردند. گفتند چون غربی است، باید قبول کرد. برای یک کشور، این حالت بزرگترین سمّ مهلک است. 🌸●♧••••♡••••♧●🌸 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌸●♧••••♡••••♧●🌸
🍃اوج حجب و حیا 🍃 (سلام الله علیها)به «أسماء بنت عمیس» فرمود: «من بسیار زشت می دانم که جنازه ی زن را پس از مرگ، بر روی تابوت سر باز گذاشته، لذا سفارش فرمودند پس از رحلت بدن را در تابوتی قرار دهند تا از دید نامحرمان پنهان بماند. (به مناسبت سالروز کشف ) کشف الغمه ج ۲ ص ۶۷ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ https://eitaa.com/m_rajabi57 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ💖 🍎جز خـدا کیست 🍏که‌ در سایه‌ مهرش ‌باشیم 🍎رحمت ‌اوست 🍏‌که‌ پیوسته‌ پناه‌ من‌ و توست 🍎با توکل به اسم 🍏اعظمت آغاز میکنیم 🍎هر روزمان را ،كه محبت و لطفت 🍏تمام جهان را 🍎گرم و شورآفرين كرده است.. 🌸●♧••••♡••••♧●🌸 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌸●♧••••♡••••♧●🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✅حتی فکر گناه هم نکنید! ✍امام صادق علیه السلام می فرمایند: روزی حضرت عیسی (علیه السلام) در جمع حواریون نشسته بودند. حواریون به عیسی علیه السلام عرض کردند: آموزگار راه هدایت! ما را از نصایح و پندهایت بهره مند ساز. عیسی علیه السلام فرمودند: پیامبر خدا موسی علیه السلام به اصحاب فرمود؛ سوگند دروغ نخورید، ولی من می گویم سوگند خواه دروغ و خواه راست نخورید... آنها عرض کردند: ما را بیشتر موعظه کن. ایشان به حواریون فرمود : برادرم موسی میگفت :‌ زنا نکنید ولی من به شما میگویم : حتی فکر زنا را نکنید ؛ زیرا فکر گناه مثل این است که در اتاقی آتش روشن کنند که اگر خانه را هم به آتش نکشد، دیوارها را سیاه میکند! 📚سفینه البحار، ج ۳، ص ۵۰۳ ‌ 🌸●♧••••♡••••♧●🌸 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌸●♧••••♡••••♧●🌸