eitaa logo
مِشْکات
104 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸سلام بر دوستان گرامی🌸 یک مجموعه فایل صوتی خیلی جالب دستم رسیده که بنظرم خیلی بدرد بخوره و خودم خیلی استفاده کردم و هر کسی استفاده کرده شدیدا تاثیر گذار بود حیفم اومد که در دسترس دوستان عزیز و گرامی قرار ندهم. لذا جلسات رو به مرور براتون میزارم هر کسی را هم که فکر می کنید این فایلها به دردش می خوره به کانال اضافه کنید و بلامانع است. این فایلهای صوتی درباره دنیای پس از مرگ است. در واقع بر اساس کتابی به نام آنسوی مرگ با نویسندگی یک ایرانی است و خاطره سه نفر که مرگ تقریبی داشتند یعنی رفتند به کما و برگشتند را نقل می کنه ضمنا راستی آزمایی هم کرده که واقعا این چیزهایی که میگن درسته یانه این کتاب را یکی از اساتیددر دانشگاه فردوسی برای بچه های مهندسی بازخوانی کرده بسیار زیبا از تاثیر اعمال ما و شکلشان در بهشت و جهنم برزخی میگه کلا 39 فایل و هر کدام تقریبا نزدیک به ۳۰ دقیقه است . در این وانفسای گرفتاری های دنیایی بنظرم بسیار تاثیر گذار بر روی سبک زندگی همه مان است. 🌸🍃انشاءالله که مفید فایده واقع شود.🍃🌸
📗 مورد نظر بالا👆📗 کتاب آن سوی مرگ نوشته جمال صادقی کوششی کم‌سابقه از به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است که توسط نشر معارف منتشر شده است. این کتاب دربردارندۀ سه خاطره دربارۀ تجربۀ مرگ و حاصل مصاحبه رو در رو نویسنده با افرادی است که حیات پس از مرگ را تجربه کرده، به برزخ رفته و برگشته اند. جمال صادقی در این باره می نویسد : "خیلی از خاطرات، سوای جنبه‌های شخصی، شباهت زيادی با خاطرات ديگران داشت. اشخاصی که قصه مرگشان را تعريف کردند به سه دسته تقسیم می‌شوند: گروهی پس از خارج شدن از جسم خود، در تمام مدت، داخل بیمارستان مانده‌اند، برخی فراتر از محیط بیمارستان، بین مردم شهر شناور شده‌اند، دسته سوم به جهانی ورای جهان زمینی کوچ کرده‌اند. من از میان تمامی خاطرات، سه خاطره را برگزيده‌ام و در کتاب آورده‌ام." همان گونه که نویسنده در مقدمه کتاب بیان کرده بدلیل نوع محتوای این کتاب ممکن است مطالعه بخش‌هایی از آن برای بیماران قلبی و روان‌های آسیب‌پذیر مناسب نباشد. " آنسوی مرگ" به اعتقاد کارشناسان هم از لحاظ ادبیات و هم از لحاظ محتوایی موفق بوده و آنچه که در این کتاب آمده با آموزه‌های دینی و آیات و روایات ما تطابق قابل قبولی دارد. مطالعه این کتاب میتواند آغاز تحولات فکری و عملی و شروع دوره ای جدید در زندگی افراد مختلف باشد. https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزی یک کشتی پر از عسل در ساحل لنگر انداخت وعسل ها درون بشکه بود... پیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود و به بازرگان گفت: از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل کنی تاجر نپذیرفت و پیرزن رفت... سپس تاجر به معاونش سپرد که آدرس آن خانم را پیدا کند و برایش یک بشکه عسل ببرد آن مرد تعجب کرد و گفت: از تو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی و الان یک بشکه کامل به او میدهی؟ تاجر جواب داد: ای جوان او به اندازه خودش در خواست میکند و من در حد و اندازه خودم میبخشم... پروردگارا... کاسه های حوائج ما کوچک و کم عُمق اند، خودت به اندازه ی سخاوتت بر من و دوستانم عطا کن که سخاوتمندتر از تو نمیشناسیم... آرزوهايتان را به دستان خدا بسپارید 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 https://eitaa.com/m_rajabi57 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مِشْکات
#داستان_های_قرانی قسمت ۲۹ 🌷 *ابراهیم و ستاره پرستان* 🌷 *و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الار
🌷ادامه ۲۹🌷 🔹ابراهیم فریاد برآورد که این خدای من است. هم زیبا و با عظمت و هم گرم و با حرارت و هم بزرگتر و شایسته تر، آری اینست خدای من.  🔹خورشید بر اساس قانون خلقت، ساعتی چند نور افشانی و زمین را از نور و حرارت خود بهره مند ساخت ولی او نیز در پایان ساعات تعیین شده، راه غروب را در پیش گرفت و از نظرها ناپدید شد.  🔹ابراهیم آخرین ضربه را بر عقاید تزلزل یافته ستاره پرستان وارد آورد و گفت: نه این هم خدای من نیست. من از همه خدایان ساختگی بیزارم. من روی دل بسوی خداوندی دارم که آسمان و زمین را آفرید. خورشید و ماه و ستارگان را به وجود آورد و هر کدام را در مدار بخصوصی بگردش انداخت ،خدائی که خالق و حاکم بر جهان هستی است و همه چیز فرمان بردار بی چون و چرای او است. 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🌷 🌷 و اذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا .  (سوره مریم: 55) 🔹سالها از ازدواج ابراهیم و ساره میگذشت. رفته رفته هر دو قدم در سنین پیری و سالخوردگی میگذاشتند ولی از آنجا که ساره عقیم بود، فرزندی نصیب آنها نشده بود.  زنم و شوهر هر دو از این امر نگران و غمگین بودند ولی غم ساره، غمی مضاعف بود. هم غم خودش و هم غم همسر عزیز و گرامیش که به شدت او را دوست میداشت و تاب دیدن چهره غم آلود او را نداشت.  بدین جهت کنیز خود هاجر را به ابراهیم بخشید تا شاید خداوند از این طریق فرزندی نصیب آنها کند و چراغ خانه را روشن سازد.  ساره با خود فکر میکرد که فرزند ابراهیم، اگر چه از مادری جز او باشد، باز هم فرزند او است و او میتواند وی را فرزند خود بداند و بدینوسیله غم خود و همسرش را پایان بخشد.  🔹اسماعیل اولین فرزندی بود که هاجر بدنیا آورد و خانه غم آلود ابراهیم را روشن ساخت.  روزهای نخستین با لبخند و شادی گذشت و همه حتی ساره، از قدوم این نوزاد مبارک شادمان بودند، ولی رفته رفته در دل ساره احساس تلخی راه یافت که روز بروز ریشه دارتر و شدیدتر میشد.  دیدن اسماعیل زیبا، در آغوش مادرش هاجر و توجه عمیق همسرش به آن دو، برای ساره تحمل ناپذیر شد و غمی سنگین تر از گذشته برای او به ارمغان آورد.  این احساس درونی ساره و آثار آن، که در چهره و سخن و حرکات او دیده میشد، ابراهیم را دچار محذوری بزرگ کرد. ابراهیم برای ساره احترام خاصی قائل بود. سوابق درخشان و خدمات ارزنده او را بخاطر می آورد. روزی که ساره با او ازدواج کرد، دختری زیبا و شریف و ثروتمند بود، در حالی که ابراهیم جوانی تهیدست و مورد خصومت مردم بابل حتی عمویش آزر بود.  ساره در آن ایام فداکاری کرد. تمام ثروتش را در اختیار ابراهیم گذاشت و همه جا قدم بقدم، همسرش را در راه رساندن پیام خدا بمردم، همراهی نمود و اینک چهره غم آلود او، برای ابراهیم سخت دردناک است.  🔹تنها یک راه در مقابل ابراهیم قرار داشت و آن، دور کردن اسماعیل و مادرش، از آن خانه و آن سرزمین بود. مرکبی آماده کرد و آن دو را با خود برداشت و به سوی مقصدی که خود نمی دانست، به راه افتاد. 🔹 با راهنمائی خداوند، همه جا آمد تا به سرزمین حجاز و مکه معظمه رسید.  بیابانی خشک و بی آب و علف. در میان کوههای گرم و سوزان. دور از شهر و آبادانی، اما در کنار خدا و بیت الله الحرام که بدست آدم بنیان گزاری شده و پس از طوفان نوح، همچنان پابرجا و استوار باقیمانده بود.  آنها را پیاده کرد و آماده مراجعت شد.هاجر گفت: ای ابراهیم، در این صحرای خشک ما را به که میسپاری؟  🔹ابراهیم با قلبی سرشار از ایمان، با بیانی که تا اعماق جان هاجر نفوذ کرد، گفت: شما را به خدا میسپارم.  پس از این پاسخ، چهره فرزند دلبندش را به عنوان آخرین وداع بوسید و با هاجر خداحافظی کرد و به سوی خانه خود رهسپار شد.  🔹در لحظه بازگشت که برای او لحظه سختی بود، رو به درگاه خدا آورد و عرضه داشت:  پروردگارا، من زن و بچه خردسالم را در این بیابان بی آب و علف، در کنار خانه گرانقدر تو اسکان دادم، تا در پیشگاه تو نماز را به پا دارند و به بندگی تو کمر بندند.  خداوندا، آنها تنها هستند، تو دلهای بندگانت را به این سرزمین و این بی پناهان متمایل گردان. از نعمتهای مادی و معنویت آنان را بهره مند فرما و من امیدوارم که آنها نیز مراتب شکرگذاری و قدرشناسی از عنایات تو را به پیشگاه مقدست تقدیم بدارند.  🔹مادر و فرزند شیر خوارش تنها ماندند. اما کسی که خدا و عنایات و الطاف او را بهمراه دارد، هرگز و هیچگاه تنها و درمانده نیست.  با آب و غذای مختصری که همراه داشتند، مدتی گذراندند و رفته رفته آب و آذوقه تمام شد و آثار گرسنگی درهاجر و تشنگی در چهره اسماعیل نمودار گردید.  🔹هاجر برای یافتن آب، نقاط اطراف را بررسی کرد. از کوهها بالا رفت و تپه ها دره ها را زیر پا گذاشت ولی خسته و دست خالی به بالین کودک آمد.  با کمال تعجب دید که در زیر پای کودک چشمه آبی پدید آمده است. 🔹آب زمزم، آب شیرین و گوارا و مبارک. از آن آب نوشید و چهره خود و فرزندش را صفا داد و به درگاه خداوند شکرها گزارد.  چیزی نگذشته بود که قبیله صحرانشین جرهم از آنجا گذشتند شمه آب و آن زن و کودک را دیدند و ازهاجر سرگذشتش را پرسیدند و چون دانستند که خانواده خلیل خدا، ابراهیم علیه السلام است، فوق العاده احترام کردند و با اجازه هاجر در نقطه ای از بیابان سکونت اختیار نمودند.  🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~☆♥☆~ 🔻 🔻 ❤️امام باقر (علیه السلام) می فرماید: ✔️ بر انجام کنید ✔️ و با دشمنانتان پایداری ✔️ و پیوند خود را با مستحکم نمایید. 📚(نعمانی، الغیبه، ص199) ☑️ باید داشت که لازمه برقراری این ارتباط عمیق قلبی نیاز به یک دارد ✅ که از پاک بوده و به خوبی ها مزین باشد. 🌹 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❣https://eitaa.com/m_rajabi57