#سلام_صبحگاهی 🌺🌺🌺
🌸یوسفــــ زهرا...
🌿این عشقِ آتشین،
زِ دلم پاك نمی شود
🌿مجنــون به غیــر
خــانه ے لیلا نمی شود
🌿بالای تختــــِ
یوسفــــِ كنعان نوشتهاند
🌿هر یوسفی
كه یوسفِ زهرا نمی شود...
🌸 اَلَّلهُمـّ عجِّل لِوَلیِڪ الفَرج
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#حدیث_روز 🌺🌺🌺
🌸امام رضا عليه السلام: 🌸
🌿من سَألَ اللّه َ التَّوفيقَ وَلَم يَجتَهِد، فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ.
🌿آنکه از خدا موفقیت را بخواهد اما تلاش نکند، خود را مسخره کرده است.
📚 معدن الجواهر، ج 1، ص 59.
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#در_مکتب_حاج_قاسم 🌺🌺🌺
🌸وصیتنامه شهیدحاجقاسم سلیمانی🌸
«قسمت دوم»
🌿پروردگارا! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونههای بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را یعنی مجاهدین وشهدای این راه به من ارزانی داشتی🤲
🌿خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شُکر شرم بر آستانت میسایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع عطر حقیقی اسلام قرار دادی
و مرا از اشک بر فرزندان علی بن ابیطالب و فاطمه اطهر بهرهمند نمودی؛😭
🌿چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛
نعمتی که در آن «نور» است، معنویت، بی قراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت دارد
🌿خداوندا!
تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی بهرهمند نمودی.
🌿از تو عاجزانه میخواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهرهمند فرما.🤲
🌿خدایا!
به عفو تو امید دارم ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی همتا!
🌿دستم خالی است و کوله پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشهای به امید ضیافتِ عفو و کرم تو می آیم. من توشهای برنگرفته ام؛ چون فقیر را در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#داستان_آموزنده 🌺🌺🌺
🌸ماجرای شنیدنی امام حسین (ع)
و ملا عبدالله🌸
🌿حاج اصغر روشن دوست نقل می کرد، یک روز در مجلس ناظم آقا به همراه دیگر هیئتی ها نشسته بودیم که ایشان ماجرای ملاعبدالله را برایمان نقل کرد و آن ماجرا این است:
🌿روضه خوان پیری بنام ملاعبدالله قبلا در تبریز وجود داشت و من ایشان را دیده بودم. خودش برایم نقل می کرد که چند روز به ایام محرم مانده بود و من در حیاط خانه حصیری پهن کرده و زیر درخت بادام نشسته بودم و با خود فکر میکردم که امسال از هیچ جا برایم جهت روضه خوانی دعوتی به عمل نیامده است و با خود گفتم: یا حسین، من اگر در دستگاه بیلر بیگ (فرماندار وقت) بودم، تا به حال او دست مرا گرفته بود و اینچنین درمانده و مستاصل نمی شدم.
🌿در همین حال به خواب رفتم و در خواب به محضر مولا آقا اباعبدالله الحسين (ع) رسیدم، ایشان رو به من کردند و فرمودند: «ملا عبدالله هر جا روضه خواندی، پولش را گرفتی و بابت آن از من طلبی نداری».
🌿در همین حال ناگهان از خواب پریدم، بسیار ناراحت و پشیمان بودم، و از شدت عصبانیت و ناراحتی سرم را به درخت بادام زدم، به طوری که سرم شکست و خون زیادی از من رفت، در همان حال به شدت گریه می کردم، اهل و عیالم از سر و صدای من به حیاط آمدند و جلویم را گرفتند، شب شد و من به رختخواب رفتم ولی هر لحظه که بیاد آن صحنه می افتادم، آرام و قرار از من سلب می شد و بر خود لعنت می فرستادم.
🌿صبح زود دیدم درب منزل را می زنند، جلوی در که رفتم، دیدم دو نفر از مامورین بیلر بیگ هستند و می گویند بیلر بیگ با شما کار دارد، کمی ترسیدم ولی به هر حال لباسهایم را پوشیدم و عمامه ام را روی سر گذاشته به همراه مامورین حرکت کردم.
🌿وقتی پیش بیلر بیگ رسیدم، ایشان رو به من کرد و گفت: ملا عبدالله توئی؟ گفتم: بله. مرا بسیار تفقد و تکریم کرد و گفت: برایم روضه امام حسین (ع) را بخوان.
🌿گفتم: من پیر شده ام و صدای خوبی ندارم، به این خاطر نمی توانم خوب روضه بخوانم. بیلر بیگ گفت: می خواهم شما برایم روضه بخوانی.
🌿ملا عبدالله میگفت: همین که شروع به روضه خواندن کردم و گفتم: السلام علیک یا اباعبدالله، دیدم من ملاعبدالله دیروز نیستم، صدایم عوض شده است و مثل یک جوان شروع به روضه خواندن کردم.
🌿در حین روضه بیلر بیگ غش کرد و از هوش رفت، اطرافیان بیلر بیگ جمع شدند و گفتند: دیگر بس است ایشان از حال رفت، سپس او را به هوش آوردند، بیلر بیگ دستور داد ۵۰۰ سکه نقره (که در آن زمان پول زیادی بود) به من دادند.
🌿ملا عبدالله پول را قبول نمی کند و می گوید با خود عهد کرده ام برای روضه خواندن از کسی پول نگیرم.
🌿بیلر بیگ می گوید: من کسی نیستم که برای روضه پول بدهم و اصلا به روضه هم اعتقادی نداشتم تا اینکه دیشب در عالم خواب خدمت حضرت زهرا عليها السلام رسیدم و ایشان به من دستور دادند که «باید ملا عبدالله را برای روضه خواندن دعوت کنی و به او هدیه ای بدهی، او دلش شکسته و بین او و پسرم حسین کدورتی پیش آمده که باید حل شود،
🏴لبیک یا حسین مظلوم 🏴
📚(با دلدادگان امام حسین علیه السلام صفحه 18 - 17)
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#حدیث_روز 🌺🌺🌺
🌸امام کاظم (عليه السلام):🌸
🌿اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَات:
و سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ،
و سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ،
و سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَكُمْ عُیُوبَكُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَكُمْ فِی الْبَاطِنِ،
و سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ
🌿 سعی کنید زمان خود را به چهار بخش تقسیم کنید:
زمانی برای خلوت با خدا،
زمانی جهت تلاش برای به دست آوردن روزی حلال،
زمانی برای معاشرت و ارتباط با آشنایان و خانواده،
زمانی هم برای لذتهای حلال.
📚 تحف العقول، ص 409.
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#در_مکتب_حاج_قاسم 🌺🌺🌺
🌸وصیتنامه شهیدحاجقاسمسلیمانی🌸
«قسمت سوم»
🌿 سارُق، چارُقم پر است از امید به "تو و فضل و کرَم تو"
🌿همراه خود دو چشم بسته آورده ام، که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها یک ذخیره ارزشمند دارد...!
و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است...گوهر اشک بر اهل بیت است....گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم..... دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.........
🌿خداوندا!
در دستان من چیزی نیست؛
نه برای عرضه چیزی دارندو نه قدرت دفاع دارند....
🌿 اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده ام که به این ذخیره امید دارم....!!
و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است.
🌿 وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برائت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.
🌿خداوندا!
پاهایم سست است.رمق ندارد.😔
جرأت عبور از پلی که از «جهنّم»
عبور میکند،ندارد...
🌿من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم.
🌿من با این پاها در حَرَمت پا گذارده ام...
و دورِ خانه ات چرخیده ام...
و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم...و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم...!!
🌿و در دفاع از دینت
دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم.
🌿امیددارم آنجهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریم ها، آنها را ببخشی.
خـــــــداوندا، « سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر میبرند.
🆔 @m_setarehha
#مباحث_تربیتی_خانواده 🌺🌺🌺
🌸بچه ها تا ۱۴ سالگی نباید اخبار را بشنوند یا ببینند.
🌿کودکان و نوجوانان اخبار را به صورت اتفاقی یک در میلیون نمی بینند بلکه آنچه را می بینند و می شنوند بر طبق منطق قیاسی، مطمئن خواهند بود، برای آنها و خانواده شان هم اتفاق خواهد افتاد و باعث کابوس، ترس از دزد، آدمکشی، ترس از تاریکی و تنها بودن خواهد شد.
🌿اگر فرزندی داریم در حضور آنها اخبار نگاه نکنیم.
🌿دیدن فیلمهایی با مضمون جنگ و خشونت، بازیهای کامپیوتری جنگی باعث ایجاد وحشت در بچه ها خواهد شد.
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#سیره_شهدا 🌺🌺🌺
🌸خاطرات زیبای شهید تورجی زاده🌸
راوی:خانم سلمانی
🌿کارم شده بود گریه.صبح تا شب،شب تا صبح گریه می کردم.با دست خودم پسرم را بدبخت کرده بودم!دیگر نمی دانستم چه کنم.آبروی ما در خطر بود.حاضر بودیم هر چه که می شد بدهیم اما تنها پسر ما نجات یابد!
🌿واقعا نمی دانستم چه کنم.به تنها پسر من هم تهمت زدند!پسری که اهل نماز شب است.بسیار مومن است و ...
🌿همه به من گفتند این دختر به درد شما نمی خورد اما گوش نکردم!حالا همه خانواده در عذاب بودند.حتی راضی نمی شد مهریه اش را بگیرد و برود.همه درها به روی ما بسته شده بود.دیگر هیچ چاره ای نداشتیم.
🌿شب جمعه بود.به گلستان شهدا رفتم.خدا را به حق شهدا قسم دادم.صبح فردا تصمیم گرفتم بروم امام رضا علیه السلام.گفتم: آنقدر می مانم تا مشکل ما حل شود.
🌿دیدن چهره غم زده ی پسرم مرا آزار می داد.عصر جمعه بود.در حالی که اشک می ریختم خوابم بُرد.
🌿در مسجد جمکران بودم.به سمت محراب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حرکت کردم.
🌿جوانی خوش سیما به سمت من آمد. شبیه رزمندگان دوران جنگ بود.
🌿پیراهن سفیدش روی شلوار بود. موهای بلند و زیبایی داشت.
🌿وقتی به من رسید گفت: بروید سر مزار تورجی!!
با تعجب گفتم : تورجی؟!
🌿مزار یک شهید را نشانم داد! حالت قبور شهدای اصفهان را داشت. زنی بسیار مجلل و با وقار هم در کنار قبر بود.
🌿خوب به عکس بالای قبر نگاه کردم.جوان بسیار زیبایی بود.یکدفعه از خواب پریدم!به اطراف نگاه کردم . پسرم آن طرف اتاق نشسته بود.
🌿صدایش کردم و گفتم : جواد،شهیدی به نام تورجی می شناسی؟!
🌿با تعجب گفت:چطور؟! گفتم: به احتمال زیاد در همین اصفهان دفن است.
🌿پسرم بلند شد و به طرف من آمد.با چشمانی گرد شده از تعجب گفت: مادر خواب دیدی؟! با علامت سر حرفش را تایید کردم.
🌿گفت:چند روز قبل توی مسجد حاج آقا از محبت حضرت زهرا سلام الله علیها می گفت. بعد در مورد شهیدی به نام تورجی که عاشق حضرت زهرا سلام الله علیها بوده صحبت کرد.
🌿 با هم را افتادیم. وارد گلستان شهدا شدیم.پسرم گفت: خب حالا کجا بریم.
🌿گفتم: من که سواد ندارم. برو از این مغازه بپرس شهید تورجی می شناسی؟!
🌿جوان فروشنده بیرون آمد. آدرس را می شناخت. ما را تا مزار شهید همراهی کرد. تا چشمم به چهره اش افتاد اشک در چشمانم حلقه زد.این همان شهیدی بود که ساعتی قبل در خواب دیده بودم. نشستم و زار زار گریه کردم.
🌿گفتم: خدایا من خودم نیامدم.تو راه را به ما نشان دادی.خودت مشکل ما را حل کن.
🌿خیلی اشک ریختم تا موقع نماز آنجا بودیم.
🌿همان شب دوباره در عالم خواب او را دیدم.خودش بود. خود شهید تورجی. آمده بود خانه ما. در گوشه اتاق نشسته بود. لبخند زیبایی بر لب داشت.
🌿گفتم: جوان من تو را نمی شناسم. اما به راه شما اعتقاد دارم. ما را به شما حواله دادند. خودت کمک کن.
🌿نگاهی به پسرم کرد. گفت: انشاالله مشکل حل است.
🌿روز بعد پدر بزرگ آن دختر آمد خانه ما. از روستا آمده بود. با شوهرم صحبت کرد و گفت: اینها به درد هم نمی خورند!
🌿من با پدر و مادر دختر صحبت کردم. ما مهریه هم نمی خواهیم! بیایید مشکل را سریع تر حل کنیم! ما هم با تعجب به حرف های او گوش می کردیم.
🌿سال بعد برای پسرم به خواستگاری رفتیم. از خود شهید تورجی خواسته بودم. گفتم من سواد ندارم.
🌿پسرم هم انسان مومن و سر به زیر است.دنبال این مسائل نیست. اگر واقعا دختر خوبی است خودت کمک کن!
🌿سه سال از آن ماجرا گذشته.پسرم اکنون متاهل است. زندگی بسیار خوبی هم دارد. بار ها با همسرش به سر مزار شهید تورجی رفته اند. خدا را هم به خاطر این نعمت شکر گذارند.
📚 کتاب یازهرا صفحه ۱۹۱تا۱۹۳
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#حدیث_روز 🌺🌺🌺
🌸امیرالمؤمنین علی علیه السلام:🌸
🌿ألْبَانُ الْبَقَرِ دَوَاءٌ وَ سُمُونُهَا
شِفَاءٌ وَ لُحُومُهَا دَاء..
🌿 شیر گاو، درمان است.
وروغن آن شفاء، و گوشت آن درد..
📚 كافى، ج 6، ص 337.
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#نکات_ناب
🌸از عارفي پرسيدند :🌸
🌿چرا اينقدر ذکر صلوات در منابع دينى ما تأکيد شده!
🌿و براى آمرزش گناهان، وسعت روزى ، صحت و سلامتى، گشايش در کارها و... صلوات تجويز کرده اند، سِرّ و راز اين ذکر چيست؟
🌿فرمود : اگر به قرآن نگاه کنيد فقط يکجا در قرآن هست که خداوند انسان را هم شأن و هم درجه ى خودش ميکند.
يعنى از انسان ميخواهد که بيايد کنار او و با هم در يک کارى مشارکت کنند.
« آيه این است»
🌿"انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما"
🌿خداوند و ملائکه اش براى پيامبر ﷺ صلوات ميفرستند.
«شما هم بياييد و همراهى کنيد»
🌿علّت عظمت و بزرگى ذکر صلوات همين است
🌿انسان را يکباره تا کنار خداوند بالا ميبرد.
🌸 اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#مباحث_تربیتی_خانواده. 🌺🌺🌺
🌸تربیت در زندگی متاهلی🌸
.🌿زن و مرد در زندگی مشترک نباید به کوچکی رفتار بد خود نگاه کنند، اگر یک بیاحترامی به همسر یا بددهنی و حرمتشکنیِ به ظاهر کوچک اتفاق بیفتد زمینهای برای بیاحترامی و حرمتشکنی بعدی شما میشود.
🌿حتی بهانهای برای مقابله به مثل کردن همسرتان و در نتیجه پیشروی تخریب دومینوی زندگی میگردد🤯
در بازی دومینو وقتی یکی از مهرهها به مهرهی بعدی برخورد میکند یکی یکی مهرهها سقوط کرده و خراب میشوند. یعنی عامل ریزش صدها مهره فقط افتادن یک مهره است.😱
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#در_مکتب_حاج_قاسم 🌺🌺 🌺
🌸وصیتنامه شهیدحاجقاسمسلیمانی🌸
«قسمت چهارم»
🌿یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!
🌸خدایا! از کاروان دوستانم جاماندهام...🌸
🌿خداوند،ای عزیز! من سالها است از کاروانی به جا مانده ام و پیوسته کسانی را به سوی آن روانه میکنم، اما خود جا مانده ام...!! 💔
اما تو خود میدانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند...😭
عزیــــ🌹ــــز من! جسم من در حال علیل شدن است....چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟!
🌿خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران....
🌿عزیزم! من از بی قراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابانها گذارده ام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان میروم...😭
کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته ام، تو خود میدانی دوســ💞ـــتت دارم.
🌿خوب میدانی جز تو را نمیخواهم. مرا به خودت متصل کن...
🌿خدایا وحشت همه ی وجودم را فرا گرفته است!! من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نکن!! مرا به حُرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کردهای، قبل از شکستن حریمی که حرم آنها را خدشه دار میکند، مرا به قافلهای که به سویت آمدند، متصل کن🤲
🌿معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمیتوانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آنچنان که شایسته تو باشم...
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#سیره_شهدا 🌺🌺🌺
🌸خدایا شکر🌸
🌿از صبح تا عصر به ادارات مختلف شهرمان رفتم اما مشکل من حل نشد.
🌿 با اینکه از جانبازان جنگ بودم، اما اینقدر عصبانی شدم که به تمام مسئولین فحش دادم و گفتم:
" کاش داعش می آمد و شما را... "
🌿آخر شب، فرزندم که از شرایط من ناراحت بود گفت:
" بابا، من امروز یک کتاب جالب خواندم.
🌿خیلی آرامش به من داد. بیا شما بخوان."
🌿 بعد کتابی را که تصویر یک شهید روی آن بود به من نشان داد.
کتاب را انداختم آن طرف و گفتم:
" همش دروغه."
و بعد خوابیدم.
🌿جوان خوش سیمایی بالای سرم آمد و گفت:
" دوست عزیز، چرا اینقدر ناشکری؟! چیزی نشده. مشکل شما را اگر خدا صلاح بداند حل می کند.
خدا را به خاطر این همه نعمتی که داده شکر کن. نعمتها را بیشتر میکند و... "
🌿 از خواب پریدم. خودش بود. همان جوانی که تصویرش روی جلد کتاب قرار داشت. کتاب را از گوشه اتاق برداشتم. نوشته بود:
" سلام بر ابراهیم. خاطرات شهید ابراهیم هادی"
🌿 او به من این کلام الهی را یادآور شد:
✨ لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنکُم وَ لَئِن کَفَرتُم اِنَّ عَذابی لَشَدیدُُ ✨
🌸"...اگر شکر گذاری کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است." 🌸
📚خدای خوب و ابراهیم ص ۷
دلاتـــــون شھـــــدایـــــے
روزتون معطر با عطر و بوی شهدا
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#سلام_صبحگاهی 🌺🌺🌺
🌸سلام امام زمانم.. 🌸
🌿کاش روزی برسد، که به هم مژده دهیم
🌿یوسف فاطمه آمد!
🌿دیدی ... من سلامش کردم،
🌿پاسخم داد امام
🌿پاسخش طوری بود
🌿با خودم زمزمه کردم که امام؛
🌿میشناسد مگر این بیسروسامان را!!
و شنیدم فرمود:
🌿تو همانی که «فرج» میخواندی ...
🌸الهی عظم البلاء
اللهم عجل لوليك الفرج🌸
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#در_مکتب_حاج_قاسم 🌺🌺🌺
🌸وصیتنامه شهیدحاجقاسم سلیمانی🌸
«قسمت پنجم»
✍خطاب به برادران و خواهران مجاهدم...خواهران و برادران مجاهدم در این عالم؛
🌿ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده اید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق بازی به سوق فروش آمده اید، عنایت کنید:
«جمهوری اســــلامی، مرکز اسلام و تشیّع است»✅
🌐امروز قرارگاه حسین بن علی،
ایــــ🇮🇷ــــران است....!!
🌿بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند....💯
🌿اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص)
🌿برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند""رهبری"" است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم!!
🌿خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی ←خمینی→ بزرگ و پاک ما، #ولایت_فقیه را تنها نسخه نجات بخش این امت قرار داد؛
🌿لذا چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید]به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه «ولایت» را رها نکنید.
🌿خیمه، خیمهی رسول الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است!!دور آن بچرخید.
🌿 والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند.....!!
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#نکات_ناب 🌺🌺🌺
🌸آیتــ الله مجتهدے تهرانے(ره):🌸
لقمان بہ پسرش نصیحت می کرد ؛
دو چيز را فراموش نكن:
🌿ياد خدا
🌿 ياد مرگ
دو چيز را فراموش كن :
🌿بدي ديگران در حق تو
🌿خوبي تودر حق ديگران
چهار چيز را نگه دار :
🌿گرسنگيت را سر سفره ديگران،
🌿زبانت را در جمع ،
🌿دلت را در نماز،
🌿چشمت در خانه ي دوست،
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha