eitaa logo
‌•••|ما امام رضایی ها|•••
87 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
449 ویدیو
8 فایل
خوش اومدی رفیق😎😎 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ : http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
رهایی از بند⛓ پارت ۲ از پله ها پایین اومدم ازبچه های سایت خداحافظی کردم و به مجتبی گفتم همراه من بیاد که کلی کار سرمون ریخته . با عجله سوار موتور شدیم و حرکت🏍 به مجتبی گفتم : که من باید راس ساعت ۲:۲۰دقیقه جلوی سفارت سوئیس باشم پس عجل کن !!! جلوی سفارت پیاده شدم گفتم همین جا باش تا برگردم . محمد: اها راستی مجتبی به هادی و رضا و افشین بگو کل محوطه رو زیر نظر بگیرن مجتبی :چشم اقا یه چیزایی بود که باید خودم برسی میکردم . جای عجیبش اینجا بود که وارد دفتر کل میشد از سفارت بیرون اومدم به مجتبی گفتم برو تو تا ساعت ۳ همون جابمون اگه چیز مشکوکی دیدی سریع به من بگو . مجتبی :بله اقا وارد سازمان شدم به رضا گفتم :هرچی میتونی راجب این اقای اکبری دربیار تاکیید میکنم هرچی . ۲ساعت گذشت و هیچ خبری از مجتبی نشد . نگران شدم تلفن کردم گفتم چی شد ؟ مجتبی: اقا محمد هنوز از سفارت خارج نشده مجبور شدم بیام بیرون اما هنوز هیچی . بهش گفتم همونجا باش الان خودم میام .............
🌸✨اول هفته تون عالی 🌿✨روزگارتان زلال 🌸✨امروزتان گلباران 🌿✨زندگیتان بدون حسرت 🌸✨عاقبتتان بخیر 🌿✨عشقتان مستدام 🌸✨محبت خدا در دلتان 🌸✨آرامش همنشینتان 🌿✨ و روزتان بخیر و شادی💐‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌
وصیت تاثیر گذار👌🏻 خوبه که یکم به خودمون بیایم.
صلواتے ختم ڪن جـانـا🙂✨
رهایی از بند⛓ پارت ۳ خیلی سریع وارد پارکینگ شدم ، یه ماشین برداشتم و خیلی سریع خودم و به سفارت سوئیس رسوندم محمد :مجتبی چه خبر چی شد مجتبی :هیچی اقا همون چیزایی که پشت تلفن عرض کردم. محمد : بادقت بگو حتی چیزایی خیلی کوچیک!!!!! مجتبی :تا حالا ۱۰ مرد و ۵ زن خارج شدن ولی بین این ۱۵ نفر اقای ( اکبری )نبوده! خوب این چیز خیلی مشکوکی بود ! شریع تلفن کردم به رضا ، گفتم همه دوربین های سفارت رو چک کن فقط خیلی سریع!!! ۳۰ دقیقه ی بعد رضا : اقا محمد پشت سفارت یه در پشتیه یه سری از ادما از اونجا میرن میان! محمد: ممنون رضا جان یا علی. غروب بود ، چه غروب دل انگیزی!! به افشین هادی زنگ زدم ، گفتم افشین از اونجایی که هستی ۲۰ متر برو جلو مراقب در پشتی باش هادی تو هنوز منتظر اقای اکبری باش اذان میگفتن سر راه یه مسجد بود رفتم و نماز مغرب را به جماعت به جا اوردم . به نماز اشا نرسیدم باید برمیگشتم سازمان . تا رسیدم به سازمان ساعت ۹ بود . رضا:اقا محمد اقامحمد !!!....
رهایی از بند⛓ پارت ۴ رضا:اقا اکبری دوباره وارد ساختمان شد محمد :ببین خیلی سریع برو استعلام شنود بگیر رضا :چشم اقا سریع یه بچه ها زنگ زدم گفتم چهار چشمی همه جارو بپایید نباید این دفعه در بره. استعلام اومد و تلفن اقای اکبری شنود شد.. این سریع متوجه ی یه چیز عجیب شدم اون با یه زن به اسم (زهرا مجیدی )دیدار میکنه . رضا سریع هرچی میتونی درمورد این خانم پیدا کن!!!!!!!!!!!!! رضا:اقا این خانم متولد ۱۳۵۹ درشهر مشهد اسم پدر :غلام رضا)واسم مادر:سوگل) تا الان ۲ بار به تلاویو سفر کرده و هربار به ترکیه می رفته بهد به امریکا و بعد به تلاویو!!!! به مرتضی و خانم مهدوی بگو زیر نظر بگیرنش* اها رضا یه گزارش از تمامی چیز هایی که داریم تو۵ خط بنویس بیار ..................................... .....
بچه ها خبر عالی و دسته اول 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند .. آشوبهاي زندگي حكمت خداست. ازخداوند ، دل آرام بخواهيم، نه درياي آرام ,,,,