eitaa logo
معبر عشق
651 دنبال‌کننده
320 عکس
822 ویدیو
117 فایل
ترویج فرهنگ ایثارو شهادت دوران دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
اگردوباره جنگی شروع شد و ما نبودیم، از قول ما *رزمندگان دیروز* به *رزمندگان فردا* بگوئید: در حین مبارزه با دشمن متجاوز، به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید. مبادا *ارزش‌ها* را در خاکریزها جا بگذارید، اگر چنین کنید، ارزش ها، مثل امروز، *عوض* می شود و *عوضی‌ها* ارزشمند می شوند. می بینید که چگونه ما را *غریبه* می‌پندارند!  آن روزها: *قطار قطار* می رفتیم، *واگن واگن* بر می گشتیم. *راست قامت* می رفتیم *کمر خمیده* بر می گشتیم. *دسته دسته* می رفتیم، *تنها تنها* بر می گشتیم. بی‌هیچ استقبال و جشن و سروری. فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و دگر هیچ. اما مردانه، ایستادیم. باور کنیدکه: ماهم دل داشتیم، فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم. اما با *دل* رفتیم، *بی‌دل* برگشتیم. با *یار* رفتیم، با *بار* بر گشتیم. با *پا* رفتیم، با *عصا* بر گشتیم. با *عزم* رفتیم، با *زخم* برگشتیم. با *شور* رفتیم، با *شعور* برگشتیم. ما اکنون *پریشان* هستیم، اما *پشیمان* نیستیم. *ما* همان کهنه *رزمندگان* پیاده‌ایم که *سواری* نیاموخته‌ایم. *ما* همان هایی هستیم که به *وسوسه‌ی قدرت* نرفته بودیم. می‌دانید *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟ *۳/۵* درصد از کل جمعیت ایران! اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم. ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم. رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم. اکنون نیز *فریاد* می‌زنیم که: این *حرامیان یقه سفید قافله‌ی اختلاس* از ما نیستند. *این گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریده‌اند* از ما نیستند . این *خرافات خوارج ‌‌‌پسند* وصله‌ی مرام ما نیست. *ما* نه اسب امام زمان دیدیم، نه بی ذکر سالار شهیدان، جنگیدیم. اما *استخوان در ‌گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمنده‌ایم. شرمنده ایم، با صورتی سرخ. شرمنده ایم، با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است ای همه‌ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید! *ما* اگر به جبهه نمی‌رفتیم، با دشمنی که به نام قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردیم؟ شما را به آن سالار شهیدان، ما را *بهتر قضاوت* کنید. حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید. سربازم و هرگز نکنم پشت به میدان گر سر برود من نروم از سر پیمان ای خاک مقدس که بود نام تو ایران فاسد بود آن خون که به پای تو نریزد!؟ تقدیم به خانواده های محترم شهدا و جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس که مرد و مردانه از وجب به وجب این خاک حراست نمودند. @maabareshgh
27.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صوت علی معظمی تصویر بردار هاشم مقدس منطقه شلمچه
24.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهیان نور دانش آموزی منطقه آموزش و پرورش تبادکان مشهد ۷ آذرماه ۱۴۰۳ @maabareshgh
28.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راوی برادر باشی خاطره می گوید ید راهیان نور دانش آموزی منطقه اموزش،وپرورش تبادکان مشهد
توبه نامه و اعتراف به گناه یک شهید پاک سیزده ساله پناه می‌برم از این که... از این که حسد کردم... از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی‌دانستم. از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم. از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم. از این که مرگ را فراموش کردم. از این که در راهت سستی و تنبلی کردم. از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم. از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم. از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند. از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم. از این که دیگران را به کسی خنداندم،غافل از این که خود خنده‌دارتر از همه هستم. از این که لحظه‌ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم. از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع‌تر نبودم. از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم. از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید. از این که نشان دادم کاره‌ای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند. از این که ایمانم به بنده‌ات بیشتر از ایمانم به تو بود. از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می‌نویسی و با حافظه تری. از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم. از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند. از این که از گفتن مطالب غیرلازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم. از این که کاری را که باید فی سبیل‌الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم. از این که نماز را بی‌معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود،در نتیجه دچار شک در نماز شدم. از این که بی‌دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم. از این که " خدا می‌بیند " را در همه کارهایم دخالت ندادم. از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به نشنیدن زدم @maabareshgh
17.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راوی برادر شیری منطقه اروند @maabareshgh
20.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخش دوم راوی برادر باشی خاطره می گوید راهیان نور دانش آموزی منطقه اموزش،وپرورش تبادکان مشهد @maabareshgh
13.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راوی برادر علی پیراسته اروند @maabareshgh