eitaa logo
معـــادشناســی
154 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
🔰نشر معارف و مطالبی نفیس برگرفته از کتاب #معاد_شناسی حضرت علامه حسینی طهرانی (قدّس سّره) 💐 باتشکر از همراهی شما 💐 📍https://eitaa.com/joinchat/1504051309C19f5b9894b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱عمل نمودن طبق حقّ قدرى مشكل است. مثلا مى‏ خواهد به فقرا اطعام كند، از يتيم دستگيرى بنمايد؛ اين محتاج به است، محتاج صرف مال و آسايش است. مى‏ خواهد از مريضى عيادت كند، بايد راهى را بپيمايد و براى او هديّه‏ اى ببرد، لحظاتى در مقابل او بنشيند، مريض را در حال ناراحتى ببيند، شكايت او را گوش كند، با ملايمت او را دلدارى دهد و دعوت به صبر و تحمّل كند گرچه با او سالهاست كه جدائى و تنافر دارد. 📌البتّه اينها است و انسان بايد به نيروى عقل و تقوى بر خواسته‏ هاى مسلّط شود تا بتواند كارى بكند. @maad_shenasy
🍃 راه بهشت🍃 اگر انسان بخواهد در مقام و تسليم أوامر پروردگار سستى نورزد، و در خوشی و سختی با مردمان خدا شركت كند و با رياضات شرعی نفس خود را ادب كند، تمام زندگى انسان با ناگواريها مواجه شده و بايد با قدم راستين در اين گام برداشت. ♨️چون اين‌ها راه بهشت و رضوان و مقدّمه طهارت و است؛ و تا نفس پاك نشود، وصول به بهشت امكان پذير نخواهد بود. 🔻@maad_shenasy
📌محتویات جهنم ♨️جهنّم مملوّ است از شهوات و لذّات بى بند و بار، و دروغ و غيبت، و خيانت و فسق و فجور، و تعدّى به اموال و نواميس مردم، و تجاوز به حقوق زن و فرزند و همسايه و شريك و رفيق و عالِم و امام و پيمبر. 🔻@maad_shenasy
☘️نتیجه اعمال خوب و بد در برزخ☘️ 🍂مرحوم نراقى در ايّامِ اقامت در نجف،يكی از روزهای ماه رمضان در منزلشان براى صرف افطار هيچ نداشتند، عيالش ميگويد: هيچ در منزل نيست، لطفا چيزى تهيّه كنید! مرحوم نراقى در حاليكه حتّى يك پول سياه هم نداشت از منزل بيرون می آيد و يكسره براى زيارت اهل قبور به وادی السلام می رود؛ در ميان قبرها قدرى می نشيند و فاتحه مي‌خواند تا اينكه آفتاب غروب می‌كند و هوا كم كم رو به تاريكى می‌رود. ناگاه می بيند جنازه‏ اى را آوردند و قبرى براى او حفر نموده و جنازه را در ميان قبر گذاشتند، و رو كردند به من و گفتند: ما عجله داريم،شما بقيّه تجهيزات اين جنازه را انجام دهيد! جنازه را گذاشتند و رفتند. مرحومِ نراقى می گويد: من در ميان قبر رفتم كه كفن را باز نموده و صورت او را بروى خاك بگذارم، و بعد بروى او خشت نهاده و خاك بريزم؛ ناگهان دريچه ای دیدم ، از آن دريچه داخل شده ديدم باغ بزرگى است، درخت‏ هاى سر سبز سر به هم آورده و داراى ميوه‏ هاى مختلف و متنوّع است. 🍂از در اين باغ يك راهى است بسوى قصر مجلّلى كه تمام سنگ ريزه‏ هاى اين راه از جواهرات فرش شده است. بى اختيار وارد شدم ، به‌سوى قصر رهسپار شدم، ديدم قصر با شكوهى است و خشت‏هاى آن از جواهرات قيمتى است؛ از پلّه بالا رفتم، در اطاقى بزرگ وارد شدم، ديدم شخصى در صدر اطاق نشسته و دور تا دور اين اطاق افرادى نشسته‏ اند. سلام كردم و نشستم، جواب سلام مرا دادند. اطرافیان از آن شخصى كه در صدر نشسته احوالپرسى می كنند و از حالات اقوام و بستگان خودشان سؤال می كنند و او هم پاسخ می دهد و آن مرد خوشحال و مسرور به يكايك از سؤالات جواب می گويد. قدرى كه گذشت ناگهان ديدم كه مارى از در وارد شد!! يكسره به‌سمت آن مرد رفت و نيشى زد و برگشت و از اطاق خارج شد. آن مرد از درد نيش مار، صورتش متغيّر شد و قدرى به خود پیچید، و كم كم حالش عادّى شد. ✍️این داستان ادامه دارد... @maad_shenasy
☘️نتیجه اعمال خوب و بد در برزخ☘️ 📌(قسمت دوم) 🍂سپس باز شروع كردند با يكديگر سخن گفتن. ساعتى گذشت ديدم براى مرتبه ديگر، آن مار از در وارد شد و مثل سابق او را نيش زد و برگشت. آن مرد حالش مضطرب و رنگ چهره‏ اش دگرگون شد و سپس به حالت عادّى برگشت. من در اين حال سؤال كردم: آقا شما كيستيد؟ اينجا كجاست؟ اين قصر متعلّق به كيست؟ اين مار چيست؟ چرا شما را نيش می زند؟ گفت: من همين مرده‏ اى هستم كه الآن شما در قبر گذارده‏ ايد، و اين باغ، بهشت برزخى من است كه خداوند به من عنايت نموده است، كه از دريچه‏ اى كه از قبر من به عالم برزخ باز شده است پديد آمده است. اين قصر مال من است، اين درختان با شكوه و اين جواهرات و اين مكان كه مشاهده می كنيد بهشت برزخى من است، من آمده‏ ام اينجا. اين افرادى كه در اطاق گرد آمده‏ اند ارحام من هستند كه قبل ازمن مرده اند و حالا براى ديدن من آمده‏ اند و جویای احوال بازماندگان خود در دنيا هستند. گفتم اين مار چرا تو را می زند؟ گفت: قضيّه از اين قرار است كه من مردى هستم مؤمن، اهل نماز و روزه و خمس و زكات، و هر چه فكر ميكنم از من كار خلافى كه مستحقّ چنين عقوبتى باشم سر نزده است، و اين باغ با اين خصوصيّات نتيجه برزخى همان اعمال صالحه من است؛ مگر آنكه يك روز در هواى گرم تابستان كه در ميان كوچه حركت می كردم، صاحب دكّانى با يك مشترى خود دعوا می کردند صاحب دكّان می گفت: سيصد دينار (شش شاهى) از تو طلب دارم و مشترى مى‏گفت: من پنج شاهى بدهكارم. من به صاحب دكّان گفتم: تو از نيم شاهى بگذر، و به مشترى گفتم: تو هم از نيم شاهى دست بردار و پنج شاهى و نيم بصاحب دكّان بده. 🍂صاحب دكّان ساكت شد و چيزى نگفت؛ ولى چون حقّ با صاحب دكّان بوده و من به قدر نيم شاهى به قضاوت خود كه صاحب دكّان راضى بر آن نبود- حقّ او را ضايع نمودم، به كيفر اين عمل خداوند عزّ و جلّ اين مار را معيّن نموده كه هر يك ساعت مرا بدين منوال نيش زند، تا در نفخ صور دميده و خلائق براى حساب محشر حاضر شوند، و به بركت شفاعت محمّد و آل محمّد عليهم السّلام نجات پيدا كنم. ✍️این داستان ادامه دارد... 🔻@maad_shenasy
☘️نتیجه اعمال خوب و بد در برزخ☘️ 📌(قسمت آخر) 🍂چون اين را شنيدم برخاستم و گفتم: عيال من در خانه منتظر است، من بايد بروم و براى آنان افطارى ببرم. همان مردى كه در صدر نشسته بود برخاست و مرا تا دم در بدرقه كرد، از در كه خواستم بيرون آيم يك كيسه برنج به من داد، كيسه كوچكى بود، و گفت: اين برنج خوبى است، ببريد براى خانواده تان. خداحافظى كردم و آمدم بيرون باغ، از دريچه‏ اى كه داخل شده بودم خارج شدم، ديدم داخل همان قبر هستم و مرده هم به روى زمين افتاده و دیگر دريچه‏ اى نيست؛ از قبر بيرون آمدم و خشت‏ها را گذارده و خاك ریختم . كيسه برنج را با خود به منزل آورده و طبخ نموديم. 🍂و مدّتها گذشت و ما از آن برنج طبخ می كرديم و تمام نمی شد، و هر وقت طبخ می كرديم چنان بوى خوشى از آن متصاعد می شد كه محلّه را خوشبو ميكرد. همسايه‏ ها می گفتند: اين برنج را از كجا خريده ايد؟ بالاخره بعد از مدّتها يك روز كه من در منزل نبودم، يك نفر به ميهمانى آمده بود و چون عيال از آن برنج طبخ کرد، عطر آن فضاى خانه را فرا گرفت ميهمان ‏پرسید: اين برنج از كجاست كه از تمام اقسام برنج‏ هاى عنبر بو خوشبوتر است؟ اهل منزل، مأخوذ به حيا شده و داستان را براى او تعريف‏ مى كنند. پس از اين بيان، آن مقدارى از برنج كه مانده بود چون طبخ كردند ديگر برنج تمام شد. آرى اينها غذاهاى بهشتى است كه خداوند براى مقرّبان درگاه خود روزى می فرمايد. 🔻@maad_shenasy
🍃احاطه ملکوتی مرحوم آقای قاضی رضوان الله علیه🍃 💠یکی از بزرگان علمی نجف نقل می کرد که: من از احوالاتى كه از بگوشم می رسيد در شكّ بودم. با خود می‌گفتم آيا اين مطالبى كه اينها دارند درست است يا نه؟ مدّتها در این فکر بودم و كسى هم از نيّت من خبرى نداشت. تا يكروز برای اعمال مسجد کوفه به آنجا رفتم. در بيرون مسجد به مرحوم رحمة الله عليه برخورد كردم و سلام و احوال پرسی كرديم و مشغول صحبت شدیم تا رسيديم پشت مسجد، روى زمين نشستيم تا قدرى رفع خستگى كرده و سپس به مسجد برويم. 💠 رحمة الله عليه از عظمت توحيد و قدم گذاردن در اين راه، و در اينكه يگانه هدف خلقت انسان است مطالبى را بيان می نمود من در دلم می گفتم: كه واقعا ما در شكّ و شبهه هستيم و نمی دانيم چه خبر است؟ اگر حقيقتى باشد و به ما نرسد واى بر ما! و از طرفى هم نمی دانيم كه واقعاً راست است تا دنبال كنيم. در اين حال مار بزرگى از سوراخ بيرون آمد و در جلوى ما خزيد چون در آن نواحى مار بسيار است و غالباً مردم آنها را مى‏بينند. همينكه مار در مقابل ما رسيد من وحشت كردم، رحمة الله عليه اشاره‏اى به مار كرده و فرمود: مُتْ بِإذْنِ اللَهِ! «بمير به اذن خدا!» مار فوراً در جاى خود خشك شد! سپس بدون آنكه اعتنائى كند مشغول صحبت شدند.، سپس برخاستيم رفتيم داخل مسجد. 💠اين عمل بواسطه اسم المُميت پروردگار صورت تحقّق پذيرفته است و با آن قبض روح انجام گرفته است. 🔻@maad_shenasy
🍂این است معنی جهنم🍂 كسی كه در دنيا براساس وظائف عمل نكند و خود را رها پنداشته و بى حساب و كتاب فرض نماید و خود را از اين عالم شگفت انگيز با اين نظم بديع، جدا ديده و سرسرى رفتار كند در دستگاه‏ انتظام اين عالَم مسؤول بوده و مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت و به پاداش و كيفر اعمال خود خواهد رسيد. 🛑اينست معنى ! 🔻@maad_shenasy
🍃 معناى دنيا همين زندگى كردن بر اساس تخيّلات و شهوات و لذائذ گذرا و غفلت از برنامه حقيقى انسانى و جهالت و غفلت از خداست. 🔻@maad_shenasy
🌺برخیز کار کن!🌺 🍃يكى از رفقا و دوستان ما براى زيارت عتبه مباركه آستان علىّ بن موسى الرّضا عليه السّلام به مشهد مقدّس مشرّف شد، و حال خوبى داشت. در وقت مراجعت خوابى عجيب در آنجا ديده بود. گفت: در هنگام ورود داخل در حرم نشدم بلكه مؤدّبانه كنار درِ حرم ايستادم و سلام عرض كردم، و با خود گفتم: من كه به امام و حقّ آن حضرت معرفت واقعيّه ندارم نبايد داخل حرم شوم تا زماني كه حضرت حاجت مرا بدهند و مرا به حقّ خود و خداى خود عارف كنند. بود و هوا خيلى سرد بود. 🍃در نيمه شب كه در يكى از رواق‌هاى پشت سر نزديك به كفشدارى خوابم برده بود در خواب ديدم حضرت تشريف آوردند و با سر انگشت پا چند مرتبه به من زدند و فرمودند: برخيز! برخيز كار كن؛ بدون كار درست نمى‏شود... است؛ برخیز کار کن! 🔻@maad_shenasy
🍃صدیقه کبری سلام الله علیها است، 🌹او جوهره و است، كه رسول خدا دست او را می‌بوسيد! 🌹و بر جاى خودش می‌نشاند، و پيوسته در بيتش می‌رفت، 🌹و هر وقت از سفر و غزوه مراجعت مي كرد، اوّل به ديدن او در خانه او می‌رفت. 🆔 @maad_shenasy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️بهترین زندگی☘️ زندگى روى زمين و استفاده از آنچه عنايت فرموده است، اگر توأم با تقوى و ورع و عدالت و ملكات حسنه و در پيشگاه ذات مقدّس خداوند باشد بهترين وسيله است براى رسيدن به و رضوان، و حقيقتش در مقابل حيات دنيا. 🆔 @maad_shenasy
🌱 بمان تا... شخصى خدمت حضرت امام صادق عليه السّلام رسيد و عرضه داشت: از دنيا خسته شدم، و از خدا آرزوی مردن مي‌كنم. حضرت به او فرمودند: از خدا آرزوى حيات و زندگى كن! براى آن‌كه اطاعت خدا كنى نه معصيت؛ اگر تو در دنيا زنده بمانى و اطاعت كنى، بهتر است از آن‌كه بميرى، نه معصيت كنى و نه اطاعت‏... 🔻 @maad_shenasy
🍂دنیای به درد نخور...! اگر به گوش انسان رسید که دنیا به درد نمی خورد؛ مقصود دنیای شهوت و غفلت است! آن به درد نمی خورد نه دنیای صحیح. 🔻 @maad_shenasy
☘غنيمت شمار تا انسان زنده است باید قدر خود را بداند. تا هنگامی که نفس می کشد باید لا اله الا الله بگوید؛ همینکه راه نفَس بسته شد دیگر قدرت بر تکلّم یک حرف هم ندارد! کنونت که چشم است اشکی ببار زبان در دهانست عذری بیار غنیمت شمار این گرامی نفس که بی مرغ قیمت ندارد قفس 🔻 @maad_shenasy
🏷 مواجهه با نتیجه عمل مرحوم حاج شیخ عباس قمی ره می گوید: روزي‌ در وادي‌ السّلام‌ نجف‌ أشرف‌ براي‌ زيارت‌ اهل‌ قبور رفته‌ بودم‌. در اين‌ ميان‌ ناگهان‌ صداي‌ شتري‌ كه‌ مي خواهند او را داغ‌ كنند بلند شد، بطوريكه‌ گوئي‌ تمام‌ زمين‌ وادي‌السّلام‌ از صداي‌ نعرۀ او متزلزل‌ و مرتعش‌ بود. من‌ با سرعت‌ به آن‌ سمت‌ رفتم‌. چون‌ نزديك‌ شدم‌ ديدم‌ شتری نيست‌! بلكه‌ جنازه‌اي‌ را براي‌ دفن‌ آورده‌اند و اين‌ نعره‌ از اين‌ جنازه‌ بلند است‌؛ و افرادي كه‌ متصدّي‌ دفن‌ او بودند با كمال‌ خونسردي‌ و آرامش‌ مشغول‌ كار خود بودند. مسلّماً اين‌ جنازه‌ از مرد متعدّي‌ و ظالمي‌ بوده‌ است‌ كه‌ در اوّلين‌ وهله‌ از ارتحال‌ به‌ چنين‌ عقوبتي‌ دچار شده‌ است‌، يعني‌ قبل‌ از دفن‌ و عذاب‌ قبر، از ديدن‌ صور برزخيّه‌، وحشتناك‌ گرديده‌ و فرياد برآورده‌ است‌. 🔻 @maad_shenasy
🌹پناه بر خدا مرحوم آیة الله سید جمال گلپایگانی رضوان الله علیه می فرمود: اساتید به من دستور داده بودند كه شبهاى پنجشنبه و جمعه بروم بيرون اصفهان، و در قبرستان تخت فولاد قدرى در و ارواح تفكّر كنم، و مقدارى هم عبادت كرده و صبح برگردم. عادتم اين بود كه شب پنجشنبه و جمعه ميرفتم و يكى دو ساعت در بين قبرها و در مقبره ‏ها حركت می كردم و تفكّر می نمودم و بعد چند ساعت استراحت نموده، و سپس براى نماز شب و مناجات بر می ‏خاستم و نماز صبح را می خواندم و پس از آن به اصفهان می آمدم. شبى از شبهاى زمستان، هوا بسيار سرد بود، برف هم می آمد. من براى تفكّر در و ساكنان وادى آن عالم، از اصفهان حركت كردم و به تخت فولاد آمدم و داخل مقبره ای رفتم. و خواستم دستمال خود را باز كرده چند لقمه‏ اى از غذا بخورم و بعد بخوابم تا در حدود نيمه شب بيدار و مشغول كارها و دستورات خود گردم. در اين حال دَرِ مقبره را زدند، جنازه ‏ای را که از اصفهان آورده بودند آنجا گذاشتند، و شخص قارى قرآن كه متصدّى مقبره بود مشغول تلاوت شد؛ تا آنها صبح بيايند و جنازه را دفن كنند. جنازه را گذاشتند و رفتند، و قارى قرآن مشغول تلاوت شد. همينكه می ‏خواستم مشغول خوردن غذا شوم، ديدم كه آمدند و مشغول عذاب كردن شدند. چنان گرزهاى آتشين بر سر او می زدند كه آتش به آسمان زبانه می كشيد!! فريادهائى از اين مرده بر می خاست كه گوئى تمام اين قبرستان عظيم را متزلزل می كرد!! نمی ‏دانم اهل چه بود كه اينطور مستحقّ بود؟ 🔻 @maad_shenasy
🍂لحظه کوچ زمانى كه به سينه برسد، و به استخوانهاى ترقوه و گلو برخورد كند، و در آن حال گفته شود: كيست كه درمان كرده، و دعا کند؟ در آن هنگام كه ديگر دست از همه چيز كوتاه، و اميد قطع گردد و و جدائى را نزديك ببيند، و ساقهاى پايش به هم بچسبد و تكان نخورد و ديگر قدرت بر حركت نداشته باشد؛ در آن وقت... موقع حركت دادن و سوق دادن به‌سوى تو است‏. 🔻 @maad_shenasy
🌱جان ها در قبضه اوست خداست‌ که‌ در وقت ، جانها را گرفته و بطور کامل قبضه می کند، و همچنین جان کسانی که در خواب‌ رفته‌ و آنها نرسیده‌ است‌. سپس‌ آنانی که‌ حکم‌ مرگ‌ را بر آنها جاری‌ کرده‌ در نزد خود نگاه‌ میدارد و دیگر به‌ بدن‌ باز نمی‌گرداند، ولی آن‌ جانهائی‌ که‌ در خواب‌ رفته‌ و هنوز مرگشان‌ نرسیده‌ است‌ رها نموده‌ تا هنگام‌ بیدار شدن‌ به‌ بدن‌ برگردند و تا أجل معیّن‌ در بدن‌ باقی‌ باشند؛ این‌ امر نشانه‌ای‌ از و اوست‌ برای‌ مردمانی‌ که‌ در آیات‌ سبحانیّۀ او تفکّر بنمایند. 🔻 @maad_shenasy
🌷حرکت در خواب ، مردن‌ کم‌ اثر است‌. در حال‌ بدن‌ انسان‌ روی‌ زمین‌ قرار دارد ولی انسان‌ در عوالم‌ دیگر سیر می‌کند و سپس‌ بر می‌گردد. اما پس از مرگ، بدن‌ روی‌ زمین‌ یا زیر زمین‌ است‌ و روح‌ به‌ عوالم‌ دیگر رفته و بر نمی‌گردد. 🔻 @maad_shenasy
🌱دنیا، ایستگاه بین راه و جان‌ آدمی‌ ابتدا در عوالم‌ ذَرّ بوده‌ و سپس‌ به‌ عالم‌ مادّه‌ آمده‌ و در روی‌ زمین‌ لباس‌ بدن را پوشیده‌ است. بالاخره روزی این‌ لباس‌ را کنده‌ و رها می کند و به‌ سوی و قیامت‌ رهسپار خواهد شد. 🔻 @maad_shenasy
🌱پاکیزگی با مرگ حضرت امام هادی عليه السّلام به عيادت يكى از شیعیان كه در بستر مرض افتاده بود تشريف آورد، ديد آن مرد گريه مى‌كند و از در جزع و فزع است. حضرت فرمود: اى بندۀ خدا! تو از در هراس و گريه‌اى براى آنكه معناى مردن را نمی دانى! بگو اگر تمام بدن تو را چرك و كثافات فرا گيرد و در عين حال مرض های مختلف پوستی گرفته باشی و در رنج و آزار باشى، اگر حمّام بروى تمام اين مرضها و كثافات از بين می رود؛ آيا دوست دارى كه به حمّام بروى و شست و شوئى بنمائى يا حاضر نيستى حمام بروی و با تمام اين آفات و آلودگی ها صبر مى‌كنى و مى‌سازى‌؟ مريض عرض كرد: يا بن رسول الله! دوست دارم به حمّام بروم و تمام اين آلودگي‌ها و پليدي‌ها را بزدايم. حضرت فرمود: مرگ و شستشو است و براى انسان مؤمن مانند همين است! آن گناهانى كه انجام دادى و بواسطۀ طول کشیدن مرض و سایر امور هنوز از بين نرفته و باقى است، بواسطۀ مرگ تمام آنها از بين می رود و از بدی ها و گناهان پاك و پاكيزه بيرون مى‌آیى. اى مرد! بدان كه چون بر وارد شوى و از اين دريچه عبور نمائى، از هر گونه اندوه و غصّه و آزار و رنجى نجات خواهى يافت، و در دامان هر گونه سرور و فرح و انبساطى قرار خواهى گرفت. ... آن مریض دلش آرام گرفت و با نشاط چشمان خود را بست و رحلت كرد. 🔻 @maad_shenasy
☘بیداری از مرگ همان‌طور که بعضى خوابشان سبك است، با صداى مختصرى بيدار مى‌شوند، و بعضى سنگين است؛ همچنين بعضى از مردم سبك است، به مجرّد دعوت بسوى مقام عزّ ذوالجلال و حركت براى قيامت كبرى زنده مى‌شوند و كوچ مى‌كنند، و بعضى مرگشان سنگين و سنگين‌تر تا به‌حدّى كه بايد در صور دميده شود تا جانشان بيدار شود و زنده گردد و در حاضر شود. 🔻 @maad_shenasy
🌹امیرالمومنین در آخر الزمان روزی رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم داخل مسجد شدند و دیدند که أميرالمؤمنين عليه السّلام ريگ‌ها و شن‌های مسجد را زير سر خود جمع نموده و سر بر آن گذاشته و خوابيده است. رسول خدا با پاى خود او را حركت دادند و فرمودند: قُمْ يَا دَآبَّةَ اللهِ‌! «اى جنبندۀ خدا برخيز» شخصى در آنجا بود عرض كرد: يا رسول الله! آيا ما اجازه داريم كه یکدیگر را بدين نام كه شما علىّ را صدا زديد نام بگذاریم؟ رسول خدا فرمود: لَا وَ اللهِ‌ ، نه سوگند به خدا! اين لقب اختصاص به او دارد، و او دابّه‌اى است كه خداوند در كتاب خود ذكر آن را نموده است: وَ إِذٰا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنٰا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النّٰاسَ كٰانُوا بِآيٰاتِنٰا لاٰ يُوقِنُونَ‌. آنگاه فرمود: يا علىّ‌! در آخر الزّمان خداوند تو را به بهترين صورت خارج می كند و با تو وسیله ای است كه با آن دشمنان خود را نشان ميگذارى و داغ ميكنى. 🔻 @maad_shenasy