از وادی السلام
یکی از شاگردان آیة الحقّ حاج میرزا علی آقا قاضی می گوید:
مدّتها مي ديدم مرحوم قاضى که به وادی السلام می روند دو سه ساعتی در آنجا در درنگ می کنند. با خود می گفتم: انسان بايد زيارت كند و برگردد و به قرائت فاتحه اى روح مردگان را شاد كند؛ كارهاى لازمتر هم هست كه بايد به آنها پرداخت.
اين إشكال در دل من بود امّا به أحدى ابراز نكردم، حتّى به صميمی ترين رفيق خود.
گذشت و من هر روز براى استفاده از محضر استاد به خدمتش می رفتم، تا آنكه عازم بر مراجعت به ايران شدم، اما در مصلحت اين سفر ترديد داشتم؛ اين نيّت هم در ذهن من بود و كسى از آن مطّلع نبود. شبى بود می خواستم بخوابم؛ در آن اطاقى كه بودم در طاقچۀ پائين پاى من كتاب بود، كتابهاى علمى و دينى؛ در وقت خواب پاى من بسوى كتابها كشيده می شد. با خود گفتم برخيزم و جاى خواب خود را تغيير دهم، يا نه لازم نيست؛ چون كتابها درست مقابل پاى من نيست و بالاتر قرار گرفته، اين هتك احترام به كتاب نيست.
بالاخره با خود گفتم كه هتك نيست و خوابيدم.
صبح كه به محضر استاد مرحوم قاضى رفتم و سلام كردم، فرمود: عليكم السّلام صلاح نيست شما به ايران برويد! و پا دراز كردن بسوى كتابها هم هتك احترام است.
بى اختيار هول زده گفتم: آقا شما از كجا فهميده ايد؟
فرمود: از وادى السّلام فهميده ام.
#معادشناسی
#علامه_حسینی_طهرانی
#حکایت
🔻 @maad_shenasy