رسول گرامی اسلام ص می فرمود:
من بچه ها را به دلیل پنج صفت دوست دارم ؛
اول آنکه بسیار گریه می کنند و دیده گریان کلید بهشت است (یعنی گریه از خوف خدا را در زندگی زیاد کنی)
دوم آنکه با خاک بازی می کنند (یعنی تکبر و نخوت و خودپسندی در آنها نیست)
سوم آنکه با یکدیگر دعوا می کنند ولی زود آشتی کرده و کینه به دل نمی گیرند
چهارم، چیزی برای فردا ذخیره نمی کنند (چون آرزوی دور و دراز و طمع طولانی ندارند)
پنجم، خانه می سازند و سپس خراب می کنند (دلبسته و وابسته به امور دنیوی نیستند)
و در مورد دختران می فرمودند:
باید اطفال دختر را بیشتر از پسر مورد توجه فرار دهید. و زمانی که هدیه برای فرزندان خود تهیه می کنید، هدیه دختر را قبل از پسر بدهی)
❤️ @maadar_khoob
💕💕
به فرزندانتان بگویید" دوستت دارم"
او خودش متوجه آن نمیشود.
دوستت دارم.عشق مامان کیه ؟عزیز بابا کیه ؟میدونی من خیلی دوستت دارم.من عاشق این دخترم.من به این پسر گلی افتخار میکنم.
وقتی این حرفهای خوشگل را به فرزندتان میگویید؛ او خوشحال میشه، ذوق میکنه، میخنده.
و باعث ایجاد صمیمیت عاطفی بین فرزند با پدرومادر میشه.که برای زمان نوجوانیش لازمه.و در بیرون از خانه به دنبال محبت نمیگردد.
احساس میکنه من دوست داشتنی هستم.
❤️ @maadar_khoob
مادر خوب
در خطرات بزرگ عقل کنار می رود و احساس عمل می کند. تا سال 1975 این مسیر میانبر شناخته شده نبود و همیش
مسئله ی بچه ها این است که وقتی به دنیا می آیند از مسیر میانبر بیشتر استفاده می کنند چون مسیر اصلی هنوز کامل نشده است. کودک از مسیر میانبر استفاده می کند؛ دیدید چه قدر زود عصبی می شود و همین طور که گریه می کند یکدفعه غش غش می خندد یا در حال خنده یکدفعه گریه می کند یا خوشحال است و یک مرتبه می ترسد چون مرتب از مترجم و احساس استفاده می کند. بخش پردازش او هنوز شکل نگرفته است. این بخش را به طور موقت چه کسی برای کودک به عهده دارد؟ مادر
مادر عقل مصنوعی کودک است. دیدید بچه ها وقتی یک کاری می خواهند انجام دهند مرتب به صورت مادر نگاه می کنند که ببینند مادر چه واکنشی نشان می دهد. هر کاری که مادر انجام می دهد برای کودک الگو می شود و در بخش مترجم و مفسر ثبت و ضبط می شود.
بخش مترجم و بخش احساس در ناخود آگاه ذهن ما قرار دارند.بخش پردازش در بخش آگاه ذهن قرار دارد و سال های کودکی به این دلیل خیلی مهم هستند. همه ی ما الگوهای کودکی را گرفته ایم حالا اگر می خواهیم این الگو را عوض کنیم درست باید برگردیم به شرایط کودکی و از اول شروع کنیم. وقتی از من می پرسید که فرزندم دوران کودکی را گذرانده حالا چه کار کنم و یا برای خودم چه کار می توانم کنم؟ من که دوران کودکی اختیاری از خودم نداشتم؟ الان چی کار کنیم؟ جوابش همین است که گفتم به تقویت آگاهی هایمان بپردازیم، الگوهای ثبت شده ی کودکی را به آرامی تغییر دهیم و اول از خودمان شروع کنیم بعد فرزندمان و دیگران.
اگر بخواهیم خوش نویسی یاد بگیریم چه کار می کنیم؟ درست مثل کودک کلاس اولی باید از اول شروع کنیم، از یک استاد سرمشق بگیریم و شروع به تمرین کنیم، اول یکی یکی بعد 5 خط و ... تا قدرت و مهارت خوش نویسی را به دست آوریم.
تغییر این گونه در آدم شکل می گیرد؛ یک روزه مسائل انسان عوض نمی شود؛ باید برگشت به ریشه و زمان داد و تمرین و تلاش و مداومت داشت و با هر پیشرفت به خودمان پاداش بدهیم. درست مثل همان تمرین خط نوشتن وقتی خوب نوشتیم به خودمان پاداش بدهیم، با این روش می توانیم ناخودآگاه و نیمه آگاه ذهنمان را تغییر دهیم.سخت نیست ولی پشتکار نیاز دارد. (ادامه دارد...)
#احساس {قسمت9}
[مباحث کودک متعادل]
❤️ @maadar_khoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه رو چرا قاطی گاو بازی هات میکنی 😳😱😨
❤️ @maadar_khoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬این استاد با یک جعبه، درسی به دانش آموزانش داد که تا عمر دارند فراموش نمی کنند! اگر آموزش و پرورش ما تووی ۱۲ سال آموزشش، فقط و فقط، هر روز این کلیپ را برای بچه ها تدریس می کرد الان خیلی وضعیت بچه ها بهتر می بود!
❤️ @maadar_khoob
اون_روزی_کشته_شدم_ک_گاو_سفیدو_کشتی.mp3
3.86M
#قصه_شب
🐄گاو سفید
❤️ @maadar_khoob
🔷عوامل تقویت #خلاقیت
✅بازیهای جستجوگرانه و خلاقانه با تحریک نیمکره راست مغز و بدون پایبندی به اصول تکراری فرصتی به کودک میدهد تا انرژی های خود را آزاد کند و در نهایت منجر به رشد،نو آوری و خلاقیت بشود و از هرز رفتن انرژیها و کاهش خلاقیت جلوگیری کند
⬅️ نقاشی کشیدن مخصوصا نقاشی روی کاغذ بزرگ
بازی با ماسه و آب
خانه سازی
سفالگری
عروسک خیمه شب بازی
رنگ انگشتی
❤️ @maadar_khoob
به گزارش سرنا به نقل از ایران، اقدام این نوجوان هنگامی رخ داده که اعضای خانواده او برای انجام کاری به بیرون از خانه رفته بودند و سهیل در خانه تنها بود اما پس از مراجعه به خانه با جسد حلق آویز فرزندشان مواجه شدند.
سهیل نصیرایی ساکن بخش گتاب روستای کرتیچکلا (بالا میرکلاء) بابل بود. به گفته خانوادهاش وی با دیدن حرکات نمایشی در برنامه تلویزیونی عصر جدید قصد انجام این حرکات را داشته که بهدلیل نداشتن مهارت و آشنایی کافی با فنون ریسمان پروازی جان خود را از دست داد.
جسد قربانی برای تعیین علت و زمان دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال داده شده است.
پدر سهیل درباره این ماجرا گفت:
با پسرم در حال تماشای برنامه عصر جدید بودیم آن قسمتی بود که شرکتکننده طنابی به دور گردنش انداخته بود و حرکات نمایشی اجرا میکرد. پسرم پرسید: بابا اینها چنین کاری انجام میدهند خفه نمیشوند؟ گفتم: اینها سالهای سال تمرین کردهاند و یک دکتر هم آنجا حضور دارد که اگر مشکلی پیش آمد کمکشان کند. گفتم پسرم این کارها خیلی خطرناک است و نیاز به تمرین و مهارت زیادی دارد.
پسر من گاهی کارهای خطرناک انجام میداد من هم به او هشدار داده بودم که چنین کارهایی را وقتی تنهاست انجام ندهد. روز حادثه با پرچمی که در خانه داشتیم و در طبقه پایین خانه بود میخواسته به تقلید از حرکاتی که در آن برنامه دیده بود خودش را تاب دهد که پرچم را بالای میلهای که روی ستون خانه بود گذاشته و آویزان شده اما گیر افتاد و نتوانست خودش را نجات دهد.
❤️ @maadar_khoob
مادر خوب
مسئله ی بچه ها این است که وقتی به دنیا می آیند از مسیر میانبر بیشتر استفاده می کنند چون مسیر اصلی هن
ناخودآگاه یا بخش احساس را کنترل می کند. ذهن منفعل ذهنی است که بخش پردازش یا آگاه آن ضعیف است ولی ناخودآگاه آن یعنی مترجم و بخش احساس آن قوی است؛ برای هر پدیده ی کوچکی شرح و تومار می سازد و در کل احساسی عمل می کند، درک مقصر و مظلوم خیلی قوی دارد. به این تیپ آدم ها می گوییم که احساسی عمل می کنند. یک آدم افسرده، عقلانی عمل می کند یا احساسی؟ مسلم است که کاملاً احساسی عمل می کند و تحت تأثیر ناخودآگاهش قرار دارد. در روانشناسی تحلیل رفتار متقابل، بخش مترجم یا مفسر را«والد» و بخش پردازش را «بالغ» و بخش احساسات را «کودک»می نامند.
ما با دو الگوی رفتاری مواجه هستیم، شکل اول (ذهن فعال) و شکل دوم (ذهن منفعل). الگوهای رفتاری ما، بر اساس انباشته های مترجم و احساس ذهن منفعل هستند و بخش پردازش فقط تکرار کرده، رشد نکرده است چون پردازش نداشته و فقط در اختیار مترجم و احساس قرار گرفته. در ذهن منفعل دو بخش مترجم و احساس یعنی بخش نیمه آگاه، عمل می کنند و پایه ی رفتار ما هستند و پردازش، توجیه می کند.
اگر بخش آگاه (پردازش) رشد نکند و کوچک بماند، بخش ناخودآگاه (مترجم و احساس) بزرگ می شود. رشد یعنی بالا رفتن قدرت پردازش، شناخت، مهارت های فکری و به کنترل درآوردن بخش ناخودآگاه که همان مترجم و احساسات هستند.هر دو شکلی که نشان داده شد در ذهن صورت می گیرند. در ذهن منفعل تمام رفتارهای ما تابع ناخودآگاه است و بخش آگاه فقط توجیه گر است. در ذهن فعال بخش آگاه مدیریت می کند و دو بخش ناخودآگاه در خدمت عقل قرار دارند.
#احساس {قسمت10}
[مباحث کودک متعادل]
❤️ @maadar_khoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تست_هوش و دقت
کودک گم شده.
❤️ @maadar_khoob
💕💕
به کودکانمان مهارت های زندگی کردن را یاد بدهیم تا اینکه آنها را دانشمند بار بیاوریم !!!
مهارتهایی چون
گفت و گو کردن را،
تخیل،
خلاقیت،
صبر و مدارا،
گذشت،
دوستی با طبیعت،
داشتن توان عذرخواهی،
دوست داشتن حیوانات را،
دویدن و بازی کردن،
شاد بودن،
از موسیقی لذت بردن،
دوست داشتن،
راستی و صداقت را به آنها بیاموزیم.
❤️ @maadar_khoob
مادر خوب
#تست_هوش و دقت کودک گم شده. ❤️ @maadar_khoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تست_هوش و دقت
پاسخ #معما
پاسخ معمای کودک گم شده.
❤️ @maadar_khoob
#قصه_شب
🐆 شیرنادان
روزی، روزگاری، شیری بود که بسیار مغرور و از خود راضی بود. شیر هیکل بزرگ و تنومندی داشت و فکر می کرد که راستی راستی از همه حیوان های دبگر قوی تر است و هر کاری بخواهد، می تواند انجام دهد.
روزی از روزها، شیر مغرور، زیر سایه درختی خوابیده بود. کم کم احساس کرد گرسنه اش شده، از جا بلند شد تا شکاری پیدا کند و بخورد. کمی که جلو رفت چشمش به خرگوش کوچولویی افتاد.
شیر، اول از دیدن بچه خرگوش خوشحال شد. اما بعد فکر کرد: « برای شیر قوی هیکلی مثل من، شکار این بچه خرگوش خجالت دارد.» از آن طرف، بچه خرگوش که از دیدن شیر ترسیده بود، خودش را به تنه درختی چسبانده بود. شیر کمی جلو رفت و باز با خود گفت: «نه! نه! من شیر، سلطان جنگل، باید شکار بهتری پیدا کنم. این بچه خرگوش ریزه میزه به درد من نمی خورد و مرا سیر نمی کند.»
شیر نگاهی به اطراف انداخت. ناگهان چشمش به آهوی بزرگی افتاد. شیر خوشحال شد و در دل گفت: «آهان! این آهوی چاق و بزرگ، شکار من است. این آهو مرا سیر می کند.» بعد شروع کرد و دنبال آهو دوید. آهو، وقتی شیر را دید، چند قدم بلند برداشت و به سرعت دوید و خیلی زود از دست شیر مغرور فرار کرد و لا به لای درختان جنگل گم شد.
شیر مغرور که آهو را گم کرده بود، اطراف را گشت و حسابی خسته شد. در حالی که عرق از سر و رویش می ریخت، در گوشه ای از صحرا ایستاد. او آن قدر خسته بود که نمی توانست روی پاهایش بایستد و خودش را روی زمین ولو کرد.
شیر با افسوس به بچه خرگوش فکر کرد و در دل گفت: «کاش همان بچه خرگوش را شکار کرده بودم.» اما دیگر افسوس فایده ای نداشت. طمع و غرور باعث شده بود که شیر آن روز گرسنه بماند.
🍃🍃🍃🍃💞💞💞🍃🍃🍃🍃
❤️ @maadar_khoob