یه نکته ای میخوام بهت بگم...
اینکه چن نفر از تجربیاتشون میان میگن و تعریف میکنن که چقد اونور قشنگ و زیباس و فوق العادس منکر نمیشم
اما میبینم که بعضیا میگن منم میخوام هر چه زودتر تجربه ش کنم
چقد شیرین و جذاب و خارق العادس
روی صحبتم با اینجور افراده
اینکه ازشون وقتی میپرسی خب کوله بارتو بستی؟؟یعنی انقد از خودت راضی هستی؟؟
بهت میگن که خب من اونقدرام گناهکار نیستم یا خدا اونقدرام بی رحم نیس دیگه امام حسین امام علی شفاعتم میکنه بابا من روی اونا حساب باز کردم
مرگ برای بعضیا خیلی شیرین و راحته ولی برای بعضیا نه...
خیلیا روی شفاعت امام حسین و امام علی و اهل بیت حساب باز کردن در صورتی ک نمیدونن شفاعت اهل بیت برای قیامته نه برزخ ...
نمیشه که توی این دنیا الودگی و زشتی رو از روح خودمون پاک نکنیم بگیم امام حسین شفاعتمو میکنه
توی برزخ یسری عمل ها روی ادم انجام میشه
ساده بگم یسری عذاب ها هستش که روح ادم پاک و تمیز میشه
اگه توی این دنیا روی خودمون کار نکنیم و تلاش نکنیم و سختی نکشیم تا صفات زشت رو از بین ببریم
توی برزخ سختی های چن برابر میکشیم تا اون بدی از روحمون پاک بشه و پاکیزه بریم برای مرتبه های بالاتر
گفته شده یسری ادم ها هستن که بشدت در برابر حق مقاومت میکنن ...این ادم ها توی برزخ هم پاک نمیشن ...اگ پاک نشدن عذاب های قیامت روشون انجام میشه اگر باز هم نشدن تا ابد این عذاب ها براشون هس...کسایی توی تاریخ داریم که شامل اینجور افراد هستن
وقتی توی برزخ داریم یسری عذاب ها میبینیم که روحمون پاک بشه انگاری توی اتاق عمل هستیم و پزشک داره جراحیمون میکنه تا غده سرطانی رو در بیاره و ما خوب بشیم...
خب اینجا مادر یا پدر بخاطر اینکه بچه شونو خیلی دوس دارند هیچوقت نمیگن نه عمل نکنید بچمو
اتفاقا میبرنش جای بهترین دکتر تا بهترین عمل رو روش انجام بده و خوب بشه...
توی برزخ هیچوقت اهل بیت نمیان بگن بسه دیگه نمیخواد روحش تمیز بشه...
چون دوستمون دارن میخوان که ما پاک پاک بشیم
وجود اهل بیت توی برزخ مثل یه حامی میمونه که دل ادم قرص و محکم میشه و ارامش پیدا میکنه
مثل وقتی که توی اتاق عملی و شوهرت یا مادر یا پدرت هم اجازه میدن بیان پیشت و دستتو میگیرن تا نگرانی و استرست کمتر بشه
شفاعت اهل بیت برای قیامت هستش...
اگه توی دنیا رذیله های اخلاقیتو درست نکنی برزخ اهل بیت هم نمیتونن برات کاری کنن چون تو باید با روح پاک بری و برسی به بی نهایتِ خدا
حمل جنازه به جوار مرقد علی علیه السلام توسط صاحب جنازه
شیخ مهدی ملّا کتاب در سال آخر عمر خود قصد انجام حج داشت ، به او گفتند که خوب است به کربلا بروید و روز عرفه را در کربلا باشید که ثواب حج دارد .
ایشان فرمود " به دو دلیل می خواهم به مکه بروم ، یکی اینکه شاید در راه رفتن یا بازگشتن وفات نمایم تا خدا مرا در محلی که در بهشت است و روضه نام دارد داخل کند و دوم آنکه در اجتماعی که مولایم صاحب الزمان علیه السلام وجود دارد وارد شوم زیرا آن حضرت همه ساله در مراسم حج حاضر می شود.
پس حرکت کرد و به همراه عده ای از علما عازم مکه شد و چون از مکه بازمی گشت در اراضی نجد ، وفات کرد و به فاصله کمی ، عالم بزرگ سید حسین نهاوندی که او را همراهی می کرد نیز درگذشت.
خواستند جنازه ها را به نجف اشرف منتقل کنند ولی چون وهابیها حمل جنازه ها را بدعت و حرام می دانند ، اجازه عبور به آنها نمی دادند.
همراهان ایشان قبل از آمدن بازرس ها فورا جنازه ها را همانجا دفن کردند و آثار قبرها را محو نمودند ولی خیلی ناراحت و محزون بودند که چرا باید آنها غریبانه در آن دیار دفن شوند.
روز دیگر شیخ محمد عبودی که او نیز از همراهان بود گفت : " محزون نباشید که دیشب جنازه ها به نجف اشرف برده شد و من به چشم خود دیدم "
گفتند : " جریان چیست؟!"
گفت :" دیشب که شما به خواب رفتید ، من بیدار بودم و نزدیک آتش نشسته بودم و خود را گرم می کردم . ناگهان سوارانی را دیدم که کنار قبر شیخ ایستاده اند. پرسیدم " شما کیستید؟"
گفتند " آمده ایم تا شیخ را به جوار امیر المؤمنین علیه السلام ببریم . ومن دیدم که شیخ سوار اسب است و همراه آنها می رود. من نیز به دنبال ایشان رفتم و گفتم : می خواهم همراهتان بیایم ، ولی گفتند : برگرد . و خود به سمت نجف حرکت کردند. من چند قدمی برداشته بودم که شیخ رو به من کرد و فرمود :
برگرد که حالا وقت آمدن تو نیست ولی خوشحال باش که تو هم روز سوم که روز جمعه است هنگام نماز ظهر به سوی حرم مطهر امیر المؤمنین علیه السلام حمل می شوی .
ومن بازگشتم در حالی که دیدم در بین آن سواران ، علمایی از گذشتگان که من آنها را می شناختم نیز بودند.
علامت درستی گفتار من آن است که روز جمعه سوم خواهم مرد . پس در همان روز موعود ، شیخ محمد نیز درگذشت.