از شیخ ابوعلی سینا که سرآمد حکماي ایران است پرسیدند آیا از خود کسی را داناتر دیده اي یا نه ؟ گفت: بلی .
روزي نزد زرگري نشسته بودم که کودکی آمد و از زرگر آتش خواست.
استاد به او گفت برو ظرفی بیاور و آتش ببر .
آن کودك گفت ظرف لازم نیست و می توانم بدون ظرف آتش ببرم .
من و استاد زرگر در تعجب بودیم تا به چه وسیله اي آن کودك می تواند آتش ببرد .
پس به او گفتم چگونه می توانی آتش ببري ؟ .
آن کودك مقداري خاکستر در کف دست گذارد و آتش را روي آن نهاد و ببرد .
به هوش و دانایی آن کودك آفرین گفتم .
نکته :
*خرد واندیشه درنهاد انسان همان روح خداست که درکالبد ماست خردمند کسی است که ازاین روح خدائی بهره برد* .
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
چون در همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه نیم من،
که روم خانه به خانه!!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
19.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• ما به اين دنيا آمده ايم تا با افزايش آگاهي و تجربه ، در مواجهه با اتفاقات ، شرايط و موقعيت هاي گوناگون ، و بهره مندي از نعمت ها ، زيباترين و كامل ترين حالت خود را بسازيم 🌹
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
#دکتر سوگل مشایخی
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
🔅خط راهِ ما برایِ اخلاقی زیستن
✅مراد از اخلاقی زیستن:
اخلاقی زیستن عملی، یعنی در راهی قدم گذاشتن که منتهی میگردد به جایی که مانند یکی از عرفای جهان اسلام بگوییم که:
از پشت دیوار چین تا کنارههایِ اندلس در
هر جا که خاری به پای کسی برود من رنج
میبرم.
و مانند این سخنان، خطّ راه ماست برای اخلاقی زیستن، ولو به غایت آن هم نرسیم.
#استاد_مصطفی_ملکیان
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
گوش سپردن به سخن دیگران الهام بخش است
شاید این نکته وارونه به نظر برسد، اما باید بدانیم زمانی که مشتاقانه به سخن دیگران گوش می سپاریم، بیش از زمانی که نصیحتشان می کنیم به آنها الهام میبخشیم، زیرا وقتی به دیگران نشان میدهیم برای سخن آنها ارزش و احترام قائل هستیم، درحقیقت علاقه خود را به آنها ابراز می کنیم. این شیوه روشی است تا به انسانها الهام ببخشیم و مانند خداوند به سخن آنها گوش بسپاریم. افرادی که به سختی به سخن دیگران گوش می کنند و اغلب موضوع گفتگو را به سمت خودشـان برمی گرداننـد بـا توصیـه نفسشان به خودبزرگ بینی رسیده اند. همانطور که تاکنون به این موضوع پی برده اید، نفس فقط یک توهم است که ما را متقاعد می کند به هویتی اشتباه و غیرواقعی توجه کنیم.
هیچ تعریفی بهتر از این نیست که به ما بگویند شنونده خوبی هستیم. همه انسانها یک شنونده خوب را دوست دارند، زیرا چنین شنونده ای سبب می شود آنها احساس کنند دوست داشتنی هستند و کسی هست که به حرف آنها گوش بسپارد. وقتی مکانی را ترک می کنیم که احساس می کنیم در آنجا به حرف ما گوش داده اند، حتی اگر شنونده به شدت هم با ما مخالف باشد، اما باز الهام می گیریم. چرا؟ زیرا آن شنونده چند لحظه احساسی را برای ما زنده می کند که ماننـد احساس ما هنگام دعاکردن است. ما در دعاهای خود انتظار نداریم که پاسخ سؤال های ما یا راه حل مشکلاتمان به یک باره از آسمان فرو ببارد، ما فقط می خواهیم احساس کنیم با نیرویی ارتباط داریم که به ما علاقه دارد و درددل ما را می شنود.
این موضوع سخنی را به یاد مـن می آورد که مهاتما گاندی، یکی از انسان های الهام بخش زمان ما، می گفت: «سکوت ناشی از لبهای فرو بسته سکوت نیست. شاید یک تن بخواهد با بریدن زبان دیگری به چنین سکوتی برسد، اما این هم سکوت نیست. انسانی به راستی در سکوت به سر میبرد که بتواند صحبت کند بی آنکه واژه بیهوده ای را بر زبان آورد...»
به علاوه، این سخن رالف والدو امرسون نیـز همیشـه بـه مـن یـادآوری می کند تا شنونده باشم: «من سکوت کلیسا را قبل از آغاز مراسم، بیش از خطابه کشیش دوست دارم.» اگر آرزو داریم سرچشمه الهام دیگران باشیم، باید این نکته را به خاطر بسپاریم.
وین دایر
ندای درون
ص 226 و 227
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
4_6044027576937090758.mp3
7.19M
لینک جلسه قبل 👇👇
https://t.me/MolaviPoet/40380
🔊 فایل صوتی_ 2
🎙دکتر پیمان آزاد
💬 اضطراب چرا؟
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
کریم به دنبال بخشش و بخشایش است. اوست که بنده را میجوید و طالب آن است که بنده به او رو کند.کَرَمِ او مانند مادری است که سینهاش برای نوشیده شدن شیر میخلد:
طفلِ دلِ پُر سودا آغاز کند غوغا
پستانِ کریمِ او آغاز کُند جُستَن
از این روستکه به اومیگوید مأیوس نشو. نومید مشو. هرچه بدی کردی میبخشايم. هر چیز از «دست دادهای دوباره بیش ازآن به تو خواهیم بخشید. کريم، بخشندگی و عظمت خود را به یاد بنده میآورد تنها برای آنکه او از نداری و بزرگی سختیها وگناهان نهراسد.
نیستَم اومیدوار از هیچ سو
وان کرَم میگویدَم لا تَیاسوا
دائمأً خاقانِ ما کردَست طُو
گوشِمان را میکشَد لاتَقنَطوا
گرچه ما زین نااُمیدی درگَویم
چون صَلا زَد، دستاَندازان رَویم
کریم نمیپسندد که باشد و بندهاش را سیل غم و غصه ببرد. اندوه خوردن با بودن کریم، بدگمانی در حق اوست. مگر چیزی استکه او ندارد و مگر خطا وگناهی استکه نتواند ببخشد. شخص شناسنده کریم و خوشگمان به وی هیچگاه به تنگنا نمیرسد و به پشتوانه او همه گردنههای ناکامی و نامرادی را پشت سر میگذارد و زیر شمشیر غمش، رقصکنان میرود:
تو بخنده خنده اولی که روان شوی به مولا
کرَمش روا ندارد به کریم بدگمان شد
شناخت کریم، تأّنی میآورد. چنین کسی حریص و بیمناک نیست، از این رو به آهستگی از نعمات هستی برخوردار میشود. مولانا میگوید کسی که کریم را نمیشناسد و به اواعتماد ندارد. مانند مورچگان اهل شتاب است و آرامش خود را در بیشتر جستوجو کردن و بیشتر ذخیره کردن میداند. اگر او چشم بگشاید و سفره بیکران هستی را بنگرد از شتاب به آهستگی میآید و حرص و بیم از وی رخت برمیبندد:
مور بر دانه بِدان لَرزان شود
که زِ خَرمَنهای خوش آعمی بُوَد
میکشَد آن دانه رابا حِرص وبیم
که نمیبیند چُنان چاشِ کريم
صاحِبِ خَرمَن همیگوید که هی
ای زِ کوری پیشِ تو مَعدوم شِی
تو زِ خَرمَنهای ما آن دیدهای
که درآن دانه به جان پیچیدهای
ای به صورت ذَرّه! کیوان را ببین
مورِ لَنگی، رو سُلیمان را ببين
تو نهای این جِسم، تو آن دیدهای
وا رَهی از جِسم، گَرجان دیدهای
آدَمیدیدهست، باقی گوشت وپوست
هر چه چَشمَش دیده است،آن چیز اوست
خداوند کریم صلا در داده آنان که بر خود ظلم کردهاند، نومید نشوند و بدانند که اگر به سوی خدا بازگردند. خداوند با آغوش باز آنان را خواهد پذیرفت. برای این پذیرش هیچ قید و شرطی در کار نیست. حتی اگر پیر چنگی باشی و سالها برای مردمان سازکوک کنی و بنوازی و بخوانی و به خدا اعتنا نکنی؛ لحظهای که همگان تو را میرانند، ساز و آوازت را دمی برای حق بگذار و ببین که او چگونه تو را گرامی میدارد. اگرنصوح باشی و دائم درگناه، کریم آبرویت را نمیبرد و درلحظه به تنگ آمدن، گشایش درکارَت میکند. حتی اگرکافرِ پیری باشی و منکر خدا، چون به او رو میکنی؛ کریمانه تو را میپذیرد و ازآنچه رفت، با تو سخن نمیگوید:
کافِر پیر اَر پشیمان میشَوَد
چون که عُذر آرَد، مُسَلمان میشَوَد
حَضرتِ پُر زحمت است و پُرکرَم
عاشق او هم وجود و هَم عَدَم
کفر و ایمان عاشقِ آن کبریا
مِسّ و نُقره، بندهی آن کیمیا
📗 خدا به روایت مولانا_صفحه ۱۷۴ تا ۱۷۶
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
4_6008077072876962338.mp3
5.62M
#داود_آزاد
🎶من نه منم
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
4_5978956120868258185.mp3
1.12M
🍂🌿🌷🕊
🌿🌷🕊
🌷🕊
🕊
رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
زنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدا
رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
پوست بود پوست بود درخور مغز شعرا
ای خمشی مغز منی پرده آن نغز منی
کمتر فضل خمشی کش نبود خوف و رجا
بر ده ویران نبود عشر زمین کوچ و قلان
مست و خرابم مطلب در سخنم نقد و خطا
تا که خرابم نکند کی دهد آن گنج به من
تا که به سیلم ندهد کی کشدم بحر عطا
مرد سخن را چه خبر از خمشی همچو شکر
خشک چه داند چه بود ترلللا ترلللا
آینهام آینهام مرد مقالات نهام
دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما
دست فشانم چو شجر چرخ زنان همچو قمر
چرخ من از رنگ زمین پاکتر از چرخ سما
عارف گوینده بگو تا که دعای تو کنم
چونک خوش و مست شوم هر سحری وقت دعا
دلق من و خرقه من از تو دریغی نبود
و آنک ز سلطان رسدم نیم مرا نیم تو را
از کف سلطان رسدم ساغر و سغراق قدم
چشمه خورشید بود جرعه او را چو گدا
من خمشم خسته گلو عارف گوینده بگو
زانک تو داود دمی من چو کهم رفته ز جا
#مولانا
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست
غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود
ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد آزادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروشِ عالَمِ غیبم چه مژدهها دادست
که ای بلندنظر شاهبازِ سِدره نشین
نشیمن تو نه این کُنجِ محنت آبادست
تو را ز کنگرهٔ عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث، ز پیرِ طریقتم یادست
غمِ جهان مخور و پندِ من مَبَر از یاد
که این لطیفهٔ عشقم ز رهروی یادست
رضا به داده بده، وز جبین گره بگشای
که بر من و تو دَرِ اختیار نگشادست
مجو درستیِ عهد از جهانِ سست نهاد
که این عجوز، عروس هزاردامادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسمِ گل
بنال بلبل بی دل که جای فریادست
حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ؟
قبولِ خاطر و لطفِ سخن خدادادست
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
4_6012867859787550024.mp3
17.09M
سخنان استاد فرزانه و گرانمایه، مصطفی ملکیان، در جشن تولد صدسالگی دکترمحمدعلی موحد.
بر ملولان این مکرر کردن است
نزد من عمر مکرر بردن است
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی