@shervamosigiirani - تصنیف : نیایش.mp3
زمان:
حجم:
995.2K
🎵 تصنیف: #نیایش
🎤خواننده:استاد #محمدرضا_شجریان
🎼آهنگسازونوازنده تار:
استاد #حسین_علیزاده
🔹کمانچه: #کیهان_کلهر
🔸تنبک و آواز:
#همایون_شجریان
🎶مایه: #افشاری
📝شعر: #سهراب_سپهری
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
دستي افشان ، تا ز سر انگشتانت صد قطره چكد ، هر
قطره شود خورشيدي
باشد كه به صد سوزن نور ، شب ما را بكند
روزن روزن.
ما بي تاب ، و نيايش بي رنگ .
از مهرت لبخندي كن ، بنشان بر لب ما
باشد كه سرودي خيزد در خورد نيوشيدن تو.
ما هسته پنهان تماشاييم.
ز تجلي ابري كن ، بفرست ، كه ببارد بر سر ما
باشد كه به شوري بشكافيم ، باشد كه بباليم و
به خورشيد تو پيونديم.
ما جنگل انبوه دگرگوني.
از آتش همرنگي صد اخگر برگير ، برهم تاب ، برهم پيچ :
شلاقي كن ، و بزن بر تن ما
باشد كه ز خاكستر ما ، در ما، جنگل يكرنگي بدر
آرد سر.
چشمان بسپرديم ، خوابي لانه گرفت.
نم زن بر چهره ما
باشد كه شكوفا گردد زنبق چشم ، و شود سيراب
از تابش تو ، و فرو افتد.
بينايي ره گم كرد.
ياري كن ، و گره زن نگه ما و خودت با هم
باشد كه تراود در ما ، همه تو.
ما چنگيم: هر تار از ما دردي ، سودايي.
زخمه كن از آرامش ناميرا ، ما را بنواز
باشد كه تهي گرديم ، آكنده شويم از والا "نت"
خاموشي.
آيينه شديم ، ترسيديم از هر نقش.
خود را در ما بفكن.
باشد كه فرا گيرد هستي ما را ، و دگر نقشي
ننشيند در ما.
هر سو مرز، هر سو نام.
رشته كن از بي شكلي ، گذران از مرواريد زمان و مكان
باشد كه بهم پيوندد همه چيز ، باشد كه نماند
مرز، كه نماند نام.
اي دور از دست ! پر تنهايي خسته است.
گه گاه ، شوري بوزان
باشد كه شيار پريدين در تو شود خاموش.
#سهراب_سپهری
🌺
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
@shervamusiqiirani-7 - باران.mp3
زمان:
حجم:
1.72M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود
زندگی جذبه دستی است که می چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است
زندگی بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می پیچد
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا
لمس تنهایی ماه
فکر بوییدن گل در کره ای دیگر
زندگی شستن یک بشقاب است
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است
زندگی مجذور اینه است
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست”
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست، واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چتر ها را باید بست، زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید، عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید بازی کرد، چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی، زندگی آب تنی در حوضچه ی اکنون است
#سهراب_سپهری
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
جلال مقامی4_6041894077702606715.mp3
زمان:
حجم:
10.59M
شاعر :
#سهراب_سپهری
آهنگساز :
#بابک_بیات
دکلمه:
#جلال_مقامی
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
4_5960960328157115806.mp3
زمان:
حجم:
1.15M
به سراغ من اگر می آیید،
پشت هیچستانم .
پشت هیچستان جایی است.
پشت هیچستان رگ های هوا ،
پر قاصد ها ییست که خبر می آرند،
از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک .
روی شنها هم نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است
که صبح،به سر تپهی معراج شقایق رفتم
پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است:
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا می آید.
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست .
به سراغ من اگر می آیید،
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
#سهراب_سپهری
خوانش زنده یاد خسرو #شکیبایی
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
💕زندگی با همه وسعت خویش
محفل ساكت غم خوردن نیست!
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست!
اضطراب و هوسِ دیدن و نادیدن نیست!
زندگی خوردن و خوابیدن نیست!
زندگی جنبشِ جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگه آغاز حیات
تا به جایی كه خدا میداند ...
زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف
یادمان باشد اگر گل چیدیم ،
عطر و برگ و گل و خار ،
همه همسایهی دیوار به دیوار همند!
🌻💛🍃🕊💚🌹
@maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
#سهراب_سپهری
✨
و عشق صدای فاصلههاست
صدای فاصلههایی که غرق ابهامند ...!
#سهراب_سپهری
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
میان خنده می گریم
که فردا سعدیم آمد
ولی سهراب با اندوه
در این شهنامه میمیرد...
یکم اردیبهشت
سالروز درگذشت #سهراب_سپهری
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.
قایق از تور تهی
و دل از آروزی مروارید،
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
«دور باید شد، دور.
مرد آن شهر، اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
دور باید شد، دور
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره هاست.»
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
پشت دریاها شهری ست
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساططیر می آید در باد
پشت دریا شهری ست
که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.
پشت دریاها شهری ست!
قایقی باید ساخت .
#سهراب_سپهری
🌺🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
🔅و خاصیتِ عشق این است
در متون ادبی و عرفانی ما از #عشق، به عنوانِ «منجی» یاد شده است. هم پیشینیان و هم شاعران معاصر، عشق را «نجاتبخش» خواندهاند. تفاوت در این است که دردِ انسان قدیم، جدایی و بریدگی بود و رنجِ انسان معاصر، تنهایی است. انسانِ قدیم، میخواست دردِ جدایی را با عشق درمان کند و انسانِ جدید، از بیمِ تنهایی به عشق پناه میبرد. در هر صورت، عشق، همان دستِ توانایی است که میتواند انسان را از غرقابِ جدایی یا تنهایی نجات دهد.
انسانِ متعلق به سنت، در جهانی رازآلود زندگی میکرد و دست خدا را در هر اتفاقی و در هر پدیدهای میدید. رازآلودگی جهان در حجم و گسترۀ دخالتهای مستقیم خدا در همۀ رویدادهای طبیعی، انسانی و حتی اجتماعی بود. انسانِ سنتی میکوشید که هر چه زودتر از جهان معلولها به ساحتِ علت قریب و مستقیم همۀ هستیها راه یابد. همچنین میکوشید که این فاصله را کمتر کند، ولی چون میدانست که هیچگاه این فاصله بهکمال برداشته نمیشود، همواره احساسِ جدایی میکرد. او خود را تنها نمیدید و اگر از «هجران» مینالید یا هوای نِیِستان داشت، برای نزدیکتر شدن به محبوب ازلی بود، محبوبی که همواره سایۀ او را بر سر خود میدید و از این رو احساس تنهایی نمیکرد، اگرچه میکوشید فاصله را کمتر کند.
اگر #سهراب_سپهری را یکی از سخنگویان انسان جدید بدانیم، باید بگوییم که این فیل، هندوستانِ وصل را در خواب نمیبیند و هوس نِیستان در سر ندارد، بلکه میکوشد تا نسبتِ خود را با شهرِ هیچستان بداند و حجم تنهاییاش را اندازهگیری کند.
در ابعادِ این عصرِ خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم.
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد.
و خاصیتِ عشق این است...
✍یادداشتهای استاد #رضا_بابایی
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
بار خود را بستم ، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون
دلم از غربت سنجاقک پر.
من به مهمانی دنیا رفتم:
من به باغ عرفان،
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت،
تا سکوت خواهش،
تا صدای پر تنهایی.
گذر حادثه از پشت کلام.
جنگ یک روزنه با خواهش نور.
جنگ خونین انار و دندان.
حمله باد به معراج حباب صابون.
فتح یک کوچه به دست دو سلام.
#سهراب_سپهری
غافل نباش ار عاقلی
دریاب اگر صاحب دلی...
استاد دینانی
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
Shajariyan4_557191171076522031.mp3
زمان:
حجم:
7.52M
تصنیف «نیایش »
#محمدرضا_شجریان
شعر : #سهراب_سپهری
🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
فکر تاریکی و این ویرانی
بیخبر آمد تا به دل من
قصهها ساز کند پنهانی...
#سهراب_سپهری
🌻💛🍃🕊💚
@maarefat11