هستی آیینهای است ظهور همه اشیا بههستی آیینهای است ظهور همه اشیا به حق قائم است
از آیینهیِ محمد دائما الله هویدا میشود
🌻💛 حق قائم است
از آیینهیِ محمد دائما الله هویدا میشود
🌻💛💚🌹@maarefat11
معرفت و خودشناسی 🌸🌸🌸🌸
4_5900057434201789185.mp3
4.66M
می صوفی
با صدای استاد داوود آزاد
و آهنگسازی و نوازندگی
دف نبیل یوسف شراویدی
💚🌹@maarefat11
معرفت و خودشناسی 🌸🌸🌸🌸
پیش صاحب نظران ، مُلک سلیمان باد است
بلکه آن است سلیمان که ز مُلک آزاد است
آن که گویند که بر آب نهاده ست جهان ،
مشنو ای خواجه که تا درنگری ، بر باد است
خیمه ی اُنس مزن بر در این کهنه رِباط
که اساسش همه بی موقع و بی بنیاد است
دل بر این پیرزن عشوه گرِ دهر مبند ؛
نوعروسی ست که در عقد بسی داماد است
هر زمان مِهر فلک بر دگری می تابد
چه توان کرد ؟ که این سفله چنین افتاده ست
خاک بغداد ، به خونِ خلفا می گرید
ورنه این شطِ روان چیست که در بغداد است ؟
حاصلی نیست به جز غم به جهان ، خواجو را
خرّم آن کس که به کلی ز جهان آزاد است ...
جناب خواجوی کرمانی
💚🌹 @maarefat11
معرفت و خودشناسی 🌸🌸🌸🌸
و گفت: نماز و روزه بزرگ است،
لیک کِبر و حسد و حرص از دل بیرون کردن نیکوتر است!
جناب عطار نیشابوری
🌻💛💚🌹 @maarefat11
معرفت و خودشناسی 🌸🌸🌸🌸
بخشیدن و ستاندن: شیوه کار عالم
شما در هر لحظه نفس می کشید وهوا را به درون و بیرون می دمید و از این طریق در فرآیند بخشیدن و ستاندن که برای حضور در زندگی مادی و معنوی ضرورت دارد شرکت می کنید. در عمل دم، اکسیژن و نیتروژن که برای ادامه زندگی ضروری است جذب و در عمل بازدم گاز کربنیک که غذای گیاهان عالم را تأمین می کند دفع می شود.همان گونه که مشاهده میکنید اصـل بـخشیدن و ستاندن در عمل تنفس که ضروری ترین حرکت برای ادامه زیست جانداران به شمار می آید نقش دارد.
به دور و اطراف خود نگاه کنید و ببینید که چگونه همه چیز زاییده فرآیند بخشیدن و ستاندن است. کل زنجیره غذایی جهان بخشیدن زندگی و ستاندن آن را به نمایش می گذارد. این داد و ستد پیوسته در یک سیکل گردشی بسته ادامه دارد. پرندگان کرمها را می خورند و سپس خودشان در یک سیکل گردشی خوراک انسان ها می شوند و این مسیر تا ابدیت ادامه دارد. تردیدی نیست که به جز این عالم هستی فضا دیگری وجود ندارد که جزیی از اشکال و مواد بتواند به آن جا بگریزد و یا جذب شود. در واقع طبیعت مدام در حال داد و ستد سخاوت مندانه است که طی آن انرژی صرفاً تغییر شکل می دهد. آهن موجود در جریان خون شما جزیی از منبع بیکرانه آهن است و پس از ترک شما از این کالبد خاکی، شکل و قالبی دیگر به خود می گیرد و پیش می رود. چه بسا روزی این آهن در بال ها یک خفاش ظاهر شود.
در واقع شما از ذخیره آهن عالم هستی مقداری آهن می گیرید و پس از مدتی آن را به این منبع باز می گردانید. به هر حال قاعده حیات بر بخشیدن و ستاندن استوار است و مال پرستی و خسّت می تواند این جریان طبیعی را بند آورد. بخشیدن و ستاندن در سطوح معنوی نیز مصداق دارد. وقتی عشق و مهربانی را به عالم هستی روانه می سازید، خزانه بیکران خرد و انرژی لایتناهی دهها برابر آن را به خودتان بـاز می گرداند. نص صریح قانون حیات می گوید: «آنچه بکاری، همان را درو خواهی کرد.» بخشیدن و ستاندن اساس و شالوده مبحث متجلی ساختن خواسته ها است و به اشکال مختلف در تمام سطوح جهان هستی جلوه گر است. هرگاه انرژی برخاسته از عشق را با فرکانس و موج آن چه خواهانش هستید تطبیق دهید، بازتاب آن بـه صـورت خواسته شما متجلی می شود. این عمل در چارچوب داد و ستد نیز انجام می شود. شـما عـشـق پیشکش می کنید و خواسته تان را می ستانید. اما اگر خود خواهی پیشه کنید و به آن چه دارید محکم بچسبید، تسلسل طبیعی دادن و ستاندن را با موانع و گره گاه هایی رو به رو می سازید و جریان انرژی حامل وفـور و فراوانی را بند می آورید. منیت و نفس پرستی همیشه خود را ناقص حس می کند و به همین دلیل مدام کمبود و نداری را در ذهنتان بسط و توسعه
می دهد.
معمار سرنوشت خود باشید
💚🌹@maarefat11
معرفت و خودشناسی 🌸🌸🌸🌸
صنما غیر تو در خاطر ما کی گنجد
که مرا نیست به غیر از تو به کس پروایی
حافظ شیرازی
معنی
ای مقصود و مطلوب و متوجه الیه هر مرید و طالب،غیر تو در خاطر ما کی گنجد،زیرا مرا به غیر تو به هیچکس توجه و التفات و میل و رغبت نیست
عرفان حافظ
💚🌹@maarefat11
معرفت و خودشناسی 🌸🌸🌸🌸
4_6048693878515567228.mp3
5.32M
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
با صدای: استاد شهرام ناظری
💚🌹 @maarefat11
معرفت و خودشناسی 🌸🌸🌸🌸
مرغی که خبر ندارد از آب زلال
منقار در آب شور دارد همه سال
#مولانای_جان
#مجالس_سبعه
https://eitaa.com/joinchat/1087439193C1944b0de08
💚🌹@maarefat11
معرفت و خودشناسی در ایتا 🌸🌸🌸🌸
دلی که غيب نمای است و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
به خط و خال گدايان مده خزينه دل
به دست شاهوشی ده که محترم دارد
نه هر درخت تحمل کند جفای خزان
غلام همت سروم که اين قدم دارد
رسيد موسم آن کز طرب چو نرگس مست
نهد به پای قدح هر که شش درم دارد
زر از بهای می اکنون چو گل دريغ مدار
که عقل کل به صدت عيب متهم دارد
ز سر غيب کس آگاه نيست قصه مخوان
کدام محرم دل ره در اين حرم دارد
دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل
به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد
مراد دل ز که پرسم که نيست دلداری
که جلوه نظر و شيوه کرم دارد
ز جيب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست
که ما صمد طلبيديم و او صنم دارد
حافظ💞
💚🌹@maarefat11
معرفت و خودشناسی 🌸🌸🌸🌸
رحم کن بر دل مجروح خراب حافظ
زان که هست از پی امروز یقین فردایی
معنی
باز خطاب با حضرت پیر مغان نموده است:می گوید:ای صنم بر دل مجروح تیغ هواجس نفسانی و خراب و ویران کرده وساوس شیطانی حافظ مرید تو،رحم کن،زیرا به واسطه مکافات و جزای هر عمل از پی امروز به یقین فردایی و یوم الحسابی هست. پس ارشاد امروز من موجب جزای خیر فرداست
حضرت ابن عباس رضی الله عنه فرموده است:هیچ مومنی و کافری نباشد که در دنیا خیری و شری بکند،مگر خدا جزای عمل وی را به وی در قیامت بنماید
عرفان حافظ
💚🌹@maarefat11
معرفت و خودشناسی 🌸🌸🌸🌸
تا نقش خیال دوست
با ماست
ما را همه عمر خود
تماشاست
آن جا که وصال
دوستانست
والله که میان خانه
صحراست
وان جا که مراد دل
برآید
یک خار به از هزار
خرماست
چون بر سر کوی یار
خسبیم
بالین و لحاف ما
ثریاست
چون در سر زلف یار
پیچیم
اندر شب قدر قدر
ما راست
چون عکس جمال
او بتابد
کهسار و زمین حریر و
دیباست
از باد چو بوی او
بپرسیم
در باد صدای چنگ و
سرناست
بر خاک چو نام او
نویسیم
هر پاره خاک حور و
حوراست
بر آتش از او فسون
بخوانیم
زو آتش تیزاب
سیماست
قصه چه کنم که بر
عدم نیز
نامش چو بریم هستی
افزاست
آن نکته که عشق او در
آن جاست
پرمغزتر از هزار
جوزاست
وان لحظه که عشق روی
بنمود
اینها همه از میانه
برخاست
خامش که تمام ختم
گشتهست
کلی مراد حق
تعالاست
حضرت مولانا
💚🌹@maarefat11
معرفت و خودشناسی 🌸🌸🌸🌸
ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها
در حلقه ی سودای تو روحانیان را حالها
در لا احب الآفلین پاکی ز صورتها یقین
در دیدههای غیب بین هر دم ز تو تمثالها
افلاک از تو سرنگون خاک از تو چون دریای خون
ماهت نخوانم ای فزون از ماهها و سالها
کوه از غمت بشکافته وان غم به دل درتافته
یک قطره خونی یافته از فضلت این افضالها
ای سروران را تو سند بشمار ما را زان عدد
دانی سران را هم بود اندر تبع دنبالها
سازی ز خاکی سیدی بر وی فرشته حاسدی
با نقد تو جان کاسدی پامال گشته مالها
آن کو تو باشی بال او ای رفعت و اجلال او
آن کو چنین شد حال او بر روی دارد خالها
گیرم که خارم خار بد خار از پی گل میزهد
صراف زر هم مینهد جو بر سر مثقالها
فکری بدست افعالها خاکی بدست این مالها
قالی بدست این حالها حالی بدست این قالها
آغاز عالم غلغله پایان عالم زلزله
عشقی و شکری با گله آرام با زلزالها
توقیع شمس آمد شفق طغرای دولت عشق حق
فال وصال آرد سبق کان عشق زد این فالها
از رحمة للعالمین اقبال درویشان ببین
چون مه منور خرقهها چون گل معطر شالها
عشق امر کل ما رقعهای او قلزم و ما جرعهای
او صد دلیل آورده و ما کرده استدلالها
از عشق گردون مؤتلف بیعشق اختر منخسف
از عشق گشته دال الف بیعشق الف چون دالها
آب حیات آمد سخن کاید ز علم من لدن
جان را از او خالی مکن تا بردهد اعمالها
بر اهل معنی شد سخن اجمالها تفصیلها
بر اهل صورت شد سخن تفصیلها اجمالها
گر شعرها گفتند پُر، پُر بِه بود دریا ز دُر
کز ذوق شعر آخر شتر خوش میکشد ترحالها
دیوان شمس
💚🌹@maarefat11
معرفت و خودشناسی 🌸🌸🌸🌸