eitaa logo
معرفت و خودشناسی
653 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
4.2هزار ویدیو
72 فایل
همراهان گرامی سلسله مطالبی که تقدیم می‌گردد در رابطه با مراحل تزکیه نفس و خودسازی و عرفان از منابع غنی اسلامی و ایرانی میباشد با احترام فراوان ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Suroosh_n
مشاهده در ایتا
دانلود
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده ی جوانی از این زندگانیم دور از کنار مادر و یاران مهربان زال زمانه کشت به نامهربانیم دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق داده نوید زندگی جاودانیم چون یوسفم به بیابان غم اسیر وز دور مژده جرس کاروانیم یک شب کمند گیسوی ابریشمین بتاب ای ماه اگر ز چاه به در می کشانیم گوش زمین به ناله ی من نیست آشنا من طایر شکسته پر آسمانیم گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند چون می کنند با غم بی همزبانیم گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود بر خاستی تا بر سر آتش نشانیم در خواب زنده ام که تو می خوانیم به خویش بیداریم مباد که دیگر نرانیم شمعم گریست زار به بالین که شهریار من نیز چون تو همدم سوز نهانیم. استاد شهریار 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
✨✨✨ ✨✨✨ ✍فردی "کیسه ای طلا" در باغ خود دفن کرده بود که بعد از مدتی یادش رفت کجا بود. نزد بایزید بسطامی آمد. بایزید گفت: نیمه شب برخیر و تا "صبح نـماز بخوان." اما باید مواظب باشی که لحظه ای ذهنت نزد گمشده ات نرود و نیت عبادت تو مادی نشود. 🔸"نیمه شب" به نماز ایستاد و نزدیک صبح یادش افتاد کجای باغ دفن کرده است. سریع نماز خود به هم زد و بیل برداشت و باغ روانه شد و محل را کند و کیسه ها در آغوش کشید. صبح شادمان نزد بایزید آمد و بابت راهنمایی اش تشنر کرد. 🔹بایزید گفت: می دانی چه کسی "محل سکه" را به تو نشان داد؟ گفت: نه. گفت: "کار شیطان" بود که دماغ اش بر سینه ات کشید و یادت افتاد. مرد تعجب کرد و گفت : به خدا برای شیطان نمی خواندم. 🔸بایزید گفت: می دانم، خالص برای خـدا بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و لذت "عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه" را بدانی ، دیگر او را رها می کنی... نزدیک صبح بود، لذت عبادت شبانه را "ملایک "می خواستند بر کام تو بچشانند، که شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا محروم شوی. 🔹چون یک شب اگر این لذت را درک می کردی، برای همیشه سراغ عبادت نیمه شب می رفتی. شیطان یادت انداخت تا نمازت را "قطع کنی." چنانچه وقتی قطع کردی و رفتی طلاها را پیدا کردی دیگر "نمازت را نخواندی" و خوابیدی... "و اینجا بود که شیطان تیر خلاص خود را به تو رها کرد." 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
39.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از این صحنه های بدیع لذت ببرید 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا... ‌‎‎‎‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
ای فلک ای روزگار عمر جوانی میخرم لحظه های عاشقی بر زندگانی میخرم رفته ایامی ز دستم بس ستمها دیده ام می دهم دار و ندارم مهربانی میخرم شهره ی شهرم ولی سنگ صبور غصه ام شهرتم را میدهم من بی نشانی میخرم میشود سالی تمام و میرسد سالی دگر من خزان را در بهارم رایگانی میخرم میشود موی سیاهم تک به تک رنگش سفید پس ببین این تجربه با چه گرانی میخرم دل نمیبندم به این دنیا که پر از حیله است پس کنم مغلوب نفسم ٬ قهرمانی میخرم ماندگارند شاعران در جای جای این جهان نام نیک از من بس است پس جاودانی میخرم پس بسوز سنگ صبور بیهوده ازعمری که رفت ای فلک ای روزگار عمر جوانی میخرم 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
17.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*هوالعشق* بسیار زیبا روزی شیخ ابوالحسن خرقانی عارف بزرگ را به شهری دعوت نمودند، که شیخ با الاغ خودش وقتی وارد شهر گردید ، همه مردم به استقبال او امدند، در این هنگام الاغ عارف بزرگ از  پشت خود بادی خروج نمود(گوزید) و شیخ  از حیوان زبان بسته پایین امد، و روی به سمت پشت الاغ  دو رکعت نمازشکر خواند مردم شهر که همگی متعجب شده بودند، رو به سوی هم‌ کردند باهم زمزمه کردند، آیا این بود عارف بزرگ!؟!! پس نماز و‌شکر گزاری شیخ از خدایش، رو به سمت همه مردم شهر نمود و‌گفت ،. بله این باد حیوان  (گوز) مرا از عجب و غرور و منیت نجات داد در زمانی که وارد شهر شما شدم، و بادیدن استقبال شما، باخود گفته بودم ، ای شیخ ببین تو چه کسی مهمی هستی که این همه مردم برای استقبال تو آمدند...!! *که ناگهان الاغ مخلوق خدا ، با پیام خود مرا متوجه «سخن حق» نمود، که ای شیخ تو هیچ نیستی.!!!!*🥀 *خداوند عاقبت همه ما را بخیر کند یاحق 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*هوالعشق* بایزیدی باید تا گوید: هفتاد سال می‌پنداشتم که من «او» را دوست می‌دارم، *چون به حقیقتِ کار بینا شدم،(دانستم) «او»ست که مرا دوست می‌دارد..!*🕊 🌺🍃🕊 خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است *چون کوی «دوست» هست!! *به صحرا چه حاجت است؟! *لحظه های تان لبریز از نور و عشق ومعرفت الهی 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
4_5918062697315832959.mp3
5.65M
*هوالعشق* الهی هر که در عشق تو گم شد.!! از «تو» پیدا میشود.!🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
33.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمادالدین نسیمی ( یکی از عرفای بزرگ و صاحب نام) وقتی به عالم معنا صعود کرد از خداوند پرسید تو کیستی؟ و حضرت حق به زبان شعر ، خود را به عمادالدین نسیمی معرفی میکند.  این شعر تماما از زبان حضرت حق به نظم در آمده است. تک تک ابیات این شعر ، از عالم بالا به کلمات ، تنزل یافته است. 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
2_5379973925864218242.mp3
1.22M
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه‌ها امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا خورشید را حاجب تویی اومید را واجب تویی مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا در سینه‌ها برخاسته اندیشه را آراسته هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا ای روح بخش بی‌بدل وی لذت علم و عمل باقی بهانه‌ست و دغل کاین علت آمد وان دوا ما زان دغل کژبین شده با بی‌گنه در کین شده گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا این سُکر بین هِل عقل را وین نُقل بین هل نَقل را کز بهر نان و بقل را چندین نشاید ماجرا تدبیر صدرنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی و اندر میان جنگ افکنی فی اِصطِناعٍ لا یُری می‌مال پنهان گوش جان می‌نه بهانه بر کسان جان رَبِّ خَلِّصنی زنان والله که لاغ است ای کیا خامش که بس مُستَعجِلَم رفتم سوی پای علم کاغذ بنه بشکن قلم ساقی درآمد الصلا   🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف