شاه در عرفان
شاه در مکتب عرفان، به یک فردی می گویند که تنها سلطان است. کلمه شاه یعنی خلیفه ای که یگانه است و مالکی را می گویند که از پیش خود یا مردم شاه نباشد، به یک معنا دولت خودخوانده نباشد.
در عرفان، شاه به کسی می گویند که دولت حق باشد و در ابتدا هم او باید در درون خود به دارالملک پادشاهی و کبریایی رسیده باشد، یعنی کامل شده باشد.
اینکه می گوییم دارالملک پادشاهی در درون، معنای آن این است که اول باید پادشاه نفس خودش باشد. یعنی باطن را، آن نفس را پاک کرده باشد.
تا طهارت دل نباشد در پادشاه، طهارت بیرون به دست پادشاه نخواهد بود. تا پادشاه، خود سلطان بر نفس امّاره نگردد و سگ غضب و خوک شهوت را به بندگی درنیاورد، نمی تواند هستی را تحت طاعت و اطاعت خود درآورد.
پادشاه آن کسی است که در درون به وحدت رسیده است. چه وحدتی؟ وحدت جسم و روح، که جسم از روح تبعیت می کند. عقل معاش از عقل معاد تبعیت می کند. عقل پادشاه، عقل کل است، عقل پادشاه به مقامی رسیده که صلح کل است.
این مقام، مقام صلح، رفع هرگونه مزاحمت هست از درون.
پادشاهی که بتواند در درون خود صلح و آرامش ایجاد کند، آنگاه می تواند در جهان خارج، صلح و آرامش پدید آورد.
شرح منطق الطیر عطار
علی محمد صابری
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
دیدن عیب خود
داستانهای مثنوی معنوی
حکایتی در مثنوی در مورد چهار هندو است که در مسجد به نماز می ایستند، وقتی صدای موذن بر می آید یکی از آنها با آن که خود در نماز است می گوید: ای موذن بانگ کردی وقت هست؟ هندوی دیگر در همان حال به وی می گوید: سخن گفتی و نمازت باطل است. سومی به دومی می گوید: به او طعن نزن که نماز تو هم باطل است. سپس هندوی چهارم می گوید: خدا رو شکر که من مثل شما سه تن سخن نگفتم. بدین گونه بالاخره نماز هر چهار تن تباه می شود.
در این حکایت، چهار هندو نمادی از انسانهایی هستند که به عیب خود کورند و به عیب دیگران بینا و آگاه.
و مولانا توصیه می کند به جای پرداختن به عیب دیگران خوب است انسان معایب خود را جستجو کند.
چارْ هِنْدو در یکی مَسجد شُدند
بَهرِ طاعَتْ راکِع و ساجِد شُدند
هر یکی بر نیّتی تَکْبیر کرد
در نماز آمد به مِسْکینیّ و دَرد
پس نمازِ هر چهاران شُد تَباه
عَیْبگویان بیشتَر گُم کرده راه
ای خُنُک جانی که عَیْبِ خویش دید
هر کِه عیبی گفت، آن بر خود خَرید
مثنوی معنوی
حضرت مولانــــا
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
دائماً ضمیر مبارکش مستغرق تماشای گلستان بی نهایت دلربای جانفزای پنهان آشکارا
بعید غریب، نیست نمای هست
بیگانه نمای آشنا
طرب فزای جوانی انگیز زندگی افروز
باد...
مکتوبات یا
نامه های مولانا به دیگران
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
زندگیِ مُحِب به بذل است ،
و زندگیِ مشتاق به اشک ،
و زندگیِ عارف به ذکر ،
و زندگیِ موحّد به زبان
و زندگیِ صاحبِ تعظیم به نَفَس ،
و زندگیِ صاحبِ همّت به انقطاع از نَفَس.
و این زندگی سوختن و غرقه شدن بُوَد.
شیخ فریدالدین عطار نیشابوری
تذکرةالاولیاء
ذکر ابن عطا
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
آنگاه الميترا گفت:
با ما از عشق سخن بگوی.
پيامبر سر بر آورد و نگاهی به مردم انداخت.
سكوت و آرامش مردم را فرا گرفته بود.
سپس با صدايی ژرف و رسا گفت:
هر زمان كه عشق اشارتی به شما كرد،
در پی او بشتابيد،
هر چند راه او سخت و ناهموار باشد.
و هر زمان بالهای عشق، شما را در بر گرفت،
خود را به او بسپاريد،
هر چند كه تيغهای پنهان در بال و پرش ممكن است شما را مجروح كند.
و هر زمان كه عشق با شما سخن گويد،
او را باور كنيد؛
هر چند دعوتِ او روياهای شما را چون باد مغرب در هم كوبد و باغ شما را خزان كند...
پیامبر
جبران خلیل جبران
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
ای نی محزون کجایی؟ سوختیم
تیره شد آیینهای کافروختیم
آه از آن آتش که ما در خود زدیم
دود سرگردان بی سامان شدیم
سینه میجوشد ز درد بی زبان
ای نوای بی نوا، نی را بخوان!
نی حدیث حسرت و حرمان ماست
نی دوای در بیدرمان ماست
نی خبر دارد از آن باران که ریخت
آشیان لک لکی از هم گیسخت
نی خبر دارد از آن گم کرده جفت
آهوی کوهی که جز در خون نخفت
نی خبر دارد ز اشک پهلوان
دشنه در پهلوی سهراب جوان
نی خبر دارد ز درد اشتیاق
سینه های شرحه شرحه از فراق
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
استاد #هوشنگ_ابتهاج
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود
حافظ
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
بهانه مجوی !
قدم در راه نِه و راه رو.
گریزی از او نیست جز رفتن به سوی او.
پیشِ رویت گردنهای است:
اگر بالا نرفتی ... بالا میبرندت.
اگر رفتی ... نجات یافتی،
و اگر ببرندت ... هلاک شدی.
و از آن چارهای نیست.
شیخ احمد غزالی
مجالس
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
گم شدن در عاشقی دین من است
نیستی در هستی آیین من است
حال من خود در نمیآید به نطق
شرح حالم اشک خونین من است
کار من با خلق آمد پشت و روی
کافرین خلق نفرین من است
تا پیاده میروم در کوی دوست
سبز خنگ چرخ در زین من است
از درش گردی که آرد باد صبح
سرمهٔ چشم جهانبین من است
چون به یک دم صد جهان از پس کنم
بنگرم گام نخستین من است
من چرا گرد جهان گردم چو دوست
در میان جان شیرین من است
ماهرویا عشق تو گر کافری است
این چنین صد کافری دین من است
گر بسوزم زآتش عشقت رواست
کآتش عشق تو تسکین من است
تا دل عطار خونین شد ز عشق
خاک بستر خشت بالین من است
شیخ فرید الدین عطار_نیشابوری
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
عشق است،
نه زَر،
نهان نمانَد
مولانا
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
5_6336854422794010823.mp3
2.78M
برای یافتن سایر قسمت های ویس کتاب بیشعوری از هشتگ زیر استفاده کنید
#بیشعوری قسمت ۹
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
5_6336854422794010824.mp3
2.86M
برای یافتن سایر قسمت های ویس کتاب بیشعوری از هشتگ زیر استفاده کنید
#بیشعوری قسمت ۱۰
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی