4_6010489577481964072.mp3
333.7K
#دکلمه_شماره_۳۴۳
دیوان شمس تبریزی غزل شماره ۲۴۴۹
من پیش ازین می خواستم گفتار خود را مشتری
و اکنون همی خواهم ز تو کز گفت خویشم واخری
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
4_6012741377295651230.mp3
617.2K
#دکلمه_شماره_۳۴۴
دیوان شمس تبریزی غزل شماره ۲۴۵۵
برگذری درنگری جز دل خوبان نبری
سر مکش ای دل که ازو هرچه کنی جان نبری
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
4_6015086631302727640.mp3
612.4K
#دکلمه_شماره_۳۴۵
دیوان شمس تبریزی غزل شماره ۲۴۵۸
سنگ مزن بر طرف کارگه شیشه گری
زخم مزن بر جگر خسته ی خسته جگری
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
4_6019300492436310433.mp3
892.4K
#دکلمه_شماره_۳۴۶
دیوان شمس تبریزی غزل شماره ۲۴۶۰
تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی
تو نه برآنی که منم من نه برآنم که تویی
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
انسانهای عاری از کمال و معنویت به دوران پیری که می رسند، روحی سرد و باطنی متعفّن می یابند.
مثنوی معنوی دفتر ششم ابیات ۱۲۵۰ الی ...
قصه ی درویشی که به درب خانه ای رفت و از صاحب آن خانه هرچه می خواست می گفت نیست
سایلی آمد به سوی خانه ای
خشک نانه خواست یا تَرنانه ای
گفت : صاحب خانه، نان اینجا کجاست؟
خیره یی، کی این دکانِ نانباست؟
صاحب خانه که مردی بخیل و تنگ چشم بود نه تنها چیزی بدو نداد بلکه با تمسخر گفت :اینجا نان کجا پیدا می شود؟ مگر این خانه دکان نانوایی ست.
گفت :باری، اندکی پیهَم بیاب
گفت :آخِر نیست دکّانِ قصاب
گدا گفت:عیب نداره کمی پیه و چربی بده، صاحب خانه گفت:برو عمو اینجا که دکان قصابی نیست.
گفت: پاره ی آرد دِه ای کدخدا
گفت:پنداری که هست این آسیا؟
گدا گفت :پس قدری آرد بده، صاحب خانه گفت :خیال می کنی اینجا آسیاب است.
هرچه او در خواست، از نان تا سُبوس
چُربَکی می گفت و می کردَش فُسوس
خلاصه ی کلام آن گدا هرچه از نان تا سبوس درخواست کرد صاحب خانه به مسخره چیزی می گفت و او را دست می انداخت.
آن گدا در رفت و دامن بَرکشید
اندر آن خانه به حِسبَت خواست رید
گدای مذکور وقتی دید که صاحب خانه پشت سرهم جواب سربالا می دهد ناگهان به درون خانه رفت و شلوار خود را پایین کشید تا در آن خانه بریند.
صاحب خانه وقتی دید که گدا می خواهد وسط خانه اش بریند، گفت :آهای چه کار می کنی؟ گدا گفت :خفه شو ای نکبت می خواهم در این خرابه خود را راحت کنم.
چون در اینجا نیست وجهِ زیستن
در چنین خانه بباید ریستن
منظور این حکایت این است که خانه ی وجود خیلی از آدمها خالی از فضایل اخلاقی و انوار معنوی ست، درست به ویرانه ای می ماند که در آن باید ری....
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
4_5787243838930163492.mp3
4.06M
خوشا نامت ای عشق♥️
🎼
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🔅#لمعه_نوزدهم
عشق، سلطنت و استغنا به معشوق داد
و مذلت و افتقار به عاشق،
عاشق مذلت از عشق کشد
نه از عزّت معشوق
چه بسیار بُود که بندهٔ معشوق بُود.
"یا عبادی انّی اشتقت الیکم و علی کلحال"
ایبندگانِمن، من مشتاق شمایم در همهحال
غنا صفتِ معشوق آمد و فقر صفتِ عاشق
پس عاشق، فقیری بُود
که در هر چه نظر کند او بیند
از بس که دو دیده در خیالت دارم
در هرچه نگه کنم تو را پندارم
#لمعات
#شیخ_فخرالدین_عراقی
ادامه دارد...
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🔅
فقیر از سرِ وجود برخاست
و با عدمِ خود بساخت،
اگر به چشمِخود نظر بر جمالِ دوست کند،
عکسِ ظلمتِ نابودِ خودش در نظر آید
هرگاه بادِ حقیقتِ عشق بوزد
توانگر را با جمله پندارها در هم شکند
و اگر آن با تجلی خالص و فقر بوزد
هرآینه او را با خود یکی کند
و به اوصاف کمال خویش تربیت دهد.
دانی چه میگوید؟
اگر توانگری و درویشی
قصدِ عالَم عشق کنند،
مثلا در دستِ توانگر چراغِ افروخته
و در دستِ درویش هیزمِ نیمسوخته باشد،
نسیمی که از آن عالَم بوزد،
چراغِ افروخته را بنشاند
و هیزمِ درویش را افروزانَد
"أنا عند المُنکسرة قلوبهم"
بُردند #شکستگان از این میدانْ گوی
#پایان_لمعه_نوزدهم
#لمعات
#شیخ_فخرالدین_عراقی
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🔅
انسان جانوری وامانده و ضعیف است!
مگر اینکه...
شعلههای روشنایی خداوند
در جان او بتابد
#لئو_تولستوی
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
4_5999203030493299771.mp3
8.91M
🕊
خلقی، ترسان از عریانی
از بیرنگی، از بینانی
خلقی خواب
و مستی گوید که:
"هیچ و هیچ و هیچ"
هر سو شیخ و هر سو عابد
خلقی ترسا، خلقی موبد
خلقی خواب
و مستی گوید که:
"هیچ و هیچ و هیچ"
🎙#چارتار
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🤍
روزه ی اهل معرفت
روزه ای فاضل،
که قلب را
جز از دوست فارغ سازد
و از خود غائب گرداند
روزه دارِ جسم را لهیبِ روزه
مشتاق افطار سازد ،
و عارف را لهیبِ عشقِ محبوب
مشتاق لقاء سازد
زاهد روزه از طعام و شراب گیرد
و عارف روزه گیرد
از هرچیز جز حق عزّوجل
زاهد روزه گشاید به شب
و عارف روزه گشاید به لقای محبوب
روزه عارف پرهیز از ماسوای محبوب
و امساک از شهود غیر اوست
شیخ عبدالقادر گیلانی
🌻💛
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
از مصیبتها منال ای دل
که در زیر سپهر...
هر مصیبت بهر دانا
امتحانی دیگر است...!
💠#ملکالشعرابهار
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی