در مذهب ما محب و محبوب یکی است
رغبت چه بود راغب و مرغوب یکی است
گویند مرا که عین او را بطلب
چه جای طلب طالب و مطلوب یکی است
#شاه_نعمت_الله_ولی
فرق یک دوست خوب
با بهترین دوست
اینه که
اولی داستانتو میدونه
ولی
دومی کمکت میکنه
بنویسیش...
#دوستی_هاتون_پایدار #بهترین_دوست_باشیم
https://eitaa.com/joinchat/1087439193C1944b0de08
دوستان خود را به کانال معرفت دعوت فرمایید 🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
#حافظ
#شجریان
https://eitaa.com/joinchat/1087439193C1944b0de08
دوستان خود را به کانال معرفت دعوت فرمایید 🌸🌸
کوی نومیدی مرو، امیدهاست
سوی تاریکی مرو خورشیدهاست
👤 مولانا
https://eitaa.com/joinchat/1087439193C1944b0de08
دوستان خود را به کانال معرفت دعوت فرمایید 🌸🌸
ای گذر کرده ز حال و از محال
رفته اندر خانهٔ فیه رجال
ای بدیده روی وجهالله را
کین جهان بر روی او باشد چو خال
خال را حسنی بود از رو بود
ور نمیبینی چنین چشمی به مال
چون بمالی چشم، در هر زشتیی
صورتی بینی کمال اندر کمال
چند صورتهاست پنداری که اوست
تا رسی اندر جمال ذوالجلال
خلق را میراند و خوبی او
میکشاند گوش جان را که تعال
خاک کوی دوست را از بو بدان
خاک کویش خوشتر از آب زلال
اندران آب زلال اندر نگر
تا ببینی عکس خورشید و هلال
تا شنیدم گفتن شیرین او
میفزاید گفتن خویشم ملال
دامن او گیر یعنی درد او
رویدت از درد او صد پر و بال
سر نمیارزد به درد سر، عجب
خود بیندیش و رها کن قیل و قال
سر خمارت داد و مستیها دهد
زیر آن مستی بود سحر هلال
از پی این مه به شب بیدار باش
سر منه جز در دعا و ابتهال
مولانــــا
💐
بایزید بسطامی را پرسیدند:
اگر در روز رستاخیز خداوند بگوید چه آوردهای
چه خواهی گفت؟
بایزید گفت:
وقتی فقیری بر کریمی وارد میشود
به او نمیگویند چه آوردهای،
بلکه میگویند چه میخواهی !
بایزید بسطامی در جمعی گفت:
من از خدا داراترم.
همه او را سرزنش کرده و طرد کردند
اما او محکم ایستاده و همین
ادعا را تکرار میکرد.
از او توضیح خواستند.
گفت:
خدا من را دارد و من خدا را
آیا من داراتر از خدا نیستم؟!
سی سال بود كه میگفتم خدايا!
چنين كن و چنان ده ؛
چون به قدم اول معرفت رسيدم،
گفتم:
الهی تو مرا باش و هر چه میخواهی كن
👤بایزید بسطامی
📚تذکره الاولیاءعطارنیشابوری
❤️
روزی جماعتی به نزد سید برهان الدین محقق ترمذی اولین مرشد مولانا آمدند و پرسیدند ! که راه حق را پایان است یا نه ؟.....
سید برهان الدین محقق ترمذی فرمود
راه را پایان است ،
اما منزل را پایان نیست ،
زیرا که سیر دو قسم است :
یکی سیر الی الله ، و یکی سیر فی الله ،
آن که سیر الی الله است پایان دارد ،
زیرا گذر کردنست از هستی و دنیا دنی ،
و از خودی خود رستن است ،
و این همه را آخرست و پایان ،
اما چون به حق رسیدی
بعد از آن سیر در علم و معرفت خداست
و آن را پایانی نیست ،
مناقب_العارفین
💙
﷽
سلطان العارفین بایزید بسطامی
بایزید درباره تطهیر و تزکیه نفس میفرماید:
کار زنان از کار ما بهتر است،
چرا که ایشان در ماهی غسل کنند از ناپاکیها و ما در همه عمر غسل نکردیم از ناپاکی. پرسیدم خدایا راه به تو کدام است؟
فرمود: نفس خود ترک کن و بیا.
و ندا رسید
“فَاِذا اَنا هُو”،
آنگاه من او بودم.
ویژگی دیگر بایزید علم بایزید است، همانطور که میدانیم علم از جنس نور است، و محل آن قلب یا دل سالک است.
علم در تصوّف کشفی، شهودی، ذوقی و سینه به سینه است و سالک و مرید از معشوق و پیر خود که خداوند این علم را به او عطا کرده است میگیرد.
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
درباره علم بایزید ما میدانیم که دویست سال قبل از شیخ ابوالحسن خرقانی میزیست،
امّا وقتی که به منطقه خرقان میرفت،
میفرماید: نوری از بزرگی در این منطقه به ظهور میرسد و مژده ظهور شیخ ابوالحسن خرقانی را در منطقه خرقان داده بود.
کاملان از دور نامت بشنوند
تا به قعر تار و پودت در روند
خود شیخ ابوالحسن خرقانی میفرماید: هرگاه به زیارت مزار بایزید میرفتم دعا میکردم، بار خدایا از آن خلعت که به بایزید دادهای ابوالحسن را بویی ده.
آنگاه بایزید را در خواب دیدم که فرمود:
ای ابوالحسن، آنچه مرا دادهاند از برکات تو بود.
چرا که ندا رسید ای بایزید به حرمت آن نور بوالحسن که شفیع است حاجتت برآید.
بایزید میفرماید: مردمان علم را از مردگان گرفتهاند و ما علم را از زندهای گرفتیم که هرگز نمیرد.
اهل معرفت در اصول ابتدایی یکسانند،
پس از آن بنا بر مشیّت الهی متفاوت میگردند.
بعضیها علمشان فقط در عالم خلق است
و شبه علم است،
ولی بعضی علمشان شامل عالم خلق و عالم امر می گردد.
ویژگی دیگر بایزید عشق، محبّت الهی و بلا دیدن است.
تحمّل بلا اساس مکتب عشق در طریق الی الله در تصوّف اسلامی است.
ناز پرورد تنعّم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
آنقدر بایزید در عشق و محبّت طالب بلا بود که عرض می کند:
الهی نان فرستادی، نان خورش میباید. بلایی فرست تا نان خورش کنیم.
و بعد میفرماید کمال عارف در سوختن او باشد در دوستی حقّ.
این حقیقت محبّت است و این سوختن بدون بلا امکان پذیر نیست.
اهل محبّت حظّی از بهشت نمیبرند بلکه محبوب محبّت خویشند.
چون پیمانهای از عشق بنوشند در بحر انس و لذّت قرب او غرق شوند.
همانگونه که حافظ میفرماید:
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحقّ کرامت گناهکارانند
این بهشت در نزد سالک عاشقی چون بایزید قرب الیالله است.
بایزید در مرتبه عشق به مرتبه
“سُبحانَ ما اَعظُمَ شأنِی” رسید.
این اشارت روح و روان او الهی بود.
او در تجربه درونی خود به مقام وحدت رسید،
“کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ” (الرّحمان – آیه ۲۶) را به عینه دید.
در این مرتبه هم عارف بود و هم معروف. خود بایزید در معراجش میفرماید:
یک معراج روحانی داشتم که اوّل به وحدانیّت رسیدم.
چون مرغی که جسمش از احدیّت و بالهایش از ازل و ابد باشد،
همچنان در هوای روحانیّت میپریدم تا در میدان ازلیّت او وارد شدم و آنجا درخت احدیّت را دیدم،
بر میدان نیستی درآمدم، ده سال آنجا پریدم تا از نیستی به نیستی درآمدم،
و در نیستی شدم، تا اینکه همه خلق از عارف غایب بُوَد و هم عارف از خلق، نظر به دیدهء یقین کردم به صدق و فقط نور دیدم تا به حقیقت رسیدم و به حقّ در حقّ نظر کردم، حقّ تعالی از عزّت و جلال خود برای اینچنین سالکی خلق میکند و حقّ او را به صفت و افعال خویش متّصف میکند.
وقتی به دیده قدرت در مولا نگریست، او را به مقام فناء رساند و در احد باقی گردانید. آنگاه او میگوید:
گفتگو خاتمه یافت و سخن یکی شد و یکی میگفت:
”انا الحقّ” یا “سُبحانَ ما اَعظُمَ شأنِی”.
در کتاب النّور نقل شده که اوّل بایزید مثل حلاج “انا الحَقّ” میگفت،
سپس عرض کرد: گفتم من از تو ام، گفت اگر تو از منی پس من تو ام و تو منی و این حاصل حال فناست.
بایزید همانگونه عمل کرد که اولیاء میبودند. از آنروی فرمود:
در میان اولیای کامل، اَتَم کسی است که پس از ملبّس شدن به صفات الهی از آنها نیز بگذرد. و او گذشت.
چرا که ابن عربی نقلی از بایزید دارد:
مرا نه بامداد است و نه شامگاه، بامداد و شامگاه او راست که صفات از آن اوست،
نه من که متّصف به صفتی نیستم.
روح پر فتوح بایزید همچنان بر تارک دل سالکان حاکم است و در آسمان عشق همچون ستارهای میدرخشد.
💙
جان ابراهیم باید تا به نور
بیند اندر نار فردوس و قصور
جانی باید مانند جان حضرت ابراهیم (ع)
باشد تا نور معرفت در میان آتش، بهشت و
کاخ ها را مشاهده کند.
پایه پایه بر رود بر ماه و خور
تا نماند همچو حلقه بند در
و پله پله بر فراز ماه و خورشید بالا رود و مانند حلقه در،وابسته به در نباشد. انسانی که دارای روح ابراهیمی باشد. درجات و مراتب کمال معنوی را یکی پس از دیگری می پوید و هرگز اسیر آن جهان مادّی نمی شود؛ چنانکه حلقه در، همیشه اسیر در است. ماه و خورشید، کنایه از نزدیکترین و دورترین مراتب کمال است.
شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
🌻💛
گیرِ تو، گناهات نیست
گیر تو کارای خوبی هست که انجام میدی
ولی نمیگی خدایا به خاطرِ تو!
اخلاص یعنی اینکه خدایا فقط تو ببین
حتی ملائکه هم نه ☘:)
بهاینفکرمیکردمچرا
نمیاداونیکهبایدبیاد؟
بهایننتیجهرسیدم:
چوننیستیم
اونیکهبایدباشیم ! 💔
#امامزمان(عج)💚
✨اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ✨
شبتون بخیر💐
https://eitaa.com/joinchat/1087439193C1944b0de08
دوستان خود را به کانال معرفت دعوت فرمایید 🌸🌸