eitaa logo
معارف اسلامی مسجد چهارده معصوم علیهم السلام
57 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
175 فایل
هدف از ساخت کانال تقویت معارف دینی اخلاقی سیاسی و شرعی است
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑📸 صبح امروز| حضور رهبرانقلاب اسلامی در مرقد مطهر امام خمینی(ره) 🕌 تازه‌های را اینجا ببینید http://eitaa.com/joinchat/3298492416Cc8880c401c اولین و بزرگترین کانال قمی‌ها☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔹 هر بار که نماز به‌جا می‌آوری، باش که چیزی به دست آوری و مطلبی بفهمی که قبلاً آن را نمی‌فهمیدی. 🔹 تلاوت سوره‌ها و آیات قرآن هم همین‌گونه است؛ یعنی در هر دفعه چیزی به دست بیاور، غیر از آنچه قبلاً به دست آورده بودی. 📚 در محضر بهجت، ج٢، ص٢۶٩.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ اعمال در اولین شب جمعه ماه رجب. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 https://eitaa.com/emamshenaci
🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️ ❤️💙❤️💙❤️💙❤️ 🔆 اگر این آخوندا نبودن چه خوب بود🤔🤔🤔 ✍️ توی یکی از پیج های معاند اینستاگرام نوشته بودن هر شغلی یه سری منفعت هایی داره، مثلا: پزشک ها، کارگرها، کشاورزها و... که اگه نباشن یه خللی به جامعه وارد میشه اما این آخوندها بود و نبودشون فرقی نمیکنه!!؟ 👌 منم رفتم قسمت کامنت ها(نظرات) دیدم دارن داغ بحث می کنن. گفتم آقایون و خانوم ها الکی به هم روحیه ندید! 👈 اگه این آخوندها نبودن که الان باید سوپ لاک پشت و کباب قورباغه و میمون میل می کردید!! ... 👈 علم پزشکی که الان دارید و همه جای دنیا باهاش پوز میدین و کلاس میگذارین؛ ثمرات زحمت های *آخوند بوعلی سیناست*.👏🏻👏🏻👏🏻 👈 که روزانه چندبار استفاده می کنی تا کرونا نگیری ثمرات تلاش *آخوند شیمی دان زکریای رازی بود*.👏🏻👏🏻👏🏻 👈 دان و دانتون هم *آخوند خوارزمی بود*.👏🏻👏🏻👏🏻 👈 و شناس و هم *آخوند خواجه نصیرالدین طوسی بود*.👏🏻👏🏻👏🏻 👈🏻 بزرگترین مهندس تون ، مهندس زیباترین بناهای اصفهان مثل خیابان چهارباغ اصفهان و... تمام مهندس های دنیا دنبال یاد گرفتن این علم هست بنام *آخوند شیخ بهایی هست*.👏🏻👏🏻👏🏻 👈 بنامتون هم حافظ و سعدی و فردوسی و... *آخوند بودن*.👏🏻👏🏻👏🏻 ... گفتم کوو... اینا تازه اولشه! در افتخار روحانیت همین بس که در زیر هیچیک از قراردادهای ننگین استعماری در طول تاریخ *امضای حتی یک روحانی یافت نمی شود*👏🏻👏🏻👏🏻 و همه قراردادهای ننگین استعماری متعلق به اون به اصطلاح فرنگ رفته ها و مهندس ها و دکترها(سلبریتی های مفت خور تاریخ)است.👌🏻👌🏻👌🏻 🔷و خلاصه سرتون را درد نیارم نوشتم؛ اگه الان هم می بینید امثال آمریکا و کشورهای مزدور منطقه کشورمون رو خلوتگاه شون نکردن و دارن از کشور ما حساب می برن بخاطره اینه که شخص اول مملکت یک آخوند با غیرت و با درایته، جالبه ک خود اونا مکرراً از هوشش تعریف و حتی مخفیانه براش نامه مینویسن😄 *ولی مشکل ما میدونید کجاست؟؟؟؟؟؟* این است👇👇👇👇 *ما مرده پرستیم و کسی را تا زنده است قدرش رانداریم...... از اهل بیت گرفته تا رهروان انها که تمام عمرشون را برای هدایت و کمک کردن به مردم صرف کردن تا برسه به این فرزند بی ریا و مخلصشون سید علی عزیز....... ✍️ آره داداش، اونا فهمیدن نقاط قوت ما کجاهاست و اونجا رومیخوان تخریب کنن..‼️ کور خوندن.... ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑⚫️ مراسم شهادت امام هادی(ع) در حرم حضرت معصومه(س) 🔹مراسم سوگواری شب و شام شهادت امام هادی علیه‌السلام با سخنرانی حجج اسلام میرباقری و مؤمنی و مداحی حسینی‌نژاد و بنی‌فاطمی در حرم مطهر بانوی کرامت برگزار می‌شود. 🕌 تازه‌های را اینجا ببینید http://eitaa.com/joinchat/3298492416Cc8880c401c اولین و بزرگترین کانال قمی‌ها☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 جنگ آینده بدترین جنگ تاریخ اسرائیل است| حزب‌الله کنترل شهرک‌ها را به دست می‌گیرد 🔻 یادداشت روزنامه "هاآرتص" به قلم سرتیپ «احتیاط اسحق برک» تحت عنوان "فاجعه‌ای در جنگ آتی گریبان ما را خواهد گرفت": 🔻 «گادی ایزنکوت» رئیس سابق ستاد ارتش، یک ارتش ضعیف و غیر آماده برای جنگ را تحویل «آویو کوخاوی» داد. 🔻 همه تصور می‌کردند که کوخافی به همراه گانتس نه تنها مانع از افول بیشتر ارتش اسرائیل شوند بلکه آن را بازسازی کنند اما بدبختانه این دو نیز چندان توجهی به اولویت‌های ضروری برای آماده سازی ارتش جهت ورود به جنگ آتی از خود نشان نمی‌دهند، از اینرو ارتش اسرائیل آنگونه که باید باشد نیست. 🔻 از مصادیق عدم آمادگی ارتش، بخش لجستیک و خودروهایی با عمر ۶٠ سال در آن را می‌توان ذکر کرد که قرار است آذوقه، سلاح و سوخت را در زمان جنگ به ارتش اسرائیل برسانند. 🔻 با آغاز جنگ هیچ کس نخواهد توانست شهرک‌های مهاجر پذیر شمال (فلسطین اشغالی) را از گزند هزاران موشک و پرتابه‌های که بر سر آنها فرود می‌‌آید در امان نگه دارد. 🔻 به طور حتم صدها هزار نفر از اعضای حزب‌الله از مرز گذشته و تلاش خود را برای کنترل این شهرک‌ها آغاز خواهند کرد. 🔻 ارتش اسرائیل آمادگی تقابل با چنین امری را ندارد از این رو ظاهرا ساکنان این شهرک‌ها خود باید به دفاع از مناطق خود بپردازند. 🔻 یکی دیگر از ضعف‌های اسرائیل در جنگ آتی جبهه داخلی (پشت جبهه) آن است که گرچه باید خارج از منطقه جنگی قرار داشته باشند اما عملا به کانون اصلی جنگ تبدیل شده‌اند. 🔻 ۱٠ میلیون نفر جمعیت در شرایطی گرفتار می‌شوند که اصلا آمادگی آن را ندارند، این عده باید با بدترین جنگی که تاریخ اسرائیل تاکنون به چشم ندیده روبرو شوند و با سقوط روزانه 3 هزار موشک و پهپاد به طور میانگین دست و پنجه نرم کنند، ۳ هزار موشک و پهپاد انتحاری در روز تبعاتی همانند انفجار یک بمب هسته‌ای دارند. 🔻 باید اعتراف کرد نیروی زمینی ارتش اسرائیل، یک نیروی کوچک است که ظرفیت و توانمندی تقابل با یک جبهه و نیم را هم ندارد چه رسد به آنکه باید در جنگ آتی در مقابل ۵ جبهه صف آرایی کند.
وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَي بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (یوسف24) و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمى ديد (بر اساس غريزه) قصد او را مى كرد. اينگونه (ما او را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشاء را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگان برگزيده ما است. امام صادق عليه السلام فرمود: «برهان ربّ» همان نور علم، يقين و حكمت بود كه خداوند در آيات قبل فرمود: «و آتيناه حكماً و علماً».(47) و آنچه در بعضى روايات آمده كه مراد از برهان، مشاهده قيافه ى پدر يا جبرئيل است، سند محكمى ندارد. در قرآن بارها از همّت و تصميم دشمنان خدا براى توطئه نسبت به اولياى الهى، سخن به ميان آمده كه خداوند نقشه هاى آنان را نقش بر آب نموده است. در برگشت از جنگ تبوك منافقان خواستند با رم دادن شتر پيامبر، حضرت را به شهادت برسانند ولى نشد؛ «و همّوا بما لم ينالوا»(48) يا تصميم بر منحرف كردن پيامبر گرفتند؛ «لهمّت طائفة منهم ان يضلّوك»(49) و يا تصميم بر تجاوز گرفتند كه نشد. «اذهمّ قوم ان يبسطوا اليكم ايديهم فكفّ ايديهم عنكم»(50) يوسف، معصوم و پاكدامن بود؛ به دليل گفتار همه ى كسانى كه به نحوى با يوسف رابطه داشته اند و ما نمونه هايى از آن را بيان مى كنيم: . خداوند فرمود: «لنصرف عنه السوء والفحشاء انّه من عبادنا المخلصين» (ما يوسف را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، زيرا او از بندگان برگزيده ى ماست. . يوسف مى گفت: «ربّ السّجن احبّ الىّ مما يدعوننى اليه» پرودگارا! زندان براى من از گناهى كه مرا به آن دعوت مى كنند بهتر است. در جاى ديگر گفت: «انّى لم اخنه بالغيب» من به صاحبخانه ام در غياب او خيانت نكردم.  زليخا گفت: «لقد راودته عن نفسه فاستعصم» به تحقيق من با يوسف مراوده كردم و او معصوم بود. . عزيز مصر گفت: «يوسف اعرض عن هذا و استغفرى لذنبك » اى يوسف تو اين ماجرا را مسكوت بگذار و به زليخا گفت: از گناهت استغفار كن. . شاهدى كه گواهى داد و گفت: اگر پيراهن از عقب پاره شده معلوم مى شود كه يوسف پاكدامن است. «ان كان قميصه...» . زنان مصر كه گفتند: «ما علمنا عليه من سوء» ما هيچ گناه وبدى درباره ى او سراغ نداريم. . ابليس كه وعده ى فريب همه را داد، گفت: «الاّ عبادك منهم المخلصين» من حريف برگزيدگان نمى شوم و اين آيه يوسف را مخلص ناميده است. ذکر ماه رجب: "یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ" ‌ای که برای هر خیری به او امید دارم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ و از خشمش در هر شری ایمنی جویم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ ‌ای که می‌دهد (عطای) بسیار در برابر (طاعت) اندک 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ ‌ای که عطا کنی به هرکه از تو خواهد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ ‌ای که عطا کنی به کسی که از تو نخواهد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ و نه تو را بشناسد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً از روی نعمت بخشی و مهرورزی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اَعْطِنی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ عطا کن به من به خاطر درخواستی که از تو کردم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَهِ همه خوبی دنیا و همه خوبی و خیر آخرت را 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی و بگردان از من به خاطر همان درخواستی که از تو کردم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَهِ همه شر دنیا و شر آخرت را 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ زیرا آنچه تو دهی چیزی کم ندارد (یا کم نیاید) و 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وَزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ بیفزا بر من از فضلت‌ای بزرگوار 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ‌ ای صاحب جلالت و بزرگواری 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا ذَاالنَّعْماَّءِ وَالْجُودِ ای صاحب نعمت و جود 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتی عَلَی النّارِ ‌ای صاحب بخشش و عطا حرام کن محاسنم را بر آتش دوزخ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
[2/10, 7:42 AM] Mohsen: _______________________ 🈴 *_در قبرستان دارالسّلام شیراز قبری ست معروف به_* : _ قبرِ سرباز امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف - که با گذشتِ بیش از شصت سال از عمرِش - هنوز گذر زمان نتوانسته طراوتش را از بین ببرد - در حالی که تمام قبرهای اطراف آن با گذشت زمان فرسوده - متروکه و قدیمی شده اند . _ آری - این قبر متعلق به جوانی است اهل خوی - که در زمان رضاخانِ ملعون به خدمتِ سربازی فراخوانده می شود - ولی با درست عمل کردن به دستورات خداوند متعال - و فرمایشاتِ قرآن و اهلبیت (علیهم السّلام) موردِ لطف و عنایاتِ عجیبِ آقا امام زمان (علیه السّلام) و مادرشان حضرت فاطمه (صلوات اللّه و سلامه علیه) قرارگرفته و الگوی زیبا و کم نظیری برای همه شیعیان و خصوصا جوانان می گردد . مردمِ متدیّن و اصیلِ شیراز - او را به نام سربازِ گمنام می شناسند و بر سرِ قبرِ او حاضر شده - عرضِ حاجت می کنند و ماجرای زندگیِ این سربازِ گمنامِ امام زمان علیه السّلام - در بین ایشان معروف است . _ نویسنده ی کتاب مسجد مقدس جمکران - آقای عبدالرّحیم سرافراز شیرازی سرگذشت زندگی ایشان را اینگونه نقل می کند : _ در زمان مرحوم حاج شیخ محمّدحسین محلّاتی (جدّ مرحوم آیت الله حاج شیخ بهاءالدّینِ محلّاتی) شخصی با لباس کهنه و یک کوله پشتی وارد مدرسه خانِ شیراز (که جزء مدارِسِ حوزه علمیّه بوده) می شود و از خادمِ این مدرسه علمیّه - اطاقی می خواهد . _ خادم به او می گوید : باید از مدیرِ اصلیِ مدرسه درخواستِ اتاق بکنی و من کاره ای نیستم . _ مدیرِ محترمِ مدرسه هم در برابرِ درخواست آن شخص می گوید : _ اینجا مدرسه ی علمیّه است و تنها به طلبه های علوم دینی - اتاق و حجره می دهیم . او هم می گوید : این را می دانم ولی در عین حال - عاجزانه از شما اتاقی می خواهم که فقط چند روزی در اینجا بمانم و زود زحمت را کم کنم . _ مدیرِ مدرسه ناخودآگاه - به اراده الهی در برابرِ درخواستِ این شخصِ تازه وارد - تسلیم می شود و دستور می دهد که به او اتاقی بدهند - تا او استفاده کند و در رفاه باشد . _ بالاخره مهمانِ تازه وارد - داخلِ اتاق می شود و درب حجره را به روی خود می بندد و با کسی هم رفت و آمد نمی کند. _ از طرفی خادم مدرسه هم طبق معمول - شب ها درِ مدرسه را قفل می کرده و خودش هم بعد از سرکشی به اطراف و داخل مدرسه - برای استراحت به اتاقش رفته و می خوابیده است . _ ولی همه روزه صبحِ بسیار زود - که از خواب بر می خواسته - مشاهده می کند که در باز است !!! _ پیرمردِ خادم شبِ بعد با دقّتِ بیشتر درِ حوزه علمیه را قفل می کند ولی باز هم - فرداصبح با درِ باز مواجِه می شود . _ این جریان تا سه روز ادامه پیدا می کند و بالاخره متحیّر و سرگردان می شود . _ (چون به جز خودش و مدیرِ مدرسه - کسی کلید نداشته) . _ او به ناچار - قضیه را به مدیرِ مدرسه می گوید - مدیر هم به خادمِ مدرسه می گوید . _ امشب در را قفل کن و کلید را نزد من بیاور - تا خودم قضیه را پیگیری کنم - اللّه اکبر !!!! _ فردا صبح باز هم مدیر می بیند که - درِ مدرسه باز است و کسی از مدرسه بیرون رفته است ... _ و همگی به خاطر اینکه این اتفاق از شبی که آن شخصِ تازه وارد - به مدرسه آمده - افتاده است به او مظنون می شوند . _ خلاصه موضوع را پیگیری می کنند و متوجه می شوند که درست است - و کسی که بدونِ داشتنِ کلید - شب ها از مدرسه بیرون می رود همان شخصِ تازه وارد است ... مدیرِ مدرسه با خودش می گوید : _ حتما در کارِ این مرد ؛- سِرّی هست ولی موضوع را نزد خود مخفی نگه می دارد . _ او روزها نزدِ آن شخص رفته و به او اظهار علاقه می کند و از او می خواهد که لباس هایش را به او بدهد تا آنها را برایش بشوید و تقاضا می کند که با طلاب رفت و آمد کند . _ اما او از همه اینها اِبا می کند (قبول نمی کند) و می گوید من نمی خواهم مزاحم کسی بشوم و برای انجامِ کارهایم نیز به کسی نیازی ندارم . _ مدتی بر این مِنوال می گذرد تا اینکه یک شب - خودِ این شخص - آقای محلاتی و مدیرِ مدرسه را به حجره اش دعوت می کند و به آنها می گوید : _ چون عمر من به آخر رسیده - قصه ای دارم برای شما نقل می کنم - فقط خواهش می کنم مرا در محلّ خوبی دفن کنید . _ او قصّه زندگی اش را این گونه تعریف می کند : _ اسم من عبدُالغفّار - مشهور به مشهدی جونی - اهل خوی و سرباز هستم . _ من وقتی که در ارتش خدمت سربازی را می گذراندم - یک روز - به خاطرِ کاری پیش فرمانده مان رفتم و تقاضایم را گفتم . _ افسرِ فرمانده ما که خودش مسلمان نبود و می دانست من شیعه هستم - شروع به جسارت و بی احترامی نمود و مرا تحقیر می کرد . _ در آخر هم - نه تنها کارم را راه نینداخت - بلکه با کمالِ بی شرمی - به حضرتِ فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) - جسارت و بی احترامی کرد . _ من هم که تا آن لحظه سکوت کرده بودم - ناگهان ا
ز خود بی خود شدم و دنیا پیش چشمم تیره و تار شد . _ گفتم تا الان هر چه به خودم بی احترامی کردی و تحقیرم کردی - تحمل کردم اما حالا که به سروَرِ زنانِ دو عالم و مادرِ سادات - حضرت زهراء سلام اللّه علیها - جسارت کردی دیگر تحمل نمی کنم . _ خونم به جوش آمد و چون کنارِ دستم چاقویی بود و من و او با هم تنها بودیم - آن کارد را برداشتم و در شکمش فرو بردم و او را کشتم . _ لحظه ای به خود آمدم که کار از کار گذشته بود و با جنازه نَحسِ او - روبرو شدم . _ به طرزِ عجیب و معجزه آسایی از اتاق فرمانده بیرون رفتم و پا به فرار گذاشتم . _ وقتی از سربازخانه خارج شدم - پیش خانواده ام رفتم و از آنها خداحافظی کردم و هر چه پرسیدند : کجا می روی ؟ چیزی نگفتم و فقط حلالیّت گرفتم و از آنها جدا شدم . _ از خوی فرار کردم و به سمت مرز ایران و عراق رفتم . _ از مرز گذشتم و به کربلا رفتم ... _ مدتی در شهر ِکربلا ماندم - سپس به نجف اشرف و بعد به کاظمین و سامراء رفتم و مدتها در جوارِ امامان علیهم السّلام بودم . _ من به سختی روزگار را می گذراندم - اما از این که در جوارِ حرم امامانِ عزیز علیهم السّلام بودم -خوشحال و راضی بودم . _ تا این که با خبر شدم - رضا خان سرنگون و پادشاهی در ایران جابجا شده - اوضاعِ کشور و مراکزِ نظامی هم نابسامان و آشفته است . _ به این فکر افتادم که به ایران برگردم و در وطنِ خودم و در شهرِ مشهد - کنار قبر مطهّرِ حضرت امام رضا (علیه السلام) بقیه عمرم را بگذرانم . _ الحمدللّه از مرزِ جنوبی واردِ ایران شدم - از مرز گذشتم و مشکلی برایم پیش نیامد . _ به سمت مشهد حرکت کردم اما در راه که - به شیراز رسیدم به دلم افتاد که چند روزی در جوارِ حضرت شاهچراغ (علیه السّلام) بمانم . _ خلاصه همانطور که می دانید - در این مدرسه اتاقی گرفتم و حالا هم مشاهده می کنید که مدتی است در اینجا هستم . _ *_فقط بگویم که : از طرف بی بی دوعالم حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) لطف و عنایاتِ زیادی به من شده است_* . _ *_از جمله این که_* : _ آخرهای شب وقتی برای تهجّد و نمازِ شب بلند می شدم و می خواستم از مدرسه بیرون بروم - می دیدم قفلِ درِ مدرسه برای من باز می شود !!! _ در این مدّت - کنارِ کوهِ قبله می رفتم و نماز صبح را پشتِ سرِ حضرت ولیِّ عصر - امام زمان (عج اللّه تعالی فرجه الشریف ) می خواندم . _ من برای اهلِ این شهر خیلی متأسّف بودم که چرا از این همه جمعیّت فقط پنج نفر برای نماز - پشت سرِ امام زمان علیه السّلام حاضر می شوند ؟؟؟!!!! _ در هر صورت من به زودی از دنیا می روم و خواهشمندم زحمتِ کفن و دفنِ مرا بعهده بگیرید !!! _ آقای حاج شیخ محمّد حسین محلاّتی و مدیرِ مدرسه به ایشان می گویند : _ نه - انِ شاءاللّه بلا دور است و شما حالا حالاها زنده می مانید - خصوصا که سِنّی هم ندارید . _ او در جواب می گوید : نه غیر ممکن است که فرمایشات امام زمان - حضرت ولی عصر (روحی فداه ) صحیح نباشد - چون همین امروز به من فرمودند که : _ *_تو امشب از دنیا می روی_* . _ بالاخره وصیت هایش را می کند - ملحفه ای روی خودش می کشد - و روی زمین می خوابد - و بیش از لحظه ای طول نمی کشد که از دنیا می رود . _ چنان آرام - مثلِ این که سال هاست از دنیا رفته است !!! _ فردای آن روز مرحوم آقای حاج شیخ محمّد حسین محلاّتی به علمای شیراز جریان را می گوید - و مرحوم آقای حاج شیخ مهدی کجوری و خود مرحومِ محلاّتی اعلام می کنند که باید شهر تعطیل شود و مردم با تجلیل فراوان - جنازه عبدالغفّار را تشییع کنند . _ بالاخره او را در قبرستان دارالسلاّم شیراز - طرف شرقیِ چهار طاق دفن می نمایند - و الان قبرِ آن بزرگوار مورد توجه خاصِّ مردمِ شیراز است و حتّی از او حاجت می خواهند و مکرّر علما و مراجع تقلید مثل مرحوم آیه اللّه محلاّتی به زیارت قبر او می رفتند. این قبر - در قبرستان شیراز معروف به قبرِ سرباز - قبرِتوپچی و یا مشتی جون است . _ *_آری_* ...... _ امامِ غایب از نظرِ ما - که همه جا هست و اعمال ما را - یعنی ریز و درشتِ اعمالِ مان را و همه اعمال مان را - می بیند و می داند . _ از مادرِمان بر ما مهربان تر است و هوایِ ما را دارد . _ آنقدر دوستِ مان دارد که مادرانِ مان را یارایِ چنان مهری نیست ... _ مطمئن باشیم که هر قدمی برایش برداریم - هزاران برابر جبران خواهد کرد و هر جا صدایش کنیم به فریادمان خواهد رسید . _ کاش عبدالغفّار بِشَویم برایش ... _ کاش شیفته و دلبسته و دلسپرده و سرسپرده اش باشیم ... _ آنگونه که مالکِ اشتر - میثمِ تمّار - ابوذر و مقداد - برای امام خودشان بودند ... _ ایام و عمرمان گذشت - ای کاش همیشه به یادش باشیم و فداییِ راه خودش و مادرِ عزیزش باشیم ...... _ کاش برگردیم ... 🪴 _______________________ [2/10, 7:42 AM] Mohsen: ✍ از ثوبان غلام پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده که گفت
: 🌱 ما جمعی در خدمت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) بجایی می رفتیم عبورمان به گورستانی افتاد ، حضرت اندکی در میان قبرها بایستاد و سپس به راه افتاد. من عرض کردم توقف شما در قبرستان به چه خاطر بود؟ حضرت سخت گریه کرد و ما نیز محزون و گریه کردیم، سپس فرمود: ☘ ای ثوبان اینان در قبرهایشان معذّبند آنچنان که من ناله آنها را شنیدم و دلم به حالشان به رحم آمد و از خدا خواستم عذابشان را تخفیف دهد و خداوند اجابت فرمود و اگر اینها در روزه گرفته بودند، در قبرهایشان عذاب نمی شدند. 🌿 عرض کردم : یا رسول اللّه روزه و عبادت در ماه رجب از عذاب قبر ایمنی می دهد؟ 👌 فرمود : آری سوگند به آنکه مرا به حق فرستاد هر مرد و زن مسلمانی که یک روز از را روزه بدارد و یک شب آن را به عبادت برخیزد و جز رضای خدا نظری نداشته باشد عبادت هزار سال در نامه عملش ثبت گردد که روزهایش را روزه و شبهایش را به عبادت گذرانده باشد و... 📚 بحارالانوار ، ج۴۹ ، ص۳۹ کمی تا بهجت🌷 @behjat135
[2/10, 2:17 PM] Mohsen: 🌸🌸🌸 کلامکم نور ✅ الإمامُ العسكريُّ عليه السلام جُعِلَتِ الخَبائثُ في بَيتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الكذبَ .; امام عسكرى عليه السلام [همه] پليديها در يك خانه نهاده شده و كليد آن، دروغ قرار داده شده است.; الدّرة الباهرة : 43. ✅ الإمامُ العسكريُّ عليه السلام نائلُ الكريمِ يُحَبِّبُكَ إلَيهِ ، و نائلُ اللَّئيمِ يَضَعُكَ لَدَيهِ .; امام عسكرى عليه السلام عطاى بزرگوار تو را نزد او محبوب مى گرداند و عطاى فرومايه تو را پيش او پست مى سازد.; بحار الأنوار : 78/378/3. ✅ الإمامُ العسكريُّ عليه السلام قَلبُ الأحمَقِ في فَمِهِ ، و فَمُ الحَكيمِ في قَلبِهِ .; امام عسكرى عليه السلام دل نابخرد، در دهان اوست و دهان حكيم، در دل او.; بحار الأنوار : 78/374/21. [2/10, 2:22 PM] Mohsen: 🔴مروری بر سفاکی های رژیم پهلوی هادی غفاری: شما معنای جنایت را نمی‌توانید بفهمید مگر اینکه به آن دچار شده باشیداین شعر یادتان باشد، «به دریا رفته می‌داند مصیبت‌های طوفان را.» آب در ۱۰۰ درجه به نقطه جوش می‌رسد و دمای سیگار ۴۰۰ درجه سانتی گراد است. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من روشن می‌کردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج می‌شد. حدود ۴۴ سال از سال‌هایی که شکنجه می‌شدم، می‌گذرد. الان که حضور شما نشسته ام خدا را گواه می‌گیرم که ضربات کابل آن چنان رگ‌های پای من را پاره پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم می‌سوزد. هر روز صبح که از خواب بلند می‌شوم باید کلی پایم را در آب سرد نگهدارم که خون‌هایی که کف پای من می‌آید، برگردد. افرادی که از شاه و هویدا دفاع می‌کنند این چیز‌ها را ندیدند و اظهار نظر می‌کنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر می‌انداختند و با چوب یا آهن به آن می‌زدند، به طوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین افکن می‌شد. آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع می‌کنند به پنکه بسته نشده اند تا ۱۰-۱۵ روز ادرارشان دست خودشان نباشد. ۶ ماه شما را حمام نبرند تا بدنتان بوی عفونت و نجاست بگیرد. روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته ام و نمی‌توانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسه‌ای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم... هویدا مسئول مستقیم تمام شکنجه‌ها بود. خواهر من را لخت کردند و مرا تهدید کنند که اعتراف نکنی با خواهرت چنان می‌کنیم. آن‌ها ندیده اند دست بسته را از پشت ببندند و بالا بکشند و آویزان کنند. این شکنجه بیشتر از ۳۰ ثانیه انجام نمی‌شود، چون انسان را می‌کشد. سوزاندن پا‌ها با اتوی داغ را ندیدند و نمی‌دانند چیست. کف پای من قطرش به بیش از ۲۰ سانت می‌رسید حسینی شکنجه گر ساواک یا همان «استوار شعبانی معروف» برای اینکه پا‌های من عفونت نکند و نیازی به بیمارستان نباشد و بار بعد هم بتواند شکنجه کند با بیش از ۱۰۰ کیلو وزنش روی جفت پای من می‌ایستاد تا چرک‌ها خارج شود در این وضعیت صدایی بدتر از صدای حیوان از انسان خارج می‌شود. از پدرم می‌خواستند که من را با شلاق بزند. بعد همان شلاق را به من می‌دادند و می‌گفتند پدرت را بزن. وقتی من امتناع می‌کردم آن چنان مرا کتک می‌زنند که پدرم به من می‌گفت: «بزن پسر خودت را راحت کن!» در دانشکده الهیات بازداشت کردند و تا خود زندان اوین داخل ماشین کتکم می‌زدند. سال ۵۴ به زور به من سم خوراندند و بلافاصله آزادم کردند. یکی، دو ساعت نگه ام داشتند بعد در خیابان رهایم کردند گوشه خیابان نشستم و خون استفراغ کردم. الان معده من یک سوم معده انسان معمولی است. «ازغندی» سربازجوی من در زندان بود چنان با پوتین بر دهان من زد که فک من شکست و دندان هایم خورد شد (دهانش را باز می‌کند و می‌گوید) این‌ها که می‌بینید دندان‌های من نیست و استخوان مصنوعی است. آقایان یادشان نیست، چون ندیدند و تجربه نکردند و امروز متاسفانه هویدا را تطهیر می‌کنند. ✅لطفا نشر دهید...
[2/13, 7:36 AM] Mohsen: يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَـذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ (یوسف29) (عزيز مصر به يوسف گفت:) يوسف از اين مسئله صرف نظر كن (و آن را بازگو نكن و به همسرش نيز خطاب كرد:) و تو براى گناهت استغفار كن چون قطعاً از خطاكاران بوده اى. - عزيز مصر مى خواست مسئله مخفى بماند، ولى مردم دنيا در تمام قرن ها از ماجرا با خبر شدند، تا پاكى يوسف ثابت شود. «يوسف اعرض عن هذا» - اعمال زشت افراد را نبايد بر ملا كرد. «اعرض عن هذا»* - عزيز مصر به خاطر جايگاهش از يوسف خواست تا از جريان صرف نظر كند. «اعرض عن هذا»* - عزيز مصر نيز همچون ساير كاخ نشينان، نسبت به مسئله ى ناموس و غيرت تساهل كرد و به استغفار اكتفا كرد و از توبيخ همسر به صورت جدّى خوددارى نمود!. «و استغفرى» - رهبران غيرالهى، قدرت برخورد قاطع نسبت به بستگان متخلف خودشان را ندارند. «و استغفرى» - تلاش زن براى برقرارى رابطه با غير همسر خويش، امرى ناروا و نامشروع است. «واستغفرى لذنبك» - روابط لجام گسيخته جنسى و هوسرانى، حتّى در بين غير متديّنين به اديان الهى، كارى ناپسند شمرده مى شده است. «استغفرى لذنبك»* ذکر ماه رجب: "یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ" ‌ای که برای هر خیری به او امید دارم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ و از خشمش در هر شری ایمنی جویم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ ‌ای که می‌دهد (عطای) بسیار در برابر (طاعت) اندک 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ ‌ای که عطا کنی به هرکه از تو خواهد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ ‌ای که عطا کنی به کسی که از تو نخواهد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ و نه تو را بشناسد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً از روی نعمت بخشی و مهرورزی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اَعْطِنی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ عطا کن به من به خاطر درخواستی که از تو کردم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَهِ همه خوبی دنیا و همه خوبی و خیر آخرت را 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی و بگردان از من به خاطر همان درخواستی که از تو کردم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَهِ همه شر دنیا و شر آخرت را 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ زیرا آنچه تو دهی چیزی کم ندارد (یا کم نیاید) و 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وَزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ بیفزا بر من از فضلت‌ای بزرگوار 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ‌ ای صاحب جلالت و بزرگواری 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا ذَاالنَّعْماَّءِ وَالْجُودِ ای صاحب نعمت و جود 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتی عَلَی النّارِ ‌ای صاحب بخشش و عطا حرام کن محاسنم را بر آتش دوزخ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 [2/13, 7:45 AM] Mohsen: *🟡مناظره امام جواد علیه السلام و عالم اهل سنت* *🟢به مناسبت سالروز ولادت حضرت جواد الائمه(ع)* *✅ در زمان مأمون خليفه، يك نهضت علمى پيدا شد.مأمون مجلس مباحثه و مناظره، زياد برقرار مى‏ كرد و خيلى لذت مى‏ برد، چون خودش اهل مطالعه و دانشمند بود و به تمام اديان و مذاهب آزادى مى‏ داد.* *✅مباحثات امام رضا عليه السلام با اصحاب ملل و نحل در همين مجالس مأمون صورت گرفته است.مجالس زيادى مخصوصا راجع به اهل تسنن و تشيع تشكيل مى‏ داد.* *✅از جمله يك مباحثه شيعى و سنى ميان حضرت جواد كه هنوز طفل بودند و علماى اهل تسنن برقرار شد.* *✅در آنجا آن عالم اهل تسنن در حرفهايش احاديثى در فضيلت ابو بكر و عمر روايت كرد.* *✅به حضرت عرض كرد: شما درباره شيخين- ابوبکر و عمر - چه مى ‏گوييد و حال اينكه ما حديث معتبرى از پيغمبر داريم كه فرمود:* *ابو بكر و عمر سيدا كهول اهل الجنة* *يعنى ابو بكر و عمر دو آقاى پيرمردان اهل بهشتند.* *✅ همچنين حديث ديگرى نقل كرد كه :* *روزى جبرئيل به پيغمبر نازل شد، از جانب خدا عرض كرد: من از ابو بكر راضى هستم، از ابو بكر بپرس آيا او از من راضى هست يا نه؟* *✅حضرت جواد فرمود: ما منكر فضيلت ابو بكر نيستيم ولى يك مطلب هست و آن اين است كه همه قبول دارند كه پيغمبر در حجة الوداع فرمود:* *« كثرت على الكذابة »* *دروغگويان بر من زياد شده ‏اند،* *و معيارى در اختيار قرار داد كه :* *هر حديث را كه از من روايت كردند اول بر قرآن عرضه بداريد، اگر موافق قرآن بود قبول كرده و الا رد كنيد.* *✅ قرآن مى‏ گويد تمام اهل بهشت، جوان هستند. و اما حديث ديگرى كه گفتيد، خدا در قرآن مى‏ فرمايد:* *«و لقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس‏ به نفسه و نحن أقرب إليه من حبل الوريد»* *ما انسان را آفريده ‏ايم و از تمام خطورهاى قلبى او آگاه هستيم.* *پس چطور مى‏ شود خدايى كه قرآن او را اين‏طور معرفى مى ‏كند، از پيغمبر بپرسد كه من از فلان بنده راضى هستم، تو از او بپرس كه از من راضى است
PuYIg [2/13, 7:58 AM] Mohsen: 🎆❄️ امام جواد علیه السلام (۳): امامت امام و سن کم آن حضرت: ❄️ امام رضا (ع) به امامت امام جواد تصريح ميكرد و در جواب اشكال كم بودن سن امام جواد (ع) ميفرمود: "سن حضرت عيسای پیامبر (ع) هنگامي كه نبوت به او اعطا شد، كمتر از سن فرزند من بوده است". امام جواد (ع) خود در مقابل اين اشكال فرمودند: "حضرت سليمان هنگامي كه هنوز كودكي بيش نبود و گوسفندان را به چرا مي برد حضرت داوود او را جانشين خود كرد در حالي كه علماي بني اسرائيل اين عمل او را انكار ميكردند". در قرآن نمونه هائی از انبيائي كه در كودكي به مقام نبوت رسيدند آمده است. مثلاً در مورد حضرت عيسي در زماني كه در گهواره سخن گفت چنين آمده: "[كودك] گفت منم بنده خدا، او به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است" «قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْکِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّاً» ﴿مريم/ 30﴾ نمونۀ ديگر در مورد حضرت يحيي (ع) است که خداوند میفرماید: " اى يحيى، كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير، و ما از كودكى به او نبوّت داديم" «يَا يَحْيَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِيّاً» ﴿مريم/ 12﴾. مطابق حديثي از امام پنجم (ع) منظور از حكم در اينجا نبوت است. امام باقر (ع) ميفرمايد: "پس از درگذشت زكريا فرزند او يحيي كتاب و حكمت را از او به ارث برد و اين همان است كه خداوند مي فرمايد: «يَا يَحْيَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِيّاً»". 🌹 کانال تولید محتوا ( مطالعه روزانه + انتشار) https://chat.whatsapp.com/KiRdQzOpAuYDTRP48iBR9p
يا نه؟!* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نيازهاى زمان(1 و 2))، ج‏21، ص: 99-98-با ویرایش جزئی-* [2/13, 7:49 AM] Mohsen: 💠گناهانى كه روزى را دور مى كنند💠 ❤️امام زین العابدین عليه السلام میفرمایند : گناهانى كه روزى را دور مى كنند ، چنينند : 1⃣ اظهار فقر كردن ؛ 2⃣ خواب ديرهنگام در شب و پس از نماز صبح ؛ 3⃣ كوچك شمردن نعمت ها ؛ 4⃣ و از خدا گلايه كردن 📚 معاني الأخبار : 2 / 27. 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 [2/13, 7:56 AM] Mohsen: ⛔ *داســـــــــــتان عـــــــــــــبرت آمــــــــــــوز جـــــــــوان شــــــــــــــــــرابخوار‼️❓* بر اساس آیات و روایات شراب یکی از دامهای شیطان است که اگر کسی در آن گرفتار شد به مفاسد بزرگتری مبتلا خواهد شد. حکایت شده که شیطان روزی بر جوانی وارد شد و گفت: من مرگ هستم. اگر می‌خواهی از دست من رها شوی باید پدر پیر خود را به قتل برسانی، یا دست و پا و سینه خواهر خود را بشکنی، یا چند جرعه از شراب بخوری، جوان قدری فکر کرد و گفت: پدرم که احترامش بر من واجب است. خواهرم هم که برای من عزیز است، درباره آنها ظالمی نمی‌کنم. اما برای نجات خود چند جرعه شراب می‌خورم و از دست مرگ رهایی می‌یابم. وقتی که شیطان او را به دام انداخت و در دام شراب گرفتار کرد، هم پدر خود را کشت و هم دست و پا و سینه خواهر را شکست!؟ ابلیس شبی رفت به بالین جوانی آراسته با شکل مهیبی سر و بر را گفتا که منم مرگ، اگر خواهی زنهار باید بگزینی تو، یکی زین سه خطر را یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار یا بشکنی از خواهر خود سینه و سر را یا ساغری از باده گلرنگ بنوشی تا آن که بپوشم ز خطای تو خطر را گفتا پدر و خواهر من هر دو عزیزند هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را لیکن چو به می دفع شر از خویش توان کرد می ‌نوشم و با آن بکنم دفع خطر را جامی چو بنوشید بشد خیره ز مستی هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را 📚شعر از ایرج میرزا ⛔از حضرت امام علی(ع) نقل شده است؛ *«اگر قطره‌ای شراب در چاهی بیفتد و از آب آن چاه سبزه‌زاری را آب دهند و از سبزه‌های آن حیوانی بخورد، من از گوشت آن حیوان نخواهم خورد»،* ⛔و در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است: اگر قطره‌ای از شراب در چاهی بیفتد و بر آن مکان مناره‌ای بلند بنا شود، بر آن مناره اذان نمی‌گویم، و اگر قطره‌ای از شراب در رودخانه‌ای بیفتد سپس آب آن خشک شود، و از زمین او سبزه‌زاری بروید، هیچ حیوانى را از آن سبزه‌ها نمی‌چرانم». آری؛ *اگر شیعه علی علیه السلام هستیم به سخنان بالا اهمیت داده و حتی در مجلسیان سفره ای ک بساط شراب بر آن است حاضر نشویم چ رسد به اینکه خود بخواهیم خدای ناکرده بر آن لب بزنیم*👌🏻👌🏻👌🏻 📚 منابع حدیث ها سید ابن طاووس، على بن موسى، سعد السعود للنفوس منضود، ص 128، دار الذخائر، قم، چاپ اول، بی‌تا؛ زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 260، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق؛ سیوری حلّى، مقداد بن عبد اللّٰه، کنز العرفان فی فقه القرآن، تحقیق، قاضی، سید محمد، ج 2، ص 305، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامی، چاپ اول، 1419ق. 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 ♾️➕♾️➕♾️➕♾️ گروه؛ *داستان های عبرت آموز* https://chat.whatsapp.com/BhM3TjgWtjC2lReMMPuYIg [2/13, 7:56 AM] Mohsen: 🟨 *رفــــــــتار جــــــــــوانمردانه وخــــــــــــداگونه یــــــــــک معـــــــــــــــــــــــلم* 💠 در مراسم عروسی، در گوشه‌ی سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید؟ معلّم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط می‌دانم دعوتی از طرف داماد هستم. داماد گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟! یادتان هست سال‌ها قبل، گران قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه‌ی دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را می‌برید، ولی شما را از جیبم بیرون آوردید و تفتیش جیب بقیه‌ی دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد. استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. *چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان را بسته بودم.* 💠 گاه با تغافل از خطاهای طبیعی یکدیگر، زمینه‌ی رشد و تربیت را در خود و همسرمان ایجاد کنیم. تغافل، عامل مهمی در تکریم همسرتان و محبوبیّت و عزّت شماست. 💠 با مچ‌گیری، زمینه‌ی دروغگویی و مخفی‌کاری را فراهم می‌کنیم و روابط ما در خانه سرد می‌شود. امّا تغافل به‌جا، محیط خانه را به پناه‌گاهی امن برای اهل خانه تبدیل می‌کند. 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 ♾️➕♾️➕♾️➕♾️ گروه؛ *داستان های عبرت آموز* https://chat.whatsapp.com/BhM3TjgWtjC2lReMM
‏اول و آخرش با علی بود. ۱۳ رجب به دنیا آمد. ۱۹ رمضان شهید شد. بدست ساواک! 💫 گفته بود نهضت توسط آقا روح‌الله پیروز می‌شود و پرچم انقلاب به‌دست فردی با نام سیدعلی به امام عصر می‌رسد. 💫 امام در وصف اش گفته بود «من اگر ۱۰ سید علی می داشتم دنیا را فتح می کردم» چریک تنهای انقلاب ‎ قطعه ۳۹ بهشت‌زهرا