پردههای ضخیم و صورتی که با وجود خنکای نسیم و پیوند اشک، گرم و بیتاب از تب زیارت و وصال میسوزد و گُر گرفته است؛
چشمها در هالهای از اشک، تار و نامفهوم به ضریحی دوخته میشود که آنسوی پرده، دیده میشود، پلک میزنی، قطره اشکی فرو میچکد و راه نگاه باز میشود؛ سلام میدهی، چند بار و چند بار، سرگشتهتر از آنی که حاجت بطلبی، آرام جلو میروی، هیچ نمیبینی جز ضریحی که میزبان دو امام است؛
صورت روی ضریح میگذاری، دو قبر مزین به گل و ترمه، معطر است همهجا، تنها تویی و آن دو قبری که از لای پنجرههای ضریح در میان چشمانت قاب گرفته شده است، نفس در سینه حبس میشود، نفس میکشی، چشمها را میبندی و این لحظه را ثبت میکنی،
راه نفس که باز میشود خود را باز مییابی، دلت در میان دو امام، به بابالحوائج(ع) و باب المراد(ع) پیوند خورده، بیاختیار مدام صدایش میزنی و اشک و دلی بیتاب و ....
گوشهای دنج از ضریح،و اشکها بیش از پیش میبارند، چشمی که به ضریح دوخته شده، ثانیههایی که در عالم ماده در گذرند و مدام یادآوری میکنند که زمان رو به پایان است؛ و تمام....
زیارت امامین کاظمین مثل همیشه کوتاه است و باید برویم.
وباز هم دل کندن سخت است.
بامید بازگشت...
السلام علیک یا بابالحوائج(ع)، یا موسیابن جعفر(ع).....
#مقدمه
تامل در سیرهی معصومین (علیهم الصّلاه و السّلام) از جهات مختلف مهم است. بعضی از بزرگان قائل بودند مطالعهی زندگی اولیای خدا از درس اخلاق اثرش بیشتر است. از آن جهت که در انسان باعث و انگیزه ایجاد میکند، راه نشان میدهد ، روش نشان میدهد. سیرهی اهل البیت غیر از اینکه مطالعهی آن ثواب دارد، گفتگو از اهل البیت یا در حیطهی مسئلههای واجب ما است که واجب است اهل البیت را بشناسیم یا در زمرهی مستحبات مؤکّد است.
لذا وقتی توفیق میشود در محضر معصومی حاضر شویم و دربارهی آن بزرگوار صحبت کنیم امیدوار هستیم از آن مجالسی باشد که حضرت رسول (صلوات الله علیه و آله) اینها را مذاکرهی علمی حساب میکنند.
روی دیگر سکّه رفتارهای شگفت اهل البیت است یعنی وقتی ما زندگی ائمّهی هدی را بررسی میکنیم، به زندگی روز خود توجّه میکنیم میبینیم هیچ جایی برای ناامیدی نیست، وقتی گاهی انسان از بعضی از مشکلاتی که در جامعه است خسته میشود بعضی از ظلمهایی که انسان میبیند به دین میرود، مظلومیّتهایی که اهل حق دارند، نزدیک است که انسان ناامید شود وقتی به سراغ سیرهی اهل بیت میرود میبیند در شرایط به مراتب سختتر، راههای به مراتب وسیعتر از آنچه ما فکر کنیم با رفتار عادی خود باز کردند.
#منبر
#مقابله_بی_نظیرامام_باهارون
ببینید زمان هارون دو اتّفاق افتاد؛ برای من بسیار جالب بود که ذهبی حتّی نقل کرده است. این نشان میدهد این مسئله کاملاً در آن شرایط- مسئلهی اهل البیت مطرح است.
آقازاده چه کسی است؟ آن کسی است که اهل بیت پیغمبر است. همه جا مطرح است، هارون هم به دنبال این است که از این استفاده بکند. خیلی برای من عجیب بود، رجالیهای خشک دستی مثل ذهبی این را نقل کردند، همان چیزی که در شیعه وجود دارد.
وقتی به مدینه امده بود، هارون در عراق بود، بغداد بود- مردم آمدند، بالاخره شاه آمد که وارد حرم پیغمبر بشود و السّلام علیک یابن عمّ؛ بالاخره ما با هم خویشاوند هستیم. حضرت فرمود: «السّلام علیک یا أبَ» این از صد تا ناسزا برای هارون بدتر بود. لذا با اینکه شخصیت باحرمت امام کاظم را قاعدتاً باید حفظ میکرد، گفت: تو را میکشم اگر دلیل نیاوری. همین رفتار معلوم است که خیلی برای هارون سخت است، وگرنه انسان در یک جلسهی رسمی سیاسی که سران هستند، این نوع برخورد انفعال است. یعنی سیلی خوردم که دارم اینطور رفتار میکنم. حضرت آیاتی فرمود، همان آیهی عیسی از ذریّهی ابراهیم است را فرمود. «أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ»را فرمود. هارون گفت: بله، والله پدر شما است. این بدتر است.
اینقدر این مسئله میپیچد، چه کسی اهل بیت پیغمبر است؟ آن کسی که جرأت کرد در مقابل هارون اینطور حرف زد. خوب معلوم بود، هارون برای افتخار کردن این حرف را زده بود؛ جای دیگر میگفتی، اینقدر شجاعت نمیخواست. چون منهج شیعه به یک جایی رسیده بود که بستهی فکری تشیّع به یک تدوین نسبی رسیده بود، یک حملهی دوبارهی کرد. به تعبیر حقیر موسی بن جعفر (سلام الله علیه) را سیّد الشّهدای ثانی میدانم، چون این یک قیام است.
#منبر
👇