eitaa logo
معارج
78 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
457 ویدیو
48 فایل
امام خميني(ره): #تربيت انسان از #حكومت و #انقلاب هم مهمتر است. کانال اطلاع رسانی حوزه ۳۶۴ حضرت رقیّه سلام الله علیها ناحیه حیدر کرار علیه السلام شهر پرند استان تهران ارتباط با مدیر کانال 👈 @siyane_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از پنجره به بیرون نگاه کردم،دیدم برف همه جا را پوشانده است..‌.ساعتی بعد مرا صدا کردن.همان دو مأمور همراه آمده بودند.با آنها در ماشینی نشستیم و به ساختمانی در جادّه‌ی قدیم شمیران(خیابان دکتر شریعتی) کنونی رفتیم.آنجا از ساختمان های سرّی ساواک بود.آن دو مأمور با من خداحافظی کردند و من در چهره ی آنها سایه ای از مهر و شفقت دیدم.از من پرسیدند:سفارشی دارید؟گفتم:سلام مرا به آقای کفعمی برسانید.من از این طریق میخواستم ایشان بفهمد که من در تهران هستم. @salehinhoze فصل هشتم : قلعه ی سرخ
مرا به اتاق بزرگی بردند،مدّتی آنجا بودم...من تعجّب کردم وقتی مرا دوباره به همراه دو مأمور ساواک در اتومبیلی نشاندند.اتومبیل،از خیابان های شهر عبور کرد بدون آنکه بدانم به کجا میرویم.متوجّه شدم که اتومبیل از خیابان کرج...به سمت غرب تهران در حرکت است...تا اینکه به منطقه ای رسیدیم که هیچ ساختمانی در آن نبود.تعجّب من بیشتر شد و بیشتر از خود میپرسیدم که چه سرنوشتی در انتظار من است... @salehinhoze فصل هشتم : قلعه ی سرخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اتومبیل پس از طیّ مسافتی،به راست پیچید و ما از کنار یک مانع بلند که نگهبانی بغل آن ایستاده بود،عبور کردیم.در آن سوی مانع،میدانی پوشیده از برف دیدم.اتومبیل در نقطه ای از میدان ایستاد.دو مأمور پیاده شدند و من نیز با آنها پیاده شدم.در گوشه ای از میدان،قلعه ی بزرگی دیدم که با دیواری تقریباً ده متری احاطه شده بود.در یک سو،ساختمان هایی کم ارتفاع با رنگ زرد نظامی دیده میشد؛و در سوی دیگر،ساختمان جدیدی قرار داشت.یکی از این دو مأمور به داخل ساختمان جدید رفت...از گفت‌و‌گوهای بین راه آنها متوجّه شدم که ترک زبانند.من هم ترکی بلدم...به مأموری که پیش من مانده بود،به ترکی گفتم:《بورا هاردی؟》،یعنی اینجا کجاست؟این سوال به ترکی اثر خود را در طرف گذاشت.با نگرانی و احتیاط،نگاهی به چپ و راست انداخت و با لهجه‌ی ترکی گفت:《گیزیل گلعه》،یعنی:《قزل قلعه》... @salehinhoze فصل هشتم : قلعه‌ی سرخ
《قزل》در زبان ترکی به معنای قرمز یا طلایی است.بنابراین ما اکنون در زندان معروف قزل قلعه بودیم.من راجع به این زندان چیزهایی شنیده بودم.معروف بود که در آنجا زندگی دشوار است و با زندانیان با بی رحمی و قساوت رفتار میکنند. مأموری که به داخل رفته بود،برگشت.هر دو به راه افتادند و من هم پشت سرشان به سمت قلعه حرکت کردم.درِ دیوار خارجی قلعه باز شد،یک سرباز از آن بیرون آمد...سرباز رو به من کرد و گفت:با من بیا.من به دنبال او رفتم...از در اصلی که وارد شدم،خود را در برابر دیوار بلند دیگری در فاصله ی چند متری یافتم،که آن هم درِ دیگری داشت.این درِ دوّم باز شد.میدان بزرگی را دیدم که در میان آن،ساختمان های زندان قرار داشت.به سمت قلعه‌ی زندان رفتیم.درِ قلعه_که درِ آهنی بزرگ و مهیبی بود و با زنجیرهای آهنی بسته شده بود_باز شد.بعد از این در،راهروی تنگی بود که در دو طرف آن،سلّولها در کنار هم قرار داشت.مرا وارد یکی از این سلّولها کردند. @salehinhoze فصل هشتم : قلعه‌ی سرخ
🌺 حلقه قرآنی نوجوانان سطح ۱ . روز چهارشنبه ۹۹/۷/۱۶ 🌺 صحبت در مورد اربعین حسینی علیه السلام پرسش روخوانی مرور درس های گذشته . 🌺 با تشکر از سرگروه محترم خواهر موسالو .
🌸 حلقه قرآنی کودکان روز چهارشنبه ۹۹/۷/۱۶ . 🌸 صحبت در مورد اربعین حسینی علیه السلام پرسش سوره مبارکه العادیات تمرین روخوانی تدریس و دوره حروف والی 🌸 با تشکر از سرگروه محترم خواهر موسالو .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و عرض احترام برگزاری اولین کارگاه نشست بصیرتی با هدف توانمندسازی سرگروه ها روز یکشنبه ساعت ۱۰صبح در حسینیه حوزه برگزار می گردد . از کلیه سرگروه ها و مربیان به همراه فرماندهان پایگاهها دعوت می شود در این نشست بصیرتی حضور بهم رسانند . برنامه با رعایت دستورالعمل های بهداشتی و رعایت فاصله ی اجتماعی برگزار میگردد . لطفا هنگام حضور ماسک داشته باشید . با تشکر از شما بزرگواران 🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همراه من یک قرآن،تسبیح،دفترچه‌ی تلفن و دفتر《سفینه‌ی غزل》بود،به اضافه‌ی کتاب تذکرةالمتّقین...پیرامون عرفان شرعی است...همچنین چهارتومان و دو قران هم در جیب داشتم...مرا به سلّولی بردند.این سلّول،مربّعی دو متر در دو متر بود.نیمی از آن کمی بلندتر بود که به عنوان سکّویی برای نشستن و خوابیدن در نظر گرفته بودند.روی آن هم تشکی پُر شده از کاه قرار داشت.دو پتو به من دادند.من برای نخستین بار در چنین اتاقک کوچکی بازداشت میشدم... دقایقی پس از انکه مرا در سلّول انداختند،درِ سلّول باز شد و یک نظامی وارد شد... او شروع کرد به بازرسی و گشتن...اوبه جز دفترچه‌ی تلفن که در جیبم بود،چیز دیگری از من نگرفت.رفت و من تنها ماندم. @salehinhoze فصل هشتم : قلعه‌ی سرخ
به قرآن پناه بردم و با صدای بلند به قرآن خواندن پرداختم.در تلاوت من نشانه ای از لهجه‌ی فارسی نیست و این شبهه را القا میکند که یک عرب در حال تلاوت است.همان‌طور که مشغول تلاوت بودم،دیدم فردی پوشش سوراخ کوچک در را پس زده و به من مینگرد.رفت و یکی دیگر آمد،و باز همین طور یکی دیگر.من گمان میکردم این افرادی که جلوی سوراخ در می‌آیند و میروند،از نگهبانان هستند؛امّا زمانی فهمیدم نگهبان نیستند که یکی از آنها با لهجه‌ی عربیِ مخصوص خوزستانی‌ها با من حرف زد...بعداً فهمیدم آنها از تشکیلاتی بودند که《جبهه‌ی آزادی بخش عرب》نامیده میشد... @salehinhoze فصل هشتم : قلعه‌ی سرخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طیّ روزهایی که در زندان بودم،مطّلع شدم اوضاع کشور خلاف خواست و نظر رژیم حاکم پیش میرود.به دنبال اوج‌گیری فعّالیّتهای اسلامیِ حماسه‌آمیز ماه رمضان در برخی مساجد،موجی از بازداشتها به راه افتاد. از جمله‌ی بازداشتی‌های این جریان،تعدادی از همکاران ما بودند؛مانند شهید باهنر...همچنین تعدادی از وعّاظ و خطبای تهران جزو بازداشت شدگان بودند.با آنکه این بازداشتی ها هم در زندان قزل قلعه به سر میبردند،امّا امکان دیدار با آنها در زندان میسّر نشد؛زیرا آنها در بخش دیگری زندانی بودند... در یکی از روزهای گردش،در گوشه‌ای از حیاط،مردی بلندقد و پنجاه شصت ساله را دیدم که باوقار و آرامش قدم میزد.لباس مرتّب و تمیز او حاکی از آن بود که از شخصیّتهای مهمِّ بازداشتی است.درباره‌ی او پرسیدم.گفتند:او سرتیپ قرنی است.سرتیپ قرنی یکی از تیمسارهای عالی‌رتبه‌ی ارتش بود که فعّالیّت اقلابی و شاید دینی داشت... قرنی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی،از سوی امام به عضویّت شورای انقلاب درآمد و پس از انقلاب،به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد و سرانجام توسّط گروه انحرافی فرقان به شهادت رسید... @salehinhoze فصل هشتم : قلعه‌ی سرخ
بعد از نماز ظهرِ یکی از روزها در راهروی زندان نشسته بودم و به تنهایی ناهار میخوردم...ناگهان مأموری مرا صدا زد و گفت:شما را در دفتر میخواهند.من عبایم را روی دوش انداختم و به دفتر افسر زندان رفتم.وقتی مرا دید،گفت:شما آزاد هستی؛وسایل خود را جمع کن و برو بیرون.با دلی لبریز از خوشحالی به سلّول برگشتم.این خوشحالی با قدری تأسّف هم توأم بود؛تأسّف از جدایی از برادرانی که در پی معاشرت دلپذیرِ شبانه روزی زندان،خیلی با آنها انس گرفته بودم...برادران عرب جمع شدند و به شیوه‌ی عربها《هوسه》کردند،و تکرار میکردند:《یا سیّد جدّک وِیّانا》(آقا سیّد!جدّت با ما است.) چند روز بعد،روز ملاقات هفتگی با زندانیان فرا رسید_البتّه من خودم در مدّتی که در زندان بودم،ملاقاتی نداشتم؛چون ممنوع الملاقات بودم_شیرینی خریدم و به زندان رفتم و با برادران دیدار کردم و شیرینی را میانشان توزیع کردم. @salehinhoze فصل هشتم : قلعه‌ی سرخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴 حلقه میانسال شهید حسین نصیری به صورت آنلاین در فضای مجازی . 🌴 در این هفته که با سوره مبارکه انشراح و تفسیر آن آغاز شد . و در مورد مشکلات و سختی‌های مادی و معنوی و از دست دادن عزیز و اینکه بعد از هر سختی راحتی است . با فرازی از نهج البلاغه و کافی شریف در مورد صبر در سختی ها و مدارا با مردم و پاداش آن صحبت شد . در پایان دعا برای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه و رهبر عزیز و دعا برای فرج خاتمه یافت . 🌴 با تشکر از سرگروه محترم خانم یگانه و خانم نعمتی مسئول محترم تعلیم و تربیت پایگاه .
✳ برگزاری حلقه میانسال اعضای شورای . ✳ با موضوع : 🌺 درمسیر آرامش 🌺 ۱_ هدف از خلقت انسان و قدم نهادن در دنیا چه بوده؟ ۲_ زندگی انسان با توجه به آیه انسان در رنج و سختی است . (لقد خلقنا الانسان فی کبد) ۳_ چگونه از رنج دنیا به آرامش برسیم؟ و نکته مهم اینکه : تحمل رنج باعث افزایش ظرفیت روحی انسان میشود که منجر به تکامل انسان میشود . انشاالله ✳ با تشکر از فرمانده محترم پایگاه خواهر فرهادی .
💢 برگزاری جلسه با خواهر عمرآبادی سرگروه محترم حلقه نوجوان سطح ۱ در مورد برنامه های هفته‌ی دفاع مقدس . 💢 قرار بر این شد انشاءالله یک اردوی زیارتی و تفریحی همراه با ایده های فرهنگی و تربیتی در گلزار شهدای گمنام پرند داشته باشیم . 💢 با تشکر از فرمانده محترم پایگاه خواهر فرهادی .
🔶️🔶️ برگزاری دومین نشست تربیت تعالی حوزه با سخنرانی مربی توانمند خواهر آجینی و همچنین نشست بصیرتی با سخنرانی پرمحتوای خواهر نجّارزاده به منظور توانمند‌سازی سرگروه ها و مربیان در مسائل بصیرتی . روز دوشنبه ۹۹.۷.۲۰ . با حضور ارکان تربیتی و فرماندهان پایگاه ها و شورای حوزه .